آشنايي با فرقه زيديه (2)
نخستين انشعاب در زيديه
الف) جاروديه (يا سرحوبيه )
اين شاخه از زيديه با مطرح كردن نص بر خلافت علي و حسنين(علیه السّلام) و دور شدن از اعتقاد منسوب به امام زيد در قبول و رضايت به خلافت شيخين و همچنين رو آوردن به اصل مهدويت كه از اصول مورد قبول اماميه است، بيش از ديگر شاخهها به اماميه نزديك شدند، بهطوريكه از ويژگيهاي جاروديه، توجهِ همزمان به نظريه خروج و عقيده به مهدي منتظر است.72 جاروديه از طرفي ديگر داراي عقايدي افراطي بوده و به غلو شناخته شدهاند. افراط آنان مشخصا در دو نظريه جلوهگر است: يكي قدح شديد و تكفير شيخين؛73 و ديگري تكفير و مشرك دانستن كساني از اهل بيت كه مدعي امامت باشند، ولي خانهنشين بوده و قيام نكنند،74 و همچنين تكفير پيروان چنين افرادي.75 (مصداق مورد نظرشان امام جعفر صادق(علیه السّلام) و پيروان مكتب ايشان بود.) آنان همچنين مانند خوارج، مرتكب كبائر را محكوم به كفر ميدانستند.76
ب) سليمانيه (يا جريريه )
ج) صالحيه (يا بتريه )
بهطور خلاصه ميتوان گفت كه جاروديه به دليل اعتقاد به وجود نص بر امامت و رد خلافت شيخين و قبول اصل مهدويت از فرق ديگر به شيعيان اماميه نزديكتر بودند و تأثير بيشتري از آنان پذيرفتند، در حاليكه دو فرقه ديگر (صالحيه و سليمانيه) از حنفيه و معتزله تأثير بيشتري پذيرفتند و به اهل سنت نزديكتر بودند.92 اين تمايز در حدي بود كه صالحيه و سليمانيه، جاروديه را به دليل تكفير شيخين تكفير كردند و جاروديه نيز متقابلا آنان را به دليل ترك تكفير شيخين محكوم به كفر دانستند.93
حكومت امامان زيديه و جريان نزديك به اماميه
1. امام ناصر اطروش و دولت زيديه در طبرستان و ديلم
افكار و آراي امام ناصر و كمكهاي مادي و معنوي او به دولت امام هادي105 كه همزمان دولت امامان زيدي را در يمن تاسيس كرده بود،106 به خوبي تعلق او را به شاخه نزديك به اماميه نشان ميدهد. امام ناصر بيش از آنكه تحت تاثير مستقيم تعاليم امام قاسم و امام هادي باشد تحت تاثير اماميه بود و در احكام طلاق و ارث و مسح پا در وضو، بر وفق مكتب اماميه فتوا ميداد، تا آنجا كه برخي او را اثناعشري دانستهاند.107 روند نزديكي زيديه به اماميه در ايران بعد از امام ناصر نيز ادامه يافت، بهطوريكه در اوج اقتدار زيديه در ديلم و طبرستان و در زمان تسلط آل بويه بر دارالخلافه بغداد، زيديه بيش از هر زمان ديگري به اماميه نزديك شد.108 در اين مقطع، آنان قول به جواز امامت مفضول را كنار نهادند و درباره صحابه همچون اماميه قضاوت كردند.109 ابناثير در حوادث سال 351 آورده كه به امر معزالدوله ديلمي در مساجد بغداد لعن هر سه خليفه به وصفشان و لعن معاويه صريحا مكتوب شد110 و در سال 352 براي اولين بار روز عاشورا در مركز خلافت اسلامي، بغداد، رسما تعطيل اعلام و در خيابانها عزاداري برپا شد111 و مجالس جشن و شاديِ عيد غدير112 و طعن خلفا مرسوم گشت،113 سنتي كه ساليان متمادي استمرار يافت.114 همچنين كه مرقد امامان نيز در عراق آراسته و تزيين شد.115
2. امام قاسم رسّي
امام قاسم رسي آغازگر دورهاي درتاريخ زيديه بود كه مشخصه آن قول به نص جلي و اعتقاد ويژه بهاصل امامت ودرنتيجه قوت جريان نزديك بهاماميه درميان فرق زيديه است.
3. امام هادي
امام هادي با ارتقا بخشيدن به عقيده امامت در حد يكي از اصول دين، آن را بهجاي اصل «المنزلة بين المنزلتين» در مكتب اعتزال نشاند و اصول پنجگانه مذهب زيدي را توحيد، عدل، وعد و وعيد، امامت و امر به معروف و نهي از منكر دانست135 و براي احراز مقام امامت شروطي تكميلي قائل شد كه تنها بر خود او منطبق بود،136 مانند دعوت علني به خود، خروج با شمشير، عمل به كتاب و سنت، اعلم مردم زمان خود بودن، از فرزندان حسن و حسين بودن،137 آمر به معروف و ناهي از منكر بودن، شجاعت، سخاوت، تقوي، تواضع و عدالت.138 او براي بيعت مردم در امر امامت نقشي قائل نبود و اجماع را شرط ميدانست، چه اينكه در نظر امام هادي امامت منصبي است كه از جانب خداوند اعطا ميشود و خواست مردم در آن دخالت ندارد، هرچند تبعيت مردم شرط قيام امام است. از طرف ديگر، مردم ميتوانند در صورت ارتكاب كبيره امام را از مقام خود عزل كنند؛139 اما در صورت عدم تبعيت مردم از امام جامعالشرايط، امامت امام به قوت خود باقي است و او بايد هجرت كند و كنار بنشيند.140 نظريه اخير او توجيهي براي صلح امام حسن(علیه السّلام) و كنار نشستن امام قاسم رسي نيز هست. با توجه به نظريه امام هادي در رد اجماع و شورا در مسئله امامت و همينطور اعتقاد به افضليت علي(علیه السّلام) و وجود نص پيامبر بر آن حضرت و حتي بر حسن و حسين،141 براي او خلافت شيخين ناپذيرفتني است.142 امام هادي نيز كتابي دارد به نام تثبيت الامامة كه در آن به بررسي مسئله خلافت و جانشيني پس از پيامبر پرداخته و بر رد خلافت شيخين و ادله مورد ادعاي آنان استدلال كرده است.143 امام هادي در فقه نيز تابع اجتهاد خود بود و به روايات اهل سنت توجه و نظري نداشت و از او منقول است كه دو كتابي كه اهل سنت آنها را صحيح مينامند (صحيح بخاري و صحيح مسلم)، از صحت بيبهرهاند.144 اين نگرش در طي قرون متمادي تاكنون در مذهب هادوي وجود داشته و بياعتنايي به حديث و فقه اهلسنت كاملا روشن است.145 امام هادي همچنين اعتقاد به نص بر امامت علي و حسن و حسين را مورد تاكيد قرار داد وتقيهرا جايز شمرد146 ودرمجموع، بيش ازگذشته، زيديه را به اماميه نزديك كرد.147
مسيري كه امام هادي ترسيم كرده بود با نوساناتي در عرصه سياسي و مذهبي يمن ادامه يافت و پس از او دو فرزندش مرتضي (299ـ310) و ناصر (310ـ322)148 و ديگر امامان زيديه ادامهدهندگان مكتب هادويه بودند، هرچند پيروان امام هادي خود به شاخههايي تقسيم شدند كه مهمترين آنها الحسينيه، المطرفيه و المخترعه است.149
پي نوشت :
65. فرق اوليه زيديه مختلف و متعدد ذكر شده است: مسعودي از هشت فرقه نام ميبرد (مروجالذهب، ج3، ص232). ابوالحسن اشعري و ابو محمد يمني به شش فرقه اشاره ميكنند (مقالات الاسلاميين، ج1، ص66؛ عقائد الثلاث و السبعين فرقة، ج1، ص452)؛ شهرستاني و بغدادي به سه فرقه مذكور در متن اكتفا كردهاند (الملل والنحل، ج1، ص157ـ162؛ الفرق بين الفرق، ص22). در مقدمه البحر الزخار تنها از دو فرقه نام برده شده است (البحر الزخار ج1، ص40). براي اطلاع بيشتر رك: الحياة السياسية، ص82ـ83.
66. الزيدية، ص84؛ الحياةالسياسية، ص84 .
67. البحر الزخار، ج1، ص40.
68. مقالات الاسلاميين، ج1، ص67.
69. الملل و النحل، ج1، ص158؛ مقالات الاسلاميين، ج1، ص66؛ الفرق بين الفرق، ص30؛ فرق الشيعة، ص21؛ اوائلالمقالات، ص40؛ البحر الزخار، ج1، ص40.
70. مروج الذهب، ج3، ص232؛ البحر الزخار، ج1، ص40.
