پیامبراکرم(ص) فاتح فضایل اخلاقی
در میان تمام کسانی که منابع دینی و مذهبی آنها را شایسته تبعیت و الگو معرفی کرده، پیامبراکرم(صلی الله علیه و اله) شخصیت ممتاز و برجستهای است که فتح قله فضایل اخلاقی و مکارم دینی و مذهبی است، کسی که خدای متعال حامی و معرف او به بندگان بوده و ایشان را به عنوان برترین و شایستهترین الگوی زندگی سعادتمند معرفی کرده است: «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یَرجُو اللَّهَ وَالیَومَ الآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثیرًا؛[1]مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند». بهره گیری از یاقوت و مرواریدهای اخلاقی که در زندگی پیامبراکرم(صلی الله علیه و اله) وجود دارد به خوبی میتواند هر انسانی را از فراز و نشیبهای زندگی مادی به سعادت و شادکامی واقعی و ابدی رهنمود سازد فقط باید در این خصوص کوتاهی و غفلت نکرد. در این نوشتاری سعی داریم به برخی از فاکتور و اصولهای اخلاقی سبک زندگی پیامبراکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) اشاره کرده و خوشهای از سبک زندگی نبوی را برای زندگی سعادمند به ارمغان ببریم.فاکتور و اصولهای اخلاقی سبک زندگی پیامبراکرم(ص)
در این نوشتار سعی داریم به برخی از معارف و مبادی فکری و ذهنی سبک زندگی نبوی اشاره کنیم، معارفی که فقدان شناخت و معرفی آن در زندگی نوعی سردرگمی و نگرانی را برای زندگی انسان به وجود خواهد آورد.فاکتور اول: آرامش و آسایش مطلق
خلل و کاستیهای معرفتی در زندگی برخی افراد موجب شده است که آرامش و آسایش مطلق را در دنیای مادی جستجو کنند، از این رو گاهی برای این آرامش مسیر دستیابی به ثروت و زخارف مادی را کنکاش میکنند و گاهی در جستجوی جاه و مقام دنیوی سرگردان حیات مادی هستند، ولی شور بختانه اینکه بسیاری از این افراد حتی بعد از تصاحب مال و دارایی مادی و رسیدن به موقعیتهای اجتماعی نیز احساس رضایتمندی و خوشبختی نمیکنند، در یک نگاه دیگر برخی افراد تا زمانی دینداری را قبول دارند که آسایش مادی و نیوی آنها فراهم شود و لذا به محض اینکه دنیای آنها در خطر می افتد قید دینداری را هم میزنند، در یک روایت بسیار زیبا و درس آموز از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) نقل شده است: «الدُّنیا دارُ مِحنَة؛[2] دنیا، سراى محنت است». این مهم و واقعیت زندگی مادی در برخی از آیات قرآن کریم نیز مورد توجه و بیان قرار گرفته است: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ؛[3] اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى کرد!»گاهی اوقات کانون گرم زندگی در اثر این چنین قیاسهای مذمومی روح آرامش را از زندگی سلب میکند، مقایسه کردن دارایی و امکانات خود با افرادی مرفه و متمکن موضوعی است که در اثر چشم دوختن به دارایی های دیگران در زندگی شکل میگیرد.مفسران قرآن کریم در ذیل این آیه شریف این چنین اشاره داشتهاند: «این آیه اشاره به یک اصل اساسى در حیات همه انسانها است، که همواره زندگى آمیخته با زحمت و رنج و تعب است، حتى اگر هدف رسیدن به متاع دنیا باشد، تا چه رسد به اینکه هدف آخرت و سعادت جاویدان و قرب پروردگار باشد، این طبیعت زندگى دنیا است، حتى افرادى که در نهایت رفاه زندگى مىکنند آنها نیز از رنج و زحمت و درد بر کنار نیستند».
فاکتور دوم: مثل یک مهمان و مسافر در دنیا
هر چند انسان باید در حیات مادی برای آبادانی و رونق آن تلاش و کوشش نماید، ولی از لحاظ بینشی نباید نگاهش به دنیا، نگاه اصالتی باشد، به عبارتی باید به این موضوع توجه داشته باشد که حیات مادی و دنیوی با تمام زیباییها و جذابیتهایی که دارد اصالت ندارد و اصالت و ماندگاری به حیات اخروی است، فراموش کردن این اصل مهم زندگی موجب شده است برخی برای رسیدن به آمال و آرزویهای مادی دست به هر جنایت و خباثتی بزنند و تنها به دنبال آباد کردن حیات مادی باشند، هر چند در ظاهر مدعی ناپایداری دنیا هستند، ولی با این حال دغدغههای ذهنی و رویکرد عملی آنها چیز دیگری را بیان میکند، در منابع روایی سفارشهای سودمند فراوانی از پیامبراکرم(صلی الله علیه و اله) نقل شده است که به دنبال اصلاح بینش افراد به دنیا است: «ما أصبَحَ فِی الدُّنیا أحَدٌ إلّا ضَیفا و مالُهُ عارِیَةٌ، فَالضَّیفُ مُنطَلِقٌ وَ العارِیَةُ مُؤَدّاةٌ؛[5]هیچ کس در دنیا نیست، مگر آن که میهمان است و دارایىاش عاریت. میهمان، رفتنى است و عاریت، بازگرداندنى».فاکتور سوم: پرهیز از مقایسههای مذموم و ناپسند
یکی از مشکلات و دردهای زندگی امروزی نشأت گرفته از مقایسههای ناپسند و مذموم است، مقایسههایی که در اثر چشم دوختن به مال و دارایهای دنیوی شکل میگیرد و در نهایت منجر به شکلگیری حسادت، حرص و طمع و سایر رذایل اخلاقی در انسان میشود، گاهی اوقات کانون گرم زندگی در اثر این چنین قیاسهای مذمومی روح آرامش را از زندگی سلب میکند، مقایسه کردن دارایی و امکانات خود با افرادی مرفه و متمکن موضوعی است که در اثر چشم دوختن به دارایی های دیگران در زندگی شکل میگیرد. پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله) وقتى مىخواهد کسى همانند ابوذر را تربیت کند، به او توصیه مىکند که از مقایسه صعودى پرهیز کرده، از مقایسه نزولى استفاده نماید. او خود در این باره مىفرماید: «أوصانى رَسولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله بِسَبعٍ: أن أنظُرَ إلى مَن هُوَ دونی، و لا أنظُرَ إلى مَن هُوَ فَوقی....[6]پیامبرخدا (صلى الله علیه و آله) مرا به هفت چیز سفارش کرد: اینکه نگاه کنم به کسى که پایینتر از من است و ننگرم به کسى که بالاتر از من است ...» در روایت دیگری علت این موضوع اینچنین تشریح شده است: «انْظُرُوا إِلَى مَنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ لَا تَنْظُرُوا إِلَى مَنْ فَوْقَکُمْ فَإِنَّهُ أَجْدَرُ أَنْ تَزْدَرُوا نِعْمَةَ اللَّه؛[7] و همان حضرت فرمودهاند: به کسانى که از شما فروترند بنگرید و به کسانى که از شما فراترند منگرید که موجب آن مىشود نعمتهاى خدا را کوچک میشمارید».فاکتور چهارم: مهربانی کن تا به تو مهربانی کنند
یک قاعده بسیار زیبای اصول زندگی، تلاش برای فراگیردکردن مهربانی و رحمت در حیات دنیوی است، اگر مهربانی در تمام ابعاد زندگی خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی علمی و فرهنگی فراگیر شود به طور قطع و یقین آن جامعه رنگ و بوی الهی به خود خواهد گرفت، دیگر کسی به هم نوع خود ظلم نخواهد کرد و تنها به دنبال احسان و نیکی به دیگران هستند، در منابع روایی از پیامبراکرم(صلی الله علیه و اله) نقل شده است: «أَنَّهُ قال سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم؛[8]پیشوا و رئیس هر گروهی، خادم آن گروه است.]در منابع روایی نقل شده است». این یک درس بزرگ برای تمام سطوح زندگی است، اگر همگان بیاموزند که دنیا مکانی برای ریاست و سروری کردن بر مردم نیست، بهتر و بیشتر مهربانی میکردند، در روایتی دیگری در خصوص تشویق به مهربانى با یکدیگر از حضرت نقل شده است: پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله ): «الراحِمونَ یَرحَمُهُم الرّحمنُ تبارکَ و تعالى، اِرحَمُوا مَن فی الأرضِ یَرحَمْکُم مَن فی السماءِ؛[9]خداى رحمانِ خجسته و والا، به مردمانِ دلرحم رحم مى کند . به ساکنان زمین رحم کنید تا آن که در آسمان است به شما رحم کند ».پینوشتها:
[1]. سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۱.
[2]. عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج1، ص285.
[3]. سوره مبارکه انشقاق، آیه 6.
[4]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج26، ص300 .
[5]. الفردوس: ج 4 ص 63 ح 6197 عن أبی سعید الخدری.
[6].الخصال، ج2، ص345.
[7]. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، ج2، ص454.
[8]. مکارم الأخلاق، ص251.
[9]. کنز العمّال: ج 3 ص 163 ح 5969 عن ابن عمر.