بزرگترین حامی رسول
عایشه می گوید: به یاد دارم روزی پیامبر از خانه خارج می شدند و پی در پی نام خدیجه را زمزمه زبان مبارک داشتند و -شاید با حسرت فقدان، از او تعریف می کردند- به خاطر رشکی که به او می بردم، کاسه صبرم لبریز و طاقتم طاق شد! و به یکباره برآشفتم و با کمال جسارت و جرات گفتم : او پیره زنی بیش نبود! خداوند بهتر از آن را نصیب شما کرده است!با شنیدن سخنان من آثار غضب در وجنات پیامبر نمایان گردید و درحالی که به شدت عصبانی بودند فرمودند: هرگز! چنین نیست که می گویی؛ هرگز همسری بهتر از او نصیب من نشده است. می دانی چرا؟ چون او هنگامی به من ایمان آورد که همه مردم در کفر و شرک غوطه ور بودند . ثروت فراوان خود را در سخت ترین لحظه ها در اختیار من گذاشت و افزون بر آن، خداوند جلیل از او فرزندانی به من ارزانی داشت که به هیچیک از همسرانم عطا نفرمود. (١)
پیامبر مهربانی؛ در پاسخ به عایشه به تقدم ایمان او بر سایرین اشاره فرمودند: آری این افتخار در تمام اعصار اسلامی صرفا شایسته خدیجه، ام المومنین است . او اولین زنی است که به پیامبر ایمان آورد و فقط امیرالمومنین علیه السلام است که در بردارنده چنین رتبه ای است و این دو شخصیت ، اولین زن و مردی بودند که به پیامبر اقتداء کردند.
و به گواه آیه شریفه سوره واقعه « وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون ، أُوْلَئکَ الْمُقَرَّبُون » (2) این دو شخصیت بزرگ، نزدیکترین مومنان به پیامبر گرامی اسلام هستند.
نکته دیگری که پیامبر گرامی در رابطه با حضرت خدیجه سلام الله علیها تاکید فرمودند ثروت ایشان بوده است، که در سخت ترین لحظات زندگی پیامبر در اختیار پیامبر قرارداده است، مفهوم این اخلاص بی نظیر، یعنی، چه بسا اگر ثروت حضرت خدیجه سلام الله علیها در آغاز بعثت و در ادامه آن نبود، چنین نهضت بزرگی در جزیره العرب رخ نمی داد!! تا آنجا که پیامبر فرمودند: هیچ ثروتی مانند ثروت خدیجه برای من سودمند نبود.
و جالب توجه آنکه آخرین اموال خدیجه مطابق گواهی تاریخ در راه هجرت به مدینه توسط امیرالمومنین علیه السلام و با اذن و سفارش پیامبر هزینه گردید.
این افتخار در تمام اعصار اسلامی صرفا شایسته خدیجه، ام المومنین است . او اولین زنی است که به پیامبر ایمان آورد و فقط امیرالمومنین علیه السلام است که در بردارنده چنین رتبه ای است و این دو شخصیت ، اولین زن و مردی بودند که به پیامبر اقتداء کردند.
نکته دیگری که حضرت پیامبر، در این چند جمله اشاره و بیان فرموده اند:
فرزندانی است که خداوند به واسطه حضرت خدیجه سلام الله علیها به پیامبر عطا فرمود و آن فرزندان، همان عترتی است که اصل تشیع و مکتب اهل بیت علیهم السلام بر آن استوار است و دو رکن اصلی عترت که به شهادت فریقین (شیعه و سنی) همواره مورد تاکید پیامبرگرامی اسلام است، همین دو شخصیت بزرگ هستند که یکی مام عترت است و دیگری شوی آن و شجره طیبه عترت که اصل و ریشه آن پیامبر گرامی اسلام است، توسط این دو رکن اصلی بارور گردیده است.
پس چه بسا او را بتوانیم به عنوان یک رکن اساسی در تاسیس اسلام قلمداد نمائیم! چرا که علاوه بر ثروتی که برای گسترش اسلام در اختیار پیامبر قرارداد، به گواهی تاریخ، تا حضرت خدیجه سلام الله علیها زنده بود شکنجه مشرکین بر حضرت دشوار نبود و شخصیت و نفوذ حضرت خدیجه سلام الله علیها مانع بسیاری از توطئه های آنان بود، همانگونه که شمشیر علی علیه السلام در راه گسترش اسلام همین نقش را داشت!
