تولد فرزند دوم و مشکلات پیش رو (قسمت دوم)

تمام فرزندان اول خانواده بحرانی را پشت سر گذاشته اند و آن هم زمانی بوده که فرزند دوم به دنیا آمده است. برای ایجاد آمادگی در فرزند اول چه باید بکنیم؟ اولا بهتر است هر تغییری که باید در زندگی فرزند اولمان ایجاد شود، قبل از تولد فرزند دوم صورت بگیرد.
جمعه، 17 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تولد فرزند دوم و مشکلات پیش رو (قسمت دوم)
چگونه فرزند اول را برای آمدن فرزند جدید آماده کنیم؟
تمام فرزندان اول خانواده بحرانی را پشت سر گذاشته اند و آن هم زمانی بوده که فرزند دوم به دنیا آمده است. برای ایجاد آمادگی در فرزند اول چه باید بکنیم؟ اولا بهتر است هر تغییری که باید در زندگی فرزند اولمان ایجاد شود، قبل از تولد فرزند دوم صورت بگیرد. مثلا اگر قرار است او را به مهد بسپاریم، بهتر است این کار را قبل از به دنیا آمدن نوزاد جدید انجام بدهیم. اگر می خواهیم محل خواب او را تغییر دهیم یا از کنار مادر به جای دیگری منتقل کنیم، بهتر است قبل از تولد فرزند دوم این کار صورت بگیرد. به طور کلی هر تغییری که قرار است در خانه و خانواده رخ بدهد، مانند رفتن به خانه ای جدید یا از شهری به شهر دیگر یا مهاجرت به کشوری دیگر و ... نباید همزمان و همراه با تولد نوزاد جدید انجام شود؛ چرا که فرزند اول این وقایع را با تولد فرزند جدید ربط می دهد و اگر نسبت به این تغییرات احساس ناخوشایندی داشته باشد، آن را به نوزاد جدید هم تعمیم می دهد و رابطه خوبی با برادر با خواهر کوچکترش پیدا نخواهد کرد. با تولد فرزند دوم، فرزند اول احساس می کند که رقیبی برایش پیدا شده است. البته بچه ها روحیات گوناگونی دارند؛ مانند روحیه حسادت که در افراد مختلف متفاوت است. برخی از فرزندان اول، حسادتشان را نسبت به فرزند دوم به صورت آشکار نشان می دهند؛ مثلا ممکن است او را کتک بزنند و اذیت کنند یا به پدر و مادر بگویند: او را ببرید چون دوستش ندارم.
 
اما گروه دیگری از کودکان هوشمندتر هستند و به این صورت با فرزند دوم برخورد نمی کنند. حتی ممکن است به نوزاد خیلی توجه کنند و با این رفتار می خواهند به والدین نشان بدهند که ببینید من چه فرزند خوبی هستم، چقدر او را دوست دارم، پس به من بیشتر توجه کنید. من او را اذیت نخواهم کرد، پس به من بیشتر محبت کنید. این هم می تواند نوع دیگری از رفتار حسادت آمیز باشد که باید به آن توجه کرد. حتی گاهی این هیجان بر اعضای درونی کودک تأثیر می گذارد و می بینیم که کودک کم اشتها می شود یا تب می کند، حتی ممکن است مشکلات جسمانی دیگری به وجود بیاید که می تواند نشان دهد فرزند اول ما چقدر تحت تأثیر آمدن فرزند دوم به خانواده قرار گرفته است. حال برای مقابله با این مشکل چه باید کرد؟
 
همیشه گفته می شود که در هر عشقی تنفری هم نهفته است. عشق و تنفر دو روی یک سکه هستند. زمانی که شرایط خوب است و ارتباطمان با طرف مقابل خوب است و با هم در یک راستا حرکت می کنیم، بعد عشق و صمیمیت خودش را نشان می دهد. اما زمانی که ناراحت می شویم یا با طرف مقابل خود درگیری پیدا می کنیم، عشق کمرنگ می شود و روی دیگر سکه که همان تنفر هست، خود را نشان می دهد. فرزند اول احساس علاقه و عشق توأم با تنفر و حسادت نسبت به فرزند دوم دارد و چنین احساسی برای یک کودک خردسال مشکل آفرین است، چرا که نمی تواند خود را با آن تطبیق دهد. در بزرگسالان این دو احساس کاملا از هم تفکیک شده است، یعنی یک بزرگسال یا کسی را دوست دارد یا از کسی بدش می آید. اما فرزند اول احساس عشق همراه با تنفر نسبت به فرزند دوم دارد.
 
