مادربزرگ دستش را روی دست دیگرش میکوبد و میگوید: «پناه بر خدا! چه چیزها که آدم نمیشنود! چه چیزها که آدم نمیبیند! تا همین سیـچهلسال پیش، کوزه میگرفتیم دستمان و میرفتیم از سرچشمه آب میآوردیم.
بابایمان که برای کار میرفت یک شهر دیگر، چند ماه یکبار برایمان با همشهریها پیغامپسغام میفرستاد یا پولی توی کیسه میکرد و امانت میداد دستشان تا بدهند به مادرمان، بتواند خرج خانه کند. نامه و تلگراف و اینجور چیزها که دیگر خیلی شاهانه بود!
بچههایمان که به بادی بند بودند، یک سرخک یا مریضی اینطوری میگرفتند، الفاتحه! مادر خودمان ششتا بچهاش همینطوری مردند. وضع زندگیمان هم که چی بگویم! اصلاً نگویم بهتر است! یک سلمانی توی محل داشتیم، مو کوتاه میکرد، دندان میکشید... دکتر محلّه بود مثلاً.
اما حالا...
آبمان سر جاش، نانمان سر جاش، خانه زندگی و وسایل ریز و درشتمان سر جاش، دست بچههایمان یکییکدانه موبایل، عطسه میکنی فیلمت را میگیرند دستبهدست میچرخانند! یکعالمه دکتر جورواجور برای مریضیها...
مردهی چهل سال پیش از توی گور بلند شود، دوباره سکته میکند میافتد سر جایش بدبخت! حق هم دارد؛ کی باورش میشود توی این چندسال اینطوری همه چیز عوض شده باشد!»
فکرش را که میکنم، میبینم مادربزرگ حق دارد. همه چیز دارد با سرعت نور پیشرفت میکند. هر روز یکعالمه خبر جدید دربارهی پیشرفتهای علمی توی دنیا داریم؛ آنقدر که آدم حتی وقتی نسبت به چندسال پیش مقایسه میکند، دهانش باز میماند. مجلههای تخصصی و اخبار روز هم سعی میکنند از این قطار جا نمانند و تا جایی که میتوانند، خبر این پیشرفتها را منتقل کنند.
دنیای علم و فنآوری، دنیای پزشکی، دنیای علمهای جورواجور... اگر فقط بخواهی خبر روزانهشان را بخوانی، از کار و زندگی میافتی.
حالا فکرش را بکنید! میگویند عصر ظهور، عصر گسترش و شکوفایی علم و دانایی است؛ یعنی دنیای علم و دانش؛ یعنی جهل و نادانی جای خودش را به علم و دانایی میدهد و جهان از نور عقل و دانش پر میشود؛ یعنی علوم و دانشهایی که در طول قرنها مخفی ماندهاند، مثل گنجهای توی زمین، ناگهان بیرون میریزند و مرز دانایی و یادگیری در وجود تکتک آدمها، گسترده میشود.
میگویند علم و دانش 27 حرف است؛ یعنی 27 شعبه و شاخه دارد. تمام چیزی که پیامبران الهی برای مردم آوردهاند، دو حرف بیش نیست و مردم تا امروز چیزی جز آن دو حرف نشناختهاند. حالا وقتی که قائم ما قیام کند، 25 حرف و شاخه و شعبهی دیگر را آشکار و بین مردم منتشر میکند1.
این یعنی جهش فوقالعادهی علمی عصر انقلاب حضرت مهدی (عج)؛ یعنی تحول و پیشرفتی به میزان بیش از دوازده برابر، نسبت به تمامی علوم و دانشهایی که در عصر همهی پیامبران راستین به بشریّت داده شده؛ یعنی قرار است درهای همهی رشتهها و شاخههای علوم مفید و سازنده، به روی انسانها گشوده شود و راهی را که بشر در طول هزاران سال پیموده، به میزان بیش از دوازده برابرش را در مدتزمان کوتاهی طی کند.
یعنی وقتی قائم ما قیام کند، خداوند دست محبتش را بر سر بندگان میگذارد و عقل آنها را با آن کامل و افکارشان را پرورش میدهد و تکمیل میکند2.
یعنی قرار است در پناه توجه و عنایت حضرت مهدی(عج)، مغزها در مسیر کمال به حرکت درآیند و اندیشهها شکوفا شوند؛ یعنی قرار است مردمی بلندنظر، با افکاری باز و سینههایی گشاده و همتی والا و بینشی وسیع، پرورش یابند3.
بهار علم و دانش یعنی این!
فکرش را بکنید، قرار است چه طوفان فکریای اتفاق بیفتد.
بابایمان که برای کار میرفت یک شهر دیگر، چند ماه یکبار برایمان با همشهریها پیغامپسغام میفرستاد یا پولی توی کیسه میکرد و امانت میداد دستشان تا بدهند به مادرمان، بتواند خرج خانه کند. نامه و تلگراف و اینجور چیزها که دیگر خیلی شاهانه بود!
بچههایمان که به بادی بند بودند، یک سرخک یا مریضی اینطوری میگرفتند، الفاتحه! مادر خودمان ششتا بچهاش همینطوری مردند. وضع زندگیمان هم که چی بگویم! اصلاً نگویم بهتر است! یک سلمانی توی محل داشتیم، مو کوتاه میکرد، دندان میکشید... دکتر محلّه بود مثلاً.
اما حالا...
آبمان سر جاش، نانمان سر جاش، خانه زندگی و وسایل ریز و درشتمان سر جاش، دست بچههایمان یکییکدانه موبایل، عطسه میکنی فیلمت را میگیرند دستبهدست میچرخانند! یکعالمه دکتر جورواجور برای مریضیها...
مردهی چهل سال پیش از توی گور بلند شود، دوباره سکته میکند میافتد سر جایش بدبخت! حق هم دارد؛ کی باورش میشود توی این چندسال اینطوری همه چیز عوض شده باشد!»
فکرش را که میکنم، میبینم مادربزرگ حق دارد. همه چیز دارد با سرعت نور پیشرفت میکند. هر روز یکعالمه خبر جدید دربارهی پیشرفتهای علمی توی دنیا داریم؛ آنقدر که آدم حتی وقتی نسبت به چندسال پیش مقایسه میکند، دهانش باز میماند. مجلههای تخصصی و اخبار روز هم سعی میکنند از این قطار جا نمانند و تا جایی که میتوانند، خبر این پیشرفتها را منتقل کنند.
دنیای علم و فنآوری، دنیای پزشکی، دنیای علمهای جورواجور... اگر فقط بخواهی خبر روزانهشان را بخوانی، از کار و زندگی میافتی.
حالا فکرش را بکنید! میگویند عصر ظهور، عصر گسترش و شکوفایی علم و دانایی است؛ یعنی دنیای علم و دانش؛ یعنی جهل و نادانی جای خودش را به علم و دانایی میدهد و جهان از نور عقل و دانش پر میشود؛ یعنی علوم و دانشهایی که در طول قرنها مخفی ماندهاند، مثل گنجهای توی زمین، ناگهان بیرون میریزند و مرز دانایی و یادگیری در وجود تکتک آدمها، گسترده میشود.
میگویند علم و دانش 27 حرف است؛ یعنی 27 شعبه و شاخه دارد. تمام چیزی که پیامبران الهی برای مردم آوردهاند، دو حرف بیش نیست و مردم تا امروز چیزی جز آن دو حرف نشناختهاند. حالا وقتی که قائم ما قیام کند، 25 حرف و شاخه و شعبهی دیگر را آشکار و بین مردم منتشر میکند1.
این یعنی جهش فوقالعادهی علمی عصر انقلاب حضرت مهدی (عج)؛ یعنی تحول و پیشرفتی به میزان بیش از دوازده برابر، نسبت به تمامی علوم و دانشهایی که در عصر همهی پیامبران راستین به بشریّت داده شده؛ یعنی قرار است درهای همهی رشتهها و شاخههای علوم مفید و سازنده، به روی انسانها گشوده شود و راهی را که بشر در طول هزاران سال پیموده، به میزان بیش از دوازده برابرش را در مدتزمان کوتاهی طی کند.
یعنی وقتی قائم ما قیام کند، خداوند دست محبتش را بر سر بندگان میگذارد و عقل آنها را با آن کامل و افکارشان را پرورش میدهد و تکمیل میکند2.
یعنی قرار است در پناه توجه و عنایت حضرت مهدی(عج)، مغزها در مسیر کمال به حرکت درآیند و اندیشهها شکوفا شوند؛ یعنی قرار است مردمی بلندنظر، با افکاری باز و سینههایی گشاده و همتی والا و بینشی وسیع، پرورش یابند3.
بهار علم و دانش یعنی این!
فکرش را بکنید، قرار است چه طوفان فکریای اتفاق بیفتد.
پی نوشت:
1. حدیث امام صادق (علیه السلام): «العلم سبعة وعشرون حرفا فجمیع ما جائت به الرسل حرفان، فلم یعرف الناس حتی الیوم غیر الحرفین فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة و العشرین حرفا فبثها فی الناس و ضم الیها الحرفین حتی یبثها سبعة و عشرین حرفا.» (بحارالانوار، ج 52، ص336(
2. حدیث امام باقر (علیه السلام): «اذا قام قائمنا وضع الله یده علی رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم.» (همان، ص 328(
3. با نیمنگاهی به: عصر ظهور یا مدینه فاضله موعود در اسلام، حبیبالله طاهری.