آشنايي با فرقه زيديه (1)
نویسنده : سید علی موسوی نژاد
منبع : مجله هفت آسمان
اشاره
امام زيد بن علي بن الحسين (علیه السّلام) و تأسيس مذهب زيديه
در مقدمه البحر الزخار نيز در تعريف زيديه آمده: «زيديه به فرقهاي گفته ميشود كه به پيروي از زيد بن علي(علیه السّلام)، علي بن ابيطالب(علیه السّلام) را در امامت بر ديگران مقدم و امامت را پس از او براي حسن(علیه السّلام) و حسين(علیه السّلام) و سپس منحصر در فرزندان آن دو بداند كه با دعوت و فضل به امامت ميرسند، نه با وراثت. و خروج نيز بر ايشان واجب است. همچنين توحيد، عدل، وعد و وعيد، امامت و امر به معروف و نهي از منكر از ديگر اعتقادات زيديه است».3
امام زيد در سال هفتادوپنج هجري قمري در مدينه بهدنيا آمد4 و پس از پدرش، امام زين العابدين(علیه السّلام)، شاگرد برادر بزرگتر خود امام محمد باقر(علیه السّلام) بود.5 وي در زمان حكومت هشام بن عبدالملك بن مروان در كوفه دست به قيام و شورش زد و در ذيالحجه سال 122 ه•• ق به شهادت رسيد.6
درباره شخص امام زيد و تاريخ زندگي، تعاليم و قيام او بر ضد خلافت اموي تحقيقات بسياري انجام شده است.7 به همين دليل، در اين نوشتار از بررسي شخصيت، تعاليم، زندگي و شهادت امام زيد چشمپوشي خواهيم كرد و تنها به چند نكته كه هنوز قابل تحقيق و توجه بيشتر است، اشاره ميكنيم؛ از آن جمله اينكه زيديه تنها در دورههاي پس از شهادت امام زيد و در ابتدا، در كوفه و عراق و سپس در ايران و يمن شكل مذهب به خود گرفت.8 امام زيد بيش از هر چيز آغازگر حركتي پرشور بر ضد دستگاه ظالم خلافت اموي در عصر خود بود و در اين راه از تاكتيكها و روشهايي نيز سود ميبرد كه در بسياري از موارد رنگ ديني و مذهبي به خود ميگرفت.9
نكته ديگري كه مورد توجه برخي از محققان واقع شده، دامنه دعوت امام زيد است و اينكه اصولا آيا امام زيد، آنگونه كه در منابع رسمي زيديه آمده است، مردم را به اطاعت از خود به عنوان امام دعوت كرده، يا اينكه مطابق برخي از اسناد، دعوت او به «الرضا من آل محمد» بوده است، كه ميتواند به معناي دعوت به امامان مورد قبول اماميه باشد؟10
در ادامه، نيز مذهب زيديه كه شاخهاي از تشيع به حساب ميآيد و در اصول اعتقادي با اماميه مشترك است، بيشتر به جهت نظريه خاص در مسئله امامت از شاخه ديگر تشيع يعني اثناعشريه (اماميه) متمايز ميشود،11 وگرنه ايندو به همديگر نزديكاند؛12 چه، علاوه بر اشتراك در اصل مسئله امامت، در ساير اصول اعتقادي تا حد زيادي به اماميه و هر دوي آنها به معتزله نزديكاند،13 تا آنجا كه برخي زيديه را با معتزله يكي دانسته14 و برخي ديگر معتزله را از جمله فِرَق زيديه شمردهاند.15 در فقه نيز با وجود اينكه گفته ميشود امام زيدْ فقهي مستقل داشته است و زيديه نيز ادعاي چنين استقلالي را دارند،16 ولي به نظر ميرسد شخص امام زيد فقه خاصي بنا نكرد و اصولا دغدغه او چيز ديگري بوده است. از طرفي ديگر، اصل مرجعيت اهل بيت و لزوم تمسك به كتاب و عترت اصلي پذيرفتهشده در زيديه است، هرچند در ادامه، عملاً فقه زيديه تا حد زيادي نزديك به حنفيه شناخته شده،17 كه البته در پارهاي از مسائل با اماميه و گاهي نيز با شافعيه متفق است.18 برخي در اين خصوص تا آنجا پيش رفتهاند كه گفتهاند زيديه در عقايد، معتزلي و در فقه، حنفي هستند.19 البته در ادامه، نادرستيِ كليت چنين ادعايي با توجه به مذهب و گرايش غالبِ زيديه كه به وسيله امام قاسم و امام هادي رواج يافت، روشن خواهد شد و نزديكي زيديه به اماميه در بسياري از عقايد و مسائل فقهي مورد اذعان قرار خواهد گرفت.
با وجود اين، شايد بتوان از سه اصل به عنوان مهمترين اصول و ويژگيهاي مذهب زيديه و آنچه شخص امام زيد نيز بدان معتقد بوده است نام برد:
1. افضليت امام علي و اولويت آن حضرت برساير صحابه نسبت بهخلافت و جانشينيِ پيامبر20 و در عين حال تجويز امامت مفضول.21
2. حصر امامت در فرزندان فاطمه(س).22 البته به نظر ميرسد در صورت صحت انتساب اين عقيده به شخص امام زيد، بين اين نظر و قبول امامت شيخين تناقضي است كه صحت انتساب اعتقاد و رضايت امام زيد به خلافت شيخين را زير سؤال ميبرد، مگر اينكه، همانگونه كه در دورههاي بعد، معتقدان به خلافت شيخين از زيديه گفتهاند، خلافت شيخين يك استثنا محسوب شود،23 ضمن آنكه براي تاييد اعتقاد امام زيد به حصر امامت در بطنين براساس منابع معتبرتر، مجال تحقيق بيشتري باقي است.24
3. شرط دعوت علني به خود و خروج براي جنگ با ظالمان در صحت تصدي و مشروعيت امامت.25
استمرار قيام و مبارزه
پس از شهادت زيد و يحيي، دعوت زيديه همراه با ديگر جريانهاي معارض امويان به سوي بنيعباس گرايش يافت؛ ولي طولي نكشيد كه بنيعباس، كه پيش از اين با شعارهاي فريبنده در حمايت از حقوق علويان سعي در جلب افكار عمومي داشتند، با علويان درگير شدند و به مقتضاي منافع خود به دشمني و عناد با خاندان پيامبر پرداختند. امام محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن(علیه السّلام) ملقب به «نفس زكيه» در سال 145 و در زمان خلافت منصور (136ـ158) در مدينه قيام كرد. اين اولين قيام و دعوت يكي از فرزندان امام حسن(علیه السّلام) در چارچوب تعاليم امام زيد بود كه در عصر عباسيان اتفاق افتاد. آغاز امامت محمد بن عبدالله به سال 127 بازميگردد.28
در آن هنگام، امامت و خلافت او مورد قبول معتزله نيز قرار گرفت و پيوند معتزله و زيديه بيش از گذشته مستحكم شد.29 محمد نفس زكيه پس از يك دوره سكوت و تقيه و پس از آنكه منصور فشار را به نحو بيسابقهاي بر علويان افزايش داد،30 امامت و دعوت خود را در مدينه و حجاز آشكار كرد. دعوت و قيام محمد از گستردگي و پايگاه مطلوبي برخوردار بود، بهطوريكه معتزله و حتي امام مالك، از ائمه بنامِ مذاهب سني، نيز به امام محمد پيوستند و از كمك به او دريغ نكردند.31
دعوت و قيام نفس زكيه همچنين با فعاليت داعيان متعدد علوي و معتزلي در اقصا نقاط جهان اسلام براي جلب همكاري همراه بود. در اين ميان، برادران و فرزندان امام محمد نقشي اساسي داشتند كه در رأس همه ابراهيم برادر او بود كه به منطقه بصره رفت و حمايت اهواز و فارس را نيز به دست آورد و در نهايت پس از نفس زكيه به شهادت رسيد. همچنين موسي بن عبدالله به الجزيره، يحيي بن عبدالله به ري و طبرستان، و بالاخره عيسي بن عبدالله و ادريس بن عبدالله به مغرب رفتند؛32 ولي در نهايت قيام محمد بن عبدالله در همان سال شكست خورد و به اتفاق جمعي از يارانش به شهادت رسيد.33
امام محمد بن عبدالله همزمان با گسترش دعوت خود دو مفهوم و عقيده اساسي «تقيه» و «مهدويت» را به درون انديشه زيديه آورد34 و از اين جهت نيز نقش او در سير تحول مذهب زيديه قابل توجه است. پس از شهادت محمد بن عبداللّه، برادرش امام ابراهيم بن عبدالله نيز كه با امام محمد همكاري داشت و پس از او در عراق قيام كرده بود، ناكام ماند و در همان سالِ شهادت برادرش (145) به شهادت رسيد.35
پس از سركوب شديد قيام امام محمد نفس زكيه و برادرش امام ابراهيم، در ادامه حكومت منصور و در زمان خلافت مهدي عباسي (158ـ169) سياست سركوب علويان همچنان ادامه يافت.36
امام حسين بن علي بن الحسن بن الحسن(علیه السّلام) «شهيد فخّ» امام بعدي زيديه بود كه در سال 169 و در زمان خلافت هادي عباسي (169ـ170) در مدينه قيام كرد و به شهادت رسيد.37 پس از شهادت حسين فخّي، دعوت زيديه تا حدودي شكل سرّي به خود گرفت و ثقل آن از مركز جهان اسلام (عراق و حجاز) به دو سوي آن (ديلم و مغرب) منتقل شد.
