مهدويت و فرقه حسينيّه زيديه (1)
اشاره :
حسين بن قاسم عِـيانى پس از مرگ پدرش قاسم بن على عِـيانى، جانشين او و عهده دار امامت زيديه در يمن شد، و در سال 404 هجرى قمرى در ميدان نبرد كشته شد، ولى گروهى از پيروان او مرگ وى را نپذيرفتند و مدعى شدند كه او همان مهدى موعودى است كه پيامبر گرامى اسلام، ظهورش را وعده فرموده و پس از يك دوره غيبت، براى اقامه عدل و داد باز خواهد گشت. فرقه اى از زيديه كه چنين اعتقادى داشتند به نام حسينيه شناخته شدند.
اعتقاد به علم غيب، دريافت وحى و انجام اعمال خارق العاده در مورد حسين بن قاسم و باورهاى شگفت انگيزى همچون برترى وى بر همه پيامبران و از جمله پيامبر اسلام و ترجيح سخن او بر همه كتاب هاى آسمانى و از جمله قرآن، از ديگر عقايد اين فرقه شمرده شده است.
فرقه حسينيّه از قرن پنجم تا قرن هفتم هجرى قمرى، در كنار جريان سنتى زيديه در يمن، حضورى جدى داشته اند و اعتقاد آنها به مهدويت حسين بن قاسم و غلو در مورد او، در طول بيش از سه قرن، معركه آراى موافقان و مخالفان در داخل خانواده زيديه بوده و از آن پس تفكر آنها رو به افول نهاده است. ابعاد مختلف تاريخ و باورهاى اين فرقه موضوع اين گزارش و بررسى است.
مهدويت در زيديه
اعتقاد به مهدويت و انتظار مهدى موعود، در زيديه نيز همچون ديگر فرقه ها از آغاز مطرح بوده است. امام زيدى عبدالله بن حمزه (م 614 ق) مى گويد:
همه شيعيان على رغم اختلافاتشان، بلكه همه امت اسلام معتقد به مهدى اند. و مهدى امامى است كه در آخر الزمان ظهور، و بر همه زمين پادشاهى خواهد كرد و همه اديان در برابر او سر تسليم فرود خواهند آورد، پرچم او بر زمين نخواهد افتاد و زمين گنج هاى خود را براى او آشكار خواهد ساخت و بركات آسمان فرو خواهد ريخت و بركات زمين ظاهر خواهد شد و نهرهايى جديدى كه در سرزمين عرب سابقه ندارد جريان يافته، خداوند به وسيله او حق را بر باطل مسلط خواهد نمود و در زمان او عيسى بن مريم(علیه السّلام) دجال را خواهد كشت. روايات در اين باب بسيار زياد است.[2]
عبدالله بن حمزه در ادامه به تفصيل برخى از روايات زيديه و غير زيديه را در خصوص مهدى موعود ذكر مى كند.[3]
در طول تاريخ نيز در خصوص تعدادى از پيشوايان زيديه، ادعاى مهدويت مطرح شده است. فهرستى از پيشوايان زيديه كه در قرن هاى نخستين درباره آنان چنين ادعايى صورت گرفته، بدين شرح است:
1. زيد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب (م122 ق)[4]
2. نفس زكيه، محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب (م145 ق)[5]
3. محمد بن قاسم بن على بن عُمر بن على بن حسين بن على بن ابى طالب (م 219 ق)[6]
4. يحيى بن عُمر بن يحيى بن حسين بن زيد بن على بن حسين (م 250 ق)[7]
با توجه به اين كه بحث تفصيلى درباره تاريخ و اعتقاد مهدويت در زيديه به نوشتار مستقل ديگرى نيازمند است، در اين مجال تنها به بررسى تاريخىِ ادعاى مهدويت در خصوص حسين بن قاسم عِيانى (م 404 ق) مى پردازيم و بررسى بيشتر در مورد مهدويت در زيديه و ديگر مدعيان آن را ، به فرصتى ديگر مى سپاريم.
مرورى بر تاريخ زيديه در يمن تا زمان حسين بن قاسم عِيانى
اولين ماموريت يحيى بن حسين پس از مدتى با مشكل مواجه شد و وى به مدينه بازگشت.[11]امام يحيى بن حسين كه از او با عنوان هادى الى الحق ياد مى شود، به مدت چهارده سال بر بخش هاى شمالى يمن فرمانروايى كرد و شهر صعده را مركز حكومت خود قرار داد. او ضمن مبارزه با پيروان ديگر تفكرات و مذاهب حاضر در صحنه، به ويژه قرامطه، به گسترش و بسط آيين زيديه همت گماشت.
