مبانى فلسفه سیاسى اسلام از ديد رهبرى (3)
اصل سوم: نیاز بشر به وحى و هدایت آسمانى
حضرت آیة ا... خامنه اى در تبیین فلسفه نبوت و نیاز به وحى مى فرماید:
حواس ظاهرى و غرائز نهانى و برتر از آن،دانش و معرفت بشر براى هدایت وى به سر منزل سعادت بسنده نیست، و آدمى را به هدایتى فراتر از هدایت خرد ـ که راهبر و دستگیر و نیرو بخش خرد باشد ـ نیاز ـ هست و این هدایت وحى است. وحى از سوى خداوندى که آفریننده آدمى و بیناى نقیصه ها و نیازها و دردها و درمان هاى او است این منطق همه ادیان عالم و فلسفه نبوت است.
نبى به موجب این نیاز مبعوث مى گردد و برنامه یى را که بر آورنده این نیاز است اجراء مى کند.
کار انبیاء آن است که به کمک و حمایت از عقل، جامعه انسانى را به سوى حق و سعادت سوق داده و زندگى و جامعه اى هم سنگ و هماهنگ با فطرت و آفرینش وحى بوجود آوردند و زمینه و فرصت شکوفایى و رشد و به فعلیت رسیدن استعدادها و توانمندى هاى تمام افراد بشر را فراهم سازند.
نبى در وضع نابسامان و منحرف اجتماعى ظهور مى کند تا به نظام انسانى سامان دهد و آن را به فطرت خود بازگرداند. بشر که سرشتى همساز و هماهنگ با سرشت جهان دارد آنگاه به مسیر طبیعى و فطرى خود که راه تکامل او است در مى آید که در مجراى نظامى فطرى و الهام یافته از فطرت جهان و انسان قرار گیرد و با مقرراتى که با ساختمان روحى و جسمى اش متناسب باشد (حق) اداره شود. در این صورت است که با شتاب طبیعى به سوى تعالى و تکامل مقدر خویش پیش مى رود.
دست جهالت و غرض، در طول تاریخ، راه انسانیت را بر گردانیده و با تحمیل نظام هاى غیر انسانى، او را از این مسیر فطرى برون برده است (باطل) و انبیاء بر سر آنند که او را بدین مسیر باز گردانند. از این بیان مى توان دانست که:
نبى در جامعه جاهلى و انحرافى معاصر خود دگرگونى بنیانى و همه جانبه اى باید پدید آورد و نظام اجتماعى غلط را به نظامى صحیح و حق بدل کند. و این است آن رستاخیزى که پس از بعثت نبى، در متن جامعه پدید مى آید.
در بین نعمتهاى نامحدود و پایان ناپذیر الهى، نعمت ارسال رسل و انزال کتب، از همه نعمت ها برجسته تر و در تأمین هدایت و تقویت قدرت عقلانى بشر در مواجهه با تمایلات و گرایشات غیر انسانى مؤثرتر است. لذا قرآن بر آن منت نهاده، مى فرماید.
لقد منّ الله على المؤمنین اذبعث فیهم رسولاًمِن اَنْفُسِهم َیْتُلوا علیهم آیاته و یزکیهم و ُیعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا مِن قبلُ لفى ضَلال مبین.
(آل عمران / 164)
انسان در پرتو تعالیم انبیاء هم شخصیت فردى خود را ساخته و آن را به کمال مى رساند و هم جامعه و نظام اجتماعى را به بهترین شکل و بر محور عدالت و حقّانیت و نفى حاکمیت ها و سلطه هاى دروغین و استثمارگر و در جهت نجات و احیاء مستضعفین سامان مى دهد.
آیة اللّه خامنه اى در تشریح اهداف نبوت، تعالى و تکامل و رسیدن انسان به سر منزل مقصود و معهود را هدف برتر و اصلى دانسته و ایجاد جامعه اى توحیدى و الهى و عدالت محور را زمینه ساز و شرط لازم آن هدف معرفى کرده است:
برترین و عالى ترین هدف انبیاء آن است که انسانها را از آب و گل پستى ها و پلیدى ها رها ساخته و با جارى نمودن سرچشمه هاى استعداد در آنان ایشان را به عالى ترین مدارج ترقى و تعالى انسانى برسانند. ... هدف از فرستادن پیامبران در نهایت انجام همین تربیت و سازندگى است که قرآن با تعبیرات تزکیه و تعلیم بدان اشاره نموده است. انسان با تربیت صحیح انبیاء به پیراستگى و آراستگى مى رسد و مقصود غایى از آفرینشش تامین مى گردد. ولى براى اینکه بشر بتواند ازمواهب طبیعى که در وجودش نهاده شده بهره مند شود و به تعالى برسد، چه راهى را باید در پیش گرفت؟ در میان پاسخ هاى گوناگون، پاسخ انبیاء آن است که باید محیطى سالم و مساعد و متناسب با ساختمان طبیعى برایش فراهم آورد این محیط همان «جامعه عادلانه الهى توحیدى» است. با قرار گرفتن در این جامعه و نظام متناسب با آن است که سیر آدمى به سوى سرانجام و مقصد فطرى اش، تسهیل و تسریع مى گردد و انسان با شتابى طبیعى در راه درست و تعالى بخش گام مى زند. پس پیامبران و مبعوثان وحى در نیمه راه آن مقصد نهایى هدف و مقصد نزدیکترى دارند که همانا تشکیل جامعه و نظام توحیدى و اسلامى است؛ جامعه اى بر اساس عدالت، توحید، تکریم انسان و پیراسته از ظلم، شرک، خرافه و جهل و هر چیزى که انسان را خوار و پست سازد.
