ابداعی بودن علم
در این ویژگی، نظر بر آن است که علم را عالم می سازد. ویژگی ساختنی یا سازهای علم، در بررسی های معرفت شناختی معاصر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. گرایش غالب در این بررسی ها نیز چنان بوده است که ویژگی ساختنی علم را جایگزین ویژگی اکتشافی آن نمایند. اما در حالی که توجه به جنبه ساختنی علم، بسیار مهم و ارزشمند است، دریافت آن به گونه ای که بدیل ویژگی اکتشافی علم باشد، پذیرفتنی نیست زیرا علم را به حدی ذهنی می گرداند که از پشتوانه های عینی برخوردار نخواهد بود.در معرفت شناسی اسلامی، ویژگی ساختنی علم، مورد توجه قرار می گیرد، اما به گونه ای که با ویژگی اکتشافی علم قابل جمع باشد و با فرض آن در نظر گرفته شود. جمع این دو ویژگی به این نحو انجام می شود: واقعیت اشیاء از انسان پوشیده است. برای دستیابی به این واقعیت، عالم باید به ساختن طرحوارههای ذهنی مختلف بپردازد تا این که یکی از این طرحواره ها با واقعیت مذکور متناسب درآید. در مثل، عالم همچون خیاطی است که می کوشد جامه ای برای کسی بدوزد که او را ندیده است و تنها با علایم و قراین ضعیفی از وی اطلاعاتی دارد. حدس و خلاقیت این خیاط است که باید با طراحی و دوختن جامههای مختلف، سرانجام چیزی درخور قامت واقعیت بدوزد. جامه مناسب در قالب اندام واقعیت، نمود و جلوه می یابد، اما نمی توان فراموش کرد که این جامه را خیاط خلق کرده است. به عبارت دیگر، ویژگی اکتشافی علم، در عین حال، به شدت اختراعی است. در این جا، اکتشاف در مقابل اختراع نیست بلکه این دو سخت درهم تنیده اند. علم هنگامی که با نظر به معلوم لحاظ می شود، اکتشافی است اما با نظر به عالم، اختراعی و ساختنی است. نگریستن به علم، تنها از منظر نخست، کافی نیست و باید آن را با نگاهی از منظر دوم، تمامیت بخشید.
ویژگی ساختنی علم، در آیه زیر مورد توجه قرار گرفته است: «پس، از هرکس که از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی برتاب. این منتهای دانش آنان است. پروردگار تو، خود به حال کسی که از راه او منحرف شده داناتر، و او به کسی که راه یافته [نیز] آگاه تر است».
در این آیه، تعبیر «منتهای دانش آنان» (مبلغهم من العلم) که در ترجمه ای رساتر باید گفت «منتهای حرکت دانش آنان»، حاکی از میزان معین و محدودی است که صاحبان آن به آن دست یافته اند. صاحب تفسیر المیزان می گوید این تعبیر، بیانی استعاری است چنانکه گویی علم او عالم به سوی معلوم در حرکت است و علم افراد مورد بحث در حرکت خود، در ایستگاه دنیا متوقف شده و از آن پیشتر نرفته است. در این بیان تمثیلی، عالم همچون مسافری در نظر گرفته شده است که به سوی معلوم سفر می کند، اما این سفر در جاده ای روشن و واحد انجام نمی شود و از این رو، هم گمراهی در آن هست و هم توقف و بازماندن از حرکت در یکی از منزلگاه های میان راه، و در آیه مذکور به هر دو نکته اشاره شده است. این بیان تمثیلی نیز حاکی از تعیین کنندگی نقش عالم در نیل به علم است. این عالم است که با راهیابی مناسب یا نامناسب، سهم و بهره معین خویش را از علم رقم می زند.
تناظر علم با نیازهای آدمی
دومین ویژگی علم با نظر به عالم، این است که علم، پاسخی به نیازهای وی است. نیاز در این جا می تواند به مفهومی عام، شامل نیازهای کنجکاوانه و حوایج معمول آدمی در نظر گرفته شود. از این حیث، علم متناظر با نیازها و مسائل آدمی و سودمند است. البته سودمندی، متضمن زیانمندی نیز هست، زیرا چیزی که به سود کسی است، می تواند به زیان دیگری باشد. اما سودمندی علم، در درجه نخست قرار دارد و عالم برای پاسخ به نیازهای خود به آن توجه می کند.سودمندی علم نیز در تاریخ معاصر معرفت شناسی، مورد توجه ویژه قرار گرفته است. نمونه بارز این گونه رویکرد به علم، مکتب عمل گرایی است. در این دیدگاه، سودمندی یا حل مسئله علم، چون بدیلی برای ویژگی مطابقت با واقع - که پیش تر با نظر به معلوم مطرح گردید - در نظر گرفته شده است.
در این جا نیز همچون مورد پیش، تقابل مذکور در معرفت شناسی اسلامی پذیرفته نیست. بلکه در عین قبول ویژگی مطابقت با واقع، و گاه دقیقا به همین دلیل، ویژگی سودمندی و متناظر بودن با نیازها نیز برای علم در نظر گرفته می شود. این دو منظر برای نگریستن به علم، جایگزین یکدیگر نیستند بلکه در کنار هم و مکمل یکدیگرند. در قسمت پیش، شواهدی در مورد ویژگی مطابقت با واقع بیان شد. اما در کنار شواهد مذکور، در مورد سودمندی علم نیز در متون اسلامی سخن بسیار رفته است. به طور مثال، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل شده است: «علم، سرآغاز همه خوبی ها و جهل، سرآغاز همه بدی هاست».در این جا، علم با نظر به عالم مورد توجه قرار گرفته است، زیرا سخن از ارتباط علم با خوبیها و ارتباط جهل با بدی هاست و خوبی و بدی اشاره به اعمال آدمی دارد.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، 182-180، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389