نتيجه تلاش علمى هادى الى الحق، پديد آمدن مكتبى فقهى و كلامى در ميان زيديه بود كه در انتساب به او، با نام هادويه شناخته شده و تا به امروز در ميان زيديه در يمن مطرح است. اين مكتب پس از وفات يحيى بن حسين در سال 298 هجرى قمرى، به وسيله دو فرزند او، يعنى محمد، ملقب به مرتضى لدين الله و احمد، ملقب به ناصر لدين الله كه هر دو از امامان بزرگ زيديه يمن به شمار مى روند، استمرار يافت و پايه هاى آن مستحكم شد.[12]
ولى پس از وفات احمد ناصر لدين الله در سال 315[15] بود. ولى از اوسط قرن چهارم به بعد مجادلات كلامى در ميان زيديه بالا گرفت و اين آغازى بود براى دسته بندى جديد پيروان هادى در دو فرقه مطرفيه و مخترعه و پيدايش مكتب جديد سومى با نام حسينيه كه در اين نوشتار به آن توجه ويژه خواهيم داشت.
همانگونه كه اشاره شد بر اثر منازعات داخلى و خارجى، امامت زيديه در يمن پس از وفات احمد ناصر لدين الله جايگاه قبلى خود را از دست داد و هيچيك از جانشينان او نتوانستند خود را به عنوان امام واجد شرايط و مورد قبول مردم و قبائل يمن مطرح كنند. و بدين ترتيب حاكمان زيديه در شمال يمن تا چند دهه نتوانستند اقتدار دوران هادى يحيى بن حسين و دو فرزندش را بازگردانند. تا اين كه در سال 388 هجرى قمرى و در حالى كه منازعه در ميان نوادگان هادى بر سر حكومت به اوج خود رسيده بود، برخى از قبايل يمن براى بار ديگر به بيعت با سادات مستقر در خارج از يمن تمايل نشان داده، اين بار با اجابت دعوت قاسم بن على (310ـ393 ق) كه شخصى عالم و فاضل بود، به او اميد بستند تا به عنوان امام، انسجام گذشته را باز گرداند.[16]
نَسَب كاملِ قاسم بن على كه از جمله سادات حسنىِ مقيم در حجاز بود چنين است:
قاسم بن على بن عبدالله بن محمد بن قاسم رسّى بن ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن حسن بن حسن بن على بن أبى طالب(علیه السّلام) .[17]
بنابراين قاسم بن على از نوادگان قاسم رسّى است با اين تفاوت كه او همچون ديگر مدعيان زعامت زيديه در آن دوران، از نسل هادى، يحيى بن حسين نبود، بلكه نسب او با دو واسطه به عموى هادى، يعنى محمد بن قاسم رسّى مى رسيد، مسئله اى كه دست آويزى براى مخالفت برخى از فرزندان هادى با او شد. اما حاميان او با تاكيد بر شايستگى هاى شخصى قاسم بن على و نظريه زيديه در خصوص امامت كه در آن وراثت جايى ندارد، به آن پاسخ گفتند.[18]
قاسم بن على كه براى تميز داده شدن از نياى بزرگ خود قاسم رسّى، قاسم صغير نيز خوانده مى شود[23]
قاسم بن على بنا به دعوت قبايل براى اولين بار در سال 388 هجرى قمرى وارد يمن شد و در سال 389 با بيعت اغلب قبايل منطقه و على رغم برخى مقاومت ها از سوى فرزندان هادى، به ويژه داعى يوسف در صعده، به عنوان امام زيديه شناخته شد.[27] كه از ميان آنها حسين بن قاسم عهده دار امامت زيديه پس از او شد.
حسين بن قاسم عِيانى
حسين كه كوچكترين فرزند قاسم بود، در حالى كه حداكثر هفده ساله بود، بنابر اغلب گزارش ها بلا فاصله پس از وفات پدر در سال 393 هجرى قمرى، پيشاپيش ديگر فرزندان او، به عنوان امام زيديه و جانشين پدر شناخته شد.[34]
به تدريج و در طول دوران زمام دارى حسين بن قاسم به دليل رفتارهاى خشن و شيوه سخت گيرانه حكومتى او، قبايل يمن از او روى گردان، و در چندين مورد با او وارد جنگ شدند يا به حمايت از رقباى او برخاستند تا اين كه عاقبت در سال 404 هجرى قمرى پس از نبردى سخت، به او دست يافته، وى را از پاى در آوردند.[35]
تاليفات حسين بن قاسم
عالم زيدىِ قرن هفتم حميدان بن يحيى از 17 كتاب او نقل قول كرده است.[42]
اين كه چگونه ممكن است حسين بن قاسم كه در نوجوانى يا اوان جوانى به مقام امامت زيديه رسيده و در طول دوران امامت و زعامت خود به صورت مستمر با رقباى داخلى و دشمنان خارجى درگير بوده است، بيش از هفتاد تاليف داشته باشد; سؤالى است كه برخى محققان را واداشته تا در نسبت اين رساله ها و كتاب ها به شخص او تشكيك و اين احتمال را مطرح كنند كه وى تأليفات پدر خود، قاسم عِيانى را كه داراى مقام علمى و عمرى طولانى بوده، به نام خود بازنويسى كرده باشد![43] ولى با مراجعه به متن رساله ها و تأليفات باقى مانده از حسين بن قاسم به زودى درخواهيم يافت كه بسيارى از عناوين ذكرشده رساله هايى است كوچك و مختصر. و در برخى موارد نيز از قسمت هاى مختلف يك تأليف و رساله، به عنوان تأليفات مستقل ياد شده است.
ادامه دارد ...
پي نوشت ها :
[1]. مسائل الإمامة، ص26; فرق الشيعة، ص26.
[2]. العقد الثمين فى أحكام الأئمة الطاهرين، ص194.
[3]. همان، صص194ـ225.
[4]. برخى شواهد در خصوص گمان مهدويت زيد بن على را ببينيد در: مجموع كتب ورسائل الإمام الأعظم زيد بن على، ص360; مروج الذهب، ج3 ص230; العقد الثمين فى أحكام الأئمة الطاهرين، ص197.
[5]. مقاتل الطالبيين، ص207 و صص210ـ219; رسالة الحور العين، ص39; شرح رسالة الحور العين، ص156; العقد الثمين فى أحكام الأئمة الطاهرين، ص422; مقالات الإسلاميين، ص67.
[6]. مروج الذهب، ج4، ص61; رسالة الحور العين، ص39; شرح رسالة الحور العين، ص156; الشافى، ج1، ص272و ص276; العقد الثمين فى أحكام الأئمة الطاهرين، ص423; مقالات الإسلاميين، ص67.
[7]. رسالة الحور العين، ص39; شرح رسالة الحور العين، ص156; الشافى، ج1 ص286; العقد الثمين فى أحكام الأئمة الطاهرين، ص423; مقالات الإسلاميين، ص67.
[8]. سيرة الهادى إلى الحق، ص36; تتمة المصابيح، منتشر شده با المصابيح، ص570.
[9]. رك: تتمة المصابيح، ص564; الإفادة فى تاريخ الأئمة الزيدية، ص121. به نظر مى رسد ترديد محقق الإفادة در مورد ورود قاسم رسّى به يمن، با توجه به متن تتمه المصابيح جايى ندارد.
[10]. سيرة الهادى إلى الحق، ص36.
[11]. تتمة المصابيح، صص576ـ577.
[12]. تفصيل شرح حال هادى يحيى بن الحسين را در قديمى ترين منابع زيديه ببينيد: سيرة الهادى إلى الحق; تتمة المصابيح، صص567ـ589; الإفادة فى تاريخ الأئمة السادة، صص101ـ116.
[13]. الإفادة فى تاريخ الأئمة السادة، ص136; تتمة المصابيح، ص601.
[14]. الحدائق الوردية، ج2، ص100; التحف شرح الزلف، ص197.
[15]. شرح حال او را ببينيد: تاريخ اليمن الفكرى، ج1، صص159ـ167.
[16]. سيرة الإمام المنصوربالله، صص21ـ24.
[17]. الحدائق الوردية، ج2، ص114.
[18]. مقدمه سيرة الأميرين، ص34.
[19]. تيارات معتزلة اليمن، ص342.
[20]. به عنوان نمونه ببينيد: رسالة الحور العين، ص39 و تاريخ مسلّم اللحجى، بخش هاى منتشر شده در ملحقات سيرة الأميرين، صص317ـ343.
[21]. احمد بن عبدالله وزير (م 985 ق) و يحيى بن حسين (م1100 ق) از شخصيتى زيدى به نام عبدالملك بن قطريف نام مى برند كه امامت قاسم عيانى را به دليل مخالفت او با هادى در مسائل فقهى، قبول نداشت. الفضائل، نسخه خطى، برگ 219; طبقات الزيدية الصغرى، نسخه خطى، برگ1/28.
