آزاداندیشی اسلامی (2)

یک سویه به این معنی که آزاد اندیشی از شمار سازه ها و عوامل تولید و شکل گیری تمدنی بوده باشد ولیکن پس از آن ، تمدن پدید آمده به طور درون زا آزادی را پرورش ندهد. دو سویه، بیان پیوند و داد و ستد زایشی و رویشی دیالکتیک آزادی
پنجشنبه، 10 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
آزاداندیشی اسلامی (2)
آزاد اندیشی اسلامی (2)
آزاد اندیشی اسلامی (2)
 
نویسنده: سیدحسین همایون مصباح



 
اینک که تصویر و انگاره ای از آزاد اندیشی به دست آمده است، حضور و نقش آن انگاره را در تمدن اسلامی می نمایانیم:

نسبت آزاد اندیشی اسلامی با تمدن

نسبت آزاد اندیشی با تمدن، بیشتر دو صورت می تواند داشته باشد.
1. یک سویه.
2. دو سویه.

یک سویه به این معنی که آزاد اندیشی از شمار سازه ها و عوامل تولید و شکل گیری تمدنی بوده باشد ولیکن پس از آن ، تمدن پدید آمده به طور درون زا آزادی را پرورش ندهد.
دو سویه، بیان پیوند و داد و ستد زایشی و رویشی دیالکتیک آزادی و تمدن است. آزاد اندیشی از عوامل مهم در فرآیند توسعه و تولید تمدن به شمار می آید و از آن سوی تمدن نیز، به زایش و پرورش درون زای آزادی می پردازد.
نسبت آزاد اندیشی اسلامی با تمدن، از گونه دوم است و در آینده نیز باید چنین باشد. از این روی نگاه به این نسبت در دو برهه زمانی راهگشا به نظر می رسد. اما نگاه به گذشته، نه برای ماندن در آن یا نگاه ابزاری به آن افکندن و به رخ دیگران کشیدن، بلکه برای پیدایی انگیزه جهت ترسیم و تولید برنامه های جامع و کارآمد برای ساختن تمدن پویا و بالنده که در سایه سار و پرتو رخشان آن بشریت در آینده، به سوی سرمنزل مقصود سیرکند شجاعت زیستن و بودن درون زا در آن.
الف . نسبت آزاد اندیش اسلامی با تمدن در گذشته: تاریخ و تجربه های گذشته این واقعیت را به روشنی به اثبات می رساند که اسلام توانست تمدن بزرگی را پایه و بنیاد بگذارد. در پیدایی و سامان یابی چنین تمدنی علتها و سببهای گوناگونی نقش داشته و این تمدن برساخته مجموعه آنهاست. اما بیش از همه آنها، عنصری که سرنوشت ساز و با حقیقت اسلامی سازگار می نماید، همانا «آزاد اندیشی» بوده است.
نگاه به گذشته تمدن اسلامی که با پیدایش اسلام آغاز و از قرن دوم هجری تا اواخرقرن ششم هجری (این که گفته شده است اوج تمدن اسلامی بین سالهای دوم تا پنجم هجری بوده، بیشتر ناظر به مؤلفه های علمی آن، مانند ریاضیات، داروسازی، پزشکی، شیمی، فیزیک و...است. اما ادبیات، هنر و عرفان، بیشتر در دهه های آخر شکوفایی تمدن اسلامی شکوفا می شود و به بار می نشیند و تا نیمه های قرن هفت به اوج می رسد و ادامه می یابد) به اوج و بارآوری خویش می رسد، به روشنی گواه حضور و بالندگی عنصر مهم و نقش آفرین بنیادین آزاد اندیشی است. که در این حوزه در زیر سقف بلند این بنای باشکوه، چند مؤلفه بیشتر نمود دارد: تحمل، تاب آوردن دیدگاه ها و عقاید دیگران، نوآوری، تجربی اندیشی، گفت و گوی منطقی.
