داستانی درباره« صبر» به قلم موژان نادریان
امام جعفرصادق علیهالسلام فرموده اند: «کسی که صبر کند پیروز میشود.» نوجوانان عزیز شما در رسیدن به آرزوهایتان تا چه اندازه صبورید؟ داستان زیبای زیر درباره صبر است. آن را با هم بخوانیم.
پنجشنبه، 25 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
نویسنده :
موژان نادریان
تصویر گر :
شیوا قاضی
موارد بیشتر برای شما
به هر حال من برای این موضوعات کوچک وقتم را صرف نمیکنم من این جا نشستهام که کار دیگری بکنم میخواهم با کائنات یکی بشوم و انرژیمان را هماهنگ کنم، ایمان دارم که هستهی پرتقال تبدیل میشود به درختچهی قشنگی شبیه همانها که مریم عکسش را آورده بود مدرسه و مامان چشمهایش برق زده بود و گفته بود: «بچّهها موافقین همهمون از اینها داشته باشیم؟» و همهی بچّهها یکصدا داد زده بودند: «بله!» من چطور می توانستم مخالفت کنم و انتظارداشته باشم قبول کنند؟ اَه بچّهی معلّم بودن سختترین کار دنیا است.
اصلاً مال من باید از مریم قشنگتر و بزرگتر بشود، باید بیشتر تمرکز کنم، درختچهی پرتقال من، ایمان دارم که تو میتوانی بزرگترین و خوشبوترین شکوفهها را بدهی و شاید حتّی تا قبل از امتحانهای خرداد پرتقال هم بدهی، چشمهایم را به هم فشار میدهم و سعی میکنم مثل آن آقای توی تلویزیون تمرکز کنم روی چیزی که می خواهم. شکوفهی پرتقال، شکوفه خوشبوی پرتقالو تو که بوی آب نبات پرتقالی میدهی تو که خیلی قشنگی زودتر از توی هسته بیا بیرون بیا بیرون؛ امّا شکوفه از کجا پیدایش بشود وقتی هنوز شاخه و برگی وجود ندارد. ای بابا! خب از اوّل شاخههای کوچک پرتقال مثل ساقهی لوبیای سحرآمیز رشد کنید و تندتند بزرگ شوید. هیچ نگران نباشید روبهروی خانهیمان یک پارک بزرگ است و میتوانید هرچقدر دلتان خواست بزرگ شوید و اصلاً روی درخت های چنار را هم که همه عاشقشان هستند، کم کنید؛ امّا تا آن وقت میتوانید توی گلدان پیش من بمانید ایناهاش اینجاست. تویش هم پر از خاک است، خانهی قشنگ و بزرگی است، هیچ کس هم مزاحمتان نمیشود.
چشمهایم را که باز میکنم هیچ اتّفاقی نیفتاده؛ فقط اتاق قرمز شده، خورشید دارد غروب میکند و نورش از پنجره پخش شده توی اتاق. به هستهی پرتقال نگاه میکنم، هیچ خبری نیست. شاید هم میخواهد غافلگیرم کند، کش شلوار مدرسهام کمرم را گاز میگیرد؛ امّا باید تحمّل کنم. یک وقت تا می روم لباسم را عوض کنم و بیایم آن اتّفاق مهم میافتد و من هم مثل جک می شوم و توی کتابها مینویسند او دو دقیقه رفت و بیاید که درخت پرتقال رشد کرد و شد اندازهی یک نهنگ. نور قرمز دارد یواشیواش کمرنگ میشود. چشمهایم را میبندم. درخت پرتقال! من ایمان دارم که تو بزرگترین و بهترین درختچهی عالمی و ریشههای محکم و ساقههای بلندی خواهی داشت. من ایمان دارم که هیچ درخت پرتقال دیگری به اندازهی تو قشنگ نیست. ای کائنات! امیدوارم شما هم همینها را بخواهید. کاش شما هم می دانستید بچّهی معلّم بودن چقدر دردناک است، آن وقت انرژیمان هماهنگتر میشد؛ امّا میتوانید از خدای بزرگ بپرسید، او از همهی چیزها خبر دارد. ای کائنات! درخت کوچک مرا برویانید.
