ورود فرزندان به دوره وزارت، یکی از این لحظههای شیرین است. پدر و مادری که مدتها قبل از تولد و چهارده سال بعد از تولد فرزندشان تلاش کردهاند تا او را تربیت کنند و با سختیها، زحمتها و تلخیهای تمامی لحظاتش کنار آمدهاند، وقتی میبینند که فرزندشان به بلوغی رسیده که میتواند کنار دست آنها قرار بگیرد و آنها را کمک کند، لذتی غیرقابل وصف میبرند.
اما رسیدن به این دوره به معنای پایانِ زمان انجاموظیفه در قبال تربیت فرزندان نیست. اتفاقاً ازآنجاکه آغاز این دوره همزمان است با شروع دوران تکلیف آنها، بخش جدیدی از وظایف به عهده پدر و مادر میآید که باید نسبت به آن اهتمام داشته باشند.
اما وظایف والدین در این دوره چیست؟ یکی از این وظایف که در قطعه قبلی به صورت مختصر به آن اشاره کردیم، فراهم آوردن اسباب ازدواج است. بله اسباب ازدواج! آنهم برای فرزندی که تازه به بلوغ رسیده است. صحبت مفصل پیرامون این موضوع را به زمان و مکان مناسبش موکول میکنیم و اینجا فقط به تذکر چند نکته بسنده میکنیم.
نکته اول اینکه فراهم کردن اسباب ازدواج لزوماً به معنای ازدواج کردن نیست؛ پس احادیثی که در این زمینه آمده است به معنای وجوب ازدواج در این دوره نیست؛ بلکه به این مسئله اشاره میکند که فرزندان از این سن میتوانند ازدواج کنند، البته اگر از کودکی تا این سن، بر اساس آموزههای دینی تربیت شده باشند.
دومین نکته اینکه بر اساس آنچه در تاریخ ثبت شده است، هیچکدام از امامان معصوم علیهمالسلام در این سن ازدواج نکردهاند و پایینترین سنی که برای ازدواج یکی از ائمه ثبتشده است، 18 سال است[1]؛ یعنی بهطور متوسط در پایان دوره وزارت.
و سومین نکته اینکه فرزند 14 – 15 سالهای که بر اساس آموزههای دینی تربیت شده، بسیار متفاوت است با فرزندان 14 -15 سالهای که امروزه در جامعه میبینیم؛ دلیلش هم مشخص است: رفتارهای اشتباه والدین در بحث تربیت. رفتارهایی که منجر میشود به داشتن فرزندانی که نه در 14 – 15 سالگی که حتی تا 20 سالگی هم به بلوغ مناسب برای ازدواج نرسیدهاند؛ از طرفی آنها در همان سن 14 – 15 سالگی و یا حتی زودتر به بلوغ جنسی میرسند و همین شده که شاهد اینهمه مشکلات جنسی در این بازهٔ سنی یعنی بعد از بلوغ تا سن ازدواج هستیم. متأسفانه روزبهروز سن ازدواج هم بالاتر میرود و این یعنی مشکلات بیشتر.
ناگفته مشخص است که قرار نیست بهمحض اینکه فرزندان به بلوغ جنسی میرسند، ازدواج کنند و راهی جز ازدواج برای آنها وجود نداشته باشد؛ چراکه اگر اینطور بود، باید ازدواج در این سن واجب میشد. بلکه آنچه تضمینکنندهٔ سلامت معنوی، روانی، جسمی و حتی جنسی فرزندان خواهد بود، تربیت صحیح اسلامی است که هر چه با دقت بیشتری انجام شود، تأثیرات بیشتر و دقیقتری خواهد داشت.
آموزش در دوران وزارت
خواندیم که یکی از ویژگیهای دوران وزارت، این است که فرزندان در این سن تکلیف شرعی نسبت به واجبات و محرمات دارند؛ و طبیعتاً میدانید که تقلید از مراجع تقلید، فقط در مورد احکام شرعی جایز است، یعنی همان فروع دین؛ وگرنه در اصول اعتقادات، نمیشود تقلید کرد، بلکه انسان موظف است که اصول دین را بفهمد و با استدلال به آنها برسد تا در برابر انحرافات مصون بماند.بنابراین یکی از مهمترین وظایف والدین در این دوره، آموزش فروع و اصول دین همراه با استدلالهایی در سطح درک و فهم آنهاست. البته والدینی که قدمهای قبلی تربیت را درست برداشته باشند، اینجا کار سادهتری در پیش دارند، زیرا زمینهها در آنها به مقدار لازم وجود دارد.