بنابراین برای او فوق العاده مشکل است و به همین دلیل ممکن است رفتارهای آشفته ای از خود بروز بدهد. بنابراین قبل از تولد فرزند دوم لازم است فرزند اول را آماده کنیم و این کار در مورد پسر و دختر فرقی نمی کند و یک امر ضروری است. اگر فرزند اولمان خردسال است، می توانیم برای او نمایش عروسکی ایجاد کنیم. عروسکهایی را برای ایفای نقش پدر، مادر، فرزند اول و نوزاد تهیه کنیم و تمام ماجرایی را که قرار است اتفاق بیفتد در بازی با عروسکها برای فرزندمان نمایش می دهیم. پدر، مادر و فرزند اول، همه در کنار هم هستند و این در حالی است که مادر باردار است و برای وضع حمل آماده می شود. بعد غیبت یکی دو روز مادر را برای زایمان با حذف موقت عروسک مادر نشان می دهیم و همزمان، آنچه را در خانواده بین پدر و فرزند اول اتفاق می افتد بازی می کنیم. باید نشان دهیم که در این مدت چه ارتباطی بین آنها برقرار می شود و به یکدیگر چه می گویند و چه چیزهایی را برای ورود فرزند دوم فراهم می کنند و .... به این ترتیب فرزند اول می تواند به خوبی درک کند که چه اتفاقی در شرف وقوع است. سپس عروسک مادر به همراه عروسک نوزاد جدید وارد خانه و خانواده می شوند. با این روش می توانیم تمام اتفاقی را که قرار است پیش بیاید برای فرزندمان روشن کنیم.
 
ارتباط بین مادر و فرزند اول بعد از تولد نوزاد دوم خیلی اهمیت دارد و این رابطه نباید کمرنگ شود. فرزند اول ما باید احساس کند که در ساعات خاصی از شبانه روز مادر به او تعلق دارد، یعنی همان چیزی که در گذشته داشته و مادر فقط مال او بوده است. نمی توانیم چنین چیزی را یکباره از او بخواهیم. جملاتی نظیر اینکه تو دیگر بزرگ شده ای، تو دیگر مرد شده ای، تو نباید بهانه بگیری، تو باید چنین رفتار بکنی و چنان باشی را نباید به کار ببریم. باید بگذاریم بچه ها مطابق سنشان احساس داشته باشند. اگر کودک ما سه ساله است باید مانند سه ساله ها احساس داشته باشد و رفتار کند. گاهی فرزند اول خانواده پس از تولد دومین فرزند رفتارهای رجعتی یا رفتارهای برگشتی از خود نشان می دهد، یعنی به رفتارهای گذشته خود بر می گردد و حرکات کودکانه تری از خود نشان می دهد. مثلا همان نیازها و خواسته هایی را مطرح می کند که خواهر و برادر نوزادش دارد. دوست دارد شیر را از شیشه بخورد یا حتی ممکن است پوشک بیاورد و بگوید که به او هم پوشک ببندند. به این رفتارها، رفتار رجعتی می گویند. با این گونه رفتارها باید با خونسردی کامل برخورد بکنیم و به تقاضاهای فرزندمان پاسخ بدهیم.
 
هرگز نباید از جملاتی نظیر «این چه کاری است» یا «تو پسر یا دختر بزرگی هستی» یا نباید مثل یک نوزاد رفتار کنی»، استفاده کنیم. باید در نظر داشته باشیم که کودک ۳ یا ۴ ساله ما توجیه نشده است و با رفتار مناسب می توانیم شرایطی را فراهم بکنیم که او موقعیت جدید را بپذیرد. البته باید به کودکمان زمان بدهیم تا خود را با شرایط جدیدش وفق بدهد. او باید فرصت کافی داشته باشد که درباره وضعیت جدید فکر کند و آن را تجزیه و تحلیل کند و فرضیه بسازد و صحت و سقم فرضیات خودش را بیابد. نکته بسیار مهم این است که به کودک فرصت دهیم تا خودش را با این اتفاق و شرایط جدید زندگیش هماهنگ کند. پدر و مادر هم هر دو به نوبه خود باید اوقاتی را تنها به او اختصاص دهند تا این دوره انتقال از شرایط قبلی به شرایط فعلی به راحتی سپری شود.
 

منبع: پاسخ به والدین، دکتر سیما فردوسی، تهران: انتشارات صابرین، چاپ سیزدهم، 1394.



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.