تعلیم و تربیت در قوانین اساسی کشورها

به فرض هم که بخواهیم برخورد امریکاییان را نسبت به انقلاب امریکا و قانون اساسی آن کشور برخوردی «دینی» بدانیم، باید واژه «دین» را به مفهوم رومی آن در نظر بگیریم.
يکشنبه، 10 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعلیم و تربیت در قوانین اساسی کشورها
هانا آرنت نیز در تحلیل قانون اساسی امریکا، کم و بیش همآوا با فرانکناست. وی در عین اذعان به وجود رگه های دینی در سخنان «پدران بنیانگذار» قانون اساسی، بر این نظر است که آنان می کوشیده اند با رجوع به نظام حکومتی روم باستان و بهره گیری از نهادهای رایج در آن، نظام حکومتی خود را سامان دهند. آرنت در این مورد می نویسد:
 
به فرض هم که بخواهیم برخورد امریکاییان را نسبت به انقلاب امریکا و قانون اساسی آن کشور برخوردی «دینی» بدانیم، باید واژه «دین» را به مفهوم رومی آن در نظر بگیریم. در این صورت همان طور که pietas' در روم عبارت بود از احساس بستگی با آغاز تاریخ آن سرزمین و با تأسیس شهر جاودانی روم، تقوای مردم امریکا نیز باید به معنای پیوستگی با اصل و منشأ یا به قول رومیان religare تعبیر گردد».
 
در واقع آرنت در مقام بیان این نکته است که سخنان دینی «پدران بنیانگذار» حاکی از آن نیست که آنان مرجعیت قوانین را در یک منشأ مطلق الهی جست و جو می کردند بلکه همچون رومیان که آن را در نهاد سیاسی موسوم به سنا می جستند، آنان نیز ریشه این مرجعیت را در نهادهای سیاسی زمینی، به منزله امری دنیوی (سکولار) پی می گرفتند. از این رو در امریکا به تقلید از روم، نام مجلس بالاتر را سنا گذاشتند. در واقع در امریکا این نوآوری صورت گرفت که این مرجعیت از سنا به قوه قضائیه انتقال یابد، اما روح اصلی این کار، رومی بود: «با این وصف، باز هم وفاداری تا این حد به روح روم باستان حفظ شد که نهادی مشخص و به کلی مجزا از دو قوه مقننه و اجرائیه و به خصوص به منظور حفظ مرجعیت تأسیس کنند».
 
اما در عین حال، باید توجه داشت که تفسیری از نوع تفسیر فرانکنا و آرنت در مورد پیش فرض فلسفی قانون اساسی آمریکا مورد چالش نیز بوده است. در یکی از متأخرترین تحلیل ها در مورد قانون اساسی امریکا، هانتینگتون (۲۰۰۴) بر آن است که پیش فرض های این قانون، دنیوی (سکولار) نیست. هرچند در برخی از ادوار، تحلیل و تفسیری از آن دست، در نهادهای رسمی و قانونی امریکا نیز مورد قبول واقع شده، اما همواره مسئله از این قرار نبوده است. دیوان عالی آمریکا در سال ۱۹۶۲ نیایش اجباری در مدارس را ممنوع اعلام کرد. اما این برخورد قاطع، هم در عمل، رفته رفته دچار ضعف گردید و هم فهم و تفسیرهای دیگری در مورد قانون اساسی مطرح شد. کنگره آمریکا در سال ۱۹۸۳ «قانون دسترسی یکسان ۳» را مطرح کرد که بر اساس آن، گروه های مذهبی نیز حق داشتند همچون افراد غیردیندار در مدرسه، از تسهیلات دولتی استفاده کنند. به دنبال تصمیم «دیوان عالی» بر قانونی دانستن آن، باشگاه‌های مذهبی مختلفی توسط دانش آموزان تأسیس شد. در سال ۱۹۹۵ و در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون، آیین نامه هایی مطرح شد که طبق آنها مسئولان مدارس حق نداشتند دانش آموزان را از انجام نیایش یا بحث های دینی بازدارند. کلینتون اظهار کرد که قانون اساسی «ایجاب نمی کند که بچه ها دینشان را دم در مدرسه واگذارند».
 
هانتینگتون بر آن است که «اعلامیه استقلال» به منزله یکی از اسناد مهم جامعه امریکا، مضامین صریح دینی دارد زیرا در آن، برخی تعبیرها همچون «خداوندگار طبیعت»، «خالق»، «داور. والامقام جهان» و «عنایت الهی» به کار رفته است و اینها همچون واژگانی برای مشروعیت بخشیدن به اعلامیه مذکور استفاده شده است. اما در مورد قانون اساسی، هانتینگتون بر آن است که هرچند متن آن از چنین ارجاعهایی خالی است و ظاهری کاملا دنیوی دارد، با این حال بنیانگذاران آن معتقد بودند که بقای حکومت جمهوری که آنان در فکر برپا کردن آن بودند، تنها به کمک اخلاق و دین میسر خواهد شد.
 
وی با استناد به گفته های این بنیانگذاران، زمینه دینی قانون اساسی آمریکا را روشن می سازد: «جان آدامز گفت: یک جمهوری، تنها توسط دینی خالص یا اخلاقی پارسایانه می تواند مورد حمایت قرار گیرد ... واشنگتن موافق این امر بود: عقل و تجربه، هر دو، ما را از این باز می دارند که انتظار داشته باشیم اخلاق ملی بتواند با کنار گذاشتن اصول دینی پیروز شود. قانون اساسی ۱۷۸۰ ماساچوست اعلام کرد که سعادت مردم، نظم مطلوب و حکومت مدنی، به طور اساسی وابسته به تقوا، دین و اخلاق است. توکویل پنجاه سال پس از آنکه قانون اساسی پذیرفته شد، گزارش داد که همه امریکایی ها بر این باورند که وجود دین برای حفظ نهادهای جمهوری، اجتناب ناپذیر است. این دیدگاه، اختصاص به طبقه ای از شهروندان یا یک حزب ندارد بلکه متعلق به کل ملت و هر قشری از جامعه است.».
 
به هر روی، هانتینگتون برخلاف فرانکنا و آرنت، بر اساس آنچه ذکر شد بر آن است که قانون اساسی امریکا، پیش فرض‌های نانوشته ای دارد که در سخنان پدران بنیانگذار جمهوری امریکا مطرح شده و حاکی از آن است که این قانون اساسی، برای تنظیم حیات جامعه ای دیندار تدوین شده است. به نظر وی نمی توان این را نادیده گرفت که همچنان اشارات دینی در سرتاسر زندگی مردم امریکا وجود دارد: رئیس جمهورها سوگند وفاداری به ملت را با اتکا به انجیل ادا می کنند؛ سخنرانی افتتاحیه بسیاری از رئیس جمهورها با اشاراتی به خدا همراه است، به ویژه لینکلن که سخنرانی اش با ارجاع های بسیاری به انجیل صورت پذیرفت؛ بر روی پول رسمی امریکا، سکه یا اسکناس، تنها دو عبارت مشاهده می شود: «ایالات متحد امریکا» و «توکل ما بر خداست»؛ در نظام وظیفه، یگان گسترده ای از کشیشان وجود دارد؛ نشست های روزانه کنگره آمریکا با نیایش آغاز می شود و بسیاری موارد مشابه دیگر.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص267-264، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط