مشکلات روانی که کودک ممکن است به آنها مبتلا شود، چیست؟
اگر بخواهیم به مشکلات، به ویژه مشکلات روحی و روانی که ممکن است کودکان به آن دچار شوند اشاره کنیم، باید وارد مقوله روانشناسی مرضی کودک بشویم. نباید تصور کنیم که آنچه بزرگسالان به آن مبتلا می شوند در اندازه کوچک ترش، کودکان به آن مبتلا می گردند. شاید در بعضی موارد مشابهت هایی بین یک کودک و یک بزرگسال وجود داشته باشد، ولی در بسیاری از موارد کودکان مشکلات روانی خاص خود را دارند.است در این زمینه بحث های بسیار مفصلی است که اگر بخواهیم به مشکلات کودک پی ببریم باید به منابعی که در این زمینه وجود دارد مراجعه کنیم. جدیدترین این منابع کتاب DSM IV است که تمام بیماریهای روانی که تا به امروز شناخته شده (چون ممکن است بیماری های دیگری هم باشد که هنوز شناخته نشده است) در آن طبقه بندی و تعریف شده است. ولی به عنوان نمونه چند نوع از این بیماری ها را نام می بریم تا مشخص شود که مشکلات روانی کودکان چیست.
کودکان نیز ممکن است افسرده شوند. در اینجا درباره افسردگی در دوره کودکی، در حد طبیعی صحبت نمی کنیم. در این حد هر کسی ممکن است غمگین شود، حتی یک کودک. هر کسی ممکن است دچار ناکامی شود که کودکان نیز از این بابت مستثنی نیستند. گفتگو درباره مشکلات روانی با آنچه به طور طبیعی در همه افراد می بینیم، متفاوت است. کودک ممکن است دچار بیماری افسردگی شود یا به اسکیزوفرنی مبتلا گردد یا بیماری وسواس داشته باشد یا بیماری شبه جسمانی در او دیده شود. هریک از اینها مقوله مفصلی است که باید حتما سبب شناسی شوند. باید دریابیم که چرا کودک به آن مبتلا شده است و برای درمان به متخصصان مراجعه کنیم.
در صورت بروز بیماری چه راه هایی برای پیشگیری از پیشرفت آن وجود دارد؟
اولین نکته ای که باید در نظر بگیریم تمایز بین رشد عادی از رشد غیرعادی کودک است. یعنی اگر ما ویژگی های رشد عادی را ندانیم نمی توانیم رشد غیرعادی را تشخیص دهیم و دریابیم که منظور از رشد غیرعادی کدام است؟چون کودکان موجودات در حال رشدی هستند، ممکن است کودک مشکل داری همراه آن مشکل رشد کند ولی آن رشد غیرعادی محسوب می شود. رشد غیرعادی هم مانند رشد عادی ویژگی هایی دارد که با شناختن آنها می توانیم رشد غیرعادی را از رشد عادی تمییز دهیم. پس یکی از دو کاری که باید انجام داد تفکیک این دو نوع رشد است. قدم بعدی، بعد از آنکه متوجه شدیم کودک ما به صورت غیرعادی رشد می کند، باید به علت ها توجه کنیم. علتها هم مشخص است. همان طور که در بیماریهای جسمانی می توان علت یاعلتها را مشخص کرد، در بسیاری از بیماری های روانی هم علت یا علتها را می توان به طور دقیق تشخیص داد. این کار بسیار تخصصی است و نمی توانیم هر علتی را عامل مشکل روانی کودک بدانیم، زیرا هر مشکلی ضرورتا به بیماری روانی منجر نمی شود. افراد متخصص می توانند دقیقا مشخص کنند که چه نوع مشکل چه نوع بیماری را ایجاد میکند. بسیاری از بیماری های روانی کودکان زمینه های ژنتیکی دارند. بسیاری از آنها هم زمینه های اکتسابی دارند. عامل برخی از آنها ناکامی است و بعضی دیگر از آنها هم به تجربیات بد خود کودکان مربوط می شوند و به نوع تربیت و روابط والدین و تعامل والدین با کودک بستگی دارند. متخصصان می توانند علت بیماری را برای ما روشن کنند و از این طریق می توانیم آن را درمان کنیم.
اگر به این نتیجه برسیم که افسردگی فرزندمان مثلا بر اثر ناکامی هایی بوده است که با آنها مواجه شده است، باید به سرعت مانع از ادامه آن ناکامی ها شویم و در کنار تجربه های بد، تجربه های خوبی را برای او فراهم کنیم. در مقابل ناملایماتی که در زندگی او به وجود آمده است، سعی کنیم زمینه های خوبی را برای موفقیت و ایجاد تجربه های خوب در ذهن کودک فراهم بکنیم. پس نحوه پیشگیری، ارتباط مستقیمی با نوعی بیماری و علتهای آن دارد. با دانستن مشکلات می توانیم راههای پیشگیری را انتخاب کنیم و از بزرگ تر شدن آن مشکل جلوگیری کنیم.
در صورت بروز مشکلات روانشناختی، چه مداخله هایی برای درمان ضروری است؟
ابتدا تشخیص درست بیماری و گفت وگو با خود کودک. در مرحله بعد شناخت خانواده کودک است، زیرا کودکان اجزای لاینفک خانواده شان هستند. شرایط در مورد بزرگسالان متفاوت است. می توانیم با یک بزرگسال صحبت کنیم و مشکلاتش را ریشه یابی کنیم و دستورالعملهایی به او بدهیم تا شیوه بهتری برای زندگی خود برگزیند و عادتهای جدیدی در او ایجاد کنیم. ولی این روش در مورد کودکان صدق نمی کند.کودک از خانواده و پدر و مادرش جدا نیست. ارتباطاتش، رفتارش، احساسش، عواطفش، هیجاناتش و شخصیتش فعلا با خانواده اش پیوند خورده است. چرا که بسیاری از مشکلات کودکان با تغییراتی که در منش والدین داده می شود برطرف می گردد، یعنی والدین باید رفتار خود را تغییر دهند تا منجر به ایجاد تغییر در کودک شود. در چنین مواردی اص؟ الزومی ندارد که با کودک کار شود. باید با والدین اور کار شود.
بنابراین در درمان باید به این نکات توجه شود. وقتی به علت ها پی بردیم، می بینیم که در طیف علت ها چه عواملی وجود دارند. اگر والدین جزو عوامل ایجاد کننده مشکلات هستند، پس برای درمان کودک باید با والدین کار شود. اگر اجتماع، مدرسه، درس یا همسالان یا ارتباط خاصی که برای کودک وجود دارد یا یکی از افراد خانواده جزو عوامل هستند، باید بررسی شود و راههای پیشگیری و درمان از طریق متخصص ارائه شود.
در اینجا متخصص از خانواده می خواهد که مداخله، یا بهتر بگویم مشارکت کند و والدین با مشارکت خود در درمان و حل مشکل، به کمک متخصص بشتابند.
منبع: پاسخ به والدین، دکتر سیما فردوسی، تهران: انتشارات صابرین، چاپ سیزدهم، 1394.