امام يحيي بن عبدالله بن الحسن كه برادر و يار امام محمد بن عبدالله در قيام او بود و در قيام حسين فخّي نيز نقش عمدهاي داشت،38 پس از شكست قيام حسين در سال 170 به حجاز و يمن رفت39 و سپس به خراسان و از آنجا به ماوراءالنهر مهاجرت كرد و سرانجام به ديلم و طبرستان رفت40 و پس از چندي با دعوت به امامتِ خود در صدد تاسيس دولتي زيدي در آن سامان برآمد. ولي هارونالرشيد در سال 176 حركت او را سركوب كرد و امام يحيي زنداني شد و در نهايت در زندان هارون به شهادت رسيد.41
ادريس بن عبدالله برادر ديگر محمد بن عبدالله نيز پس از همكاري با حسين فخّي و شكست قيام، به «مغرب دور» گريخت و در سال 172 پس از دعوت و بيعت قبايل آن منطقه، دولت خود را تاسيس كرد.42 در مورد دعوت ادريس آوردهاند كه او در يك مرحله داعيِ برادرش امام محمد نفس زكيه43 و در مرحله بعد داعيِ امام حسين فخّي و در مرحله سوم داعيِ برادر ديگرش امام يحيي بود، و در نهايت وقتي خبرِ سرانجامِ كارِ يحيي به او رسيد، دعوت به خود كرد و براي تأسيس دولت به «طنجه» رفت44 و پايهگذار اولين دولت زيديه شد.45 در خصوص زندگي ادريس بن عبدالله اطلاعات روشني در اختيار نيست، ولي مسلم است كه او پس از چند سال حكومت و احتمالا در سال 17746 با دسيسه هارونالرشيد مسموم شد و به شهادت رسيد.47 پس از وفات ادريس بن عبدالله، فرزندش ادريس بن ادريس (متولد 175)48 جانشين او شد.49 پس از وفات او در سال 214،50 محمد بن ادريس بن ادريس دولت ادريسيان را استمرار بخشيد.51 از آن پس ديگر نوادگان ادريس يكي پس از ديگري در مغرب حكومت كردند؛ ولي دولت آنان حداكثر تا سال 375 دوام آورده است.52
سالها پس از انقراض دولت ادريسيان در مغرب، آنان در اندلس با امويان حاكم درگير شدند53 و در سال 407، يكي از نوادگان ادريس به نام علي بن حمود با كنار زدن امويان بر اندلس سلطه يافت54 و ادريسيان از آن پس و تا سال 447 با فراز و نشيبهايي بر اندلس حكومت كردند.55
دولت ادريسيان در مغرب و اندلس اگرچه حداقل در ابتدا دولتي شيعي و زيديمذهب بود، ولي بروز تشيع و تظاهر به مذهب زيديه در آن پر رنگ نيست. حتي در احوال ادريس اول آوردهاند كه او تشيع خود را اظهار نميكرد و حداقل در سالهاي نخست، از خود به عنوان امام ياد نميكرد.56 به نظر ميرسد كه هدف ادريس نيز بيشتر قيام و انقلاب بوده است تا ادعاي امامت و حركتي فكري عقيدتي.57
