آزاداندیشی اسلامی (3)

یک. اسلام تاریخی؛ یعنی پیشینه درخشان تمدن اسلامی که در بخش پیشین همین نوشتار به شرح از آن سخن رفت، بازتاب روشن از آزاد اندیشی اسلامی بود. این میراث می تواند به عنوان عامل راهبردی به سوی آزاد اندیشی در آینده عمل کند
پنجشنبه، 10 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
آزاداندیشی اسلامی (3)
آزاد اندیشی اسلامی (3)
آزاد اندیشی اسلامی (3)
 
نویسنده: سیدحسین همایون مصباح



 

زمینه ها و عوامل آزاد اندیشی اسلامی

این عوامل و زمینه ها به شرح زیر هستند:
یک. اسلام تاریخی؛ یعنی پیشینه درخشان تمدن اسلامی که در بخش پیشین همین نوشتار به شرح از آن سخن رفت، بازتاب روشن از آزاد اندیشی اسلامی بود. این میراث می تواند به عنوان عامل راهبردی به سوی آزاد اندیشی در آینده عمل کند، افزون، این واقعیت را نیز اثبات می کند که اسلام چنین گنجایی و توانایی دارد.
دو. اسلام حقیقی، یا حقیقت اسلام، که در آیات قرآنی و سنت سالم و صحیح بازتاب دارد، نمایان گر مفاهیم، ارزشها، سبکهای رفتاری و زیستی است که در نبود آزاد اندیشی، زایش و رویش نخواهند داشت. و به گونه ای دیالکتیک هم محصول آزاد اندیشی هستند و هم مولد آن. و از سوی دیگر، همه ی آنها خصلت تمدنی و تمدن ساز دارند. مانند:
الف. اسلام در ساحت نظام اجتماعی (به معنی عام کلمه) پیدایی و پویایی، جامعه پذیری و اجتماعی شدن رفتارها و هنجارها را برآمده و برساخته ی اراده، اختیار و آگاهی آدمیان می داند و آن را تنها به عوامل اقتصادی و فنی، و یا به غرایز و ساحتهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیک انسان فرو نمی کاهد. هرچند علتها و عاملهای گوناگون را در بر کار بستن اراده، پیدایش و عمل گر شدن اختیاری و آگاهی دارای تأثیر می بیند. از این روی، در قرآن، کسان و جامعه هایی که از دائره تنگ تقلید بیرون نیامده و آینده را همان می بینند که گذشتگان ترسیم کرده اند و بدون هر نوع باز اندیشی در آن، آن را برمی گیرند، سخت مورد سرزنش واقع می شوند:
«واذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل الله و الی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه آباءنا و اولو کان آباؤهم لایعلمون شیئا ولا یهتدون» (1)
هر گاه به آنان گفته می شود: به سوی آن چه خدا فرو فرستاده و به سوی پیامبر روی آرید، گویند:
آن چه پدران خویش را بر آن یافته ایم ما را بس. هرچند پدرانشان چیزی نمی دانسته اند و ره نمی شناخته اند.
«و اذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا علیها آباءنا والله امرنا بها قل ان الله لا یأمر بالفحشاء أتقولون علی الله ما لا تعلمون.» (2)
و هرگاه کار زشتی کنند، گویند: پدران مان را بر آن یافته ایم و خداوند ما را بدان فرموده است. بگو: که خدا به زشتی نمی فرماید. آیا بر خدا چیزی گویید که خود ندانید.
«قالوا بل وجدنا آباءنا کذلک یفعلون.» (3)
گفتند : نه. که پدران مان را دیده ایم که چنین می کردند.
«بل قالوا انا وجدنا آباءنا علی امه و إنا علی آثارهم مهتدون، و کذلک ما ارسلنا من قبلک فی قریه من نذبر الا قال مترفوها إنا وجدنا آباءنا علی امه و انا علی آثارهم مقتدون.» (4)
نه. که گفتند: ما پدران مان را بر کیشی یافته ایم و ما از پی شان ره برندگان ایم بدین سان، پیش از تو، در هیچ شهری، بیم دهنده ای نفرستادیم، جز آن که شاد خواران اش گفتند: ما پدران مان را بر کیشی یافته ایم و ما از پی شان پیرویم.
موضع گیری و زبان توبیخی در این آیات نسبت داشتن چنان اندیشه و کارهایی به طور کامل پیداست؛ چون این وضعیت ، نقطه مقابل چیزی است که اسلام به آن راهنمود است و آن همانا نقش تعیین کننده اراده و اختیار انسانها در ترسیم و تعیین حال آینده آنان است:
« له معقبات من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من امر الله ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم و اذا ارادالله بقوم سوءاً فلا مردّله و ما لهم من دونه من وال.» (5)
او راست پی گیرانی از پیش و پس که به فرمان خدا نگاهبانی اش کنند. خداوند آن چه را که به مردمی است، دیگر نکند تا زمانی که آن چه را که در خودشان است، خود دیگر کنند. خداوند بر مردمی اگر بدی بخواهد، بازگشتی اش نیست و از فرودست او کارسازی ندارند.
«ذلک بان الله لم یک مغیراً انعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و ان الله سمیع علیم.» (6)
این بدان است که خداوند دیگر کننده نواختی نبوده است که مردمی را بدان نواخته، تا آن چه را که در خودشان است، خود دیگر کنند و این که خداوند شنواست، داناست.
روشن است که مفاد این شریفه، بیان نظریه و حتی راهبردی در ساخت نظام اجتماعی است که به خوبی آزمون پذیر بوده و تجربه های تاریخی و تمدنی جامعه ها، آن را تأیید کرده است. بنابراین، دو امر از آن به روشنی به دست می آید:
1. اعتبار آزاد اندیشی بعنوان یک اصل اجتماعی ـ تکوینی. در حالی که خداوند می توانست اختیار و اراده را از انسان بستاند و یا مانع عمل گر شدن آن گردد، اما چنین نخواست.
2. این نظریه و راهبرد به جهت فراگیری و بیان ویژگی انسانی آن، کارکرد تمدنی و تمدن ساز دارد.
ب. در اسلام و قرآن مفاهیمی چون جبت، طاغوت، استکبار، ظلم، جبار، جبر، اکراه، غل، غلو، تحریف، الضلاله، جهالت، تشقی، مسیطر و ... مذموم و مطرود دانسته شده اند. چرا؟ چون روشن ترین پیامد و کارکرد اجتماعی و انسان شناختی پیوند زنجیره ای این مفاهیم، همانا نابودی آزاد اندیشی و محدود و محصور شدن تمامی شخصیت و فعالیت آدمی است. روشن است فرد و جامعه ای که گرفتار چنین آفتها و بیمارهای بازدارنده گردد، نمی تواند سرچشمه زایش و تحول کلان ساختاری؛ ارزشی و روشی، به نام تمدن باشند.
از این سوی، مفاهیمی مانند تدبر، تعقل، تفکر، تمکن، تسخر، تبیین، تعلم، بصیرت، هدایت، حکمت، عدالت، قسط، احسان، سرعت، خیر و ... در قرآن آمده که دارای ارزش و ستایش شده هستند. زیرا رهیافت کارکرد و عملیاتی شدن این مجموعه در زندگی اجتماعی انسان، همانا توسعه و تولید خلاقیت، ابتکار و آزادی اندیشه و عمل است. که همه عوامل و سازو کار بنیادی رویش و پویایی تمدن به شمار می آیند. چون این مفاهیم، در واقعیت اجتماعی مسلتزم ارزشها، نظامهای فکری، جهان نگریها، نهادها و روشهای سازماندهی می گردند که در ضمن تحول و تکامل پذیری ، از ظرفیت بالای جهانی شدن نیز برخورداند. بنابراین، مقابله و مقایسه این دو دسته مفاهیم از منظر قرآن نشان می دهد که اسلام مولد و مؤید آزاد اندیشی و نوآوری است؛ یعنی همان ستون سترگی که هر تمدنی بالنده برآن بنا می شود. (آیاتی که این دو دسته مفاهیم و پاره ای از لوازم آنها را بیان می دارند، بسیارند که چون سخن به درازا می کشد، از ذکر آنها خودداری شد.)
ج. پیامد و برآیند ارزش داوریهایی که در قرآن انجام گرفته است، همانا نابرابرنشینی حقایق و کردارهایی، چون: دانایی، پویش و تلاش سازنده، روشنی زایی و روشنی گزینی، با نادانی جهل، تنبلی و طفیلی زیستن، تاریکی گستری و تاریکی گزینی است:
«اومن کان میتا فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظمات لیس بخارج منها کذلک زین للکافرین ما کانوا یعملون.» (7)
آیا کسی که مرده بود و زنده اش ساختیم و برای وی پرتوی نهادیم که با آن در میان کسان راه می رود، چون کسی است که داستان اش در تاریکیهاست، و از آن برون نتواند رفتن برای ناباوران کارهایی که می کنند، چنین زیور یافته است.