ایشان در ادامه به آیاتى مانند آیه 25 سوره حدید و آیات 155 و 156 سوره اعراف استناد نموده اند.
اصل چهارم: انسان شناسى دینى
فلسفه و نظام سیاسى اسلام در خدمت انسان و براى تعالى و رشد و سعادت او و فراهم کننده زمینه به فعالیت رسیدن استعدادها و توانمندیهاى وى مى باشد و مبتنى بر شناخت و تعریفى است که از انسان ارائه مى کند. لذا انسان شناسى اسلامى یکى از مبانى و از ارکان فلسفه نظام سیاسى اسلام و اسلام شناسان مى باشد. مقام معظم رهبرى در درسهاى قرآنى خود مى فرماید:
شناسایى انسان، زیر بناى هر مکتبى است، هر مکتب اجتماعى یا غیر اجتماعى؛ یعنى یکى از موادجهان بینى هر مکتب، شناخت انسان است ... . لذا براى شناختن هر مکتب و براى شناختن ایدئولوژى هر مکتب یعنى اصول فکر هر مکتب و اصول فکرى اجتماعى و براى تشخیص دادن مقررات صحیح آن مکتب از ناصحیحش احتیاج است بشناختن انسان... .
زندگى اجتماعى و مدیریت کلان جامعه براى انسان و در خدمت او معنى پیدا مى کند و باید در جهت تأمین نیازها و خواسته هاى انسان ها طراحى و اجراء شود و این نیازمند آن است که ابعاد وجودى و نیازها و خواسته هاى انسانى به خوبى شناخته شده باشد. ادعاى بزرگ و همراه با استدلال اسلام آن است که جهان بینى هاى دیگر چون به انسان و توانمندى ها و نیازهاى او به طور کامل احاطه علمى ندارند، نمى توانند برنامه اى جامع و فراگیر و سازنده و در برگیرنده همه ابعاد انسان ارائه دهند و او را مدیریت و رهبرى کنند.
آیة اللّه خامنه اى رسالت نظام اسلامى را تکریم انسان مى داند و لذا شناخت و نوع نگرش به انسان را مبنا و اساسى ترین وظیفه مى کند:
بایستى فرهنگ اسلامى را دانست و عمده ترین یا بیت الغزل این فرهنگ نگرش این فرهنگ، این مکتب و این اندیشه، این مجموعه و نظام فکرى، به انسان و مسائل انسانى است. ما اگر مى بینیم که قرآن مى فرماید که ولقد کرمنا بنى آدم این تکریم فقط یک تعارف زبانى نیست، نظام اسلامى بایستى به انسان کرامت ببخشدیا بهتر بگوییم کرامت واقعى و حقیقى انسان را کشف کند و آن را مبنا قرار بدهد... .
معظم له پس از آنکه مدیریت و رهبرى غیر خدا و جانشینان او را، ولایت و سلطه شیطان و طاغوت معرفى مى کند، یکى از مهم ترین اشکالات و نواقص بزرگ حکومت غیر خدا و طاغوت را چنین ترسیم مى نماید:
اساسا به نیازهاى انسانى و امکانات وى در طبیعت واقف نیست، رهبریش براى جامعه انسانى منشأ زیان و خسارت و بر باد رفتن بسى از انرژیهاى ارزنده او است، بر اثر همین بى اطلاعى و بى اعتنایى است که در جامعه و جهان تحت ولایت طاغوت انسانها از نور معرفت و انسانیت و از فروغ زندگى آفرین آیین خدا محروم مانده و در ظلمات جهل و هوس و شهوت و غرور و طغیان محبوس و اسیر مى گردند.