1. یکی از عاملهای مهم رشد و شکوفایی تمدن اسلامی در گذشته (در برهه زمانی مشهور که تمدن اسلامی پدید آمد و به شکوفایی رسید) همانا باز شدن باب نقد و انتقاد، باور داشتن و پشتیبانی از آن و گسترش دامنه آن بود. تا آنجا که اصول و باورها را در بر می گرفت. در جامعه ای که همه مردم، باور و احساسات شدید دینی و مذهبی دارند، در مهمترین مراکز دینی مانند مکه، مسجد النبی، در حضور پیشوایان دینی، کسان و گروه های دگراندیش و بی اعتقاد به دین، می آیند و دین، و پیامبری و عصمت انبیاء و فراتر از همه وجود خدا را به نقد می کشند و انکار می کنند؛ اما کسی مانع نمی شود و حکم تکفیر و بیگانه بودن صادر نمی کند، بلکه فضای آزاد بحث و گفت و شنود و مناظره فراهم می گردد و چه بسیاری از این راه و در آوردگاه گفت و گو، به اسلام می گروند، روشن است که در پرتو این پدیده ی شگفت، چه انقلابی روی می دهد. این ویژگی را همه اهل انصاف و آشنای با تمدنها و تاریخ مکتبها و بشر، از شاخصه های رفتار اسلامی و تمدن دینی دانسته اند.
«روزی مفضل (یکی از شاگردان امام صادق) در مسجد می بیند کسانی در باره ی مسائل اساسی دین سخن می گویند و آنها را مورد نقد و حتی انکار قرار میدهند. مفضل با آنان تندی می کند، آنان پس از گفت و گو پی می برند که وی از شاگردان امام صادق(ع) است. به او می گویند در نزد جعفربن محمد، سخنانی تندتر از این گفتیم و اصول مورد پذیرش وی را انکار کردیم و لیکن او، با آرامی و منطق پاسخ گفت.» (1)
در مکتب امام صادق(ع) آزاد اندیشی به گونه ای بود که حتی شماری از شاگردان ایشان، با اعتقاد به معصومیت و مصون از خطا بودن فکر و گفتار و عمل امام(ع) با وی به بحث می پرداختند، از ایشان برای سخنی که ارائه می فرمود، دلیل می خواستند و گاه به حضرت ایشان ایراد می گرفتند.
نمونه های فراوان از فرهنگ نقد و تقلید ستیزی را در کتابهایی که در باب احتجاجها نگاشته شده است می توان یافت.
امام خمینی با تأکید بر ویژگی انتقادی بودن تفکر اسلامی، پیشینه فرآیند تمدن سازی را بازگو کرده و با تمدن صادراتی که برابر تقلید و گرفتن غیرمنتقدانه است، مخالفت می ورزد:
«با تمدن، اسلام مخالف نیست، با دلبستگی و محدود شدن مخالف است. همه مظاهر تمدن را انبیاء قبول دارند، لکن مهار شده نه مطلق و رها... ما با تمدن مخالف نیستیم، با تمدن صادراتی مخالفیم، تمدن صادراتی ما را به این روز نشانده است.» (2)
در عرصه علوم نقلی و عقلی در تمدن اسلامی شاهد گوناگونی مکتبها، آراء و اندیشه ها هستیم؛ تا جایی که پاره ای از این اندیشه ها و مکتبها، به طور کامل نازسازگار با یکدیگر هستند. در ساحت حدیث، فقه و اصول، اندیشه ها، و رشته های گوناگون، چون راوی شناسی، روایت شناسی، متن و مضمون شناسی، که سبب افزایش و پیدایش علوم دینی و نقلی می گردد، بروز یافته است.
جریانهایی مانند: ظاهر گرایی، سلفی گری، اخباری گری، مکتب اجتهادی و اصولی، فقه روایی و فقه استدلالی، اندیشه ها، روشها و مکتبهای مختلف تفسیری و تأویلی در باب متن دین، مثل قرآن (حدیث گرایی، عقل گرایی، واقعیت گرایی ساخت شناسی و زبان گرایی در تفسیر)، و نیز فرقه های کلامی چون اعتدال ، اعتزال، اشعری گری... که در باب جایگاه و کارکرد خرد، تبیین و تحلیل مفاهیم و آموزه های اساسی دین مثل وحی، حقیقت قرآن، علم و قدرت خداوند، بایستگیها و نابایستگیهای رفتار آدمی، نبوت و امامت و... به باورها و اندیشه های گاه ناسازگاری می رسند.
و همچنین جریانهای معنویت گرا، مانند تصوف، باطن گرایان، طریقت پویان، و حقیقت طلبان، اباحیون، عرفان گرایان نظری... که به خرد پروری و خرد سیتزی هر دو راهنمون و راهبرند.