71. بين اعتقاد جاروديه و اماميه به مهدي موعود تفاوتهايي وجود دارد، چه اينكه برخي از آنان مهدي موعود را امام محمد بن عبدالله (نفس زكيه) دانسته، معتقد بودند او به شهادت نرسيده است، و برخي ديگر محمد بن قاسم (پسر عمر بن علي بن الحسين(ع) كه در سال 219 در طالقان قيام كرد) و دسته سوم يحيي بن عمر (پسر يحيي بن الحسين بن زيد بن علي بن الحسين(ع) كه در سال 250 در
72. التجديد، ص51.
73. فرق الشيعة، ص21؛ الفرق بين الفرق، ص34.
74. الزيدية، ص85.
75. فرق الشيعة، ص54.
76. الفرق بين الفرق، ص34. مؤلف الحياة السياسية ظاهرا دچار اشتباه شده و عقيده تكفير خوارج را به نقل از الفرق بين الفرق بهجاي جاروديه در مورد سليمانيه ذكر ميكند (الحياة السياسية، ص91).
77. الزيدية، ص82.
78. الفرق بين الفرق، ص32ـ33؛ الزيدية، ص82.
79. الملل و النحل، ج1، ص159.
80. فرق الشيعة، ص9.
81. مقالات الاسلاميين، ج1، ص68؛ الفرق بين الفرق، ص33.
82. الملل و النحل، ج1، ص160؛ فرق الشيعة، ص9.
83. الفرق بين الفرق، ص33.
84. فرق الشيعة، ص64؛ الملل و النحل، ج1، ص160.
85. البحر الزخار، ج1، ص40؛ الحياة السياسية، ص88.
86. فرق الشيعة، ص20؛ الملل و النحل، ج1، ص161؛ مقالات الاسلاميين، ج1، ص69.
87. مقالات الاسلاميين، ج1، ص69.
88. البحر الزخار، ج1، ص40.
89. الملل و النحل، ج1، ص161؛ مقالات الاسلاميين، ج1، ص69؛ الفرق بين الفرق، ص33. ولي نوبختي در مورد بتريه ميگويد: آنان عثمان و طلحه و زبير را تنقيص ميكنند (فرق الشيعة، ص57).
90. فرق الشيعة، ص57.
91. همان؛ الحياة السياسية، ص87.
92. الزيدية، ص80ـ86؛ التجديد، ص59.
93. الفرق بين الفرق، ص34.
94. در مقدمه البحر الزخار، زيديه در دوره متاخر تنها به دو گروه قاسميه و ناصريه تقسيم شدهاند (البحر الزخار، ج1، ص40).
95. التحف، ص184.
96. الملل و النحل، ج1، ص156؛ الكامل، ج5، ص44.
97. تاريخ الطبري، ج10، ص149؛ الكامل، ج5، ص44؛ مروج الذهب، ج4، ص327 و 394؛ مقدمه ابنخلدون، ص200.
98. الكامل، ج4، ص364.
99. همان، ص536.
كوفه قيام كرد) را مهدي ميپنداشتند (مقالات الاسلاميين، ج1، ص67؛ الفرق بين الفرق، ص31؛ الزيدية، ص84؛ الحياة السياسية، ص86؛ الزيدية نشأتها و معتقداتها، ص26). در مقدمه البحر الزخار آمده است: «و ينسب الي بعضهم (الجارودية) القول بالغيبة وليس بصحيح» (البحر الزخار، ج1، ص40).
100. همان، ص595.
101. همان، ج5، ص58؛ الافادة، ص167.
102. زيديه حسن بن زيد (داعي كبير) و محمد بن زيد را به دليل دارا نبودن شرايط امامت (علم، زهد و سياست) در حد امامت ندانستهاند و گويا خود آنها نيز چنين ادعايي نداشتهاند (قيام دولة الزيدية، ص54؛ معتزلة اليمن، ص57).
103. الكامل، ج5، ص58 و 106. تا اين سال فرزندان ناصر و پس از آنان قاسم بن الحسن بر طبرستان حكومت كرد و در اين سال، قاسم را اسفار كشت و بر طبرستان تسلط يافت. هرچند علويان بعد از اين هم بهطور پراكنده در گوشه و كنار طبرستان ظهور كرده، حكومتهايي تشكيل دادند، ولي دولت متمركز زيديه در آن سامان ادامه نيافت، تا اينكه در سال 321 آل بويه كه خاستگاهي زيدي داشتند، قدرت را در مراكز عمده جهان اسلام در دست گرفتند.
104. الحياة السياسية، ص141.
105. اخبار ائمة الزيدية، ص89؛ التجديد، ص63.
106. در گزارش مادلونگ، ظهور امام ناصر 287 و هفت سال پس از ظهور امام هادي در يمن يعني 280 ذكر شده است (اخبار ائمة الزيدية، ص88).
107. رياض العلماء، ج1، ص277؛ اعيان الشيعة، ج5، ص181. نويسنده رياض آورده: «و الناصر الكبير من عظماء علماء الامامية. و ان كان الزيدية يعتقدونه و يدرجونه في جملة ائمتهم...».
108. الزيدية نشأتها و معتقداتها، ص29.
109. الملل و النحل، ج1، ص156.
110. «لعنالله معاوية بن ابي سفيان و لعن من غصب فاطمة فدكا و من منع من ان يدفن الحسن عند قبر جده و من نفي اباذر الغفاري و من اخرج العباس من الشوري...» البته اين نوشته بهزودي به لعن ظالمان آلرسول و بدون نام بردن كسي جز معاويه تغيير كرد (الكامل، ج5، ص327).
111. الكامل، ج5، ص331.
112. ابناثير در حوادث سال 357 آورده كه در اين سال اهالي بغداد به روال عادت گذشته به عزاداري در عاشورا و شادي در روز غدير پرداختند. (الكامل، ج5، ص356).
113. الزيدية نشأتها و معتقداتها، ص29؛ الحياة السياسية، ص155.
114. در وقايع سال 358 به ادامه اقامه مراسم عاشورا در بغداد و همچنين در سال 389 به ادامه اين مراسم و مراسم روز عيد غدير اشاره شده است (الكامل، ج5، ص365 و 540).
115. تاريخ و عقايد، ص216.
116. دكتر صبحي سال دعوت امام قاسم را 199 و پس از وفات ابن طباطبا ذكر ميكند (الزيدية، ص94).
117. الافادة، ص123.
118. الحياة السياسية، ص93.
119. التجديد، ص68.
120. منطقهاي در نزديكي ميقات ذي الحليفة در مدينه (الافادة، ص127).
121. الحياة السياسية، ص93.
122. معتزلة اليمن، ص37.
123. كتابي به همين نام براي شخص امام زيد نيز نقل شده است. همچنين از امام ناصر اطروش نيز رسالهاي به همين نام چاپ شده است. رك: مجله تراثنا، شماره 20 (سال پنجم رجب 1410).
124. اين رساله در رد نظرات اسماعيليه نوشته شده است (مقدمه امام حنفي عبدالله بر الرد علي الرافضة، ص81).
125. التجديد، ص65.
126. معتزلة اليمن، ص37.
127. التجديد، 65ـ67.
128. همان، ص68.
129. معتزلة اليمن، ص38.
130. الافادة، ص136.
131. معتزلة اليمن، ص59.
132. زيرا همگي از نسل امام قاسم رسّي هستند.
133. الامام زيد، ص510؛ الحياة السياسية، ص178ـ179؛ التحف، ص171.
134. براي اطلاع بيشتر ر.ك: الزيدية، ص463ـ473؛ التجديد، ص211.
135. معتزلة اليمن، ص157؛ الزيديه نشأتها ومعتقداتها، ص68.
136. التجديد، ص80.
137. معتزلة اليمن، ص182.
138. الزيدية نشأتها و معتقداتها، ص68؛ التجديد، ص79ـ80.
139. الزيديه، ص123.
140. همان؛ التجديد، ص81ـ83.
141. امام هادي نص پيامبر بر علي(ع) را (همانند امام قاسم) نص جلي و بر حسن و حسين(ع) بدون آن كه تصريح كند نص خفي (الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة؛ الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا و...) ميداند (معتزلة اليمن، ص186).
142. التجديد، ص80.
143. امام هادي صاحب تأليفات بسياري است كه حدود بيست كتاب و رساله از او به دست ما رسيده است. (معتزلة اليمن، ص193).
144. الزيدية نشأتها و معتقداتها، ص33.
145. احمد بن سعدالدين المسوري (متوفاي 1079ق) در رساله المنقذة آورده: «آنچه در (صحاح سته) آمده، همگي دروغ و غيرقابل استدلال است». (الزيدية نشأتها و معتقداتها، ص33).
146. الحياة السياسية، ص94.
147. الزيدية، ص120؛ قيام الدولة، ص137.
148. وفات امام ناصر پس از 23 سال امامت در سال 325 نيز ذكر شده است (التحف، ص197).
149. براي اطلاع بيشتر رك: الزيدية نشأتها و معتقداتها، ص75ـ83.
ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372
/س