کلام سیاسى در اندیشه رهبرى (1)

کـلام سـیـاسـى یـکـى از حـوزه هاى مهم اندیشه سیاسى اسلامى است . اندیشمندان سیاسى مـسـلمـان غالبا در عرصه مباحث کلام سیاسى نیز دیدگاههاى خاص خود را دارند. این مقاله در صدد است به بررسى مهم ترین دیدگاههاى مقام معظم رهبرى در عرصه کلام سیاسى بـپـردازد. بـدیـن مـنـظور با معرفى اجمالى کلام سیاسى و تمایز آن از سایر حوزه هاى مـعـرفت سیاسى اسلامى ، در شش محور به بررسى دیدگاههاى معظم له در این زمینه مى پـردازد. ایـن مـحـورهـا عـبـارتند از: مبانى کلام سیاسى
شنبه، 3 بهمن 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کلام سیاسى در اندیشه رهبرى (1)
کلام سیاسى در اندیشه رهبرى (1)
کلام سیاسى در اندیشه رهبرى (1)






چکیده

کـلام سـیـاسـى یـکـى از حـوزه هاى مهم اندیشه سیاسى اسلامى است . اندیشمندان سیاسى مـسـلمـان غالبا در عرصه مباحث کلام سیاسى نیز دیدگاههاى خاص خود را دارند. این مقاله در صدد است به بررسى مهم ترین دیدگاههاى مقام معظم رهبرى در عرصه کلام سیاسى بـپـردازد. بـدیـن مـنـظور با معرفى اجمالى کلام سیاسى و تمایز آن از سایر حوزه هاى مـعـرفت سیاسى اسلامى ، در شش محور به بررسى دیدگاههاى معظم له در این زمینه مى پـردازد. ایـن مـحـورهـا عـبـارتند از: مبانى کلام سیاسى معظم له ، نبوت و رسالت ، امامت ، مهدویت ، عدالت ، و ولایت فقیه .
کلید واژه ها: مقام معظم رهبرى ، کلام سیاسى ، نبوت و رسالت ، امامت ، ولایت فقیه ، مهدویت ، عدالت .

طرح مسأله

اندیشه سیاسى اسلام در چند سده اخیر شاهد تحولات عمده و نوآورى هاى مهمى بوده است . مـهـم تـریـن و بـرجـسـتـه ترین تحول در اندیشه سیاسى اسلام را مى توان در تحولات انقلاب اسلامى و آراء و اندیشه هاى رهبران انقلاب اسلامى در ایران یافت . آراء و اندیشه هـاى امـام خـمـیـنـى (ره)، خـود بـه عـنـوان بـنـیـانـگـذار نـخـسـتـیـن نـظـام سـیـاسـى اصـیـل شـیـعى در ایران حایز اهمیت است . اندیشه سیاسى آیت اللّه خامنه اى نیز به عنوان شـاگـرد و یـار وفادار امام خمینى نقش و جایگاه مهمى دارد. بینش حکیمانه و تجربه عملى رهـبـرى نـظـام اسـلامـى در کـوران حـوادث مـخـتـلف در نـزدیک به دو دهه ، اهمیت توجه به انـدیـشه ها و آراء سیاسى ایشان را برجسته ساخته است . آراء و اندیشه هاى سیاسى مقام مـعظم رهبرى را مى توان در حوزه هاى مختلف اندیشه سیاسى بررسى کرد. یکى از حوزه هـاى انـدیـشـه سـیـاسى اسلام ، کلام سیاسى است . این نوشتار در صدد است در بررسى اجمالى به مطالعه مهم ترین آراء و اندیشه هاى کلامى مقام معظم رهبرى بپردازد.

