این مفهوم در ادبیات اقتصاد اسلامی در قلمرو مباحث مربوط به بیت المال بیان شده است که از آن به مال الله تعبیر شده و متعلق به آحاد مسلمین است و باید توسط حاکمان اسلامی اخذ گردد و در میان آنان تقسیم شده و به مصارف عمومى جامعه برسد.
انواع مالیات در اقتصاد اسلامی بر دو گونه است:
1- مالیات های اولی (ثابت): مالیات هایی است که نسبت، مقدار، مورد وضع یا مجموع آنها را دین اسلام مشخص کرده است؛ مانند خمس، زکات، جزیه، انفال، فی ء و غنائم و... . شکل مصرف برخی از این درآمدها مانند خمس و زکات به صراحت در نصوص دینی معین شده است. به عنوان مثال تقسیم خمس در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به پنج قسمت است: قسمتی بر سهم الله و سهم الرسول، قسمتی برای ذوی القربی، سه قسم دیگر برای یتیمان، نیازمندان و در راه ماندگان.2- مالیات های ثانوی (متغیر): آن دسته از دریافت هایی که حاکم اسلامی، بر اساس مصلحت مسلمانان وضع می کند. این گونه مالیات ها می توانند یا به طور مستقیم مانند مالیت بر حقوق کارمندان دولت یا به طور غیرمستقیم مانند افزایش قیمت کالا باشد که به عنوان مثال در قالب قانون ارزش افزوده بر چرخه تولید و عرضه ی یک کالا از مصرف کنندگان دریافت می گردد. عواید ناشی از این دریافت ها به خزانه ی مالیاتی دولت واریز می گردد و دولتها میزان اخذ آنها را از مشمولین مالیاتی و مصارف عام و خاص آن را در قالب بودجه هر ساله تنظیم و به مجلس تحویل می دهند.
چرایی مالیات
از آنجایی که در نظام اسلامی، مال هدف نیست بلکه وسیله ای است تا در خدمت رفع نیازهای اساسی انسان قرار گیرد، فلسفه ی قوانین و قراردادهای اقتصادی و مالی علاوه بر تأمین عدالت اجتماعی، رشد و تعالی و آرامش ناشی از آن برشمرده شده است، چنانکه قرآن کریم در مهمترین آیه ای که به این مفهوم اشاره دارد می فرماید: از اموال آنها صدقهای (بعنوان زکات) بگیر تا بهوسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات)، به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مایه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست![2]بر همین اساس است که مالیات ها در اسلام از ویژگی های؛ عبادی بودن که با قصد قربت انجام می شود، اخلاقی و مازاد بر نیاز پرداختن برخوردار است. در این آیه شریفه فلسفه ی اصلی و اساسی دریافت مالیات اسلامی توسط حاکم اسلامی، پاکی و طهارت معنوی اموال و پرورش آنهاست. اما در کنار این هدف عالی و متعالی، ایجاد عدالت اجتماعی، رفع فقر، عمران و آبادانی جوامع از دیگر اهداف متوسطی است که برای اخذ و وضع مالیات در آموزه های اسلامی اشاره شده است.
مالیات وایجاد عدالت اجتماعی
مهم ترین فلسفه وضع و اخذ مالیات در مکاتب اقتصادی مختلف ایجاد عدالت اجتماعی است زیرا مالیات از افرادِ با درآمد بیشتر اخذ میشود تا برای افرادی با درآمد کمتر هزینه شود و جامعه به عدالت و رفاه بیشتر برای همه ی افراد اجتماع نزدیکتر شود.امام کاظم علیهالسلام در اهمیت برقراری عدالت اقتصادی و اجتماعی می فرماید: همانا خدا، تمامی مال ها را تقسیم کرده و حق هر مستحق را از خاصه و عامه و فقیر و مسکین و اصناف دیگر مردم را، به آنها داده است. سپس فرمود: اگر در میان مردم عدالت حکمفرما باشد، همه، بی نیاز شوند؛ و باز فرمود: عدالت، از عسل شیرین تر است و عدالت را پیشه نکند، جز کسی که عدالت را خوب بداند.[3]
همچنین عدالت در تقسیم بیت المال یکی از سفارشهای مهم امیر مؤمنان علی علیهالسلام است که خطاب به عمر بن خطاب فرمود: سه چیز است که اگر آنها را حفظ کنی و به آنها عمل کنی، از هر چیز دیگر، تو را کافی است؛ و اگر آنها را ترک کنی، چیز دیگری برای تو فایده ندارد. عمر گفت: آنها چیست؟ امام فرمود: 1. اجرای حدود بر همه کس، چه از اقوام باشد و چه غیر از آنان. 2. حکم کردن طبق کتاب خدا، در حال خشنودی و خشم. 3. تقسیم عادلانه بیت المال میان همه ی مردم، از عجم و عرب.[4]
پس با عمل به قوانین اقتصادی اسلامی و پرداخت حقوق و واجبات مالی ثابت و متغیر که از جانب حکومت اسلامی اخذ میگردد، عدالت اجتماعی و ثمرات ارزشمند آن برای جامعه پدیدار میگردد.