امام ابوعبدالله58 محمد بن ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن الحسن بن الحسن(علیه السّلام) معروف به «ابن طباطبا» ششمين امام زيديه پس از زيد بن علي است59 كه در سال 199 در جنبشي كه فرماندهيِ آن را ابوالسرايا السريّ در زمان خلافت مأمون (196ـ218) برعهده گرفته بود، در كوفه دعوت به خويش كرد و بيعت گرفت60 و براي مدتي بر كوفه مسلط شد.61 پس از وفات ابنطباطبا جواني ديگر از علويان بهجاي او نشست62 و از آن پس با كمك برخي علويان كه به عنوان والي به مناطق مختلف اعزام شده بودند، تا سال 200 پيآمدهاي اين ماجرا ادامه يافت، و از آن جمله تسلط و حكمراني ابراهيم بن موسي بن جعفر(علیه السّلام) بر يمن قابل توجه است.63 همچنين در سال 207 عبدالرحمان بن احمد بن عبداللّه بن محمد بن عمر بن علي بن ابيطالب(علیه السّلام) در منطقه عك يمن خروج كرد و با دعوت به «الرضا من آلمحمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم)» براي خود بيعت گرفت.64
پي نوشت :
«و كانت الامامية و الزيدية في بدء امرهما حزبا واحدا ثم اختلفا و السبب في اختلافهما لميكن اصلا من اصول الدين و انما كان حول الامامة» (الحياة السياسية، ص24 و 228).
1. فرق الشيعة، ص55؛ مروج الذهب، ج3، ص231؛ مقالات الاسلاميين، ج1، ص65.
2. اوائل المقالات، ص39.
3. البحر الزخار، ج1، ص40.
4. الافادة، ص61.
5. الحياة السياسية، ص39.
6. مروج الذهب، ج3، ص228؛ الكامل، ج3، ص380؛ تاريخ الطبري، ج5، ص497.
7. به عنوان نمونه: محمد ابوزهره، الامام زيد؛ ناجي حسن، ثورة زيد بن علي؛ شريف صالح احمدالخطيب، الامام زيد بن علي المفتري عليه؛ حسن الامين، زيد الشهيد؛ ابراهيم بن علي الوزير، زيد بن علي جهاد حق دائم؛ علي محمد دخيل، زيد بن الامام علي بن الحسين؛ الشيخ نوري حاتم، زيد بن علي؛ سيد محسن امين، ابوالحسن زيد الشهيد؛ عبدالرزاق الموسوي المقرم، زيد الشهيد؛ محمد محمدي اشتهاردي، زيد شهيد انتقامگر؛ حسين كريميان، سيره و قيام زيد بن علي.
8. التجديد، ص36.
9. برخي از محققان تاكيد بر افضليت علي(ع) در امر خلافت و در عين حال تجويز تقدم مفضول و در نتيجه پذيرش خلافت شيخين را كه به امام زيد منسوب است، از جمله همين تاكتيكها دانستهاند كه زيد بهوسيله آن، سعي در جمع كردن همه نيروها اعم از شيعيان و سنيمذهبانِ معتزلي و غير معتزلي داشته است.
10. زيد بن علي و مشروعية الثورة، ص197ـ198.
11. زيديه در مسئله امامت تنها چند اختلاف با اماميه دارند كه عمدتا در برخي از مقاطع تاريخ و در بعضي از گرايشها ديده ميشود. مهمترين آنها عبارتاند از: تجويز امامت مفضول و رضايت به خلافت شيخين، اشتراط خروج و كشيدن شمشير براي امامت امام و ردّ تقيه، عدم اعتقاد به عصمت امامان، عدم اعتقاد به حصر امامان در دوازده تن معين و نيز به لزوم وجود نص بر همه امامان. البته همانگونه كه در ادامه نوشتار بررسي شده، اين اختلافات تا حدود زيادي هم در عقيده و هم در عمل از ميان رفته است.
12. بغدادي اماميه و زيديه را در آغاز يكي ميداند كه تنها در امامت امام زيد و بيعت با او در خروج بر ضد امويان اختلاف نظر دارند. (الفرق بين الفرق، ص25).
13. فرهاد دفتري تاكيد ميكند كه بر اساس آخرين تحقيقات، شيعيان اوليه در قرن دوم اعم از زيدي و امامي سازگاري چنداني با معتزله نداشتهاند و اين تنها در اواخر قرن سوم بوده است كه تحت تاثير معتزله قرار گرفتهاند (تاريخ و عقايد، ص85ـ84).
14. الملل و النحل، ج1، ص162.
15. الحياة السياسية، ص219.
16. الغطمطم الزخار، ج1، ص27.
17. الحياة السياسية، ص215.
18. الملل و النحل، ج1، ص162.
19. التجديد، ص58.
20. الملل و النحل، ج1، ص155؛ مقالات الاسلاميين، ج1، ص129؛ البحر الزخار، ج1، ص40؛ الامام زيد، ص189؛ الزيدية نشأتها و معتقداتها، ص16؛ و نقل اجماع زيديه بر اين اصل از شرح رسالة الحور العين، ص154.
21. الملل و النحل، ج1، ص155؛ مقدمه ابن خلدون، ص197. گرچه به نظر ميرسد در اين اصل، نفي و عدم ضرورت عصمت امامان نهفته است، ولي زيديه تصريح كردهاند كه «پنج تن» از مقام عصمت برخوردارند. امام زيد بن علي در روايتي ميفرمايد: «المعصومون منّا خمسة، النبي و علي و فاطمه و الحسن و الحسين» تاريخ دمشق، ج19، ص464.
22. البحر الزخار، ج1، ص40؛ مقدمه ابن خلدون، ص197؛ قيام الدولة، ص30؛ الزيدية، ص72؛ الامام زيد، ص190.
23. التجديد، ص56.
24. برخي محققان تصريح كردهاند كه اين عقيده بعد از امام زيد پديد آمده است (تاريخ و عقايد، ص85).
25. الملل و النحل، ج1، ص156؛ البحر الزخار، ج1، ص40؛ مقدمه ابن خلدون، ص198. اين جمله از امام زيد منقول و مشهور است كه: «آنكس كه شمشير خود برهنه كرد و به كتاب خداوند و سنت پيامبرش دعوت كرد و حكم او نافذ بود و مردم او را به اين مقام شناختند، امامي است كه همه بايد به او شناخت پيدا كنند؛ ولي بندهاي كه در خانه نشسته و بر روي خود پرده افكنده و در بر روي خود بسته و به حكم ظالمان تن داده؛ و نه امر به معروف ميكند و نه نهي از منكر، كجا و كي ميتواند امامي واجب الاطاعه باشد؟» (الزيدية نشأتها و معتقداتها، ص16).
26. مروج الذهب، ج3، ص236؛ الكامل، ج3، ص398؛ الافادة، ص71. قبر امام يحيي بن زيد هم اكنون در ميامي (جوزجان) از توابع شهرستان مشهد زيارتگاه شيعيان است.
27. تاريخ الطبري، ج6، ص78؛ الكامل، ج3، ص487.
28. الادراسه، ص27. ابناثير نيز در حوادث سال 144 و در بيان ريشههاي قيام محمد به بيعتي اشاره ميكند كه در زمان امويان با محمد بن عبداللّه بر سر خلافت شده بود (الكامل، ج3، ص554).
29. الادارسة، ص27.
30. الكامل، ج3، ص559.
31. التحف، ص81.
32. مروج الذهب، ج3، ص326؛ الادارسة، ص48. در ساير منابع همچون الكامل، مهاجرت و دعوت يحيي و ادريس در ديلم و مغرب تنها بعد از قيام و شهادت امام حسين فخّي ذكر شده است (الكامل، ج4، ص13).
33. مروج الذهب، ج3، ص324؛ الكامل، ج3، ص563؛ الافادة، ص79.
34. الادارسة، ص29.
35. الكامل، ج3، ص587؛ الافادة، ص81ـ91.
36. در اين دوره عيسي بن زيد و علي بن العباس بن الحسن بن الحسن(ع) رهبري زيديه را برعهده گرفته بودند. ولي عيسي پس از چندي از سياست كنارهگيري كرد و علي بن العباس زنداني شد و در نهايت توسط مهدي عباسي مسموم شد و به شهادت رسيد.
