اقسام حقیقی علم (قسمت اول)

اگر حقیقت یکسانی برای معلوم ها در نظر گرفته شود، علم یگانه خواهد بود و اگر حقیقت های متفاوتی لحاظ گردد، می توان اقسامی برای علم قائل شد که تفاوت آنها حقیقی و نه اعتباری و قراردادی است.
يکشنبه، 10 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اقسام حقیقی علم (قسمت اول)
علم هنگامی که با نظر به معلوم، مورد توجه قرار می گیرد، از ثبات برخوردار است. به عبارت دیگر، هنگامی که علم به چیزی حاصل شد و به درستی واقعیت آن را آشکار کرد، کار معرفت در باب آن پایان گرفته است و از آن پس، تغییری در معرفت مذکور صورت نخواهد پذیرفت. و اگر گمان ناصوابی، علم انگاشته شده باشد و سپس اصلاح گردد، این به معنای تغییر در علم نخواهد بود زیرا در واقع، علمی حاصل نشده بود تا امکان تغییر فراهم آید. این ویژگی علم، از جمله در این آیه مطرح شده است: «آیا ندیدی خدا چگونه مثل زده: سخنی پاک که مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟... خدا کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت می گرداند...».
 
مقصود از سخن پاک در این آیه، اعتقاد صحیح است که از ویژگی ثبات و پایداری برخوردار است و در مثل، مانند درختی دانسته شده که ریشه ای استوار دارد. از این رو در ادامه آیه به کسانی اشاره شده است که اعتقاد صحیحی دارند و به آن ایمان یافته اند و خداوند آنان را به سبب سخن ثابتی که دارند، در دنیا و آخرت ثابت قدم می گرداند. چنانکه ملاحظه می شود، سخن و اندیشه صحیح، ثابت و پایدار معرفی شده و این خود، از آن روست که سخن و اندیشه مذکور با واقعیتی که پشتوانه آن است هماهنگ و مطابق است.
 
علم هنگامی که علم از آن حیث که به معلوم ناظر است مورد توجه قرار می گیرد، مسئله یگانگی یا چندگانگی علم مطرح خواهد شد. پاسخ به این مسئله در گرو آن است که معلومها، دارای حقیقتی یکسان و یا حقایقی متفاوت در نظر گرفته شوند. اگر حقیقت یکسانی برای معلوم ها در نظر گرفته شود، علم یگانه خواهد بود و اگر حقیقت های متفاوتی لحاظ گردد، می توان اقسامی برای علم قائل شد که تفاوت آنها حقیقی و نه اعتباری و قراردادی است.
 
متفکران و محققان مسلمان، از دیرباز اقسام مختلفی را برای علم ذکر کرده اند. فیلسوفان اولیه، چون فارابی و ابن سینا، به طور غالب همچون یونانیان به تقسیم علوم می پرداختند؛ به این نحو که هدف فلسفه را شناخت حقایق موجودات در نظر میگرفتند و چون موجودات را دو دسته می دانستند، برخی بیرون از اختیار ما و برخی در حیطه اختیار ما؛ پس فلسفه هم دو قسم مییافت: فلسفه نظری (شامل طبیعیات، ریاضیات و الهیات و فلسفه عملی (شامل اخلاق، تدبیر منزل، و سیاست مدن).
 
تقسیم دیگری که رفته رفته رایج شد چنین بود که علوم را در دو دسته دینی یا شرعی و عقلی یا غیر شرعی تفکیک می کرد. غزالی علوم را به دنیوی و آخرتی تقسیم نمود. علوم دنیوی برای برآوردن حوایج مردم است. قابل ذکر است که وی علم فقه را نیز در شمار علوم دنیوی می داند. علوم آخرتی مشتمل بر علوم معامله و علوم مکاشفه است. در این جا، علوم معامله ناظر به حالات قلبی آدمی (منجیاتی چون صبر و مهلکاتی چون حسد) است و علوم مکاشفه شامل معرفت هایی است که پس از تطهیر قلب، به صورتی نوری در آن ظهور می کند.
 
