مقدمه
قرن نوزدهم که اوج تحقیقات علمى در عالم غرب است، قرن جدایى از دین و طرد دین از صحنه زندگى است، این تفکر، اثر سوء گذاشت و برخى از علماى دین را صرفا به مسائل ذهنى دینى محدود و محصور کرد لذا از واقعیت زندگى و حوادث دنیاى خارج و تحولات عظیمى که به وقوع پیوست، بى خبر ماندند و به یک سلسله مسائل فقهى و غالبا فرعى محدود شدند. مسائل اصلى فقه مثل جهاد و تشکیل حکومت و اقتصاد جوامع اسلامى و خلاصه فقه حکومتى و فقه سیاسى منزوى و متروک و نسیا منسیّا شد.روى آوردن به فقه سیاسى و استخراج احکام الهى در همه شئون یک حکومت و نظر به همه احکام فقهى با نگرش سیاسى ـ یعنى ملاحظه تأثیر هر حکمى از احکام در تشکیل جامعه نمونه و حیات طیبه اسلامى، امروز یکى از واجبات اساسى در حوزه فقه اسلامى است.
آنچه در این مقاله مى آید تلاش به فراخور یک مقاله در جهت گردآورى و تنظیم نظرات فقهى مقام معظم رهبرى درباره برخى مسایل فقه سیاسى، از جمله ولایت فقیه، جهاد و دفاع، امر به معروف و نهى از منکر، انتخابات، تعامل با دولت و نظام حاکم، بیت المال، اموال دولتى و نظارت است.
در این مقاله سعى شده در بیشتر موارد، صرفا آن دسته از نظرات ایشان مورد توجه باشد که به نوعى حاوى حکمى از احکام فقهى است و از پرداختن به نظرات تحلیلى و مبانى و فلسفه سیاسى احکام پرهیز شده است. نظرات گردآورى شده در اغلب موارد، عین مطالبى است که معظم له به زبان رانده و یا مکتوب نموده اند، لیکن در برخى موارد به ویژه درباره احکام استفاده شده از رساله اجوبة الاستفتائات، نظرات منسوب به ایشان، تلفیقى از سؤال و جواب آمده در آن است.
الف. ولایت فقیه
یک. معنا و مفهوم ولایت فقیه
1. معناى ولایت فقیه :
ولایت فقیه، جایگاه مهندسى نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیرى از انحراف به چپ و راست است. این اساسى ترین و محورى ترین مفهوم و معناى ولایت فقیه است.اصل ولایت فقیه یعنى ایجاد میلیونها رابطه دینى میان دلهاى مردم با محور و مرکز نظام.
ولایت فقیه عبارت است از حکومت فقیه عادل و دین شناس.
2. معناى ولایت مطلقه فقیه :
بعضى خیال مى کنند که این ولایت مطلقه فقیه که در قانون اساسى آمده، معنایش این است که رهبر مطلق العنان است و هر کار که دلش بخواهد مى تواند بکند. معناى ولایت مطلقه، این نیست. رهبرى بایستى مو به مو قوانین را اجرا کند و به آنها احترام بگذارد. منتهى در مواردى اگر مسئولان و دست اندرکاران امور بخواهند قانونى را که معتبر است مو به مو عمل کنند، دچار مشکل مى شوند،... رهبرى مرجع است. ... رهبرى بررسى و دقت مى کند و اگر احساس کرد که به ناگزیر باید این کار را بکند، آن را انجام مى دهد. جاهایى هم که به صورت معضل مهم کشورى است به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع مى شود. این، معناى ولایت مطلقه است.دو. وجوب اطاعت از اوامر ولى فقیه
اطاعت از حکم ولى فقیه بر همگان واجب است و فتواى مرجع تقلید نمى تواند با آن معارضه کند.ولایت فقیه... حکم شرعى تعبّدى است که مورد تأیید عقل نیز مى باشد.
براساس مذهب شیعه همه مسلمانان باید از اوامر ولایى ولایت فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهى او باشند؛ و این حکم، شامل فقهاى عظام هم مى شود چه رسد به مقلدین آنان.
اطاعت از دستورات حکومتى ولى امر مسلمین بر هر مکلفى ولو این که فقیه باشد، واجب است و براى هیچ کس جایز نیست که با متصدى امور ولایت به این بهانه که خودش شایسته تر است مخالفت نماید.
سه. دامنه اطاعت از اوامر ولى فقیه
1. مسائل مربوط به اداره کشور :
در مسایل مربوط به اداره کشور اسلامى و امورى که به عموم مسلمانان ارتباط دارد، نظر ولى امر مسلمین باید اطاعت شود. ولى در مسائل فردى محض، هر مکلفى باید از فتواى مرجع تقلیدش پیروى نماید.2. مسایل عمومى جامعه :
در مسایل عمومى جامعه اسلامى که یکى از آنها دفاع از اسلام و مسلمین بر ضد کفار و مستکبران متجاوز است، اطاعت از حکم ولى امر مسلمین واجب است.3. تعطیلى احکام شرعى :
حکم به تغییر و تعطیلى احکام شرعى در صورت صلاحدید ولى امر مسلمین به دلیل مصالح عمومى مسلمانان به حسب موارد، مختلف است.4. تعارض با اختیارات و تصمیمات آحاد مردم :
تصمیمات و اختیارات ولى فقیه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امّت، مقدم و حاکم است.5. تخریب مسجد و موقوفات :
خراب کردن مسجد و مدرسه وقفى فى نفسه جایز نیست، مگر در صورتى که مصلحت اهم غیر قابل چشم پوشى اقتضا کند.خراب کردن تمام مسجد یا قسمتى از آن جایز نیست، مگر در صورت وجود مصلحتى که اهمیت ندادن و بى توجهى به آن ممکن نباشد.
6. تعارض با مالکیت و حقوق افراد :
جواز تملک املاک دیگران توسط دولت بر طبق قوانین و مقررات خاص و با استناد به قانون خرید و استملاک زمینهایى که دولت و شهردارى ها براى اجراى طرحهاى عمومى به آنها نیاز دارند، با مالکیت فردى و با حقوق شرعى و قانونى مالک منافات ندارد.7. نقض اوامر توسط ولى امر جدید :
احکام ولایى و انتصابات صادره از طرف ولى امر مسلمین اگر هنگام صدور، موقت نباشد، همچنان استمرار دارد و نافذ خواهد بود، مگر این که ولى امر جدید مصلحتى در نقض آنها ببیند و آنها را نقض کند.8. اجراى حدود :
ولایت بر اجراى حدود در عصر غیبت اختصاص به ولى امر مسلمین دارد.9. اختیار سهمین مبارکین :
اختیار سهمین مبارکین به طور کلى مربوط به ولى امر مسلمین است.چهار. عدم اعتقاد به ولایت فقیه
عدم اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه، اعم از این که بر اثر اجتهاد باشد یا تقلید، در عصر غیبت حضرت حجت (ارواحنا فداه) موجب ارتداد و خروج از دین اسلام نمى شود.اگر کسى به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به ولایت فقیه رسیده باشد، معذور است؛ ولى ترویج اختلاف و تفرقه بین مسلمانان براى او جایز نیست.
کسى که به نظر خود براساس استدلال و برهان به عدم پذیرش ولایت فقیه رسیده، معذور است.
پنج. دفاع از ولایت فقیه و التزام به آن
1. دفاع از ولایت فقیه :
من هم مثل یکى از شما، از نظام اسلامى، از رهبرى اسلامى و از ولایت فقیه به عنوان ستون فقرات این نظام باید دفاع کنم. وظیفه من است. تکلیف شرعى است. مسأله شخصى نیست.2. خدشه در التزام به ولایت فقیه :
خدشه در التزام به ولایت فقیه و تبعیت از رهبرى، خدشه در کلیت نظام اسلامى است و این جانب این را از هیچ کس و هیچ دسته و گروهى تحمل نخواهم کرد.شش. جایگاه ولایت فقیه در فقه و نظام اسلامى
التزام به ولایت فقیه قابل تفکیک از التزام به اسلام و ولایت ائمه معصومین(ع) نیست.1. از مسلّمات فقه شیعه :
ولایت فقیه جزو مسلّمات فقه شیعه است. جزو چیزهاى روشن و واضح در فقه شیعه است.امروز، حکومت اسلامى و ولایت فقیه جزو واضحات فقه اسلامى و اعتبارات عقلایى است، یعنى اگر انسان بخواهد با تکیه به اعتبارات عقلایى حرف بزند، این نظریه جزو روشن ترین و واضح ترین و قابل دفاع ترین نظریه ها است.