در جهان شناسى و انسان شناسى اسلام، انسان موجودى ابدى، فناناپذیر و دو ساحتى و دوبعدى است که حکومت، هم در برنامه و هم در هدایت و مدیریت باید جاودانگى و نیازهاى هر دو بُعد او را مورد توجه و اهتمام قرار دهد و بدیهى است که جز آفریدگار محیط بر انسان، کسى نمى تواند چنین برنامه و مدیریتى را ابلاغ و اعمال کند.
در نظام اسلامى یک انسان فقط با پر شدن شکم خوشبخت نمى شود، باید زندگى مادى و رفاه و امنیت داشته باشد. همچنین اصرار دارد که روح و دل انسان مى باید از یک صفا و تلألؤ و نورانیت و برادرى و فداکارى نسبت به انسانهاى دیگر و عبودیت و بندگى و اخلاص نسبت به خداى متعال برخوردار باشد.
اسلام و سایر ادیان الهى این را براى مردم مى خواهند.... اسلام مى خواهد انسانها را آنچنان بالا ببرد، دلها را آنچنان نورانى کند، بدیها را آن چنان از سینه من و شما بیرون بکند و دور بیندازد که ما آن حالت لذت معنوى را در همه آنات زندگیمان نه فقط در محراب عبادت بلکه حتى در محیط کار، در حال درس، در میدان جنگ، در هنگام تعلیم و تعلم و در زمان سازندگى احساس کنیم.
شریعت و مجموعه معارف و دستورات اسلامى تضمین کننده سعادت انسان و پاسخگوى همه نیازها و خواسته هاى او است و هم فرد را عزت و کمال مى بخشد و هم جامعه را و به قول آیة اللّه خامنه اى:
آن چیزى که یک انسان و یک مجموعه را عزیز مى کند اسلام واقعى است
اسلام امروز چیز کمى نیست. اسلام امروز زیباترین و پر معناترین پیام ها را براى انسان دارد این یک واقعیت است.
البته اسلام علاوه بر تأمین نیازهاى طبیعى و خواسته هاى انسان، براى او آرمان و تعالى فوق مادیت و جهان حیوانى قائل است و او را محصور و محدود به طبیعت و غرائز نمى کند.
اسلام به نیازها و خواهش ها و طبایع بشرى و غیر بشرى اهتمام ورزیده، به آنها نظر کرده و حکم الهى را داده است. اما به معناى آن نیست که آرمانى براى انسانها ندارد. ما محکوم و اسیر زندان طبیعتیم و در چارچوب قوانین طبیعت حرکت مى کنیم، اما آیا در این چارچوب که ما حرکت مى کنیم، هدفى در مقابل ما نگذاشته اند که بگویند باید به این سمت حرکت بکنید؟ آرمانگرایى در اسلام و گرایش به سمت قله ها و اوجها و آرمانها یک چیز قطعى و حتمى است.
در جهان بینى توحیدى، محوریت خدا در قانون و ولایت و رهبرى هرگز نفى کننده نقش و اراده انسانى نیست، بلکه اهداف و مقاصد بزرگ حکومت دینى مانند عدالت اجتماعى جز با پذیرش و مشارکت و تلاش همراه با اراده عموم مردم، تحقق پیدا نمى کند. از این بالاتر، در فرهنگ قرآن ارسال رسل و انزال کتب آسمانى مقدمه قیام مردمى براى ایجاد عدالت اجتماعى و قسط است.
لقد ارسلنا رسلنا با لبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.
(حدید / 25)
آیة اللّه خامنه اى با اذعان به نقش انسان بر اساس اعتقادات اسلامى و اعتماد و تکیه رهبرى به اراده انسان ها با قاطعیت مى فرماید:
من به نقش انسان و اراده و قدرت انسانى، ایمان زیادى دارم. این جزو اصول فکرى ماست که در طول دوران انقلاب و در بررسى مسایل اسلامى به آن رسیده ایم و آن را در عمل اجرا کرده ایم و آثار و نتایجش را هم دیده ایم. ایمان به اراده انسانى و در کنار آن اعتقاد و ایمان و اطمینان به کمک الهى باعث مى شود که بزرگ ترین مشکلات به آسانى حل شوند. با این دید من نسبت به آینده انقلاب و کشور و نظام خوش بین ام و این خوشبینى را با قوت تمام حفظ کرده ام و امروز به اندازه یک ذره احساس بد بینى و ضعف نمى کنم... .
و در بیان کوتاه و در عین حال گویایى مى فرماید:
اراده انسان مؤمن بر هرگونه سلاح و تجهیزاتى تفوق دارد.
و در افقى بزرگتر و فراگیرتر مى فرماید:
براى یک کشور نیروى انسانى همه چیز است ما اگر نیروى انسانى نداشته باشیم هیچ چیزى نداریم.