[22]. به عنوان نمونه بايد از نامه امام قاسم عيانى به مردم طبرستان ياد كرد. رك: سيرة الإمام المنصور بالله، ص82ـ80; شرح الرسالة الناصحة، ج2، ص397ـ399; الحدائق الوردية، ج2، صص118ـ119.
[23]. مقدمه سيرة الأميرين، صص34ـ35.
[24]. الحدائق الوردية، ج2، صص114ـ115; غاية الأمانى، ص227.
[25]. الحدائق الوردية، ج2، ص120.
[26]. همان، ص115.
[27]. همان، ص120.
[28]. التحف شرح الزلف، ص202; تاريخ اليمن الفكرى، ج1، ص237.
[29]. شرح رسالة الحور العين، ص157; قواعد عقائد آل محمد(ص)، نسخه خطى، برگ392; اللئالى المضيئة، نسخه خطى، ج2، برگ145.
به نظر مى رسد كه از ميان دو نقل ذكر شده براى سال تولد حسين بن قاسم، سال 378 هجرى قمرى ترجيح داشته باشد، چرا كه حسين بن احمد بن يعقوب در كتاب سيرة المنصوربالله در حوادث روزهاى پايانى سال 391 هجرى قمرى نقل مى كند كه قاسم بن حسين زيدى كه در ابتدا از كارگزاران قاسم عيانى بود، ولى بعدها بر ضد او وارد عمل شد، جعفر فرزند امام قاسم عيانى را به همراه برادر كم سن و سالش حسين به اسارت گرفت. رك: سيرة الإمام المنصوربالله، ص280. همچنين در نامه اى كه قاسم عيانى به سال 390 هجرى براى فرزندش سليمان مى نويسد از حسين به عنوان پسر بچه (صبى) ياد مى كند. ببينيد: سيرة الإمام المنصوربالله، ص147. ولى نكته عجيب و غير منسجم با ديگر اطلاعات موجود آن است كه در همين نامه از به دنيا آمدن فرزندى براى حسين بن قاسم به نام محمد خبر داده شده كه به سختى با اولين گزارش ها از تاريخ تولد حسين، يعنى 376 هجرى قمرى قابل جمع است. ضمن اينكه بنا بر تصريح مورخان حسين بن قاسم تنها دو دختر داشته و پسرى براى او ذكر نشده است. رك: الحدائق الوردية، ج2، ص121. اين در حالى است كه زركلى تاريخ ولادت حسين بن قاسم را 384 ثبت كرده است . رك: الأعلام، ج2، ص252.
[30]. سيرة الإمام المنصور بالله، صص207ـ213.
[31]. الحدائق الوردية، ج2،ص121; طبقات الزيدية الصغرى، نسخه خطى، ص1/24; التحف شرح الزلف، ص202.
[32]. غاية الأمانى، ص235; هجر العلم و معاقله فى اليمن، ج3، ص1511; مقدمه سيرة الأميرين، ص8.
[33]. گزارش كشته شدن حسين در ميدان نبرد در سال 404 تقريبا در همه منابع معتبر زيديه به صورت يكسان منعكس شده است; به عنوان نمونه ببينيد: الحدائق الوردية، ج2، ص121; مآثر الأبرار، ج2، ص710; غاية الأمانى، ص239.
[34]. رك: غاية الأمانى، ص234ـ238.
[35]. همان، ص238.
[36]. الحدائق الوردية، ج2، ص121; التحف شرح الزلف، ص204
[37]. رك: بيان الإشكال فيما حكى عن المهدى من الأقوال، منتشر شده در مجموح السيد حميدان، صص412ـ431.
[38]. أعلام المؤلفين الزيدية، صص384ـ387.
[39]. مصادر الفكر العربى و الإسلامى فى اليمن، صص527ـ529
[40]. تاريخ الأدب العربى، ج3، صص332ـ333.
[41]. التحف شرح الزلف، ص204.
[42]. مشخصات چاپى اين اثر چنين است: من مجموع كتب و رسائل الإمام العيانى، تحقيق عبدالكريم احمد جدبان، مركز التراث و البحوث اليمنى، صنعاء، الطبعة الأولى، 1424/2003.
[43]. رك: تاريخ اليمن الفكرى فى العصر العباسى، ج1، صص244ـ246.