ابن خلدون در آغاز کتاب مقدمه خویش، از دو دسته کلان علوم عقلی و علوم نقلی سخن به میان آورده است. علوم عقلی و فلسفی شامل دانش هایی است که انسان با اندیشه خویش به آنها نایل می شود، اما علوم نقلی توسط شریعت به انسان داده شده و نقش عقل در آن، محدود به مربوط ساختن فروع به اصول است. ملاصدرا در تقسیم علم به گونه مطلق، از دو دسته علم دنیوی و اخروی سخن گفت. در این بیان، علم دنیوی شامل علم اقوال (آواهای ساده، حروف مفرده، و الفاظ معنادار)، علم افعال (حرفه های کتابت و نظیر آن، علوم مربوط به تدبیر معاش با صلاح دنیایی یا آخرتی، اخلاق و ملکات فاضله) و علم افکار (شناخت حدود و برهان، حساب و علوم مربوطه، هندسه و علوم مربوطه، علم طبیعت و پزشکی و دامپزشکی است و علم اخروی، شامل علم به خدا، پیامبران، فرشتگان و کتاب های آسمانی است.
 
تقسیم علوم به نظری و عملی که از زمان ارسطو متداول شده است، با هستی شناسی و معرفت شناسی اسلامی هماهنگ به نظر نمی رسد. در نزد ارسطو، تفکیک نظر و عمل در عین حال متضمن برتری دانش های نظری بر دانش های عملی بوده است. در دیدگاه اسلام، نظر و عمل چون دو بعد از وجود آدمی، درهم تنیده و لازم و ملزوم یکدیگر در نظر گرفته شده است. تأکید فراوان بر وحدت ایمان و عمل ، یا علم و عمل ، یا قول و عمل  از سویی و مذمت عالمان بی عمل  و عاملان بی علم  از سوی دیگر، حاکی از آن است که نظر و عمل در همگرایی با یکدیگر نگریسته شده اند. از این رو تقسیم علوم به نظری و عملی، چون تقسیمی حقیقی قابل قبول نخواهد بود. در صورتی که این تقسیم چون تقسیمی اعتباری نگریسته شود، هنگامی روا خواهد بود که فایده ای بر آن مترتب باشد. قسم اخیر، در زیر مورد بحث بیشتری قرار خواهد گرفت.
 
اما تقسیم علوم به شرعی و دینی از سویی، و عقلی و دنیایی از سوی دیگر، هر چند تقسیم متداولی بوده است اما نمی توان آن را چون تقسیمی حقیقی برای علوم در نظر گرفت. به عبارت دیگر، نمی توان میان آنچه علوم دینی و دنیایی نامیده شده، خط فاصل قاطعی کشید. این از آن روست که در هستی شناسی اسلامی، چنین خط فاصلی، نه میان عالم غیب و شهادت و نه میان آخرت و دنیا وجود ندارد. عالم شهادت، با توجه به ویژگی آیت بودن آن برای عالم غیب، در اتصال کامل با آن قرار می گیرد. همچنین دنیا و آخرت به منزله دو مرحله از تطور هستی، با هم در پیوند عمیق قرار دارند و در هم طنین اندازند، چنان که از سویی، دنیا مزرعه آخرت و محل تجارت اولیای خدا نامیده شده و از سوی دیگر، آخرت محل ظهور و تحقق اعمال آدمی در دنیا معرفی گردیده است. بنابراین تقسیم مذکور، چون تقسیمی حقیقی قابل قبول نخواهد بود. اما به منزله تقسیمی اعتباری، باید به فایده آن در عمل نگریست. این نکته نیز در زیر مورد بحث بیشتری قرار خواهد گرفت.
ادامه دارد..
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص 177-175، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.