37. الافادة، ص92ـ96؛ الكامل، ج4، ص11؛ تاريخ الطبري، ج6، ص410.
38. تاريخ الطبري، ج6، ص411.
39. اخبار فخ، ص305ـ303.
40. ابناثير ورود امام يحيي و آغاز دعوت و تحركات او را در ديلم در وقايع سال 175 آورده است «رك: الكامل، ج4، ص31».
41. الافادة، ص97ـ107؛ الكامل، ج4، ص33.
42. تاريخ الطبري، ج6، ص416؛ الكامل، ج4، ص13؛ الادارسة، ص55.
43. مروج الذهب، ج3، ص326.
44. الادارسة، ص48.
45. سيدمحسن امين نيز دولت ادريسيان را در مغرب، دومين دولت علوي پس از دولت امير مومنان علي(ع) دانسته است (اعيان الشيعة، ج5، ص81).
46. التحف، ص140؛ تاريخ دولتهاي اسلامي، ج1، ص44. در اخبار فخ مدت اقامت و حكومت ادريس بن عبداللّه در مغرب ده سال ذكر شده است (ص327).
47. الكامل، ج4، ص13.
48. همان، ج4، ص32. سيدمحسن امين آورده است كه در زمان مرگ ادريس بن عبداللّه هنوز ادريس دوم به دنيا نيامده بود و مادرش به او باردار بود. (اعيان الشيعة، ج5، ص81).
49. ابناثير در حوادث سال 181 آورده است كه «به ابن اغلب خبر رسيد كه ادريس بن ادريس پيروان بسياري يافته است...» (الكامل، ج4، ص53). اين نقل با توجه به روايت ولادت ادريس بن ادريس در سال 175 بهوسيله خود ابناثير (الكامل، ج4، ص32) جالب توجه است.
50. التحف وفات ادريس بن ادريس را 210 ذكر ميكند (ص143)؛ و احمد محمود صبحي سال 187 را سال وفات او دانسته است (الزيدية، ص92). اخبار فخ مدت رياست او را 21 سال ميداند. (ص328)
51. الكامل، ج4، ص218. در اخبار فخ، ادريس بن ادريس بن ادريس به عنوان سومين حاكم ادارسه ذكر شده است (ص328).
52. الادارسة، ص83. در كتاب تاريخ دولتهاي اسلامي تعداد حاكمان ادريسي چهارده تن و سال 346 آخرين سال حكومت ادريسيان ذكر شده است؛ در اين سال، آخرين حاكم ادريسي اسير و به قرطبه منتقل شد و ادارسه منقرض گرديدند (ج1، ص44). احمد محمود صبحي، سال 323 را سال انتهاي حكومت ادريسيان ذكر ميكند (الزيدية، ص93). جالب آنكه سيدمحسن امين مدت حكومت ادريسيان را هفتاد سال و حاكمان آنرا هجده نفر ذكر كرده است (اعيان الشيعة، ج5، ص81).
53. الكامل، ج4، ص14.
54. همان، ج5، ص617.
55. همان، ص633؛ اعيان الشيعة، ج5، ص81.
56. الادارسة، ص58.
57. همان، ص23.
58. در التحف، لقب وي ابوالقاسم محمد بن ابراهيم ذكر شده است (ص144).
59. اگرچه در قرن دوم و پس از آن در قرن سوم علويان زيادي خروج كرده و در بيشتر موارد مورد حمايت زيديه هم واقع شدهاند (كه پرداختن به همه آنها در اين مجال مقدور و ضروري نيست)، ولي اين به معناي قبول همه آنان به عنوان امام نيست؛ چرا كه در مذهب زيديه علاوه بر خروج شرايط ديگري نيز براي امامت در نظر گرفته شده است.
60. الكامل، ج4، ص147؛ الافادة، ص108ـ113.
61. سيد محسن امين حكومت آل طباطبا را پس از حكومت امام علي(ع) و حكومت ادريسيان، سومين حكومت علويان ميداند. (اعيان الشيعة، ج5، ص81).
62. الكامل، ج4، ص149.
63. تاريخ الطبري، ج7، ص123.
64. همان، ص168.
ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372
/س