فهم و درک فلسفه تعلیم و تربیت

لازم است برای فهم و درک فلسفه تعلیم و تربیت، ابتدا مفهوم مفردات و اجزای این عنوان، یعنی فلسفه و تعلیم و تربیت به طور مجزا از جنیه لفظی و حقیقی روشن شود تا درک مبانی و اصول و مسائل ناظر به فلسفه تعلیم و تربیت آسان گردد.
يکشنبه، 27 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فهم و درک فلسفه تعلیم و تربیت
مفهوم شناسی را باید نقطه عزیمت رابطه میان گوینده و شنونده یا نویسنده و خواننده دانست. گرچه در بسیاری رشته‌ها و گرایش‌های علمی، به ویژه علوم انسانی، الفاظ و اصطلاحات، خود، سخن می گویند، بیان منظور و کاربرد آنها از زبان گوینده با قلم نویسنده سهم بسزایی در ایجاد ارتباطات شناختی و مفهومی مابین کاربران از یک سری و مخاطبان و خوانندگان آنان از سوی دیگر دارد. هر قدر که این ارتباطات شناختی و مفهومی عالمانه تر و منسجم تر باشد، پیگیری، درک و تجزیه و تحلیل مباحث و مسائل علمی آسان تر و مفیدتر خواهد بود. در مفهوم شناسی، با طرح پرسش از چیستی یک شیء، به دنبال کشف و ارائه پاسخ مناسب هستیم. به بیان استاد شهید مرتضی مطهری، پرسش از چیستی یک شیء را به دو صورت به شرح زیر مینوان پاسخ دادن:
 
 1. هرگاه پرسش از چیستی یک شیء در واقع پرسش از معنا و مفهوم لفظ باشد، در این صورت، از آنجا که رابطه لفظ و معنا قراردادی و اصطلاحی است، در مقام ارائه پاسخ یا باید به فرهنگ واژگان مراجعه کرد که کاربرد و اصطلاح اهل فن را به نمایش گذاشته است و یا باید به موارد کاربرد لفظ در عرف رایج نگریست که قرارداد عام، مابین افراد و آحاد یک جامعه را بیان می دارد.
 
۲. آنگاه که پرسش از چیستی یک شیء، پرسش از حقیقت آن شیء باشد، تصور این است که مفهوم لفظ را به روشنی میدانیم، اما حقیقت معنا برای ما مجهول مانده است. نظر به اینکه معمولا عدم دریافت معنای لفظ به عدم درک حقیقت معنا می انجامد، باید در مقام ترتب، نخست مفهوم لفظ برای ما روشن شود، و سپس به بیان حقیقت معنا بپردازیم. در غیر این صورت، اسباب مغالطه و گاه مشاجره های لفظی بی جا و بی محتوا فراهم می آید؛ زیرا چه بسا یک لفظ معانی متعدد و گوناگونی داشته باشد، و هر کدام از معانی، ناظر به حقیقت خاصی تلقی شود. بدین ترتیب، «تعریف لفظی بر تعریف حقیقی مقدم است؛ یعنی اول باید مفهوم لفظ را مشخص کرد و سپس آن معنای مشخص شده را تعریف حقیقی کرد..». تعریف حقیقی، خود، زمینه را برای درک و فهم مبانی، اصول و مسائل علم فراهم می سازد.
 
 بر این اساس لازم است برای فهم و درک فلسفه تعلیم و تربیت، ابتدا مفهوم مفردات و اجزای این عنوان، یعنی فلسفه و تعلیم و تربیت به طور مجزا از جنیه لفظی و حقیقی روشن شود تا درک مبانی و اصول و مسائل ناظر به فلسفه تعلیم و تربیت آسان گردد. همان گونه که اشاره شد، برای دریافت معنا و تعریف لفظی، به فرهنگ واژگان، و برای دریافت معنا و تعریف حقیقی به مصطلح و کاربرد اهل فن و صاحب نظران ویژه مراجعه می کنیم. در پی تفسیری که از فلسفه و فلسفه تعلیم و تربیت ارائه شد، اهمیت و ضرورت توجه به چیستی تعلیم و تربیت روشن تر می گردد. بدیهی است تعریفی که از تعلیم و تربیت ارائه می شود، باید به مراتب فراتر از یک برداشت لفظی و سطحی باشد. با وجود این، برای تبیین برداشت مورد نظر از تعلیم و تربیت، باید به تعریف لفظی هم توجه کرد. آشنایی با تعریف لفظی و فنی تعلیم و تربیت زمینه را برای درک و فهم بهتر و کامل تر مفهوم فلسفه تعلیم و تربیت مساعدتر می سازد. طی این مرحله از مفهوم شناسی، نقطه عزیمت آشنایی با اصول، مبانی و مکاتب تربیتی خواهد بود.
 