مالیات و عمران و آبادانی
یکی از اهداف و موارد مصرف بیت المال احداث شهرها، مسجدها، حفر نهرها، ساختن بازار و عمران و آبادانی محدوده ارضی حکومت اسلامی است. امام علی علیهالسلام طی نامه ای به مالک اشتر آبادانی و عمران را از اصل اخذ مالیات مهمتر دانسته و می نویسد: تلاش تو در آبادانی زمین بیشتر از جمعآوری خراج باشد که خراج جز با آبادانی فراهم نمی گردد و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانی مزارع به دست آورد، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود کرده و حکومتش جز اندکی دوام نمیآورد.[5] بر اساس این فرمایش حضرت حاکمی که مالیات بگیرد، اما به آبادانی نپردازد، کشور را نابود و مردم را هلاک می کند.مالیات و تأمین بودجه جاری حکمرانی
یکی از اهداف اخذ مالیات و یکی از موارد مصرف آن تأمین بودجه جاری حکمرانی از قبیل؛ پرداخت حقوق کارگزاران دولت و قاضیان و تأمین بودجه های آموزش و پرورش و تقویت بنیه نظامی و دفاعی کشور است.حضرت علی علیهالسلام پس از دستوراتی که در مورد گزینش کارگزاران حکومتی، صادر می کند، در مورد پرداخت حقوق آنان به مالک اشتر می فرماید: [وقتی آنان را برای این کار برگزیدی]، باید که روزی شان را فراخ گردانی که این کار، آنان را به اصلاح خویشتن بسی نیرومند گرداند و از خوردن اموالی که در اختیار دارند، بی نیاز سازد و هرگاه از فرمان تو سرپیچی کنند یا در امانت خیانت ورزند با آنان اتمام حجت شده باشد.[6]
همچنین در روایتی از امام علی علیهالسلام در مورد پرداخت حقوق قاضیان آمده است که فرمود: چاره ای جز وجود قاضی و روزی برای او نیست، پسندیده نیست که حقوق قاضی از اصحاب دعوا و طرفین نزاع گرفته شود، بلکه از بیت المال تأمین می شود.[7]
در ارتباط با تأمین مصارف و هزینه های نظام آموزش و پرورش که اسلام وظیفه ی جهل زدایی و ارتقای سطح علمی مسلمانان را از باب حق مردم بر حاکمان مسلمان دانسته است، امام علی علیهالسلام می فرماید: اما حق شما بر من خیرخواهی برای شما، زیاد کردن ثروتهایتان و آموزش دادن است تا در نادانی نمانید و پرورش شما تا آگاه شوید.[8]
در نهایت تأمین هزینه های نظامی از جمله مصارف و اهداف جمع آوری مالیات در اقتصاد اسلامی است؛ زیرا یکی از وظایف حاکم اسلامی تأمین نیازهای زندگی نظامیان از مالیات و بیت المال است. حضرت در نامه ای به مالک اشتر در این زمینه می نویسد: سپاهیان اسلام جز به خراج و مالیات رعیت (بیت المال) که با آن برای جهاد با دشمن تقویت شوند و برای اصلاح امور خویش به آن تکیه کنند و نیازمندیهای خود را بر طرف سازند، پا نمی گیرد.[9]
در بخش دیگری از نامه، رسیدگی ویژه به امور نیروهای مسلح را مورد تأکید قرار داده و می نویسد: سپس در کار سپاهیان چنان بنگر که پدر و مادر در کار فرزندشان می نگرند و مبادا آنچه آنان را بدان نیرومند می کنی، نزد تو بزرگ نماید، پس امیدشان را برآور و ستودن آنان و برشمردن رنج سختی کشیدگان آنها را پیوسته دار؛ چرا که یاد کردن بسیار از کارهای نیک آنان، شجاع را برانگیزد و سرکش را به کوشش وادارد. انشاء الله، آنگاه برای هر یک از آنان رنجها را که کشیده در نظر دار.[10]
این ها مواردی از اهداف و موارد مصرف مالیات در اقتصاد اسلامی بود.
پینوشت:
[1] حسین پیرنیا، مالیه عمومی مالیاتها و بودجه، نشر ابن سینا، تهران، ۱۳۴۵، ص 25.
[2] (التوبة/103)
[3] کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی؛ با ترجمه و شرح فارسی محمدباقر کمرهای. تهران، سازمان اوقاف و امور خیریه، انتشارات اسوه، ۱۳۷۹. ج 2، ص. 495
[4] نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 28 جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408 ق، ج 18، ص. 156
[5] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 437
[6] نهج البلاغه، نامه ی 53، (فرمان امام علیه السلام به مالک اشتر)
[7] ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، مؤسسة آل البیت علیهمالسلام - قم، چاپ: دوم، 1385 ق؛ ج2؛ ص 538.
[8] نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ ص 79
[9] نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ ص 432
[10] نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ ص 432