یکی از زیباترین نامههای امیرالمؤمنین علیهالسلام که در نهجالبلاغه آمده است، نامه 31 است که حضرت خطاب به فرزندشان امام حسن مجتبی علیهالسلام نوشتهاند. در این نامه به نکات مهمی پیرامون مسئله لزوم آموزشهای دینی در دوران نوجوانی اشاره شده است. بخشهایی از این نامه را باهم میخوانیم:
أَیْ بُنَیَّ إِنِّی لَمَّا رَأَیْتُکَ قَدْ بَلَغْتَ سِنّاً وَ رَأَیْتُنِی أَزْدَادُ وَهْناً بَادَرْتُ بِوَصِیَّتِی إِیَّاکَ خِصَالًا مِنْهُنَّ أَنْ یَعْجَلَ بِی أَجَلِی دُونَ أَنْ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِمَا فِی نَفْسِی أَوْ أُنْقَصَ فِی رَأْیِی کَمَا نُقِصْتُ فِی جِسْمِی أَوْ یَسْبِقَنِی إِلَیْکَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَ فِتَنِ الدُّنْیَا فَتَکُونَ کَالصَّعْبِ النَّفُورِ وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ؛ پسرم! چون خود را سالخورده دیدم و قوای خود را رو به سستی مشاهده کردم، پیش از مرگ به وصیّتم به تو پیشدستی نمودم و در آن برنامههای خوبی ثبت کردم از خوف اینکه نتوانم آنچه در خاطر دارم به تو برسانم، یا نقصی در اندیشهام یابم چنانکه در بدنم یافتهام، یا پیش از وصیت من پارهای از خواهشهای نفسانی بر تو چیره شود یا آفتهای دنیا به تو هجوم آورد، درنتیجه رمیده شوی و فرمان نبری. قطعاً دل جوان همانند زمین خالی است، هر بذری در آن ریخته شود میپذیرد؛ بنابراین پیش از آنکه دلت سخت شود و مغزت گرفتار گردد اقدام به ادبآموزی تو کردم[2].
پیشگیری از انحراف
نکته مهمی که در فراز قبلی از نامه 31 نهجالبلاغه به آن اشاره شد، انعطافپذیری و پذیرش ذهن نوجوانان است. پذیرشی که زمینهساز هدایت یا انحراف اوست. درست همانطور که امیرالمؤمنین علیهالسلام مثال زدهاند: زمینی آماده کشت که هر بذری در آن ریخته شود، میپذیرد. از همین رو ایشان در بخش دیگری از این نامه فرمودهاند:وَ رَأَیْتُ حَیْثُ عَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یَعْنِی الْوَالِدَ الشَّفِیقَ وَ أَجْمَعْتُ عَلَیْهِ مِنْ أَدَبِکَ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ وَ أَنْتَ مُقْبِلٌ بَیْنَ ذِی النَّقِیَّةِ وَ النِّیَّةِ وَ أَنْ أَبْدَأَکَ بِتَعْلِیمِ کِتَابِ اللَّهِ وَ تَأْوِیلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْکَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَا أُجَاوِزُ ذَلِکَ بِکَ إِلَى غَیْرِهِ ثُمَّ أَشْفَقْتُ أَنْ یَلْبِسَکَ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِیهِ مِنْ أَهْوَائِهِمْ مِثْلَ الَّذِی لَبَسَهُمْ وَ کَانَ إِحْکَامُ ذَلِکَ لَکَ عَلَى مَا کَرِهْتُ مِنْ تَنْبِیهِکَ لَهُ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ إِسْلَامِکَ إِلَى أَمْرٍ لَا آمَنُ عَلَیْکَ فِیهِ الْهَلَکَةَ؛ چون به امورت همانند پدری مهربان عنایت داشتم و قصد ادبآموزی تو را در خاطر میگذراندم، مصلحت دیدم تو را با این روش تربیت کنم، چراکه در عنفوان جوانی و در ابتدای زندگی هستی و تو را نیّتی سالم و باطنی پاک است، رأیم بر این شد که ابتدا کتاب خدا و تأویلش را به تو بیاموزم و قوانین و احکام اسلام و حلال و حرامش را به تو تعلیم دهم و به غیر آن توجه ننمایم. آنگاه ترسیدم که آنچه از خواهشهای نادرست و آراء ناحق و باطل مردم را دچار اختلاف نمود تا کار بر آنان اشتباه شد، بر تو نیز اشتباه شود، به همین خاطر واضح نمودنِ این جهت هرچند مورد پسندم نبود، پیش من بهتر است از اینکه تو را به برنامهای واگذارم که بر آن از هلاکتت ایمن نیستم[3].
