منجی ، حقیقتی آشکار (2)
نویسنده : سید محمد ناظم زاده قمی
منجی در کلمات اهل سنت
كنجي شافعي در "كفايه الطالب" ميگويد: "ابو محمد حسن عسگري فرزند هادي، تولدش در مدينه بوده و در سامراء در همان خانهاي كه پدرش هادي دفن شد، مدفون گشت، و از خود فرزندي به جاي گذاشت كه همان امام منتظر ميباشد."
محمد بن غامر شبراوي شافعي مينويسد: "دوازدهمين امام، ابوالقاسم محمد است كه گفته ميشود او همان مهدي منتظر است. تولد امام محمد الحجه بن الامام الحسن الخالص، در سامراء شب نيمه شعبان سال 255 ق.، پنج سال قبل از فوت پدرش، بوده است. پدرش ولادت او را به دليل سختي زمانه و ترس از حكومت وقت، مخفي و مستور نگاه داشت؛ زيرا آنها (حكومتيها) در پي هاشميان بودند تا آنان را محبوس نموده و يا به قتل برسانند."
ابن حجر هيتمي ميگويد: "حسن عسگري جز يك فرزند از خود به جاي نگذاشته كه ابوالقاسم محمد الحجه است، و سن او هنگام وفات پدرش پنج سال بوده لكن خداوند حكمت را در او نهاده است. و او القائم المنتظر نيز ناميده ميشود؛ زيرا گفته ميشود وي در مدينه از نظرها پنهان شد و معلوم نيست كجا رفته است.
ابن خلكان مينويسد: "ولادت او روز جمعه سال 255 هجري اتفاق افتاد، و ابن ازرق در تاريخ ميافارقين ميگويد امام مذكور در نهم ربيع الاول سال 258 هجري متولد شد، و گفته ميشود در هشتم سال 256 هجري تولد يافته كه به عقيده ما همين قول صحيح ميباشد."
كمال الدين محمد طلحه شامي شافعي در باب دوازدهم از كتابش ميگويد: "مهدي از فرزندان بتول طاهره كه پاره تن رسول خدا است، ميباشد و مولدش در سامراء در بيست و سوم رمضان سال 258 هجري اتفاق افتاد و پدرش الحسن الخالص، و مادرش ام ولد بود كه به نام صقيل يا حكيمه معروف بود."
سبط بن الجوزي در تذكرة الخواص پس از اين كه نام حضرت مهدي را ذكر و نسب او را به علي بن ابي طالب عليهالسلام ميرساند ميگويد: "محمد بن الحسن كنيهاش ابو عبداللّه و ابوالقاسم است كه او همان خلف حجت و صاحب الزمان است و گفته ميشود مادر او ام ولد بوده و نامش صقيل بوده است. "
ابن صباغ مصري مينويسد: "ابوالقاسم محمد الحجه بن الحسن الخالص، در سامراء و در شب نيمه شعبان سال 255 هجري، متولد شد. سپس سلسله نسب او را ذكر كرده و تا علي بن ابيطالب ميرساند."
عبدالوهاب شعراني مينويسد: "پيشبيني ميشود مهدي خروج كند و او از اولاد حسن عسگري است و زمان تولدش در شب نيمه شعبان سال 255 هجري بوده است، و هم اكنون زنده است تا اين كه عيسي مسيح با او هم پيمان شود. عمر شريف او تا اين زمان كه سال 958 هجري است، 706 سال است. "
محمد صالح حسينى ترمذى حنفى از سلمان فارسى نقل كرده مىگويد: "داخل محضر رسول خدا(ص) شدم ناگاه ديدم كه حسين(ع) بر روى زانوى آن حضرت است. حضرت چشمها و دهان حسين را مىبوسيد و مىفرمود: تو آقايى فرزند آقايى، تو امامى، پسر امامى، تو حجتى فرزند حجتى. پدر نهنفر حجتى از صلب تو كه نهم آنها قائم آنهاست."
