میزانهای تجربه تربیت وتعلیم

تاثیر متقابل در تربیت وتعلیم

مربیان قدیم توجه به نقش خود در تهیه محیط تربیتی داشتند ولی استعداد و احتیاجات افراد مورد توجه آنها نبود و تأثیر متقابل محیط و فرد را روی یکدیگر در نظر نمی گرفتند. برای عواملی که محیط را تشکیل می دهند ارزشهای ذاتی قائل بودند و کوشش نمی کردند که آن عوامل را با وضع افراد تطبیق دهند.
جمعه، 6 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاثیر متقابل در تربیت وتعلیم
همانطور که باید شرایط عینی و خارجی را در نظر گرفت شرایط درونی فرد نیز عامل مهمی در تجربه هستند. اصل تأثیر متقابل رابطه این دو عامل را روشن می سازد. تجربه معمولی نتیجه تأثیر متقابل این دو عامل است، این دو عامل با هم با تأثیر متقابل آنها در یکدیگر موقعیت را تشکیل می دهند. اشکال کار در مورد تعلیم و تربیت قدیم این نیست که اهمیت خاصی به شرایط خارجی می دهد بلکه غفلت از تأثیر عامل درونی در تجربه و در تعلیم و تربیت قدیم، مورد ایراد ست. و نسبت به تعلیم و تربیت مترقی نیز در صورتی که به عامل درونی بیش از حد اهمیت دهد و عامل خارجی را فراموش کند نیز انتقاد وارد است. وقتی گفته می شود فرد در دنیا زندگی می کند منظور این است که او در کے سلسله از موقعیتها قرار دارد. باید توجه داشت که بودن در یک سلسله از موقعیتها یعنی جریان تأثیر متقابل میان فرد و اشیاء و اشخاص. مفهوم موقعیت و تأثیر متقابل قابل تفکیک نیستند. هر تجربه محصول تأثیر متقابل فرد با محیط اوست، اعم از اینکه این محیط از اشخاص تشکیل شده باشد یا از اشیاء، مثل وسایل بازی، کتاب و نظایر آن.
 
محیط به عبارت دیگر از شرایطی تشکیل می شود که روح احتیاجات شخصی، تمایلات، هدفها و استعدادهای فرد در بوجود آوردن تجربه تأثیر دارد. «اصل ادامه» و «اصل تأثیر متقابل» از یکدیگر جدا نیستند. آنها ضمن اینکه قابل تفکیک هستند وحدت نیز دارند و جنبه های عرضی و طولی تجربه را تشکیل می دهند. موقعیتهای مختلف به دنبال هم می آیند ولی در اثر «اصل ادامه» اموری از تجربیات گذشته به تجربیات بعدی می پیوندند. همانطور که فرد از موقعیتی به موقعیت دیگر انتقال پیدا می کند دنیای او با محیط او توسعه می یابد. او خود را در دنیای دیگری نمی بیند بلکه متوجه میشود که در قسمت دیگر همان دنیای قبلی وارد شده است. مهارتها و معلوماتی که فرد در یک موقعیت فرا می گیرد وسیله ای برای برخورد و فهم موقعیتهای بعدی خواهند بود. این امر تا انسان زنده است و امور را یاد می گیرد جریان دارد. در غیر این صورت جریان تجربه نامنظم می شود زیرا فرد که در بوجود آوردن تجربه مؤثر است دونیم می شود. یک دنیای دونیم شده، دنیایی که اجزاء و جنبه های مختلف آن با هم ارتباط ندارند باعث تقسیم شخصیت نیز می شود و اگر این جدایی و تقسیم شخصیت که در اثر عدم ارتباط تجربه فرد و جنبه های مختلف محیطی که او در آن بسر می برد بوجود آمده است به حد معینی برسد باعث دیوانگی فرد می شود. در صورتی که تکامل شخصیت فرد وقتی صورت می گیرد که تجربیات گذشته و حال و آینده او با هم ارتباط داشته باشند.
 
وحدت و یگانگی صحیح «ادامه» و «تأثیر متقابل» اهمیت و ارزش تربیتی تجربه را تعیین می کند. بنابراین در نظر مربی موقعیتهایی که در آنها تأثیر متقابل اتفاق می افتد اهمیت فراوانی دارند. وضع فرد و شرایط خارجی هردو، عامل مهمی در تجربه هستند. شرایط خارجی شامل آنچه مربی انجام می دهد، روشی که در اجرای امور بکار می برد، طرز برخورد و صحبت کردن او، اسباب، کتب، دستگا هها و موادی که فرد با آنها کار می کند و مهمتر از همه وضع اجتماعی موقعیتی است وقتی گفته می شود مربی می تواند شرایط خارجی را تنظیم کند منظور این است که او می تواند محیط کار را که روی استعداد و احتیاجات فرد تأثیر دارد طوری ترتیب دهد که از لحاظ تربیتی تجربیات مفیدی بوجود آورد.
 تجربه فعلی با اینکه مبتنی بر تجربیات گذشته است موجب بیداری، کنجکاوی و تقویت قوه ابتکار شود تا به نحو صحیحی در تجربیات بعدی تأثیر نماید. شرایطی که تجربه در آن صورت می گیرد باید طوری ترتیب داده شود که فرد را برای رشد بیشتر تحریک کند.
مربیان قدیم نیز توجه به نقش خود در تهیه محیط تربیتی داشتند ولی استعداد و احتیاجات افراد مورد توجه آنها نبود و تأثیر متقابل محیط و فرد را روی یکدیگر در نظر نمی گرفتند. برای عواملی که محیط را تشکیل می دهند ارزشهای ذاتی قائل بودند و کوشش نمی کردند که آن عوامل را با وضع افراد تطبیق دهند. این موضوع مخالف اصل تأثیر متقابل بود و مانع از بوجود آمدن تجربیات تربیتی در مدارس قدیم میشد.

«اصل ادامه» و اصل ادامه تجربه در تمام موارد صدق می کند. بعنی هر تجربه ای چیزی از گذشته اخذ می کند و بنحوی در تجربیات آینده تأثیر دارد. حتی این امر در مورد بعضی از اعمال ماشینی یا مهارتهای خود بخودی نیز نمایان است. مهم این است که تجربه فعلی با اینکه مبتنی بر تجربیات گذشته است موجب بیداری، کنجکاوی و تقویت قوه ابتکار شود تا به نحو صحیحی در تجربیات بعدی تأثیر نماید. شرایطی که تجربه در آن صورت می گیرد باید طوری ترتیب داده شود که فرد را برای رشد بیشتر تحریک کند. در این زمینه درک تجربیات و زمینه های قبلی شاگرد مهم است و معلم نباید تجربیات قبلی خود را بجای تجربیات قبلی شاگرد مبنا و اساس کار قرار دهد. علاوه بر این، نحوه ارتباط و تماس افراد با هم در اخذ تجربیات تربیتی تأثیر دارد. معلم باید متوجه این امر نیز باشد و در هر صورت نقش راهنما را ایفا نماید.
 
 ارتباط تجربیات فعلی شاگرد را با تجربیات بعدی او لازم می شمرد. ولی در اینجا اشتباهی رخ داده است و آن اینکه ارتباط تجربیات فعلی فرد با آنچه در آینده برای او پیش می آید نباید باعث شود که مربیان کوشش خود را صرف یاد دادن اموری که در آینده ممکن است برای شاگردان مفید باشد بنمایند. عده ای تصور می کنند که تعلیم و تربیت یعنی آمادگی برای آینده ای که وضع آن مبهم است. این دسته تصور می کنند با تعلیم مواد درسی و کسب پاره ای از معلومات و مهارتها می توان افراد را برای زندگی بعدی آماده ساخت. باید توجه داشت که مواد درسی غیر مربوط، تجربیات بی ارتباطی برای شاگردان بوجود می آورد. چون این تجربیات با وضع فعلی شاگردان نیز تناسب ندارد در رشد تجربیات آنها مؤثر نخواهد بود و این طرز کار با اصل ادامه نیزموافق نمی باشد. همانطور که تجربیات فعلی ما تحت تأثیر تجربیات گذشته قرار دارند تجربیات آینده نیز تا حد زیادی تابع تجربیات زمان حال ما هستند.
 
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.