1. چیستى کلام سیاسى در اندیشه سیاسى مقام معظم رهبرى

کلام سیاسى یکى از حوزه هاى مهم اندیشه سیاسى بویژه در اندیشه سیاسى شیعى است . کـلام سـیـاسـى هـر چـنـد در تـراث سـیـاسـى اسـلامـى ، بـه صـورت مـسـتـقـل هـمـانـنـد هـمـتـایـان خـود فـقه سیاسى و فلسفه سیاسى ، آثار مستقلى را به خود اخـتـصـاص نـداده ، امـا مـبـاحـث کلام سیاسى در متون کلامى همواره مطرح بوده است . در مذهب تـشـیـع بـه دلیـل مـحـوریـت امـامـت و نـقـش آن بـه عـنـوان یـکـى از اصـول بنیادین مذهب تشیع ، با طرح مباحث امامت و رهبرى در جامعه عملا مباحث سیاسى مطرح و گـاه در تـک نـگـارى هـایـى به صورت اختصاصى مورد بررسى قرار گرفته است . اهـل تـسـنن نیز عملا وارد مباحث کلام سیاسى گشته اند. آنان هر چند امامت را بحثى فرعى و مـربـوط بـه فقه مى دانستند، اما به تبع پاسخ به دیدگاههاى کلامى شیعیان در امامت و نیز دیگر مباحث مطرح شده ، کلام سیاسى خاص خود را ایجاد نمودند.
بـه هـر حـال کـلام سـیـاسى یکى از واقعیت هاى اندیشه سیاسى اسلام است . کلام سیاسى شـاخـه اى از عـلم کـلام محسوب مى شود و از این رو تابع ویژگى ها و خصایص علم کلام خـواهـد بـود. از ایـن رو در بررسى و تعریف کلام سیاسى نیز باید به تعریف علم کلام تـوجـه نـمـود. با توجه به ویژگى هاى علم کلام مى توان کلام سیاسى را نیز به این صـورت تـعـریف نمود: ((کلام سیاسى شاخه اى از علم کلام است که به توضیح و تبیین آمـوزه هـاى ایـمـانـى و دیـدگـاه هـاى کلان دین در باب مسـائل و امـور سیاسى پـرداخـته ، از آن ها در قبال دیدگاه ها و آموزه هاى رقیب دفاع مى نماید.)) (1) در این تعریف سعى شده است سه ویژگى علم کلام ملحوظ شود: ارتباط با عـقـاید ایمانى ؛ ویژگى تبیینى و توضیحى کلام ؛ و ویژگى دفاعى آن . موضوع کلام سیاسى را نیز مى توان ((عقاید سیاسى دینى )) دانست . چنین موضوعى متناظر با موضوع بـرگـزیـده عـلم کـلام اسـت کـه در آن ((عـقاید دینى )) محوریت دارند. وجه جامع بودن این مـوضـوع بـه شـمـول آن بـر آمـوزه هـاى سـیـاسـى دیـنـى بـر مـى گـردد کـه مرتبط با اصـول اعـتـقـادى مى باشند. و وجه مانعیت آن در خارج شدن مباحث فقه سیاسى است که به فروع دین برگشته و بیش تر به تکالیف جزئیه در عرصه سیاسى مربوط مى شود.
مراد از عقاید دینى در تعریف کلام سیاسى ، نگرش کلان دین به امور مختلف مى باشد. از ایـن حـیـث عـقاید دینى صرفا اصول اعتقادى دینى را در بر نمى گیرد، بلکه هر دیدگاه کـلانـى را کـه بـه نگرش دین به امور گوناگون دنیوى و اخروى و امور انسانى تعلق دارنـد، شـامـل مـى شود. این امر به دو لحاظ قابل طرح است . لحاظ نخست طرح مباحث عام در کـلام سـنـتـى مـا و هـمـچـنـیـن بـسـیـارى از مـبـاحـث کـلام جـدیـد بـه کـلیـات نـگرش دین به مـسـائل مـختلف . چنان که برخى از اساتید نیز خاطر نشان ساخته اند، مباحث کلامى بر دو دسـتـه کـلى هـسـتـنـد: بـرخـى مـسـتـقـیـمـا بـه اصـول اعـتـقـادى ، اعـم از اصـول دین یا اصول مذهب ، برمى گردد، و برخى دیگر صرفا به کلیات مباحث اعتقادى . (2) بـدیـهـى اسـت اختلاف در مباحث اصول اعتقادى ممکن است موجب خروج از یک مذهب اعتقادى گـردد، امـا اخـتـلاف در گـروه دوم چـنین نیست . طرح بسیارى از مباحث در کلام سنتى یا کلام جـدیـد حـاکـى از چـنین نگرشى به علم کلام مى باشد. به عنوان نمونه مى توان از مباحث حسن و قبح در کلام سنتى و بحث انتظار بشر از دین در کلام جدید یاد کرد که مباحثى کلان بوده ، لزوما مباحث اعتقادى اصولى نیستند و صرفا به کلیت اعتقاد دینى و مباحث آن برمى گـردنـد. مـبـاحـث کـلامـى از جـهـت دیـگـرى نـیـز لزومـاً اصـول اعـتـقـادى دیـنـى به معناى خاص آن نیست . این جهت به وجه دفاعى علم کلام بر مى گـردد. بـه عـنـوان نـمـونـه مـبـاحث دفاعى علم کلام که در صدد دفاع از کلیت دیدگاههاى اعـتـقـادى دیـنـى در مـبـاحـث فـقـهـى بـر مـى آیـد لزومـا بـه اصـول اعـتقادى برنمى گردد وظیفه متکلم در اینجا دفاع از کلیت دیدگاههاى اعتقادى دینى در مـبـاحـث فـقـهـى برمى آید لزوماً به اصول اعتقادى برنمى گردد. وظیفه متکلم در اینجا دفاع از کلیت دیدگاههاى اعتقادى دینى است . در حالى که نقش فقیه اثبات تکالیف و احکام اسلامى مى باشد.
بر اساس چنین تعریفى از کلام سیاسى ، مباحث کلام سیاسى در اندیشه سیاسى آیت اللّه خامنه اى آن دسته از مباحث سیاسى مى باشند که از منظرى کلان در صدد توضیح و تبیین آمـوزه ها و عقاید سیاسى اسلامى بوده و به دفاع از آنها در برابر دیدگاههاى رقیب مى پـردازد. ایـشـان در مباحث خود نیز بر اهمیت علم کلام تأکید نموده و حوزه هاى علمیه را به اهتمام به آن همراه با علوم فقه و تفسیر توصیه نموده اند. (25 / 1 / 1380). ایشان با اشـاره بـه تـهـاجـمـات فکرى و فرهنگى غرب و توجه جهانى به مبانى اسلامى ، تبیین کلامى ـ فلسفى مباحث اسلامى را براى جهان امروز ضرورى دانسته اند.
وقـتـى مـشـاهـده مـى کـنـیـم دانشى که بر اساس آن این حرکت سیاسى به وجود آمده ـ یعنى مـعـارف اسـلامـى ، عـلوم اسـلامـى ، کلام اسلامى ، فقه اسلامى ـ امروز این همه مورد توجه مـحـافـل عـلمـى و سیاسى دنیاست ، ما بایستى بیشتر به فکر باشیم ، بیشتر دقت کنیم و اهـمـیـت کـار خـودمـان را بـه عـنـوان صاحب نظران دینى و علماى دین ، ارزیابى تازه ترى بکنیم . (28 / 6 / 1378)
از ایـن حـیـث بـا تـوجـه بـه فـراگـیـرى انـدیشه و تفکر اسلامى پرداختن به مباحث کلام سیاسى نیز به عنوان بخشى از مباحث کلامى ضرورى خواهد بود.

2. مبانى کلام سیاسى

مـراد از مـبـانـى کـلام سـیاسى ، مجموعه مباحثى است که بنیادهاى نظرى آراء کلام سیاسى قـرار مـى گـیـرد. ایـن مـبـاحـث در مـبـاحـث عـمـومـى کـلامـى مـطـرح شـده و بـه عـنـوان اصـول مـوضوعه ، بدون بحث مستقل در مباحث کلام سیاسى به کار گرفته مى شوند. هر چـنـد از ایـن حـیـث مباحث بسیارى از موضوعات اصول موضوعه مباحث کلام سیاسى قرار مى گیرند، اما مراد از مبانى کلام سیاسى در اینجا مشخصا گروهى از مباحث است که چگونگى اتـخـاذ مـوضـع در آنـهـا نـمـود بـارزى در مسائل کلام سیاسى پیدا مى کند. از این حیث چند گروه مباحث مدخلیت دارند. از این حیث برخى از محورهاى مهم مبانى کلام سیاسى را مى توان در مباحث معرفت شناختى ، هستى شناختى ، انسان شناختى و غایت شناختى یافت .
نخستین مبناى مباحث کلامى سیاسى را باید چگونگى نگرش به معرفت شناسى و بازتاب آن در مـبـاحـث کـلام سـیـاسـى جـسـتـجو کرد. نقش مباحث معرفتى در این عرصه آن است که در صـورتـى کـه مـعـرفـت بـشـرى ، کامل و بدون نیاز به مساعدت وحى تلقى شود، در این صـورت بـشـر خـود قـادر خواهد بود تجویزات مناسبى را براى زندگى سیاسى ارائه نـمـایـد. در مـبـاحـث مـقـام مـعـظـم رهـبـرى ضـمـن پـذیـرش حـجـیـت و اعـتـبـار عـقـل در شـنـاخـت بشرى ، آن را بى نیاز از یارى وحى ندانسته است . ایشان با استناد به کلام امام صادق (ع) مى فرمایند:
امـام صـادق عـلیـه السـلام فرمودند: از دو خصلت بپرهیزید، چون به واسطه این دو امر، افـراد زیـادى هـلاک شـده انـد: یکى اینکه در مسائل دینى با رأى خود فتوى دهى . گاهى انسان در مسائلى با رأى و ادراک عقلى خود نظر مى دهد و مانعى ندارد، لکن در امر شریعت نمى توان با رأى خود فتوى داد بلکه باید مطلب را از صاحب دین شنید و فهمید و سپس گـفـت ، البـتـه مـعـلوم اسـت کـه مـقـصـود ایـن روایـت اصـول دین که بایستى با عقل ، ادراک شود، نیست ، بلکه مراد، احکام و فروع شرعى است ؛ و علت آن این است که دین براى اداره زندگى بشر است و آن کسى که بشر و مصالح او را مى داند خداست . و لذا او باید براى انسانها دین عرضه کند و الاّ خود افراد بشر داراى جـهـالت هـمـه جـانـبـه اى در این امر مى باشند. دیگر آنکه به چیزى که علم به آن ندارى اعتقاد پیدا کنى . با ظن و گمان نمى توان به چیزى متدین شد و آن را از دین دانست .
لازمـه چنین استدلالى پیروى از صاحب شریعت در تنظیم زندگى دنیوى در ابعاد فردى و اجـتـمـاعـى اسـت . در عـرصـه هـستى شناسى نیز غایتمندى هستى و نقش سنتهاى الهى در آن حـایـز اهمیت است . از این جهت است که ایشان در عرصه اجتماعى و سیاسى نیز نمودهاى این سـنـتـهـاى حـاکـم بـر جـهـان هـسـتى را یادآور شده اند. در یک مورد با اشاره به سنت الهى پیروزى مجاهدین راه حق اظهار داشته است :
هـر جـا تدبیر و کار و تلاش باشد، محصولى خواهد داد، این سنت الهى است . حتى کسانى هـم کـه دنبال مادیات صرف بدون معنویت مى روند، اگر مدیریت و تدبیر درستى داشته باشند و تلاش و مجاهدت هم بکنند، البته به آن خواهند رسید، ((کُلاًّ نُمدُّ هؤ لاء و هؤ لاء من عـطـا ربـّک )) اِسـراء / 20 این صریح قرآن است ، بحث در این نیست ، بحث در این است که وقـتـى فـقـط براى مادیات کار و تلاش شد، ثروت و قدرت به دست مى آید، اما سعادت به دست نمى آید. (آیت اللّه خامنه اى ، 7 / 17 / 1381)
طـبق رویکرد حکمى ـ کلامى شیعى ، ایشان نیز از منظر هستى شناختى بر محوریت توحید و ربـوبیت الهى ، حکمت و اتقان جهان هستى و سنتهاى الهى در جامعه و تاریخ تأکید نموده اند. برخلاف نگرشهاى سنتى که توحید را به صورت منفک از عرصه سیاسى ـ اجتماعى درک مـى کـردنـد، از دیدگاه ایشان توحید کاملا ابعاد سیاسى ـ اجتماعى داشته ، در تار و پود زندگى جمعى انسانها حاکم مى شود:
اسلام ، دین توحید است و توحید یعنى رهایى انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هـر چـیـز و هر کس به جز خدا؛ یعنى گسستن بندهاى سلطه نظامهاى بشرى ؛ یعنى شکستن طـلسـم تـرس از قـدرتـهـاى شـیـطانى و مادّى ؛ یعنى تکیه بر اقتدارات بى نهایتى که خداوند در نهاد انسـان قـرار داده و از او بکارگیرى آنها را همچون فریضه یى تخلف ناپذیر، طلب کرده است ؛ یعنى اعتماد به وعده الهى در پیروزى مستعضعفین بر ستمگران و مستکبرین به شرط قیام و مبارزه و استقامت ؛ ...
در دوران سـلطـه اسـتـکـبـار، غـفـلت از تـوحـیـد نـاب اسـلامـى و مـفـهـوم زنـدگـى شـمـول آن بود که صحنه را براى بتهاى استعمار باز گذارد و به خداوندان زر و زور، فـرصـت تـاخـت و تـاز داد. دشـمـنـان بـا نقشه هاى از پیش ‍ آماده شده ، دین را در کشورهاى اسـلامـى از صـحـنه زندگى راندند و شعار جدایى دین از سیاست را در این کشورها تحقق بخشیدند. نتیجه این شد که پیشرفت علمى غرب بتواند این کشورها را یکباره به صورت تـابعى از کشورهاى صنعتى در آورد و سرنوشت سیاسى و اقتصادى آن را براى مدتهاى طولانى و جبران ناپذیر، به دست غارتگران غربى بدهد. (10 / 3 / 1369)
از این جهت غایت جهان هستى و آفرینش انسان نیز بازگشت به خداوند مى باشد:
نـزدیـک کـردن خـودتان به خدا، که هدف از خلقت ما این است ، هدف از زندگى این دنیا این اسـت ، هـدف از مـبـارزه بـراى تـشـکیل حکومت اسلامى این است که انسان بتواند در ظلّ حکومت اسـلامـى خـودش ‍ را بـه خـدا نـزدیـک کـنـد. هدف از عدالت اجتماعى حتى این است ... اما همین عـدالت ، بـراى چـیست ؟ براى این که در محیط عادلانه انسانها بتوانند راه بندگى خدا را بى مانع ، بى اشکال ، بى دغدغه بپیمایند. این است مسأله . (10 / 12 / 1372)
بـه لحاظ مبناى انسان شناختى نیز ایشان بر طینت پاک و الهى انسانها اشاره نموده است . چنین فطرتى مبتنى بر یکسرى استعدادهاى پاک است که لازم است به دست رهبران الهى و انبیاء بارور شود:
انـسـان مـجـمـوعـه یـک استعدادها است . مجموعه یک خصلتها است . این خصلتها را پیغمبر در انـسـانـهـا رشـد مـى دهـد، رشد درست ، نه رشد غلط؛ چون ممکن است همین خصلتهایى که در انـسـان هـسـت در جـهـت غـلط رشـد پـیدا کند.. پس اول باید شناخت و این شناسایى در اختیار پـیـغـمـبـران اسـت . در اخـتـیـار اولیـاء الهـى اسـت و هـنـر بـزرگ پـیـغـمـبـران و اولیـاء و دنبال رو آن پیغمبران کشف استعدادها و خصلتهاى نیک انسان و رشد دادن این خصلتها است . (1363)
از نـظـر ایـشـان مـاهـیـت زنـدگـى اجـتـمـاعـى تـلاش مـشـتـرک بـراى نـیـل بـه سعادت مى باشد. در این زمینه انبیاء و تعالیم دینى نیز نقشى اساسى ایفا مى کنند:
جـامـعه ، اجتماع بشرى به مفهوم سیاسى اش عبارت است از عده اى از مردم که با قوانین و مـقـررات خـاصـى زنـدگـى مى کنند و از یک قدرت فرماندهى مرکزى اطاعت مى کنند و به سـمت هدفهاى خودشان با هدایت او حرکت مى کنند و با دشمنهاى مجموعه خودشان مبارزه مى کنند، این معناى جامعه است . (10 / 8 / 1365)
بدین سان جامعه توحیدى نیز جامعه اى است که در تحت رهبرى و فرماندهى اولیاى دینى قرار داشته باشد:
... پـس وقتى مى گوییم پیغمبر مى خواست یک جامعه الهى و توحیدى به سبک خودش به وجـود بـیـاورد، اولیـن مـعنایش این است که قدرت را در آن جامعه پیغمبر مى خواست در دست بـگـیـرد و هـمـین نکته بود که دشمنها را متوجه پیغمبر کرد و خصومتها را به سمت پیغمبر سرازیر کرد. (همان)
ادامه دارد...

پي نوشت ها :

1. در مورد چیستى کلام سیاسى ، براى توضیحات بیشتر نک : غلامرضا بهروز لک ، ((چیستى کلام سیاسى )) در: فصلنامه قبسات ، شماره 28.
2. نـک : آیـت اللّه جـوادى آمـلى ، ولایـت فـقـیه : ولایت فقاهت و عدالت ، (قم ، مرکز نشر اسراء، 1378)، ص 143.

منبع: حصون ، زمستان 1385، شماره 10




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط