بسم الله الرحمن الرحیم
در تحفة الاخوان حکایت شده است که مردی منافق ، زن مومنی داشت که در تمام امور خود ، به اسم باری تعالی مدد می جست و در هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم می گفت و شوهرش از توسل و اعتقاد او به بسم الله ، بسیار خشمناک می شد ، تا آن که روزی کیسه ی کوچکی از زر را به زن خود داد و گفت آن رانگاه بدار.زن کیسه را گرفت و گفت : بسم اله الرحمن الرحیم و آن را در پارچه ای پیچید و گفت : بسم الله الرحمن الرحیم پس آن را در مکانی پنهان نمود وگفت : بسم الله الرحمن الرحیم .
فردای آن روز شوهرش کیسه را سرقت نمود و به دریا انداخت تا آن که او را بی اعتقاد و شرمنده کند .
پس از انداختن کیسه در دریا به دکّان خود نشست و در بین روز صیادی دو ماهی آورد که بفروشد .
مرد منافق آن دو ماهی را خرید و به منزل خود فرستاد که آن زن غذایی از برای شب او طبخ کند ؛ چون زن شکم یکی از آن ماهیان را پاره نمود ، کیسه را در میان شکم او دید ؛ بسم الله گفت و آن را برداشت و در مکان اوّل گذاشت .
چون شب شد و شوهرش به منزل آمد ؛ زن ماهیان بریان را نزد او حاضر ساخته ، تناول نمودند .
آنگاه مرد گفت : کیسه ی زر را که نزدت به امانت گذاشتم ؛ بیاور ، آن زن برخاسته ، بسم الله الرحمن الرحیم گفت و آن را در پیش شوهرش گذاشت .
شوهرش از مشاهده ی کیسه ، بسیار تعجّب نمود و سجده ی الهی را به جای آورد و از جمله مومنان گردید .
منبع: وبلاگ فرهنگ قرآن