حقیقت گر دمی مخفی بماند ... چو خورشید است کاندر زیر ابر است
برون آید ز زیر ابر تاریک ... کند روشن ولی محتاج صبر است
برون آید ز زیر ابر تاریک ... کند روشن ولی محتاج صبر است
انسان حق محور، حق را با هر میزان و از سوی هرکس باشد، می پذیرد. پیامبر خدا دراین باره فرمودند: «حق را از هر کس که برایت آورد - کوچک باشد یا بزرگ بپذیر، هرچند دشمنت باشد؛ و باطل را - کوچک یا بزرگ. هرکه گوید به خودش برگردان، هرچند دوستت باشد».
امام علی (علیه السلام) درباره معیار شناخت حق بر این باور است که «حق به شخصیتها شناخته نمی شود؛ خود حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی». ایشان از سویی حق را برای هر کس امری دوسویه میداند و می فرماید: «دایره حق در توصیف و گفتار، گسترده ترین چیزهاست، اما در عمل تنگترین دایره هاست. کسی را حقی نیست، جز آنکه بر او نیز حقی است، و بر او حقی نیست، جز آنکه او را نیز بر دیگری حقی است. اگر بنا بود کسی را حقی باشد، اما بر او حقی نه، آن کس فقط خدای سبحان بود».
بنابراین، معیار زیبایی پذیرشها، رفتارها و ارزشها، حق گرایی است، نه اکثریت و جمع گرایی. البته این به معنای گوشه گیری و ناهماهنگی با جمع نیست، بلکه هماهنگی با جمع را می توان به این ترتیب تعریف کرد که انسان ضمن فعالیت در محیط و تعامل با اجتماع، نقش خود را برای اصلاح آن انجام دهد، و به تعبیری که یونگ استفاده می کند، از نظر شخصیتی «برون گرای اندیشه ای» باشد؛ یعنی همراه با انجام وظیفه در محیط اجتماعی، برای اصلاح آن بکوشد. تقلید و پیروی کورکورانه از دینامیسم گروه، به ویژه هنگامی که گروه فاسد باشد، موجب بروز عوارض و کشمکش های روانی می شود.
چیزی که خداوند را نزد انسان آگاه، حکیم و قابل اعتماد و دوست داشتنی می کند، صفات اخلاقی اوست، نه صفات مابعدالطبیعی او. زیبایی و صفات خداوند در ذهن و روح، نوعی الفت و عشق میان انسان با او پدید می آورد. از جمله صفات اخلاقی مهم او، عدالت است. تقریبا در همه ادیانی که به خدایی متشخص اعتقاد دارند، عدالت او از جایگاه ویژه ای برخوردار است. قرآن کریم در موارد گوناگون او را به عنوان قائم به قسط ستوده است. در روایات نیز به طور گسترده بر این صفت اطمینان بخش تکیه می شود؛ چنان که امام علی (علیه السلام) وی را در خطبه ۱۸۵ این چنین توصیف می کند: وقام بالقسط فی خلقه وعدل علیهم فی حکمه؛ و در خطبه ۱۹۱ می فرماید: و عدل فی کل ما قضى.
در کتاب مقدس نیز، چه در عهد عتیق و چه در عهد جدید، از عدالت خداوند سخن به میان آمده است. اشعیای نبی، یهوه را موطن عدالت می نامد. همچنین، داوری های او از روی عدل و انصاف دانسته شده است.
عدالت خداوند در سه قسمت قابل بررسی و دقت است که در اینجا به طور گذرا به آنها اشاره می کنیم:
1. عدل تکوینی: یعنی خداوند در مقام تکوین، که عبارت است از اصل آفرینش و حفظ، استمرار یا تکرار آن، عدالت را رعایت می کند و آنچه را شایسته ماهیات است، از آنها دریغ نمی کند؛
۲. عدل تقنینی: در مقام تقنین، توان افراد را در نظر می گیرد و قوانینی فوق حد توان آنان وضع نمی کند؛
۳. عدل جزایی: در مقام جزا نیز نیکوکاران و بدکاران را پاداش میدهد یا مجازات می کند، و این پاداشها و مجازاتها، با اعمال نیک و بد آنها متناسب است.
عمل به بایستهها و پرهیز از نابایستهها در بسیاری از موارد به حقوق افراد ارتباط می یابد. حتی گفته شده اصولا معنای لغوی عدل عبارت است از: «کامل ادا کردن حق دیگران و کامل گرفتن حق از آنان».
عادل کسی است که حقوق دیگران را پایمال نمی کند؛ هرجا حق مطرح شود، پای تکلیف هم به میان می آید. حق دیگران به گردن یک فرد، وی را در برابر آنها مکلف می سازد، و اقتضای عدالت آن است که وی به تکلیف خود عمل، و حق آنان را ادا کند.
حق و تکلیف در روابط انسانها با یکدیگر معنا می یابند. انسانها در اساس مساوی اند، و کسی به طور طبیعی، نه مدیون دیگران است نه طلبکار؛ مگر اینکه کسی برای دیگری کاری انجام دهد. در این میان، هیچ کس با خداوند در شرایط مساوی نیست تا با فلان عمل خویش، استحقاق خاصی یابد، و از این راه خداوند مکلف شود. خداوند خالق افراد، نیروهای آنان و شرایط و بستری است که در آن عمل می کنند. پس کسی که عملی انجام داده، نمی تواند مدعی حقی در برابر خداوند باشد، و متقابلا خداوند در برابر کسی مکلف نیست. در این صورت، عدالت به معنای عمل به تکلیف و ادای حق دیگران در اینجا بی معناست، ولی در ارتباط انسان با دیگران معنا می یابد.
منبع: اسلام و زیباییهای زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبینیا، صص434-430، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391