«بعد از آنکه ابنملجم لعنةاللهعلیه را اسیر کردند و به نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام آوردند، حضرت بیحال در بستر افتاده بود [و از شدت ضعف به خواب رفته بود]، امام حسن علیهالسلام پدر را بوسید و عرض کرد: ای پدر این دشمن خدا و دشمن توست؛ خداوند ما را یاری کرد تا او را دستگیر کنیم. اما حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام جواب او را نداد و امام مجتبی علیهالسلام هم اکراه داشت که آن حضرت را از خواب بیدار کند.
ساعتی گذشت امیرالمؤمنین علیهالسلام چشمان خود را باز کرد ... و به ابنملجم لعنةاللهعلیه نگاهی انداخت در حالی که او در بند بود و شمشیرش هم در گردنش آویزان بود، پس امیرالمؤمنین علیهالسلام با ضعف و صدایی شکسته و با ترحم و مهربانی به او فرمود: تو کار [نادرست] بزرگی انجام دادی و گناه بسیار بزرگی مرتکب شدی و اشتباه سنگینی کردی. آیا بد امامی برای تو بودم که اینگونه به من پاداش دادی؟ آیا بر تو مهربان نبودم؟ و تو را بر غیر تو ترجیح ندادم؟ و به تو نیکی نکردم؟ و عطایای تو را زیاد نکردم؟ آیا به من نمیگفتی که چنین و چنان است [و نیازمندیهای خود را میگفتی] و من برایت راه را باز میکردم [و مشکلت را حل میکردم] و کمکهای من تو را در وسعت و راحتی قرار میداد؟ در حالی که خوب میدانستم که تو حتماً قاتل منی...
اشک از چشمان ابنملجم [لعنةاللهعلیه] سرازیر شد و گفت: ای امیرالمؤمنین آیا تو میخواهی کسی را که در آتش هست نجات دهی؟ حضرت فرمود: راست گفتی [و دلسوزی برای تو فایدهای ندارد] آنگاه به امام حسن علیهالسلام رو نموده و فرمود: پسرم با اسیرت مدارا کن و به او ترحم نما و با او خوشرفتار باش و برایش دلسوزی نما، آیا چشمانش را نمیبینی که [از شدت خوف] چگونه در کاسه سرش میچرخد؟ و از روی ترس وحشت و بیچارگی چگونه قلبش میتپد؟
امام حسن علیهالسلام به پدر عرض کرد: این ملعون جنایتکار قصد قتل شما را نموده و ما را مصیبتزده کرده است، ولی [با این حال] شما امر میفرمایید که ما با او مدارا کنیم؟ امیرالمؤمنین علیهالسلام جواب داد: آری فرزندم! ما اهلبیت در حق کسی که به ما ستم کند جز کریمی و گذشت و مهربانی و دلسوزی چیزی زیاد نمیکنیم؛ به خاطر خلق کریمانه ما، نه اخلاق او. به خاطر حقی که من بر تو دارم از همان غذایی که خودت میخوری به او بده و از همان نوشیدنی که خودت مینوشی به او بنوشان و پاهای او را در بند نکن و دستانش را در زنجیر قرار نده...».[1]
شاید خوب باشد تصور کنیم اگر ما در چنین موقعیتی بودیم و چنین قاتل نامردی در برابرمان حاضر میشد، چه رفتاری از خودمان نشان میدادیم... اما ما کجا و امام مهربان ما کجا...
هیچکس جز خدا و من
پیش از آنکه فرازهای پایانی گفتگوی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله با امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبه شعبانیه را بخوانیم، کمی بیشتر فضایل امیرالمؤمنین علیهالسلام را مرورر کنیم و لذت ببریم. اگر دوست دارید که فضایل حضرت را از زبان خود ایشان بخوانید، توصیه میکنیم حدیث مفصلی که در منابع روایی ما ذکر شده است، مطالعه کنید. حدیثی که حاوی 70 فضیلت منحصربهفرد ایشان است و اینطور آغاز میشود:قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ ابیطالب ع لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ ص أَنَّهُ لَیْسَ فِیهِمْ رَجُلٌ لَهُ مَنْقَبَةٌ إِلَّا وَ قَدْ شَرِکْتُهُ فِیْهَا وَ فَضَلْتُهُ وَ لِی سَبْعُونَ مَنْقَبَةً لَمْ یَشْرَکْنِی فِیْهَا أَحَدٌ مِنْهُمْ...
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام فرمود: یاران امین و رازداران از اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میدانند که در میان آنان کسی نیست که از فضیلت و امتیازی برخوردار باشد مگر آنکه من نیز با او شریکم و بلکه حائز رتبه بالاتری [در آن فضیلت مشترک] هستم، اما من هفتاد فضیلت خاص و امتیاز ویژه دارم که هیچکدام از اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در آنها سهمی ندارند...[2]
حتما در اولین فرصت وقتی خالی کنید برای خواندن ادامهٔ این حدیث و لذت بردن از فضائل حضرت علیهالسلام. فضائلی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله پیرامون تعداد آن فرمودهاند:
لَوْ أَنَّ الرِّیَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ وَ الْإِنْسَ کُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِیِّ بْنِ ابیطالب ع؛
اگر انبوه درختان قلم، و دریا مرکب، و تمام جنّیان حسابگر، و تمام انسانها نویسنده باشند، قادر به شمارش فضائل علی بن ابیطالب نخواهند بود.[3]
و چقدر متناسب است خواندن این بیت شعر خطاب به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام:
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست / که تر کنم سرِ انگشت و صفحه بشمارم
حتی صحبت کردن از فضیلتهای امیرالمؤمنین علیهالسلام از توان ما خارج است، چه برسد به معرفت به مقام والای ایشان؟! مقامی که با خواندن این دو روایت از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بهخوبی میتوان به ویژهبودن آن پی برد:
یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَیْرِی وَ غَیْرُکَ وَ مَا عَرَفَکَ حَقَ مَعْرِفَتِکَ غَیْرُ اللَّهِ وَ غَیْرِی؛
ای علی! هیچکسی خدا را به حق معرفتش نشناخت جز من و تو؛ و هیچکس تو را به حق معرفتت نشناخت، جز خدا و من.[4]
همچنین ایشان در حدیث دیگری با همین مضمون فرمودهاند:
یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ إِلَّا أَنَا وَ أَنْتَ وَ لَا عَرَفَنِی إِلَّا اللَّهُ وَ أَنْتَ وَ لَا عَرَفَکَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا؛
ای علی! هیچکس خدا را نشناخت جز من و تو، و هیچکس من را نشناخت جز خدا و تو هیچکس تو را نشناخت جز خدا و من.[5]
نفْس پیامبر صلیاللهعلیهوآله
حالا سراغ فرازهای پایانی خطبه شعبانیه میرویم که حاوی عباراتی است که بعد از خواندن این چند روایت، آنها را بهتر درک میکنیم:ثُمَّ قَالَ ص یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی؛
سپس فرمود: یا علی! هر کس تو را بکشد، مرا کشته و هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و هرکه تو را دشنام دهد مرا دشنام داده؛ تو برای من بهمنزلهٔ جان من هستی، روح تو از روح من است و طینت تو از طینت من.[6]
مسئلهٔ یکی بودن نفْس پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام در آیات قرآن نیز مورد اشاره قرار گرفته است. در آیهٔ معروف به آیهٔ مباهله که در پی جریان مباهله حضرت با مسیحیان نجران نازل شد؛ خداوند اینگونه فرموده است:
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ؛
[ای پیامبر!] هرگاه بعد از علم و دانشی که [درباره مسیح] به تو رسیده، [باز] کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.[7]
در این آیه به اجماع تمامی مفسران مسلمان، منظور از نفْس پیامبر صلیاللهعلیهوآله، کسی نیست جز امیرالمؤمنین علیهالسلام.
یکی دیگر از نکات جالبتوجه پیرامون یکی بودن نفْس پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام این است که ازجمله زیارتهای مخصوص امیرالمؤمنین علیهالسلام، یکی زیارت ایشان در روز هفدهم ربیعالاول است که ولادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است و یکی زیارت روز مبعث پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله؛ دو زیارت مخصوصِ امیرالمومنین علیهالسلام در دو مناسبت خاص پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله. آیا این مسئله معنایی جز این میدهد که نفس پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام یکی است و زیارت یکی از آنها مانند زیارت دیگری است؟
انکار علی مساوی انکار نبی
با حفظ تمامی این مقدمهها، فرازهای پایانی خطبه شعبانیه را بخوانیم:إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَنِی وَ إِیَّاکَ وَ اصْطَفَانِی وَ إِیَّاکَ وَ اخْتَارَنِی لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَکَ لِلْإِمَامَةِ فَمَنْ أَنْکَرَ إِمَامَتَکَ فَقَدْ أَنْکَرَ نُبُوَّتِی؛
خدای تبارکوتعالی، من و تو را آفرید و انتخاب کرد. مرا برای نبوت و تو را برای امامت اختیار کرد، هر کس امامت تو را انکار کند در حقیقت منکر نبوت من شده است.[8]
این مطلب شاید برای عدهای سنگین باشد؛ اما حقیقتی است غیرقابلانکار. حقیقتی که اگرچه شاید در دنیا به دلیل فعالیتهای رسانهای و تبلیغاتی دشمنان، پنهان بماند؛ اما در روز قیامت کاملاً آشکار میشود و راهی برای انکار آن نمیماند. همان روزی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نسبت به آن فرمودهاند:
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ عَلِیّاً قَسِیمُ النَّارِ لَا یَدْخُلُ النَّارَ وَلِیٌّ لَهُ وَ لَا یَنْجُو مِنْهَا عَدُوٌّ لَهُ إِنَّهُ قَسِیمُ الْجَنَّةِ لَا یَدْخُلُهَا عَدُوٌّ لَهُ وَ لَا یُزَحْزَحُ عَنْهُ وَلِیٌّ لَهُ؛
ای مردم! بدانید که علی قسمتکنندهٔ جهنم است، کسی که پیرو [واقعی و کامل] او باشد، وارد آتش نمیشود و کسی که با او دشمن باشد [در آن افکنده میشود] و آن نجات پیدا نمیکند. [همچنین] او قسمتکننده بهشت است، کسی که با او دشمن باشد وارد بهشت نمیشود و کسی که پیرو [واقعی و کامل] او باشد، از ورود به آن جا نمیماند.[9]
و فراز پایانی، اتمامحجتی است در پایان خطبه شعبانیه؛ البته محتوای این اتمامحجت بارها و بارها در طول زندگی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله توسط ایشان تکرار شد و عدهای بارها و بارها آن را شنیدند؛ اما دریغ از ذرهای تاثیرپذیری:
یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ أَبُو وُلْدِی وَ زَوْجُ ابْنَتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی أَمْرُکَ أَمْرِی وَ نَهْیُکَ نَهْیِی أُقْسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِی خَیْرَ الْبَرِیَّةِ إِنَّکَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ عَلَی سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَی عِبَادِهِ؛
ای علی، تو جانشین من، پدر فرزندانم، همسر دخترم و جانشین من بر امتم در حیات و پس از مرگم هستی، امرونهی تو امرونهی من است قسم به آنکه مرا به نبوت برانگیخت و مرا برترین مخلوقات قرار داد، تو حجت خدا بر مخلوقاتش و امین او بر اسرارش و خلیفهٔ او در بین بندگانش هستی.[10]
حالا ما میمانیم و تعجب از قدرت وسوسهٔ شیطان و هوای نفس که چگونه باعث شد بعد از شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، عدهای در کمال وقاحت و بیشرمی به سفارشهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله بیتوجهی کنند، حق امیرالمؤمنین علیهالسلام را نادیده بگیرند، به خانهٔ ایشان حمله کنند، و آن همه جرم و جنایت انجام دهند، جرم و جنایتهایی که شروع آزار و اذیتهایی بود که به اهلبیت علیهمالسلام وارد شد؛ و در زیارت عاشورای امام حسین علیهالسلام اینطور راجع به آن میخوانیم:
فَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیکُمْ أَهْلَ الْبَیتِ وَ لَعَنَ اللهُ أُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وَ أَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللهُ فِیهَا وَ لَعَنَ اللهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ بَرِئْتُ إِلَی اللهِ وَ إِلَیکُمْ مِنْهُمْ وَ (مِنْ) أَشْیاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِیائِهِمْ؛
خدا لعنت کند امّتی را که بنای ظلم و ستم را بر شما اهلبیت بنیان نهادند، و خدا لعنت کند قومی را که شما را از مقامتان دور کرد، و از جایگاههایتان برکنار نمود، جایگاههایی که خداوند شما را در آنها جای داد و خدا لعنت کند امّتی را که شما را کشتند و خدا لعنت کند آنان را که امکان و توان جنگ با شما را برای ایشان تدارک دیدند. بیزاری میجویم بهسوی خدا و بهجانب شما از ایشان و از شیعیان و پیروان و دوستدارانشان.[11]
و اگر دادگاه عدل الهی در روز قیامت برپا نمیشد، هیچکس توانایی مجازات این ظالمان را نداشت؛ چراکه آنان نهتنها به اهلبیت علیهمالسلام که بهتمامی بشریت در طول این 1400 سال و تا زمان ظهور امام زمان عجلاللهفرجه ظلم کردند و مردم را از برکت حضور و حکومت اهلبیت علیهمالسلام محروم ساختند.
خداوند را شاکریم که به ما توفیق عنایت فرمود تا این خطبه را بخوانیم و در معانی آن دقت کنیم. عاجزانه دعا میکنیم تا به حق محمد و آل محمد علیهمالسلام، زیارت ایشان در دنیا و آخرت و شفاعتشان را در آخرت نصیب همهٔ ما بگرداند.
پینوشت:
[1]. بحارالانوار، جلد 42، صفحه 287.
[2]. خصال شیخ صدوق، جلد 2، صفحه 572، حدیث 1.
[3]. کشف الغمة فی معرفة الأئمة، جلد 1، صفحه 112.
[4]. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ابن شهرآشوب، جلد 3، صفحه 267.
[5]. تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، صفحه 145.
[6]. أمالی شیخ صدوق، صفحه 95، حدیث 4.
[7]. سوره آلعمران، آیه 61.
[8]. أمالی شیخ صدوق، صفحه 95، حدیث 4.
[9]. أمالی صدوق، صفحه 31، حدیث 4.
[10]. أمالی شیخ صدوق، صفحه 96، حدیث 4.
[11]. مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا.