شاخه هاي برتري رسول اكرم بر پيامبران (4)

((إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلىَ النَّبىِ‏ِّ يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا))(142) . صلات دراصل به معناي انعطاف بوده وصلات خدا برپيامبر به معناي انعطاف اوبه وي است به وسيله ي رحمتش،البته انعطافي مطلق، چون درآيه ي شريفه صلات را مقيّد به قيدي نكرده وهمچنين صلات ملائكه ي او برآن جناب، انعطاف ايشان است به وي، به اينكه اورا تزكيه نموده وبرايش استغفاركنند و صلات مؤمنين براو انعطاف
يکشنبه، 29 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شاخه هاي برتري رسول اكرم بر پيامبران (4)
شاخه هاي برتري رسول اكرم بر پيامبران (4)
شاخه هاي برتري رسول اكرم بر پيامبران (4)

نويسنده: محسن دهقاني
منبع : راسخون



30) خدا وملائكه برپيامبرصلوات مي فرستند:
((إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلىَ النَّبىِ‏ِّ يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا))(142) .
صلات دراصل به معناي انعطاف بوده وصلات خدا برپيامبر به معناي انعطاف اوبه وي است به وسيله ي رحمتش،البته انعطافي مطلق، چون درآيه ي شريفه صلات را مقيّد به قيدي نكرده وهمچنين صلات ملائكه ي او برآن جناب، انعطاف ايشان است به وي، به اينكه اورا تزكيه نموده وبرايش استغفاركنند و صلات مؤمنين براو انعطاف ايشان است به وسيله ي درخواست رحمت براي او. وازطريق شيعه وسني هم روايت بسيارزياد رسيده، دراينكه طريق صلوات فرستادن برآن جناب اين است كه ازخدا بخواهند براو وآل او صلوات بفرستد. (143)
دراين آيه تعبيربه ((يُصَلُّونَ)) به صورت فعل مضارع دليل براستمراراست، يعني پيوسته خداوند وفرشتگان رحمت ودرود براو مي فرستند.(144)
31) امّي بودن(پيامبرامّي):
((...فََامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبىِ‏ِّ الْأُمِّى‏...))(145)و آياتي ديگركه امّي بودن آن حضرت را مي رساند. خداوند درقرآن كريم پيامبرخود را امّي(يعني درس نخوانده) معرفي مي كند كه مكتب نديده ونزد هيچ معلّمي نياموخته وبا هيچ نوشته ودفتروكتابي آشنا نبوده است.درس نخواندن غيراز بي سواد بودن است وكسانيكه كلمه ي امّي را به معني بي سواد تفسيرمي كنند، گويا توجّه به اين تفاوت ندارند.واحدي ازمورّخان، مسلمان ياغير مسلمان،مدّعي نشده اندكه آن حضرت در دوران كودكي يا جواني،چه رسد به دوران كهولت وپيري كه دوره ي رسالت است، نزدكسي خواندن ونوشتن آموخته است.
و مخالفان پيامبردرآن تاريخ اورا به اخذ مطالب ازديگران متّهم كردند، ولي به اين جهت متّهم نكردند كه چون باسواد است وخواندن ونوشتن مي داند وكتابهايي نزد خود دارد ومطالبي كه مي آورد ازآن كتابهاست بلكه اگرپيغمبركوچكترين آشنايي باخواندن ونوشتن داشت قطعا مورد اين اتّهام قرارمي گرفت. هيچ مانعي ندارد كه پيامبربه تعليم الهي، خواندن ونوشتن را بداند، بي آنكه نزد انساني فراگرفته باشد، زيرا چنين اطّلاعي بدون ترديد ازكمالات انساني است و مكمّل مقام نبوّت است. (146)
32) پيامبراسلام الگوي حسنه است (147):
((لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...)) (148)
معرفي پيامبر به عنوان اسوه حسنه بدين معناست كه ايشان آينه ي تمام نماي انسان كامل است و تمام جوانب زندگي ايشان مي تواند سرمشق ديگران قرارگيرد.جالب آنكه پيامبربه عنوان اسوه حسنه به صورت مطلق وبدون استثنا معرفي شده است، درحاليكه پس ازمعرفي ابراهيم به عنوان اسوه حسنه ي مؤمنان، استغفارايشان براي پدر(عموي)خود استثنا شده است:((قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيم‏...))(149). قطعاً براي شما درپيروي ازابراهيم وكسانيكه با اويند سرمشقي نيكوست... جزدرسخن ابراهيم كه به پدرخودگفت:((حتماً براي تو آمرزش خواهم خواست)).زيرا قرآن درجايي ديگرازاستغفارمؤمنان براي مشركان نهي كرده است. واين امرنشان ازآن دارد كه تأسّي مؤمنان ازپيامبرمي بايست به صورت جامع وفراگيرانجام گيرد.البته اين مطالب طبق گفته ي بعضي ازمفسّران است كه علي نصيري درآشنايي با علوم حديث آورده است وگرنه بعضي ديگرازمفسّران نظرات ديگري را ارائه كرده اند.
درتفسيرنورآمده است كه اسوه بودن حضرت ابراهيم دربرائت ازشرك ومشركان است واسوه بودن پيامبراسلام درآيات مربوط به ايستادگي دربرابردشمن مطرح شده است.
درتفسيرنمونه آورده است كه ابراهيم وپيروانش بابت پرستان مخالف بودند وبايد اين درس را ازآنها سرمشق گرفت،وداستان آزر شرائط خاصّي داشته كه اگربراي ما هم پيدا شود قابل تأسّي است.بنابراين بااين مطالبي كه گفتيم برتري پيامبراسلام نسبت به ساير پيامبران معلوم مي شود.
33) پيامبركتب پيامبران پيشين را تصديق مي كند (150):
تصديق كتب آسماني پيشين دربرخي آيات به قرآن نسبت داده شده است ولي درآياتي نظيراين آيه((...ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ...))(151) ازاوصاف رسول مكرّم قرارگرفته است. هويّت معنوي رسول اكرم وحقيقت قرآن كاملاً هماهنگ است؛ زيرا دربسياري ازامورمهم وحسّاس مشتركند.بنابراين همانگونه كه قرآن كتب انبياي پيشين راتصديق مي كند، پيامبراسلام نيز كتب همه ي انبياءرا تصديق مي كند. گرچه پيامبران قبلي نيزكتب انبياي قبل ازخود را تصديق مي كردند ولي پيامبراسلام همه ي كتب انبياءقبل ازخود را تصديق مي كند.
34)برابري اطاعت ازپيامبراسلام بااطاعت الهي (152):
دربرخي ازآيات، اطاعت ازپيامبربرابربا اطاعت خداوند دانسته شده است. ((مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏...))(153).
چنانكه دربرخي ديگراز آيات پس ازفرمان مؤمنان به اطاعت خداوند، به آنان امر شده تا ازپيامبر نيز اطاعت كنند.((يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُول‏...))(154)
در برخي ديگرازآيات مخالفت با پيامبردركنارمخالفت با خداوندمطرح شده است، نظيرآيه ي:
((...وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا)) (155) دربرخي ديگرازآيات، پيش دستي برپيامبربسان پيش دستي برخداوند، موردنكوهش قرارگرفته است: ((يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَينْ‏َ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏...))(156).
نكته ي قابل توجه آن است كه درهيچ يك ازاين آيات ضرورت اطاعت ازپيامبر ياعدم مخالفت با ايشان ،به حكم ياچيزديگري تخصيص،يا تقييد نخورده است. وهمان گونه كه اطاعت الهي به صورت مطلق وفراگيرطرح شده براطاعت مطلق ازپيامبرنيز تأكيدشده است.
بنابراين بافحص وجست وجو درآيات قرآن كريم درمي يابيم كه خداوندمتعال اطاعت از هيچ پيامبري را دركناراطاعت ازخودقرارنداده است، گرچه عقلاً مي توان حكم كرد كه اطاعت از پيامبران ديگرنيز برابربا اطاعت الهي است.
35) فَكاَنَ قَابَ قَوْسَينْ‏ِ أَوْ أَدْنى‏:
دراين آيات سخن ازمعلّم وحي است ((عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى‏ ... فَكاَنَ قَابَ قَوْسَينْ‏ِ أَوْ أَدْنى‏‏ ))(157) نظريه مشهور مفسّران اين است كه معلّم پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) همان جبرئيل امين بودكه قدرت فوق العاده اي داشت. اوكه معمولاً به صورت انساني خوش چهره بر پيامبرظاهر مي گشت وپيام الهي را ابلاغ مي نمود. دوباردرتمام عمرآن حضرت به قيافه و چهره اصلي اش براو ظاهرگشت: مرتبه ي اوّل همان است كه درآيه ي هفت مي خوانيم كه درافق بالا ظاهرگشت (وتمامي شرق وغرب راپوشانده بود، وآنچنان باعظمت بود كه پيامبر به هيجان آمد) وهم اوبودكه به پيامبرنزديك شدتا آن حدكه فاصله ي چنداني ميان آنها نبود.
وتعبير به قاب قوسين كنايه ازنهايت نزديكي است، وآن هم نهايت نزديكي جبرئيل وپيامبر.
ومرتبه ي دوم درجريان معراج پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود. (158)
درتفسيرهدايت نهايت نزديكي را به خدا وپيامبرنسبت داده است وگفته پيامبر بزرگوار ما چه مقامي عالي داشته كه به اندازه ي قاب قوسين يا كمتر ازآن به پروردگارش نزديك شد . (159)
36) توجّه ويژه ي خداوند به پيامبراكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)(160):
* خداوند درهمه ي احوال رضاي پيامبر را خواست؛ ((...وَ مِنْ ءَانَاى الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النهََّارِ لَعَلَّكَ تَرْضى‏)) (161)
* درتغييرقبله، رضاي وي راجست؛ ((...فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَئهَا...)) (162)
* درشفاعت امّت رضاي وي راطلب كرد؛ ((وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَترَْضى‏)) (163)
* به حيات اوسوگند يادكرد؛ ((لَعَمْرُكَ إِنهَُّمْ لَفِى سَكْرَتهِِمْ يَعْمَهُون‏)) (164)
* به شهراوسوگنديادكرد؛ ((لَا أُقْسِمُ بهَِاذَا الْبَلَد)) (165)
* درهمه احوال ازاومحافظت كرد؛ ((...وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس‏...)) (166)
* هميشه درمنظر اوبود؛ (( ... فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا...)) (167)
* همواره اورا كفايت كرد؛ ((أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكاَفٍ عَبْدَهُ‏...)) (168)
* درخواب ودراندوه وشادي و درشب معراج به اووحي شد.
* ازكودكي اوياد مي كند؛ ((أَ لَمْ يجَِدْكَ يَتِيمًا فََاوَى‏))(170)
* نسبت به خانواده ي اوتوصيه ي خاص دارد؛ ((يَنِسَاءَ النَّبىِ‏ِّ لَسْتنُ‏َّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء...))(171)
* ازاخلاق او به عظمت ياد مي كند؛ ((وَ إِنَّكَ لَعَلىَ‏ خُلُقٍ عَظِيم‏))(172)
* ازوصيّ اوستايش مي كند؛ ((إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ‏...))(173)
* ازاهل بيت اوبه طهارت وعصمت ياد مي كند؛ ((...إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا))(174)
* عزّت او رادررديف عزّت خود مي داند؛ ((...وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ‏...))(175)
* به اودستور ويژه ي نمازشب مي دهد؛ ((...فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّك‏...))(176)
* باعنايت ويژه خود به اوكوثرمرحمت مي كند؛ ((إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَر))(177)
37)صدقه دادن قبل ازنجواي با پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)(178) :
((يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم‏)) (179)
چنين نقل كرده اندكه جمعي ازاغنياء خدمت پيامبرمي آمدند وبااو نجوي مي كردندواين كار علاوه براينكه وقت گرانبهاي پيغمبررا مي گرفت ، مايه ي نگراني مستضعفين وامتيازي براي اغنياء بود. دراين صورت خداوند اين آيه رانازل كرد وبه آنها دستوردادكه قبل ازنجوي كردن باپيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صدقه اي به مستمندان بپردازند، اغنياءوقتي چنين ديدند ازنجوي خودداري كردند آيه ي دوم نازل شدوآنها راملامت كردوحكم آيه ي اوّل را نسخ نمودوگفت حال كه صدقه نمي دهيد وخدا هم از نافرمانيتان گذشت پس به نماز وزكات واطاعت خدا ورسول بپردازيد.