انسان به اقتضاء روح الهى که در او دمیده شده داراى روح و حقیقتى نامتناهى است و همواره کمال مطلق را مى طلبد و در بینش و گرایش مطلق خواه است و حرکت و جهت گیرى زندگى خویش رادر هر جهت قرار دهد هرگز متوقف نمى گردد و بدیهى است که جز با پیوند و ارتباط با وجود نامتناهى و منبع و سرچشمه همه کمالات آرام نمى گیرد و دل او جز با خدا اشباع و پر نمى گردد: الا بذکر اللّه تطمئن القلوب (رعد / 28): خداى خالقى که همه پدیده ها و مخلوقات را براى او و تحت تسخیر و فرمان او در آورده تا در رسیدن به مقصد حقیقى و ارتباط با مبدأ و مقصود نامتناهى و سیر و سلوک دشوار الى اللّه از آنها بهره گیرد و این حرکت و سلوک در فطرت و آفرینش او قرار گرفته است.
یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملقیه (انشقاق / 6)
انسان یک موجودى است بى نهایت و متصل به خدا و داراى دل خداشناس، یعنى همانى که در حیوان نیست همانى که در جماد نیست و داراى توانایى بى پایان در دگرگون کردن جهان و افکندن طرحى نو براى زندگى انسان و رفتن تا اعماق امکانات مادى عالم است. انسان هیچ محدود نیست طبق بینش اسلامى.
در جهان بینى اسلامى انسان منزوى و منفرد از دیگران دیده نشده و استعدادها و توانمندیهایش جز در پیوند و ارتباط با دیگر همنوعانش شکوفایى و فعلیت نمى یابند. لذا یکى از بهترین و مؤثرترین راه هاى ارتباط با خدا و تقرب به کمال مطلق و خلیفة اللّه شدن، احساس همدردى و ارتباط سازنده برقرار کردن با انسان هاى دیگر و تلاش براى کمک اصلاح امور اجتماعى و همگانى، معرفى شده است؛ چرا که اسلام خدا و مردم را در مقابل هم تعریف نمى کند و خشنودى و خدمت به بندگان را موجب جلب رضایت و عنایت الهى مى داند تا جایى که خدا وقتى مى خواهد رهبر و ولّى و سرپرست امت اسلامى را معرفى و تکلیف مسلمانان بعد از پیامبر اکرم(ص) را روشن کند، از بین همه امتیازات و ویژگى هاى مختص به على(ع) دست روى انفاق آن حضرت در حال نماز گذاشته است؛ یعنى قائم مقام خدا و سکان دار امت اسلامى باید کسى باشد که در اوج خلوت و ارتباط با خدا از خلق خدا و نیاز بندگان غافل نباشد و هرگز عبادت و عرفان او را از مسائل اجتماعى و اهتمام به امور دیگران غافل نسازد.
احساس مسئولیت و وظیفه در برابر خدا، رهبران و کارگزاران را در برابر مردم موظف و مکلف ساخته و خدمت به آنان را فلسفه حکومت و محور همه اقدامات را فراهم نمودن شکوفایى استعدادهاى انسانى و رسیدن او به کمال قرار مى دهد فلسفه حکومت در اسلام و آن پایه و اساسى که حکومت اسلامى بر آن قرار مى گیرد عبارت است از وظیفه الهى که عبارت از وظیفه خدمت به مردم است... حکومت در بینش الهى یک وسیله یى، است یک مسئولیتى است که کسانى آن را قبول مى کنند تا به مردم خدمت کنند و خدمت به مردم فقط خدمت به شکم مردم و زندگى حیوانى مردم نیست این جزوى از خدماتى است که حکومت باید به مردم تحویل بدهد و در اختیار مردم بگذارد مهمتر از مسائل زندگى مادى مردم، معنویات مردم، استعدادهاى مردم، رشد فکرى مردم و خلاصه انسان ابتدایى را به صورت یک انسان کامل خواستن و مقدمات این حرکت بلند مدت را براى افراد جامعه فراهم کردن است.
آنچه ذکر شد برخى از مهم ترین اصول زیرساز سیاست در اندیشه هاى متفکر فرزانه و بزرگ عالم اسلام حضرت آیة اللّه خامنه اى دام ظله العالى مى باشد و بخاطر جلوگیرى از طولانى شدن، از بیان سایر اصول مانند اهداف و فلسفه وجودى سیاست و حکومت و جایگاه مردم در نظام سیاسى اسلام (مردم سالارى دینى) و... اجتناب شد.
منبع: حصون ، بهار 1385، شماره 7
/خ