شيخالاسلام حموئى جوينى شافعى از حسين بن خالد نقل كرده كه علىبنموسىالرضا(ع) فرمود: "كسى كه ورع ندارد، دين ندارد و كسى كه تقيه ندارد ايمان ندارد. گفته شد يابن رسولالله تا كى تقيه كنيم؟ فرمود: تا روز وقت معلوم و آن روز خروج قائم ماست هر كسى تا قبل از خروج قائم تقيه را ترك كند از مانيست."
در سنن ابن داود، بابي با عنوان: "كتاب المهدي" باز کرده است و دوازده حديث مربوط به مهدي را آورده. روايات مذكور با تصريح نام مهدي ، او را دوازدهمين خليفه الهي روي زمين معرفي كرده است.
در سنن ترمذي نیز بابي با عنوان "باب ما جاء في المهدي" گشوده و پس از ذكر سه حديث، در باب بعدي احاديث، خروج دجال را آورده است.
منجی در کلام دو اندیشمند
ملاصدرای شیرازی
طول عمر حضرت: يكي از شبهاتي كه مخالفان و منكران وجود اقدس حضرت مهدي كراراً مطرح ميكنند، مسأله طول عمر حضرت است و گاه متفكّرانه ميگويند: با اصول علمي و طبّي سازگار نيست كه انساني، عمري به اين درازي داشته باشد؟ که مرحوم ملاصدرا می گوید: اولا اين شبهه علمي نيست و صرف استبعاد است. ثانيا وجود در دورههاي گذشته نیز ما افرادی داشته ایم که طول عمر بسیار داشته اند. ثالثاً ادلّه طبي و نجومي موافق با طول عمر است.
فايده امام غايب: نكته ديگري كه برخي به عنوان شبهه مطرح ميكنند، اين است كه فايده امام غايب چيست؟ که صدر المتالهین در جواب می گوید: غرض اصلي از خلقت امام، هدايت رهبري مردم نيست كه اگر اين، محقق نشد امام فاقد فايده خود گردد؛ بلكه هدف از خلقت اين موجودات اشرف، اين است كه آنان واسطه در فيضاند. بر اين اساس فرقي ندارد كه امام "ظاهر مشهور" باشد يا "خامل مستور" ثانیا فوايد اماممنحصر و محصور به ديدن او نيست و فوايد زيادي، بدونروِيت او ميتواند نصيب جامعه ديني گردد، معرفتامام و تصديقبه وجودش و اعتراف به خلافت الهي او، فوايد كثيري را متوجه مؤمنان ميكند و فايده منحصر در مشاهده او نيست.
هانری کربن اسلام شناس غرب
در جای دیگر می گوید: "سلطنت امام، مقدمه رستاخيز عظيم (قيامة القيامة) است. رستاخيز يا برخاستن مردگان به همين نسبت قيام عمومى حضرت حجت، مجال براى تحقق فلسفه وجودى بشر در حيات زمينى خود است. به عبارتى معاد شيعه همچون معاد زرتشتى قرار گرفته، تحت تاثير قائم و اصحاب او قرار دارد. در عين حال هجرت انفرادى را از انديشه «قيامت كبرى» يعنى فرا رسيدن دهر جديد جدا نمىسازد.
كربن در بخش ديگرى از نوشتههاى خود به بيان تفاوت عقيده مسيحيان به حضرت عيسى بن مريم، پرداخته و پس از اذعان به اين نكته كه امامان همه نور و حقيقت واحدى هستند كه در دوازده شخص متمثل شدهاند مىنويسد: "وقتى نسبت لاهوت و ناسوت را در شخص امامان در نظر بگيريم، مىبينيم مساله به هيچ روى شبيه به اتحاد اقنومى در طبيعت نيست. امامان، ظهورات و تجليات الهى هستند. قاموس فنى زبان، كلمات را پيوسته به مقابله با عمل آيينه باز مىگرداند. پس بدين گونه، امامان همچون ظهور الهى، بى هيچ كم و بيش «اسماء الله» مىباشند و به اين عنوان از دو مهلكه تشبيه و تعطيل مصونند."
منبع:http://entezaresobh.ir
/س