کمکم ساقههای کوچک و ترد پرتقال از توی هسته رشد کردند و بوی شکوفههای پرتقال، اتاق را پرکرد، درست مثل قصّهها؛ امّا یک هو کلّ اتاق روشن شد. مامان است، بالای سرم ایستاده و می گوید: «چرا با لباس مدرسه خوابیدی این وسط؟»
درخت پرتقالم ناپدید شده. نیست. جیغ می کشم: «درخت پرتقال» و مامان هول میشود و می نشیند کنارم، هستهی پرتقال چسبیده به کف جورابش، میگویم: «نیست، درخت پرتقال گم شد!»
مامان گیج نگاهم میکند و می گوید: «خواب دیدی؟»
هسته را نشانش میدهم و میگویم من با تمام وجودم دعا کردم و ایمان داشتم که از توی این هسته، درخت قشنگ و بزرگی درمیآید؛ امّا هیچی نشد. الکی بود همهاش.
مامان خندید از همان خندههایی که هروقت 19.75 می گیرم، تحویلم میدهد، بعد دستم را گرفت و گفت: «الکی نیست، اگه ایمان نداشتی که بهترین درخت پرتقاله که هیچ وقت از بین اون همه هسته این یکی رو جدا نمیکردی و تصمیم نمیگرفتی که بهترین گلدون خونه رو براش بیاری؛ امّا اوّل باید بکاریش و صبر کنی.»
میگویم: «خب اگه بخوام بکارمش که اوّل باید بذارم توی دستمال جوونه بزنه بعد بکارمش توی خاک، اووه اینکه خیلی طول میکشه، فردا همه باید گیاههاشون رو بیارن من چکار کنم، میشه من نیام فردا؟» مامان همان طور که لباس هایم را به چوبلباسی آویزان میکند جواب میدهد: «نخیر! میای و برای اونهایی که گیاهشون رو کاشتن دربارهی اینکه هرکس صبر داشته باشه پیروز میشه1، حرف میزنی. این فسقلی رو هم امشب میکاریمش، باشه؟»
گفته بودم بچّهی معلّم بودن سختترین کار دنیا است؟ نه؟!
پی نوشت:
1. «کسی که صبر کند پیروز میشود.» امام جعفرصادق علیهالسلام (اصول کافی، ج1، ص31)
منبع: مجله باران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
تازه های مقالات
از منظر امام خامنه ای ( حفظه الله) راه شناخت منافق چگونه است؟
شخصیت معنوى امام خمینی (رحمه الله)
سیره عملى امام خمینی در مسایل فردى، خانوادگى و اجتماعى
سیره عملى امام خمینی در مسایل اخلاقى و شرعى
دوستى و روابط دختر و پسر از دیدگاه برون دینى و درون دینى
توصیه های اخلاقی از میرزا جوادآقا ملکى تبریزى (رحمه الله)
توصیه هایى اخلاقی از حضرت امام خمینى (رحمه الله)
توصیه هایى اخلاقی از آیت الله شهید دستغیب (رحمه الله)
توصیه هایى اخلاقی از آیت الله حسن زاده آملى (رحمه الله)
توصیه های اخلاقی از آیت الله تألّهى همدانى (رحمه الله)
بیشترین بازدید هفته
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
طریقه خواندن دعای مشلول برای گرفتن حاجت
وجود خلط یا مخاط شفاف در مدفوع
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
موارد بیشتر برای شما
تصاویریی زیبا از تجمع دانشجویان تهران مقابل سفارت فرانسه
این موشک ایرانی قاتل ناوهای هواپیمابر است
تصاویر واقعی از تعقیب بالگردهای دشمن بعثی توسط خلبان شهید شیرودی
شهید مطهری نه خریدنی بود، نه نفوذپذیر
حکمت | نور چشم / استاد رفیعی
حکمت | مودت بین زن و شوهر / استاد رفیعی
حکمت | دلتنگ حرم شدم! / استاد حسینی صدر
از منظر امام خامنه ای ( حفظه الله) راه شناخت منافق چگونه است؟
سخن آوا | دلتنگ حرم شدم ... / استاد حسینی صدر
کنفرانس امنیتی مونیخ دورهمی غربی!
آیا اینجا سرزمین آزادی است؟
رئیسی: تحریم ایران به نتیجه نرسیده و نخواهد رسید
انتقال بقایای موشک ایران توسط بالگرد اسرائیلی
بررسی شکایت از تاکسیهای اینترنتی
انهدام شبکهٔ اغفال دختران چَتِربِت