و نیز اندیشه ها و مکتبهای فلسفی و ضد فلسفی مختلف که همگان به گونه ای تأسیسی، تکمیلی؛ امضایی؛ التقاطی و اقتباسی در دامن تمدن اسلامی پیدایی و پویایی داشته اند، برآیند روحیه و فرهنگ نقد و انتقاد پذیری در تمدن اسلامی اند، به دیگر سخن، یکی از عاملهای کلیدی زایش و رویش چنان اندیشه ها و روشها و مکتبها، همانا فرهنگ نقد و انتقاد است و اگر اسلام به آزاد اندیشی احترام نمی گذاشت و اعتماد نداشت، بی گمان، تمدن اسلامی شاهد این همه اندیشه ها، و باورهای گوناگون و گاه ناسازگار و گسترش علوم عقلی و نقلی نبود.
2. از نسبتهای ناروا و نادرستی که به اندیشه و تمدن اسلامی داده شده است، همانا عاطفی و اسطوره ای اندیشی و بی توجه به اندیشه های واقع گرایانه، عینی و تجربی قملداد کردن آن است. با این پندار و انگار گفته اند: از این جهت است که دانشتهای تجربی، بویژه در سالیان و روزگاران پسینی در دامان تمدن اسلامی زایش و رویش نداشته است.
البته تفکر اسلامی شاخصه های متنوع دارد منحصر به تجربه نمی گردد و نیز در برهه هایی از تاریخ تمدن اسلامی، به دلیلهای مختلف ، چنان وضعیتی پیش آمده است. اما این که آن را از ویژگیهای تمدن اسلامی بدانیم به هیج وجه اثبات پذیر نیست و واقعیتهای تاریخی ـ تمدنی و حقیقت اسلام چیزی مخالف آن را بیان می دارد؛ چه این که پیشینه تمدن اسلامی نشان می دهد که یکی از عاملهای برجسته شکوفایی و پیشرفت تمدن اسلامی، همانا به کاربستن و اعتبار روش و شیوه مشاهداتی و به آزمون گرفتن از سوی مسلمانان بوده است که بعدها به اروپا رفته و بنیاد دانش جدید را ساخته است و به نام اروپائیان ثبت گردیده است. این واقعیت را مورخان و دانشمندان غربی و غیر مسلمان نتوانستند انکار کنند، بلکه آن را بیان کرده و به آن اعتراف داشته اند.
بریفو می گوید:
«یونانیها، طبقه بندی کردند تعمیم دادند و نظریه پردازی کردند. ولی شیوه صبورانه ی مشاهده و پژوهش تجربی که می باید به تفصیل و برای مدت زیادی پیگیری شود، با خلق و خوی آنان کاملاً بیگانه بود. آن چه ما علم می نامیم همان چیزی است که در نتیجه تجربه، مشاهده، و اندازه گیری به وجود آمده و توسط عربها در اروپا مطرح شد... تمدن اسلامی، سهم بسزایی در علم دارد.» (3)
جورج سارتن، مورخ شیهر علم گفته است:
«دستاورد اصلی و ناآشکار قرون وسطی ایجاد روحیه تجربه گرایی بود و این روحیه تا قرن دوازدهم عمدتاً کار مسلمانها بوده است.» (4)
و باز در سخن جیبون تاریخدان معروف انگلیسی می خوانیم:
« بر اثر تشویق امرای مسلمین نسبت به علم، ذوق علمی در مسافت زیادی بین سمرقند و بخارا تا فارس انتشار یافت و گفته می شود که یکی از وزرای سلاطین اسلامی ، دویست هزار دینا برای تأسیس دانشگاه علمی در بغداد خرج کرد و سالانه 15 هزار دینار وقف آن نمود. این دانشگاه 6 هزار نفر محصل داشت که در آن فرقی میان فقیر و غنی نبود...» (5)
روشن است که دانش و صنعت در گاه نااستواری ناسامان مندی اندیشه و عمل، و نبود نوآوری و ابتکار نمی روید و به زایش، پویایی و بالندگی نمی رسد. و همه اینها در نبود آزاد اندیشی معنی و هستی نمی یابد. این که تمدن اسلامی (قرن 2تا5 هجری) به اوج شکوفایی رسیده، از آن روی بوده که آزاد اندیشی، جایگاه ویژه داشته است.