حضرت در این فراز تأکید میفرمایند که تنها آموزش حلال و حرام یعنی احکام کافی نیست و والدین باید با نگاه پیشگیرانه نسبت به آموزش اصول اعتقادی نیز اهتمام داشته باشند. البته ایشان نیز تنها به آموزشهای خود اکتفا نمیفرمایند و در ادامه کمک خواستن از خدا را نیز ضمیمه میکنند:
وَ رَجَوْتُ أَنْ یُوَفِّقَکَ اللَّهُ فِیهِ لِرُشْدِکَ وَ أَنْ یَهْدِیَکَ لِقَصْدِکَ فَعَهِدْتُ إِلَیْکَ وَصِیَّتِی هَذِهِ؛ امیدوارم خداوند تو را در این برنامه به راه رشد موفق بدارد و به راه راست راهنمایی کند، پس این وصیت را به تو نمودم[4].
وقتی در سایر احادیث جستجو میکنیم، به موارد بیشتری از این قبیل برمیخوریم. روایاتی که والدین را موظف میکند پیش از انحراف فرزندان در اثر آموزشهای انحرافی، اقدام به آموزش علوم صحیح به آنها کنند. البته در این روایات به فرقه منحرف مرجئه[5] اشاره شده که در زمان معصومین علیهمالسلام فعالیت زیادی داشت و این یعنی در هر دوره و زمانی، باید مراقب آموزههای فرقههای انحرافی آن دوره بود. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودهاند:
عَلِّمُوا صِبْیَانَکُمْ مِنْ عِلْمِنَا مَا یَنْفَعُهُمُ اللَّهُ بِهِ لَا تَغْلِبْ عَلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ بِرَأْیِهَا؛ کودکانتان را به دانشِ ما آموزش دهید که برای آنان سودمند است تا مرجئه با دیدگاههای خود آنان را مغلوب خود نسازند[6].
همچنین امام صادق علیهمالسلام به این موضوع تأکید کرده و فرمودهاند:
بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ؛ فرزندانتان را با کلام [ما] آشنا کنید پیش از آن که مرجئه بر شما سبقت بگیرند [و آنان را منحرف سازند][7].
پینوشت
[1]. مراجعه کنید به مقاله «ائمه در چه سنی ازدواج کردند؟» در سایت راسخون.[2]. نهج البلاغة، صفحه 393، نامه 31.
[3]. نهج البلاغة، صفحه 394، نامه 31.
[4]. نهج البلاغة، صفحه 394، نامه 31.
[5]. مرجئه نام فرقهای است که در پایان نیمه اول قرن یک هجری پدید آمدند. آنان کسی را که گناه کبیره مرتکب شده باشد مخلد در آتش نمیدانستند، بلکه کار او را به خدا واگذار میکردند و به همین دلیل مُرجئه نام گرفتند. آنان معتقد بودند که ایمان بر گفتار زبانی و گفتار زبانی بر عمل مقدم است و کسی که عملی نداشته باشد، اما ایمان داشته باشد رستگار خواهد بود؛ یعنی ایمان بهتنهایی کافی است و نیازی به عمل صالح نیست. شبکه ملی مدارس ایران، دانشنامه رشد، www.roshd.ir
[6]. وسائل الشیعة، جلد 21، صفحه 478، حدیث 5.
[7]. کافی، جلد 6، صفحه 47، حدیث 5.