در خصوص تجارتش همین بس که آوازه و شهرتش، مرزهای جزیره العرب را در نوردیده و در شام نیز می گفتند: «کاروان خدیجه بنت خویلد»، و این نشان از اقتدار این بانوی بزرگ در سراسر جزیره العرب دارد و نشان از سماحتی وصف ناشدنی دارد و این همان چیزی است که خداوند کریم برای توسعه و بسط توحید در دستان حضرت خدیجه سلام الله علیها قرار داده بود.
فضایل و مناقب
ارباب تاریخ آورده اند که پیش از اسلام به حضرت خدیجه "ملکه بطحاء" می گفتند همانگونه که طاهره، مبارکه، سیده النساء و یا سیدة نساء قریش، نیز از القاب پیش از اسلام اوست و همه این ها حکایت از پاکدامنی حضرت خدیجه سلام الله علیها درتمام طول زندگی دارد.مطابق نقل مورخان، این بانوی کرامت از کتب آسمانی نیز آگاهی داشت و آورده اند پیش از اسلام منتظر ظهور پیامبر بود و از ورقه بن نوفل و برخی دیگر از علماء، جویای نشانه های نبوت می شد و بنابر گواهی تاریخ عده ای از افراد بودند که پیش از اسلام منتظر ظهور پیامبر بودند مانند زید بن عمرو بن نفیل که در حسرت دیدن پیامبر از دنیا رفت و پیش از مرگ، سلام خود را به پیامبر رساند و پیامبر نیز پس از مرگ زید، در حق او دعا کرد.
چه بسا او را بتوانیم به عنوان یک رکن اساسی در تاسیس اسلام قلمداد نمائیم! چرا که علاوه بر ثروتی که برای گسترش اسلام در اختیار پیامبر قرارداد، به گواهی تاریخ، تا حضرت خدیجه سلام الله علیها زنده بود شکنجه مشرکین بر حضرت دشوار نبود و شخصیت و نفوذ حضرت خدیجه سلام الله علیها مانع بسیاری از توطئه های آنان بود.
این بانوی بافضیلت که مادر سادات بنی الزهراء، نیز هست به جهت پاکی نیاکان و طهارت مولد و تربیت برتری که داشت، دارای بسیاری از کمالات بوده ، همانگونه که گفته اند : بانویی دور اندیش و خردمند ، اهل سخاء و کرم و همچنین اهل شعر و ادب نیز بوده اند واشعار فصیحی در شان پیامبر از او نقل شده است.
از اشعاری که در وصف پیامبر سروده اند این شعر است:
فلواننی امسیت فی کل نعمة و دامت لی الدنیا و ملک الاکاسرة
فما سویت عندی جناح بعوضة اذا لم تکن عینی بعینک ناظرة (٣)
می فرماید : « اگر چاشت را به شام پیوند زنم در حالی که تمام نعمت های روی زمین از آن من باشد و پیوسته دنیا و حکومت پادشاهان کسری را دارا باشم ، برای من به اندازه بال مگسی ارزش ندارد اگر چشمان من نظاره گر چشمان تو نباشد ».فما سویت عندی جناح بعوضة اذا لم تکن عینی بعینک ناظرة (٣)
پیامبر در فرازی از سخنانش درباره ایشان می فرماید:
«أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ؛(4) برترین زنان بهشت، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم می باشند».
مورخان نقل کرده اند خدیجه مایه آرامش پیامبر بود در تمام دشواریها. اگر خدیجه نبود، تنها یاد خدیجه آرام بخش دل پیامبر بود پیامبر هرگاه او را می دید مسرور و شادمان می گردید.
ذهبی نقل می کند: ام المومنین خدیجه، مناقبی بسیار دارد؛ بانویی کامل ، عاقل، والا، پایبند به دین ، کریم ، عفیف و از اهل بهشت. پیامبر کراراً او را می ستود و بر سایر زنان مقدم می داشت به اندازه ای که به او رشک می بردند.هرگاه پیامبر با باری از اندوه و مصائب به خانه می آمد خدیجه او را دلداری می داد و نگرانی را از دلش می زدود .
هشام بن محمّد می گوید: خدیجه مشاور پیامبر بود و تا زنده بود پیامبر همسر دیگری اختیار نکرد و تمام فرزندانش از خدیجه بود.
حتی پش از مرگ خدیجه ، هر گاه پیامبر گوسفندی قربانی می کرد ، دوستان خدیجه را فراموش نمی کرد .
خدای بزرگ شفاعت او را نصیب ما و پدران و مادران ما فرماید.
پی نوشت
1) صدّقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم؛ بحارالانوار، 16/ 8. سیر اعلام النبلاء، 2/ 112- 117.
2) واقعه/10-11.
3) الأنوار فی مولد النبی صلى الله علیه و آله، 301.
4) خصال 1/206.