فلسفه چیست؟ واژه فلسفه اصطلاح عربی شده‌ای از کلمه یونانی «فیلوسوفیا Philosophia » است، که این کلمه خود از «فیلو» به معنای دوستداری، و «سوفیا» به مفهوم دانش و دانایی، ترکیب یافته است. بنابراین فیلوسوفیا یعنی دوستداری دانش؛ یعنی دانشمندی، دانشجویی و فلسفه یعنی دانش. در فرهنگ واژگان آکسفورد کلمه فیلوسوفی (فلسفه) مشتمل بر تفکر، خردورزی، منطق، استدلال، متافیزیک، ایدئولوژی، دکترین، اصول، ارزش ها، گرایش‌ها، دیدگاه ها و... است. هر یک از این مفاهیم و مضامین به گونه ای در فلسفه مندرج شده است و در موارد گوناگون بار و ارزش مفهومی خاصی دارد. فیلسوف با این بیان به مفهوم دانشمند، متفکر، حکیم، خاصی، صاحب نظر در متافیزیک و... آمده است. چه بسا به دلیل بار مفهومی عقلانی و گسترده ای که برای کلمه فلسفه در نظر گرفته شده، این واژه در اصطلاح و کاربرد دانشمندان مسلمان به مفهوم «مطلق دانش عقلی» به کار رفته است. در اصطلاح این دانشمندان، همه دانش های عقلی، زیر مجموعه ای از «فلسفه» به شمار می رفتند. منظور از دانش های عقلی نیز سلسله دانش هایی بود که زیر مجموعه دانش های نقلی از قبیل لغت شناسی، ادبیات، معانی، بیان، بدیع، شعر، عروض، تفسیر، حدیث، فقه و اصول فقه، قرار نمی گرفت. نظر به اینکه فلسفه در نظر آنان در برگیرنده همه دانش های عقلی آن زمان، یعنی الهیات، ریاضیات، طبیعیات، سیاسیات، اخلاقیات و عرفان بود، فیلسوف بر شخصیتی اطلاق می شد که جامع تمام آن دانش های عقلی بود بر همین اساس می گفتند: «هر کسی فیلسوف باشد جهانی می شود علمی، مشابه جهان عینی». به بیانی دیگر، فیلسوف صورت علمی جهان واقعی و حقایق عینی به شمار می رفت؛ یعنی حقایق عالم به گونه ای در ذهن فیلسوف تصویر یافته و در نظر او آشکار گشته است.
 
فلسفه یا حکمت، به بیانی که گذشت، در کاربرد صاحب نظران مسلمان به دو گونه «نظری» و «عملی» قابل تقسیم و تبیین بوده است. در فلسفه گاهی از هست و بود و چیستی اشیا و حقایق عالم، آنچنان که هستند، و گاه نیز از افعال و رفتار آدمی، آنچنان که باید باشد، بحث به میان می آید. فلسفه را از جنبه اول «فلسفه نظری» و از جنبه دوم «فلسفه عملی» نامیده اند. فلسفه نظری مشتمل بر الهیات، ریاضیات، طبیعیات و زیر مجموعه های هر کدام از این رشته‌ها بود. در بخش الهیات فلسفه از امور عامه چون وجود، مبدأ، علت و معلول، متغیر و ثابت، قدیم و حادث، و از امور خاصه چون خداشناسی، وحدانیت خداوند و اوصاف الهی بحث می کردند. در بخش ریاضیات فلسفه رشته‌هایی چون حساب، هندسه، هیئت و موسیقی مطرح می شد. در طبیعیات فلسفه نیز علوم ناظر به احکام کلی اجسام، کیهان شناسی، معدن شناسی، گیاه شناسی و حیوان شناسی را بررسی می کردند.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، سیداحمد رهنمایی، صص32-29، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1388


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.