« امن هو قانت انا اللیل ساجداً و قائماً یحذرالاخره و یرجو رحمه ربه قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون انما یتذکر اولو الالباب.» (8)
یا آن که در دامان شب نماز کند، در سجده، یا ایستاده و از سرای پسین بترسد و امید به مهر پروردگار خویش بدارد؟ بگو: آیا کسانی که دانند و کسانی که ندانند برابرند؟ تنها خردورزان پند گیرند.
«الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب.» (9)
آنان که سخن را می شنوند و پیروی از بهترین آن کنند، آنان کسانی اند که خدا رهنمون شان شده است وخردورزان آنان اند.
مهم ترین درس و واقعیتی که از این نابرابر نشاندنها می توان به دست آورد، همانا خوشایند بودن آزاد اندیشی و ناخوشایند بودن بسته اندیشی است. چون پیداست که دانایی، پویش سازنده وروشنی زایی و گرایی، همان طوری که در دامان آزاد اندیشی می رویند، در برابر آن را تقویت و توسعه می بخشند. از این روی اسلام، صاحبان فکر، اندیشه، مکتب و مهم تر از همه، صاحبان کتاب را موظف می داند که پیام و ادعاهای خود را برای مردم با برهانی و دلیل بیان کنند و آن گه در خدمت آنان قرار دهند، نه این که تنها به رساندن آن بسنده کنند:
«و اذ اخذالله میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیّننه للناس و لا تکتمونه فنبذوه ورا ظهورهم و اشتروا به ثمنا قلیلاً فبئس ما یشترون.» (10)
و آن گاه که خداوند از آنان که نامه شان داده ایم، پیمان استوار گرفت که آن را برای کسان آشکار کنید و پنهان مکنید. لیک آن را به پس پشت خویش افکندند و در برابرش بهایی اندک گرفتند. پس بد سودایی که کنند.
از سوی دیگر سانسور واقعیات و حقایقی که با برهان، دلیل و علت آوری ثابت شده اند نیز، منع گردیده و ذم شده است:
«ان الذین یکتمون و ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون.» (11)
آنان که نشانه های آشکار و رهنمودمان را که فرو فرستاده ایم ـ زان پس که در نامه بر مردم بازش نموده ایم ـ پنهان بدارند. خداوند نفرین شان کند و نفرین کنندگان نفرین کنندشان.
کامل کننده دو اصل، اصل سومی است و براساس آن، بایستی تمامی تلاشها کارهای علمی نیز، با ارزیابی دلیلها و علتها (واقع بینی، آینده نگری، محاسبه تواناییها، برنامه ریزی رفتاری و...) انجام بگیرد:
«یا ایها الذین امنوا اذا ضربتم فی سبیل الله فتبینوا ولا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مؤمنا تبتغون عرض الحیاه الدنیا فعند الله مغانم کثیره کذلک کنتم من قبل فمن الله علیکم فتبینوا ان الله کان بما تعلمون خبیراً.» (12)
ای کسانی که گرویده اید، هرگاه در راه خدا به سویی راهی شدید، نیک بنگرید. به هر که سوی تان آشتی افکند، مگویید: گرویده نثی، که کالای زندگی فرودین جویید. در نزد خدا بسی غنیمت است. پیش از این چنین بوده اند و خداوند بر شما منت نهاد. پس نیک بنگرید که هر آینه خداوند برآن چه می کنید، آگاه است.
برآیند کرداری و اجتماعی این سه شریفه، روشن اندیشی، روشنایی گزینی، تلاش سازنده، آزاد اندیشی و داشتن زندگی و سامانه زیستی دفاع پذیر و در خور عرضه بیش نیست.
4. سیره پیامبران، آن گونه که در قرآن و سنت بازتاب یافته است، نشان می دهد که مبارزه با ستم، خیانت، خشونت، جهالت، تحجر از یک سوی و راهنمایی و راهبری به سوی عدالت، امنیت، حریت، سلامت ذهنی و جسمی، کرامت انسانی، آسایش، تأمین حقوق، مسؤولیت پذیری، مهربانی با مردم، دانایی و توانایی، مدیریت کار آمد و انسانی و ... از دیگر سوی، از شمار مهمترین برنامه های آنان بوده است:
«و لکل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط و هم لا یظلمون.» (13)
هر مردمی را پیامبری است. پس چون پیامبرشان بیاید، در میان شان داوری به داد شود و بر آنان ستم نرود.
«و لقد بعثنا فی کل امه رسولاً ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدی الله و منهم من حقت علیه الضلاله فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین.» (14)
ما در میان هر مردمی پیغمبری انگیختیم، که پرسش خدای کنید و از سرکشی دوری جویید. خدا برخی شان را راه نمود و بر برخی شان گمراهی راست آمد. اینکه در زمین بگردید و بنگرید که فرجام دروغ انگاران چگونه بوده است.
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوی عزیز.» (15)
ما پیامبران را با نشانه های روشن فرستادیم و با آنان نامه و ترازو فرستادیم، تا مردم به داد برخیزند و آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی است سخت و سودهایی برای کسان، تا خداوند داند که او، و پیامبران اش را به ناپیدا، یاری که کند؟ خداوند نیرومند و توامند است.
بویژه عاملها، عنصرها و سازوکارهای آزاد اندیشی و تولید و توسعه تمدن بالنده و پویا را در سیره رسول گرامی اسلام، در دوران حکومت و قدرت، به روشنی می بینیم:
سیره و سبک پیامبر(ص) اسلام در مقام حاکم دینی، عنصر دانایی و زیر مجموعه های آن را (توسعه انسانی، توزیع اطلاعات در جامعه، مشاهده و آزمون، خردورزی، مشورت و مشارکت...) به گونه ای بازتاب داده است. روشن است دینی که بنیاد، ابزار و هدفهای آن بر پایه آموختن و آموزاندن، پرورش و پروراندن گذارده و چرخیده است، نمی تواند سبکی جز سبک دانایی محور به کار بندد.
اندک درنگ در مفاد و محتوایی پیمانها، بیعتهای پیامبر بزرگوار اسلام(ص) به روشنی نشان از دوراندیشی، شناخت دقیق از وضعیت روانی، اقتصادی، اعتقادی و جامعه شناختی مردم و جامعه آن روز، خردورزانه و خردمندانه بودن آنها دارند.
پیامبر گرامی اسلامی(ص) یکی از عوامل عقب ماندگی، پسرفت و سنگواره شدن جامعه را، همانا تدبیر غیرعلمی، فرصت و ارزش ندادن به دانایان در فراگرد سامان دهی و مدیریت جامعه می داند.
«و قد قال رسول الله(ص): ما ولت امه امرها رجلا قطّ و فیهم من هو اعلم منه الا لم یزل امرهم یذهب سفالا حتی یرجعوا الی ما ترکوا...» (16)
مردمی که زمام امور خود به کسی بسپرند که داناتر از وی در میان شان باشد، همواره وضع شان رو به انحطاط و پستی خواهد گذارد، تا به گذشته ای که ترک کرده اند، بازگردند.
در پیمان عقبه دوم یکی از موارد مورد تعهد که بیعت کنندگان با پیامبر(ص) بستند این بود:
«در سختی و آسانی، خرسندی و ناخرسندی، و به هنگام برتری یافتن دیگران بر ما، گوش بر فرمان باشیم و بر سر امر رهبری با آن کو شایسته آن است به ستیز بر نخیزیم و در همه جا سخن حق بر زبان آوریم و در راه خدا از نکوهش هیچ نکوهشگری هراسی به دل راه ندهیم.» (17)
در این پیمان تأمین حقوق و دفاع از حق، تلاش سامان مند برای رسیدن به هدف بسیار فراگیر(توحید) شایسته سالاری در رهبری جامعه بازتاب دارد.