چون اگروجوب صدقه قبل ازنجوي عموميّت مي داشت فقرا ازطرح مسائل مهم يا نيازهاي خود دربرابرپيامبر به صورت نجوي محروم مي شدند.
حاصل آنكه؛ اين دستورتأثيرعجيبي گذاشت وآزمون جالبي شد وهمگي جزيك نفر ازدادن صدقه ونجوي خودداري كردند، واو اميرالمؤمنين علي(علیه السّلام) بود. لذاآيه ي بعدنازل شد واين حكم رانسخ كرد واجازه نجوي به همگان داد ولي نجوا درمورد كارخيرواطاعت پروردگار.
38) معراج پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) :
يكي ازمعجزات حضرت رسول معراج است كه درسايه ي عبوديّت حاصل شده وقرآن وروايات ازآن باعظمت ياد مي كنند. براي معراج دومقطع ازسيربود يكي سير زميني رسول اكرم وديگري سير آسماني ايشان .كه سير زميني ازمسجدالحرام تابيت المقدّس وديگري ازمسجدالاقصي به سدرت المنتهي، وآنچه مربوط به سيرزميني است درسوره ي اسراء وآنچه مربوط به سيرآسماني است درسوره ي نجم بيان شده است واينكه عروج پيامبر دربيداري وبا جسم وروح بوده است، چون خداوند نفرمود:
((اسرا به روحه)) بلكه فرمود: ((اسرا بعبده)) كه عبد همان مجموعه ي جسم وروح است وبه تعبير استاد علّامه طباطبايي فخر اين نيست كه انسان عروج را خواب بيند،چون اين خواب را ديگران نيز مي بينند وخداوند معراج را به عظمت يادمي كند((سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى‏ بِعَبْدِه‏...))(180) واين باوقوع معراج درخواب سازگارنيست.(181)
خداوند در قرآن ازسه پيامبرياد كرده كه براي ملاقات پروردگار رفتند. حضرت موسي به ملاقات رفت وبه او گفتند: بربساط قرب ما با پاي برهنه بايد آمد؛ ولي پيامبرما را سواربر براق به آسمان بردند. وقتي حضرت موسي پس از نبوّت بارديگر بناشد طرف صحبت خداوند قرارگيرد ، چهل شب شست وشويش دادند تا لياقت وآمادگي كسب كند؛ امّا پيامبر ما بدون انتظار، همان شبي كه جبرئيل براو نازل شد،وي را به ملاقات برد.

پی نوشت ها :

142- احزاب ، 56
143- تفسيرالميزان ،ج16،ص508
144- تفسيرنمونه ،ج17،ص417
145- اعراف ، 158
146- تسنيم ، ج 5 ، ص 626 ،‌ جوادي
147- آشنايي باعلوم حديث، علي نصيري،ص35
148- احزاب ، 21
149- ممتحنه ، 4
150- تسنيم ، ج5، ص626
151- آل عمران ، 81
152- آشنايي باعلوم حديث،‌ علي نصيري ،‌ص 32
153- نساء ،‌ 80
154- نساء ، 59
155- احزاب ، 36
156- حجرات، 1
157- نجم، 5 تا 9
158- تفسير نمونه ،‌مكارم ، ج22 ، ص 486
159- تفسيرهدايت ، ج14، ص 147
160- هزار ويك نكته ازقرآن كريم، اكبردهقان ، ص138
161- طه 130
162- بقره ، 144
163- ضحي ،‌5
164- حجر، 72
165- بلد ، 1
166- مائده ، 67
167- طور ،‌48
168- زمر ،‌36
169- مدثر،1 ومزمّل،1 و حجر،97 و فتح ، 1 و نجم ، 10
170- ضحي ، 6
171- احزاب ، 32
172- قلم ، 4
173- مائده ، 55
174- احزاب ، 32
175- منافقون ، 8
176- اسراء ، 79
177- كوثر ، 1
178- تفسير نمونه، ج‏23، ص: 448
179- مجادله ،12
180- اسرا، 1
181- تفسير موضوعي قرآن كريم ،سيره ي رسول اكرم درقرآن ،ج9، معراج پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط