اعتماد به نفس و غرور (قسمت اول)

آن احساس بزرگی که چه بسا اطمینان و آرامش در افراد مغرور ایجاد می نماید که یک اطمینان و آرامش غیر طبیعی و نابهنجار است که در نهایت ممکن است افراد مغرور و فریب خورده را به هلاکت و نابودی بکشاند.
چهارشنبه، 8 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اعتماد به نفس و غرور (قسمت اول)
مرز میان اعتماد به نفس و غرور چیست؟ برای روشن شدن مرز میان اعتماد به نفس و غرور، ابتدا باید تعریفی از این دو مقوله داشته باشیم. اعتماد به نفس یعنی خود را باور داشتن؛ باور به توانایی و قابلیت خود در عمل معنای رایج آن، خوداتکایی در برابر اتکا به دیگران و خودباختگی در برابر دیگران است. اما غرور در لغت به معنای فریفتن و به خود بالیدن است. اعتماد به نفس؛ یعنی، خود را باور داشتن، باور به توانایی و قابلیت خود در عمل کردن، اطمینان به توانایی خود در دنبال کردن فعالیتها و ثابت قدم بودن، باور به توانایی خود در عبور از موانع، باور به توانایی خود برای درخواست کمک از دیگران در مواقع لزوم، باور به توانایی خود در ایجاد ارتباطی معنادار و محبت آمیز با دیگر انسان ها، باور به توانایی خود در یافتن عشق، تفاهم، مهر و شفقت در هر موقعیتی به خصوص در مواقع دشوار و بالاخره باور به وجود خود به عنوان اشرف مخلوقات که روح الهی در او دمیده شده است و او خلیفه و جانشین خدا در روی زمین می باشد.
 
حال با توجه به تعریفی که از اعتماد به نفس و غرور مطرح شد به نظر می رسد که اعتماد به نفس و غرور دو مقوله متفاوت و جدا از هم می باشند، چرا که ممکن است مدیری مغرور باشد ولی اصلا اعتماد به نفس نداشته باشد و همین طور به عکس، اگر آن فرد دارای اعتماد به نفس، پس از ارزیابی ها و قابلیت های خود، آنها را فضل و رحمتی از جانب خدا بداند و عامل اساسی آن را به خدا نسبت دهد در این صورت دیگر هوای نفسی باقی نمی ماند تا دچار غرور شود. بنابراین، می توان گفت، آن احساس بزرگی که چه بسا اطمینان و آرامش در افراد مغرور ایجاد می نماید که یک اطمینان و آرامش غیر طبیعی و نابهنجار است که در نهایت ممکن است افراد مغرور و فریب خورده را به هلاکت و نابودی بکشاند. به همین خاطر، مشاهده می شود که غرور در قرآن و روایات به شدت مورد نکوهش و سرزنش قرار گرفته است . هورنای، نظریه پرداز معروف، اعتماد به نفس بدلی را همان غرور ناسالم می داند. کسی که اعتماد به نفس حقیقی دارد، پس از شناخت صحیح از خود، به پرورش قوهها و استعدادهایش می پردازد، در حالی که مغرور، زیر پایش خالی است، یعنی جهل مرکب و در واقع تصور غلط از توانایی های خود دارد، پس هرگز قوه هایش به فعلیت نمی رسد. کسی که اعتماد به نفس دارد، مشکلات و سختی ها را درک می کند و به حل آنها می پردازد و برخورد منطقی با مشکلات دارد، در حالی که مغرور، به دلیل سهل انگاشتن دشواری ها و تکیه بر انرژی خیالی خود، آسیب پذیر و حساس و شکننده است. مشرور، از نارسایی های وجود خود بی اطلاع است، از این رو هیچ گاه در صدد جبران نارسایی ها و بهبود نقایص خود برنمی آید، اما شخصی که اعتماد به نفس دارد، از نقاط ضعف خود آگاه است و جهت رفع آن تلاش می کند.
 
چرا این قدر در اسلام از غرور و خودخواهی منع شده و انسان را به تواضع تشویق کرده تا جایی که انسان خود را از دیگران پایین تر بداند، در حالی که در جامعهء امروز در صورت عمل کردن به این توصیه ها، لطمات جبران ناپذیری به انسان وارد می گردد؟!مگر نه این که خداوند حب نفس را در وجود انسان قرار داد؛ پس چرا به ما سفارش شده برای دیگران قبل از خود دعا کنیم ؟ مسلما غرور و خودبینی اگر بی جا و کنترل نشده باشد، از خلقیات بد محسوب می شود و آثار بدی دارد. انسان مغرور و خودخواه همه چیز را برای خود می خواهد و حاضر است به حدود و حقوق دیگران تجاوز کند. از این جهت غرور و خودبینی و خودخواهی از صفات اخلاقی مذموم شمرده شده است . قطعا مدیرانی که در سلام کردن و احوالپرسی با سایرین در سازمانها به رده ودرجه پست سازمانی توجه میکنند دچار غرور و کبر سازمانی میباشند .
 
خداوند خطاب به انسان می فرماید: یا أیها الإنسان ما غرک بربک الکریم (الانفطار،6): ای انسان چه چیز تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده است. یعنی چه چیزی تو را مغرور نموده و تو را فریب داده و باطل را برای تو زیبا و حق جلوه داده تا او را مخالفت نموده و گناه نموده ای. روایت شده که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر گاه این آیه را تلاوت می کرد. می فرمود: «جهل و نادانی او، او را فریب داده است. در این آیه می بینیم که غرور را متعلق به دو صفت ربوبیت“ و“ کرم خدای تعالی کرده، و این بدان منظور بوده که بفهماند علت عتاب و توبیخ چه بود، و حاصلش این است که تمرد بنده و سرگرمی و فرو رفتن سراپایش در معصیت پروردگاری که مدبر امر او است، و نعمت‌های ظاهری و باطنیش سراپای وجود او را فرا گرفته، کفرانی است که هیچ فطرت سلیمی در زشتی آن شک ندارد، و بدون دغدغه مرتکبش را مستحق عقاب می داند، مخصوصا در موردی که رب منعم، کریم هم باشد، یعنی اگر نعمتی می دهد و عطایی می کند هیچ قسم سودی را برای خود منظور ندارد، و علاوه بر این در احسانی که می کند بدیها و نادانیها و نافرمانیهای مربوب را در نظر نمی گیرد، و از همه اغماض می کند، که کفران چنین ربی باز هم زشت تر و توجه عتاب و مذمت شدیدتر و روشن تر است. امام على (علیه السلام) هنگام تلاوت آیه فوق، فرمودند:« أدحض مسئول حجة و أقطع مغتر معذرة لقد أبرح جهاله بنفسه یا أیها الإنسان ما جرأک على ذنبک و ما غرک بربک و ما أنسک بهلکه نفسک»: انسانی که در این آیه مورد خطاب و سئوال است، هر دلیلی برای مغرور شدنش به خدا بیاورد دلیلش بر باطل است و عذر و بهانه اش از عذر و بهانه هر فریب خورده دیگری بی پایه تر و جهالت وجود او را سخت فرا گرفته است. ای انسان! چه چیز تو را به گناه کردن دلیر کرده است؟ چه چیز تورا به پروردگارت مغرور و گستاخ کرده است؟ چه چیز تو را به نابود کردن خودت، خو داده است؟
ادامه دارد..
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.