علوم ریاضیات (مثلثات، جبر، هندسه)، علوم طبیعی ـ تجربی (شیمی، فیزیک، پزشکی با شاخه های گوناگون) صنایع مختلف که از فرآورده های آشکار روش پیش گفته هستند که تمدن اسلامی به اوج رشد و شکوفایی اش می رسند و امواج سازنده آن به سرزمینهای پیرامون راه می یابد و اروپا از آن خوشه ها بر می گیرد و سپس خرمن می کند و بنیاد تمدن نوین غربی را می ریزند.
استفاده از کاغذ، هر چند در تمدن چینی پیش از اسلام، رایج بوده؛ ولیکن پس از ظهور و گسترش اسلام و به اسارت در آمدن چینیها به دست مسلمانان در کاربرد و صنعت کاغذسازی دگرگونیهای اساسی به وجود آمد و سپس این صنعت به اروپا رفت و با همکاری و نقش اثرگذار چینی ها، مسلمانان و سپس اروپاییها، صنعت چاپ، که نقطه عطفی در فرهنگ فکری و تمدن بشری به شمار می رود، به وجود می آید.
«مسلمانان در بسط و گسترش یکی از مهم ترین عوامل ارتباطی فرهنگی، یعنی کاغذ؛ که می توان آن را اساسی ترین عامل انتقال مفاهیم انسانی و علمی دانست، نقش اساسی و بنیادی داشتند. این صنعت از طریق مصر و اندلس به اروپائیان رسید و نخستین کارخانه های کاغذسازی در ایتالیا، در حدود 1276م. در فرانسه1348م. در آلمان در 1390م. و در انگلیس در 1495 م. تأسیس شد.» (6)
امروزه چنان به صنعت موشک سازی نگریسته می شود که گویا مخترعان و پدیدآورندگان اصلی و نخستین آن آمریکاییها و یا اروپاییهایند، در حالی که با کشف فرمول باروت از سوی مسلمانان و استفاده از آن در توپها، مهندسان مسلمان بودند که صنعت موشک را پایه ریزی کردند. (7)
در دانش ستاره شناسی، جغرافیا و تاریخ، ریاضیات و جبر، مسلمانان پیشتاز بودند:
«جبر و مقابله خوارزمی در قرون وسطی نزد اروپائیان از اهمیت خاصی برخوردار بود. و تا زمان ویت (1603-1540م.) پایه ی مطالعات علمی در اروپا بود. همین گونه واژه ی الگوریتم به معنی فن حساب، یا محاسبه، از نام خوارزمی گرفته شده وارد زبانهای اروپایی گشته است.» (8)
مهندسان مسلمان تلاش گسترده و دقت زیادی به کار بردند تا آب را به خدمت خود در آورند؛ چیزی که زندگی مسلمانان بستگی زیادی به آن داشت. برای آبیاری زمین انواع چرخهای آبی، پمپها و ماشینهایی که با روش هرمی آب را بالا می کشند، و حتی دستگانی برای بالا کشیدن آب به وسیله به کار بردن آتش ساختند... (9)
در حدود 880م یک پزشک اسلامی به نام ابن فرناس در اسپانیا، نخستین وسیله ی پرواز را ساخت که با پارچه و پر، آن را پوشش داده بود.
ابن فرناس (آزمایش 880م) واقعاً موفق شد که با این وسیله زمانی طولانی خود را در هوا نگاهدارد. (10)
حسن بن الهیثم دانشمند معروف مسلمان که در اروپا به نام الحسن شناخته می شود، کشفیات علمی آزمایشگاهی دوران سازی انجام داده است، از جمله محاسبه انکسار نور، نظریه حرکت صفحه ای بر روی جام نامرئی، اثبات این که همه ی کرات سماوی ، از جمله ثوابت از خودشان اشعه نوری دارند و فقط کره ماه است که روشنایی خود را از خورشید دریافت می کند. و نیز با آزمایش ثابت کرد شعاعی که از چشم خارج می شود، سبب دیدن نمی شود، بلکه جسم مورد دید است که شعاعش به چشم می تابد و به وسیله بدنه شفاف (عدسی) چشم، معکوس می شود. (11)
علی بن عباس نخستین کسی است که حرکات رحم را کشف کرده که بر اثر انقباض، جفت را بیرون می فشارد. برخلاف گمانه و نگره پیشین که حرکت مستقل بچه را در رحم، عامل بیرون آمدن اش از شکم مادر می دانستند و قائل به حرکت و انقباض خود رحم نبودند.
او، همچنین در باره زخم گردنه رحم و سرطان در این حدود، نوشته هایی به جای گذاشته است. او هزار سال پیش تر از داروین از اصل انواع و ظهور آنها بر اثر دگردیسیهای ضروری به تناسب محیط زیست و شرایط زندگی سخن به میان می آورد. (12)
زکریا رازی بینش علمی را به غرب آموخت و سیر بیماری سرخک و آبله را با دقت تمام ترسیم کرد و مرض نقرس را از رماتیسم جدا دانست. (13)
ابن سینا، برخلاف اعتقاد پیشینیان که بافتهای شل ، مانند مغز و بافتهای سفت مثل استخوان را التهاب ناپذیر می دانستند، اثبات می کند که هر دو نوع بافت التهاب پذیرند.
همچنین او نخستین کسی است که بین بیماریهای التهاب کیسه (آبشامه) مغز و دیگر بیماریهای واگیر کیسه مغزی فرق گذاشته و آن را شرح می دهد و اولین دستور معاینه ی تجزیه ای برای بازشناسی بیماریهای گنیک اشتار، التهاب غیرواگیر کیسه مغز و مننژیت را صادر و انجام داد و بهترین روش تجزیه ای برای بازشناسی بیماری سینه پهلو، التهاب ریه، اینتر کوستال نویرلگی، دمبل کبد و میتل انتسوندونگ را در اختیار جامعه بشری گذاشت و این که پیدایی سرطان در یک عضو نشانه ی سرطانی شدن اعضای مختلف بدن بیمار خواهد بود، مشاهده و آزمونی است که اولین بار ابن سینا انجام داد است. (14)
ابن زهر، اولین تشریح روشن از التهاب دیافراگم و التهاب مربوط به خشک «کیسه آب شامه قلب» را ارائه و اختلاف آن را با بیماریهای ریوی نمایاند. (15)
در دوران شکوفایی تمدن اسلامی (قرن 2تا6 هجری/9تا 13 میلادی) آموزش ، دانایی، کتاب خواندن و کتاب داشتن، ملاک و معیار بود. در بغداد در سال 891م. یکصد کتابخانه ی عمومی وجود داشت. هر شهری برای خود کتابخانه ای تأسیس می کرد و مسلمانان با آرامش تمام در آنها به مطالعه و پژوهش می پرداختند و کتاب به امانت می بردند. در کتابخانه ها برای مترجمان و رونویس کنندگان، محل ویژه ای وجود داشت و نیز سالنهای خاص برای اجتماع ، گفت و گو و مناظره فراهم بود. (16)
نمونه های یاد شده گواه روشنی بر فرهنگ نوآوری و ابتکار، مشاهده و آزمون، تجربی و آزمایشگاهی اندیشی و در مجموع، آزاد اندیشی اسلامی است که اسلام حقیقی و سنت رسول الله(ص) مهمترین عامل زایش و رویش آن بوده است. اگر غیر از این بود، امکان پیدایی تمدن شکوفا و باروری در برهه ای از زمان یاد شده ممکن نبود.
3. منطق گفت و گو، تحمل ، بردباری و مدارا. این دو امر بیشتر در زمینه و زمانه ای می رویند که :
نخست آن که : حقیقت جویی و کمال طلبی به عنوان اصل و قاعده زیستی پذیرفته شده باشد.
دو دیگر: حقیقت و کمال منتشر و مشاع دانسته شود.
سه دیگر: انحصار گرایی مذموم و مطرود گردد.
چهار دیگر: انسان موجود خطاء پذیر شناخته شود.
پنج دیگر: شناسایی و باور به حق مندی انسان.
شش دیگر: کلان اندیشی و پرورش ارزشهای عام و عمومی و انسانی چون کرامت، عدالت، حیات پاکیزه و سالم، خردورزی، تعالی انسانی، آسایش و امنیت همگانی...

روشن است که بردباری و گفت و گو در نبود سازه ها و زمینه های نامبرده عینیت نمی یابد.
گفت و گو و تحمل در پیشینه تمدن اسلامی (چه هنگامی که در اوج قدرت بود و چه در هنگام افول و ناتوانی) به خوبی بازتاب دارد. که در دو محور این را می توان معرفی و اثبات کرد:
یک . تمدن اسلامی (نه اسلام) یک محصول خالص تأسیس بتمامه نیست؛ به این معنی که این تمدن (چون دیگر تمدنها) کم کم در اثر داد و ستدها و پیوندهای هوشمندانه و سامان مند با تمدنهای پیرامونی خودش مانند تمدن یونان و روم، هند، ایران و چین شکل می گیرد. و در این فرایند، عناصری را بر می گیرد، پالایش می کند و بر بنیاد عناصر تأسیسی خود، آنها را خودی ساخته و مجموعه ای را به نام تمدن اسلامی پایه ریزی می کند و بیرون می دهد. و آن گاه این تمدن در مسیر رشدش مجموعه ای از محصولات نوینی ساخته و به دیگران عرضه می کند. پیداست اگر شش روحیه و صفات رفتاری و ذهنی پیش گفته در تمدن اسلامی نبود، داد و ستد و پیوندی بر بنیاد گفت و گو و تفاهم اتفاق نمی افتاد. شاید چیزی از گونه ی طرد و یا زورگیری و استعمار به وجود می آمد که خوشبختانه تمدن اسلامی آن را نشان نمی دهد. بلکه این تمدن در پناه و پگاه اسلام با ادیان، مکاتب، اندیشه ها، افراد، اجتماعها، فرهنگها و تمدنهای غیراسلامی وارد داد و ستد منطقی می گردد و براعتلای تمدن اسلامی می افزاید. از این رو شایسته است که گفته بشود یکی از ویژگیهای تمدن اسلامی در گذشته گفت و گو بوده است. به باور حسن حنفی:
«هیچ تمدنی مانند تمدن اسلامی با تمدنهای همجوار خود به گفت و گو نپرداخته است؛ چه تمدنهایی که در شرق تمدن اسلامی قرار گرفته اند، مانند تمدن ایران و هند و چین و چه تمدنهایی که در غرب آن واقع شده اند، مانند یونان و روم، همچنین در شمال با تمدن غربی و در جنوب با تمدن آفریقایی، به گفت و گو پرداخته است... چه در گذشته که در موضع قدرت و پیروزی قرار داشت، چه در عصر حاضر که در موضع ضعف و حالت شکست قرار دارد.» (17)
دو. سعه صدر، مدارا، تساهل و تحمل باورها و اندیشه ای دیگران و مخالفان و فراهم سازی محیط آرام أمن وآزاد برای زیستن و اندیشیدن و پژوهیدن آنان، بدون هر گونه تحمیل باور و پیش شرطی از سوی اسلام. بسیار افراد و گروهایی بودند که در جامعه آن روز خویش امنیت نداشته، ولی در جامعه اسلامی با حفظ اعتقادات شان به مقامهای بالای علمی رسیدند:
«همین افراد غیر مسلمان که برخی از آنان مهاجر به حوزه اسلام بودند، یا به دعوت اسلام رهسپار بلاد اسلامی شدند، در دیارخود، نه تنها جایگاهی نداشتند، بلکه با مشکلاتی امنیتی هم روبه رو بودند. خاندان بختیشوع اگر به بیزانس یا روم شرقی بر می گشتند، به دلیل اعتقادات شان بر مذهب نسطوریوس، مورد تکفیر واقع می شدند. این امر مسلم است که در یک فقدان امنیت، علمی رشد نمی کند و پزشکی این چنین پدیدار نمی گردد، بلکه آن چه اسباب تعالی و رشد شخص ایشان را فراهم آورد، سماحت و علم پروری جهان اسلام است.» (18)
همچنین یکی از عوامل گسترش و پذیرش اسلام در بیرون از مرکز و در محیط پیرامونی مانند ایران، مصر، شمال آفریقا، اندلس و کشورهای اروپایی چون اسپانیا و ... همانا تسامح و تساهل، تحمل و بردباری، احترام، تأمین حقوق، عرضه خدمات و توزیع عوامل و منابع زیستی برای همگان، بدون توجه به دین و اعتقادات، طبقه و منزلت اجتماعی آنها بود. دکتر خوزه از اساتید تاریخ در دانشگاه اسپانیا، همین عامل را در گسترش اسلام در اسپانیا و مناطق همجوار مهم دانسته و می گوید:
«در دوران حکومت مسلمانان مسیحیان و یهودیان، در پناه مسلمین با آرامش زندگی می کردندو تسهیلات شهری به تساوی بین آنها تقسیم می شد. در طول 800 سال حکومت مسلمانان، آثار علمی، هنری و فرهنگی بسیاری در اسپانیا به جای ماند.» (19)
دولت آل بویه در اواخر غیبت صغری در محدوده های خوزستان، فارس، اصفهان، ری، بغداد و برخی دیگر از مناطق ایران زمین تشکیل شده و حکومت را به دست آوردند و در داد و ستد فرقه های دینی با گذشت و مدارا و سعه صدر رفتار می کردند. دانش، فنون و علوم اسلامی در دوران آنها رشد خوبی داشت. حمدانیان، که حدود نیم قرن حکومت مستقل را در موصل، حلب، شمال عراق و شامات به وجود آورده و اداره می کردند، توانستند سطح بالایی از دانش و ادب را در جامعه گسترش بدهند و تفکر اهل بیت را در منطقه پایدار و ریشه دار نمایند.
فاطمیون در مصر در مدت حکومت شان خدمات فراوانی به دانش و اخلاق زیستی که بازنمود روحیه مدارا بود، نمودند. بنابراین بسی شایسته و واقع بینانه خواهد بود که گفته بشود گفت و گو و مدارا از مهمترین ویژگیهای تمدن اسلامی در گذشته بوده است. زیرا این ویژگی هم در آغاز پیدایش و هم در فرایند گسترش تمدن اسلامی، هماره با آن بوده است و به مانند یکی از عوامل پیشبرنده عمل نموده است. برخلاف تمدن مدرن کنونی غرب که از همان آغاز بویژه در مرحله و فرآیند گسترشش روش و سازوکار خشونت، تحمیل، جنگ و استعمار را جایگزین گفت وگو و مدارا کرد و به این ترتیب، مهمترین ویژگی تمدن مادر (تمدن اسلامی) را وانهاد و در ماهیت از آن فاصله گرفت. تاریخ به روشنی نشان می دهد که امواج استعمار همپای و همزاد تمدن مدرن غرب آغاز گردیده و از سوی آن عملیاتی شده است. موج اول استعمار که به استعمار «اسکانی» معروف است، از سالهای 1415 م آغاز و به مدت 300 سال ادامه می یابد. در این نوع استعمار، استعمارگر در پی جابجایی و نابودی جمعیتی و تغییر نظام اجتماعی کشور استعمار شده است. موج دوم استعمار که به نام «اشغال سرزمینی» نامیده شده است و پس از موج اول آغاز و اندکی بیش از 100 سال ادامه می یابد، پیش از آن که به دنبال جایگزینی جمعیتی و نظام اجتماعی باشد، متمرکز بر به دست گیری سرنوشت سرزمینی برای هدفهای مورد نظر است. و پس از آن موج سوم استعمار که از آن به «نفوذ و وابستگی» یاد می کنند، شروع می شود و امروز نیز، به صورتهای مختلف ادامه دارد. و غرض اصلی همانا نفوذ، آن هم بیشتر از گونه اقتصادی و سیاسی، بر کشور استعمار شده است.
با توجه به آنچه گفته شد می توان تمدن اسلامی را تمدن خردورزی و آزاد اندیشی دانست، به طوری که با فربهی و فعال بودن آن دو، تمدن اسلامی بالندگی و پویایی داشته است. و هنگامی که آن دو بی فروغ و روی به افول گذارده اند، تمدن اسلامی نیز پژمرده و راکد شده است.
ب. نسبت آزاد اندیشی اسلامی با تمدن در آینده: در جهان نوین و به هم پیوسته امروز، داد و ستد و پیوند به صورتها و سیرتهای گوناگون انجام می گیرد. یکی از سیماهای کار آمد آن، همانا انجام داد و ستد در قالب روشها، بافتها، ساختها و کلان هویت است. بدون شک تمدن از شمار مهمترین و بنیادی ترین روش، ساخت و کلان هویت به شمار می آید که به عنوان ملاک و معیار تعامل و اجتماعی شدن در جامعه جهانی عمل می کند. در این فرآیند، مجموعه هایی که چنین کلان هویتی ندارند و یا تمدن شان اندوخته ها و داشته های هویت آفرین برای آدمیان امروزی نداشته باشد، از متن به حاشیه و از حاشیه به بیرون رانده خواهد شد. از سوی دیگر، خطر و آفتی که داد و ستد در چنین مقیاسی تهدید می کند، یک سویه شدن پیوند است که در سرانجام به استبداد می انجامند. به طور معمول، هنگامی که داد وستد به صورت یک سویه در خواهد آمد که دستاوردهای تمدنی یک طرف داد و ستد، نسبت به طرف مقابل، تک سویه و ناکارآمد و محدود باشد. علتها، سببها و نیز راهکارهای مختلف برای درمان آفت و تبدیل تهدید به فرصت و تأمین کارآمدی پیش گفته وجود دارد که درمیان آنها آزاد اندیشی (با توجه به ویژگیها و لوازم پیش گفته آن) نقش و قدرت درمانی و تأمینی ماندگاری دارد. و هر تمدنی که بتواند این عنصر را تولید، توسعه، توزیع و مصرف نماید، هم بقا و دوام خودش را بیمه می کند و هم استبداد بازداری به عمل می آورد. از این روی تمرکز بر آزاد اندیشی اسلامی در فرآیند تمدن سازی و پویایی آن بسی حیاتی است. افزون بر این:
1. در زمانه ای که هم اکنون در آن زندگی می کنیم و نیز در آینده زیستی، دین، معنویت و اخلاق برای بسامان شدن حیات اجتماعی، یک نیاز و ضرورت به شمار می گردد.
2. در جهان اسلام به دلیل آن که دین (اسلام) نقش بسیار پررنگ در زندگی فردی و اجتماعی دارد، به طور طبیعی، به عنوان مهمترین سازه ها و عامل تمدن ساز و یا تمدن سوز (در صورت فهم و عمل نادرست) شناخته می شود.
3. و از آن رو که اندیشه و تفکر و برساخته ها و دستاوردهای عینی و بیرونی و اجتماعی آن بدنه وسیع از تمدن را می سازد، توجه به بالندگی و خلاقیت آن که تنها از راه آزاد اندیشی به وجود می آید، لازم است. بنابراین، باز احیا و شکوفایی تمدن اسلامی در آینده، سخت با آزاد اندیشی اسلامی در پیوند است، تا جایی که شهید مطهری، تنها راه حمایت و حفاظت از اسلام را در آینده ، تقویت و کاربرد آزاد اندیشی می داند:
«من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجعه صریح و روشن با آنها..» (20)
روشن است که پیاده شدن و جامه ی عمل پوشیدن این مهم، در گرو زمینه ها و عوامل آزاد اندیشی در اسلام است. یعنی بایستی اسلام چنین گنجایی و توانایی داشته باشد، که از این پس به بررسی آن می پردازیم.

پی نوشتها:

1. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج58/3، مؤسسه الوفا، بیروت.
2. صحیفه نور، امام خمینی، ج68/8؛ ج49/4؛ ج196/11، وزارت ارشاد.
3. روزنامه اطلاعات 4/77/6/25.
4. همان.
5. همان.
6. پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، دکترعلی اکبر ولایتی، ج64/1، مرکز چاپ و انتشار وزارت خارجه.
7. فرهنگ اسلام در اروپا، خانم دکتر زیگرید هونکه، ترجمه مرتضی رهبانی، ج 85/1-87، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
8. پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج118/1.
9. فرهنگ اسلام در اروپا، ج184/1.
10. همان.
11. همان/207-209.
12. همان، ج122/2.
13. همان/123.
14. همان/122-125.
15. همان/125.
16. همان/277.
17. روزنامه کیهان 1380/7/5، اندیشه و تمدن اسلامی، حسن حنفی.
18. مجله اندیشه حوزه، شماره 47-24/48-25، مقاله پویایی و بالندگی تمدن اسلامی، دکتر علی اکبر ولایتی.
19. روزنامه جام جم، 1380/3/26، خلاقیت و نوآوری، گفت و گو با دکتر خوزه.
20. پیرامون انقلاب اسلامی، شهید مرتضی مطهری/19-20، صدرا، تهران.

منبع:نشریه حوزه 148-149



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.