پیامبر اسلامی(ص) در هنگام بیعت گرفتن، در میان مردم حاضر می شود، با گروه های مختلف جامعه تماس می گیرد. با آرامی و به شیوه منطقی، مطالب و رسالت خویش را بر آنان ارائه می کند. و از آنان می خواهد پیرامون چیزی که عرضه شده است، بیاندیشند و در نهایت آزادی و آگاهی به داوری و گزینش بپردازند. و از به کار بردن زور و فشار بپرهیزند، همان گونه که شخص ایشان از آنها، دوری گزیده است. (18) و نیز در جریان بیعت در عقبه سوم، جهت انسجام و کارآمدی سامان دهی اجتماعی، پیامبر(ص) پیشنهاد می دهد تا مردم از میان شان نمایندگانی را برای تدبیر بهتر مسائل و نیازمندیهای شان بر گزینند. تا از این راه خرد جمعی و مشارکت عمومی گسترش یابد. در کتاب عیون، با سند امام رضا(ع) از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود:
« هرکسی از شما که در پی زدودن و گسستن همبستگی جامعه براید، حق و حقوق مردم را از بین ببرد و پایمال کند. رهبری و مدیریت جامعه را به دور از مشورت انجام بدهد، چنین شخصی را بکشید؛ همانا خداوند اجازه این عمل را به شما داده است.» (19)
در این سخن، نهایت توجه، اعتماد و اعتبار به خردمندی و خردورزی آدمیان، حقوق و فعال سازی جامعه شده است.
و نیز نمونه های فراوانی از رایزنی پیامبر(ص) در هنگامه های سرنوشت ساز و حیاتی، به خاطر تصمیم گیری کارآمد، در تاریخ اسلام، بازتاب یافته است، مانند، جنگ بدر، جنگ احد و خندق، جنگ طائف و داستان حدیبیه و ... که در همه به گونه ای مشارکت دادن فعال سازی، احترام و اعتماد به خرد جمعی آدمیان دنبال گردیده است.
پیامبر اسلام (ص) هنگامی که عمروبن حزم را والی یمن قرار داد، کارهایی را در شمار رسالتهای او برمی شمرد که از جمله آنها آگاه سازی مردم است نسبت به آن چه که خیر و سعادت شان را فراهم می آورد و شر و ناگواری را از جامعه دور می سازد:
«ولیخبر الناس بالذی لهم والذی علیهم.» (20)
مردم را به سود و زیان شان آگاه سازد.
داستان فوت ابراهیم فرزند 18 ماهه حضرت یکی دیگر از این گونه کارکردها را به نمایش می گذارد. روزی که ابراهیم از دنیا می رود خورشید نیز می گیرد. مردم می گویند: سبب خورشید گرفتگی، همانا مصیبتی است که بر پیامبر(ص) وارد شده است.
پیامبر (ص) همین که چنین سخن و باوری را می شنود، به سرعت مردم را در مسجد (که آن روزگار به مثابه رسانه جمعی فراگیر عمل می کرد) فرا می خواند و بربالای منبر رفته و خطاب به مردم می فرماید:
«ای مردم آگاه باشید! ماه و خورشید دو آیت از آیات الهی هستند و به خاطر مردن کسی نمی گیرند.»
چنین موضع گیری پیامبر(ص) چند نکته را بازگو می نماید: از یک سوی مبارزه با خرافات و جهل و نادانی مردم. ازسوی دیگر تقویت و توسعه خردورزی و خردمند شدن مردم و جامعه. و از جانبی هم توزیع اطلاعات درست، واقعی و بهنگام جهت آگاه سازی همگان و حمایت از مردم در مقابل سودجویان و فرصت طلبان.
پیامبر گرامی اسلامی(ص) تأکید و توجه ویژه ای نسبت به دانشهایی داشت که کارکرد و بازده بیرونی داشته و در واقع بهره وری کارها و تلاشها را توسعه دهد. از این روی، دانشهایی را از ارزش می داند که در عمل به کار گرفته شود:
«تعلموا بما شئتم ان تعملوا فلن یفعکم الله بالعلم حتی تعملوا بما تعلمون.» (21)
هرچه خواهید بیاموزید، زیرا خداوند شما را از علم منتفع نکند، مگر آن که هر چه را می دانید، به کار بندید.
به کارگیری دانش هنگامی عملی می شود که از یک سوی صاحب علم انگیزه و ضرورتی برای آن داشته و احساس نماید. و از سوی دیگر، زمینه های بیرونی و ماهیت درونی دانش، گنجایی و شایستگی به کارگیری را داشته باشد. آزمون پذیری و بهره وری دو عنصر و عامل کلیدی برآوردن و فراهم آوری آن دو مهم است؛ زیرا تنها با آزمون پذیری است که هم گنجایی اجرای دانشها و هم سطح و سقف بهره وری آن معلوم و توسعه می یابد، یعنی همان چیزی که در سخنان بالا با زبان «نفع» از آن سخن رفته است. به همین ترتیب، بر دانایی حکومتی ـ مدیریتی، پیامبر(ص) حضور پررنگی دارد.
تدبیر امور اجتماعی، اداره جامعه و در سطح بزرگ مدیریت فرهنگ و تمدن کاری بس دشوار و پر مسؤولیتی است. در شیوه و سبک مدیریت، بویژه در حوزه های عمومی و کلان، بیشتر سه انگیزاننده نقش دارند:
1. حفظ وضعیت موجود.
2. تغییر و براندازی مدیریت موجود (سیاسی، اجتماعی، حقوقی، اقتصادی، اعتقادی و...)، بی آن که جایگزینی در نظر گرفته شده و یا آماده ی عرضه بوده است.
3. معطوف به تولید وضعیت جدید، تداوم و توسعه آن.
هریک ساز و کارهای ویژه به خود را دارد و ویژگیهایی را در شخص حاکم و مدیر لازم دارد. همین چشم اندازها، سبکهای مدیریتی خاص را هم به وجود می آورند و هم از یکدیگر برجسته می سازند. البته بیان مشروح همه ی برجستگیهای آنها در این مقام میسور و لازم نیست. از این روی تنها به تحلیل و بیان یکی از مهمترین عناصر و ویژگیهای سبک مدیر و مدیریت در فراگرد تدبیر معطوف به تولید و توسعه فرهنگی، سیاسی، اعتقادی و... نوین می پردازیم. که با روشن شدن آن، بخش مهمی از برجستگیها معلوم و بازیابی می گردد. اما پیش از انجام این مهم، لازم است تا توانایی را که در پی آن هستیم بشناسانیم.
منظور از توانایی، همانا مجموعه کارکردهایی است که با هزینه های معمول، به دستاوردهای شایسته، بهنگام، دست یافته شود.
هر چند این تعریف، در بر دارنده ی واژه های اقتصادی است، ولیکن محتوا و معنای آن دامنه ای بس گسترده دارد که بیش ترین ساحتهای زندگی را در بر می گیرد. و به طور دقیق، همین معنی در این جستار مطلوب و مقصود است.
اینک باز می گردیم به بیان مهمترین عنصر و عامل در سبک مدیریت معطوف به تولید و توسعه وضعیت جدید که همانا بهره وری فعالیت است. البته بهره وری به معنای فراگیر آن، که کلیه تلاشها و تکاپوهای آدمیان را پوشش می دهد. در این تصویر، بهره وری همانا این است که برونداد و دستاورد سیستم و دستگاه (سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی و...) برتریهای کمی و کیفی و نیز پایندانی نسبت به ورودیها و دروندادها داشته باشد.
بهره وری به این معنی در دو سبک حاکمیت و مدیریت که در پی حفظ وضعیت موجود و تنها تغییر آن است، دیده نمی شود. چون در اولی هیچ تغییری در ورودیها در فراگرد عملیات تدبیری پدید نمی آید و لازم نمی نماید.
برای این که با پیدایی هرگونه تغییری در دروندادها و ورودیها، وضعیت موجود به هم ریخته و حفظ نخواهد شد. و در دومی اساساً وضعیت بعدی در برنامه نبوده، بلکه تنها تغییر و فروپاشی وضعیت حاضر است. به این ترتیب، عناصر و عوامل لازم بهره وری در هر دو وجود ندارد که با تحلیل و بیان روشن بهره وری، که از این پس خواهد آمد، واقعیت نامبرده و برجستگیهای آنها بیشتر روشن می گردد.
سازوکار و شاخصه های بهره وری فعالیت (به طور کوتاه) به گونه زیر است:
1. آموزش پیوسته و فراگیر: در جهان پیشرفته کنونی و با توجه به سیر تکاملی آتیه بشر، دانایی و آگاهی زیرساخت هرگونه تحول و تکامل ، پیدایی و باروری نظم و ساختهای گوناگون، معیار ارزش گذاری و داوری، عامل تولید و توسعه و بارآوری تمامی تلاشهای آدمیان، ملاک و مبنای توزیع در آمدها و جایگاه های اجتماعی و ... است. از سوی دیگر زایش دانایی و تداوم کارکرد و جایگاه آن، در گروه آموزش پیوسته و فراگیر است. بویژه این که پایندانی برونداد (توسعه وضعیت جدید) که یکی از پایه ها و پیامدهای ضروری و کارکردی تلاشهای بهره ورانه است، تنها به وسیله آموزش پیوسته فراهم می گردد.
2. آفرینندگی و نوآوری: بدون شک به وجود آمدن و برآمدن وضعیت نوین و نیز برتر و بهتر شدن و برونداد، دستاورد و برساخته روانه خلاقیت و نوآوری است. در نبود نوآوری، برونداد و وضعیت جدید کارآمدی و برتری خویش را فرو می گذارد. به همین سبب یکی از عوامل و عناصر کلیدی در بهره وری تلاشهای آدمیان، همانا خلاقیت و نوآوری است.
3. قانون مندی رفتار، نقش ارزشمند و اثرگذار، در بهره وری و بارآوری تلاش آدمیان دارد. چون بهره وری در چارچوب سیستم ، زایش و رویش می یابد. و از سوی دیگر، هرگونه کار و تلاشی که در درون یک سامانه انجام می پذیرد، بایستی قانون مند و منظم بوده باشد. در غیر آن، تلاش از بازده بازمانده و دست آخر به فروپاشی سامانه می انجامد. بنابراین، بهره وری عملیات (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و...) در گرو قانون مندی رفتار انسانهاست.
4. خودباوری : از عوامل بنیادی، بالندگی و خویش فرمانی آدمیان است. از سازوکارهای روانی و فرهنگی بهره وری تلاشها به شمار می آید.
5. گوناگونی تلاشها و کارها در درون یک جامعه.
6. توسعه و تداوم کارها و تلاشهای مولد.
7. گردش نیروی انسانی فعال.
8. ارزش افزوده و بارآوری تلاشهای عمومی.
9. ارزش افزوده و بارآوری عملیات تخصصی.
سبک و روش پیامبر اسلام(ص) در مقام حاکم و مدیر جامعه به روشنی توانایی و سازوکار کلیدی اش، یعنی بهره وری را باز می تاباند، که به گونه زیر، درخور بازگویی است:
«لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم.» (22)
همانارسولی از جنس شما برای هدایت مردم آمد که ناتوانی، فقر و جهل، پریشانی و سرگردانی (ضرورت و هلاکت) مردم برایش بسیار دشوار و ناگوار و تحمل ناپذیر بوده بر نجات شما از این وضعیت بس حریص است و نسبت به مؤمنان مهربان است.
از سیاق آیه قبل پیداست که مراد از رسول در آیه پیامبر گرامی اسلام(ص) است. مطالب گوناگون، بویژه چند مطلب زیر از این آیه شریفه استنباط و فهمیده می شود:
1. پیامبری که برای اداره و هدایت بشر آمده است، مانند دیگران انسان است، فرشته نیست. دلیل و علت آن روشن است، چون قانونها، هدفها و روشهایی که پیامبر برای مدیریت جامعه برگزیده، سازوار با جامعه انسانی است و از سوی آدمیان آزمون پذیر خواهد بود.
2. این پیامبر آمده است تا جامعه بشری را توان مند سازد و در برابر هرگونه آسیب و عامل نابودی آن را بیمه و مقاوم بسازد (حریص علیکم). در غیر این صورت، ضرر و هلاکت از مردم دور نخواهد شد. و دشواری و فقر و هلاکت بر رهبر، شعاری بیش نخواهد بود. بدون تردید ساحت رسول گرامی اسلام از وعده های دروغین و تظاهر به همدردی با مردم به دور است. پس توان مندی و رشد جامعه بشری و نیز زدون عوامل نابود کننده حیات آدمیان، از شمار رسالت الهی و از ویژگیهای سبک رهبری و مدیریتی ایشان است: (عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم.)
از سوی دیگر همان گونه که ضرر و هلاکت مردم، گونه ها و صورتهای گوناگون می تواند داشته باشد، به طور طبیعی توان مندسازی آنها نیز چنین خواهد بود. بنابراین، عاملها و عنصرهای گوناگون در توان مندی سبک مدیریت و اداره ی جامعه لازم و ضروری است که از شمار مهمترین آنها، همانا بهره وری و بارآوری است که به گونه ای در شریفه زیر بازتابیده است و پیامبر(ص) را بدان سو رهنمود داده است.
«انک لا تسمع الموتی ولا تسمع الصّم الدعا اذا ولّوا مدبرین، و ما انت بهادی العمی عن ضلالتهم ان تسمع الا من یومن بآیاتنا فهم مسلمون.» (23)
پس ای رسول ما، این مردم مرده را نتوانی با سخن حق و درست شنوا کنی و کران را که از آن روی می گردانند به سوی آن فراخوانی. و نیز مردم نابینا و بی بصیرتی که نمی خواهند آگاه بشوند، از گرداب گمراهی و تاریکی به شاهراه رشد و روشنایی هدایت و راهنمون گردی. آری مردمانی که ظرفیت شنیدن و باور نمودن سخن حق را دارند و در پی رشد می باشند، می توانی هدایت نموده و سخن را بگوش هوششان برسانی.
در این آیه شریفه، از یک سوی عاملها و عنصرهایی بازگو شده است که هم اصل تلاش و بی تلاشی و هم ثمربخشی و بارآوری و نیز نابارآوری آن، وابسته و برآمده از آنهاست، مرده و مردگی، نماد ناپویایی و بی تلاشی، کوری و کری نشانه ی نابارآوری و ناکارآمدی آن در آدمی است. در برابر، حیات، برابرنشین پویایی و تحرک، بینایی و شنوایی، نشانه ها و عاملهای بهره وری و بازدهی تلاش و کار انسان است. چون سیاق و زبان آیه، نکوهش مردگی، کوری و کری است. به طور طبیعی، امور مقابل آنها که در بالا یاد شد، مورد حمایت و خوشایند دین است. در غیر این صورت، کارآمدی اسلام در حوزه هدفهایی که دارد نیز مورد تردید قرار می گیرد. همچنین رسالت پیامبر(ص) که در آیه پیشین بازگو شد و همانا توان مندی تدبیر و تواناسازی مردم بود (عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم) حیثت برونی و عملیاتی پیدا نخواهد کرد. بنابراین، شریفه یاد شده به روشنی به پیامبر(ص) رهنمود می دهد که در روانه ی مدیریت و اداره جامعه، ساز و کارهایی که بهره وری تلاش را برآورده می کند، بایستی تولید و به کار بسته شود. و از عاملهای بازدارنده ی این مهم جلوگیری کند. گفته آمد که بهره وری تلاش و کار، به آموزش پیوسته، قانون مندی رفتار، خودباوری و... بر می گردد و وابسته است. از این روی، قرآن کریم حضور این عاملها را در سبک مدیریتی پیامبر(ص) به گونه ای بازتابانده است. در سوره یوسف می خوانیم که خداوند متعال به رسول اش دستور می دهد که به مردم بگوید: سبک و روش او و امت اش در اداره ی خدا محورانه جامعه، همانا بینایی و بصیرت است. روشن است که بصیرت، بویژه در جامعه گسترش، پیچیده، پیشرفته و تغییر ناپذیر، هنگامی پیدا و پویا می شود و می ماند که آموزش نهادینه شده باشد.
«قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین.» (24)
بگو: اینک راه من. به سوی خدا می خوانم از سر بینش، من و آنان که راه مرا پی گیرند. پاکا خداوند. من از انباز آرندگان نیم.

پی نوشت :

1. سوره مائده، آیه 104.
2. سوره اعراف، آیه 28.
3. سوره شعرا، آیه 74.
4. سوره زخرف، آیه 22-23.
5. سوره رعد، آیه 11.
6. سوره انفال، آیه 53.
7. سوره انعام، آیه 122.
8. سوره زمر، آیه 9.
9. سوره زمر، آیه 18.
10. سوره آل عمران، آیه 187.
11. سوره بقره، آیه 159.
12. سوره نساء، آیه 94.
13. سوره یونس، آیه 47.
14. سوره نحل، آیه 36.
15. سوره حدید، آیه 25.
16. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق علاءالدین موسوی/112، مؤسسه بعثت، قم.
17. نامه ها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام، محمد حمیدالله ، ترجمه سید محمد حسینی/90، سروش 1377.
18. اعلام الوری با علام الهدی، فضل بن حسن طبرسی، ج133/1، مؤسسه آل البیت، قم.
19. عیون اخبار الرضا، محمدبن علی صدوق، ج 67/1، باب 31، ح 256، اعلمی، بیروت.
20. نامه ها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام /255.
21. نهج الفصاحه، مترجم و گردآورنده ابوالقاسم پاینده/232، ح 1161، جاویدان 1361، تهران.
22. سوره توبه ، آیه 128.
23. سوره روم، آیه 53-52.
24. سوره یوسف، آیه 108.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.