2. جایگاه مهندسى نظام :
ولایت فقیه جایگاه مهندسى نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیرى از انحراف به چپ و راست است. پاسدارى و دیده بانى حرکت کلى نظام به سمت هدفهاى آرمانى و عالى اش، مهم ترین و اساسى ترین نقش ولایت فقیه است.3. معناى جامعه اسلامى :
اگر این مسأله معنوى را از جامعه اسلامیمان سلب کنیم و به سمت همان فرمهاى رایج دنیایى برویم، معناى جامعه اسلامى ما از بین خواهد رفت.ولایت فقیه پایه اصلى این بناى شامخ و به معناى حاکمیت دین و تقوا بر زندگى اجتماعى یک ملّت است.
4. از ارکان مذهب شیعه :
ولایت فقیه در رهبرى جامعه اسلامى و اداره امور اجتماعى ملت اسلامى در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقّه اثنى عشرى است که ریشه در اصل امامت دارد.ولایت فقیه از شئون ولایت و امامت است که از اصول مذهب مى باشد، با این تفاوت که احکام مربوط به ولایت فقیه مانند سایر احکام فقهى از ادله شرعى استنباط مى شوند.
ب. جهاد و دفاع
یک. جهاد ابتدایى
1. حکم جهاد ابتدایى :
جهاد ابتدایى، واجب کفایى است.2. حکم به جهاد ابتدایى :
اقوى این است که فقیه جامع الشرایط متصدى ولایت امر مسلمین در صورت اقتضاى مصلحت مى تواند حکم به جهاد ابتدایى دهد.دو. جهاد دفاعى
1. حکم جهاد دفاعى :
جهاد دفاعى که اظهر مصادیق دفاع هم هست، واجب عینى است.دفاع از سرزمین اسلامى بر یکایک آحاد مردم مسلمان واجب است.
در تمام کتب فقهى ـ که بحث جهاد در آن مطرح شده ـ آمده است اگر کفار بیایند و بلد مسلمین را تصرف یا احاطه کنند، هیچ یک از فقهاى مسلمین ـ قدیم و جدید ـ در وجوب عینى جهاد در این مورد، تردیدى نکرده است. همه مذاهب اسلامى در این معنا هم عقیده هستند.
2. دفاع از اسلام و مسلمین :
دفاع از اسلام و مسلمین واجب است.مسلمانان باید در دفاع از اسلام جدى تر باشند و خودشان را به معناى واقعى کلمه، سرباز اسلام بدانند و به مقتضاى این سربازى عمل کنند.
بر مسلمان مهاجر به کشورهاى غیر اسلامى واجب است در آنجا به مقدارى که توانایى دارد مبادرت به دفاع از اسلام و مسلمین نماید.
3. دفاع از سرزمین فلسطین :
تحقیقا امروز در زندگى مسلمین و در آفاق اسلامى، هیچ مسأله اى به اهمیت و خطورت مسأله فلسطین نیست. بیش از چهل سال است که به تدریج مسلمین را با غصب بخشى از خانه خودشان عادت داده اند. ... حکم اسلامى این قضیه واضح است (وجوب عینى جهاد)، احدى از مسلمین درباره حکم منطبق بر قضیه فلسطین تردیدى ندارد.همه مسلمین در همه جاى عالم، تکلیف شرعى خودشان بدانند که از این مبارزانى که امروز به نام اسلام (در فلسطین) مبارزه مى کنند حمایت نمایند. امروز، هیچ علاجى جز این نیست. این حمایت بایستى وسیع و همه جانبه باشد. هم حمایت سیاسى، هم حمایت تبلیغاتى، هم حمایت اخلاقى و هم حمایت نظامى لازم است. هرچه ممکن بشود، لازم و تکلیف است. مسلمین دنیا ببینند کدامیک از انواع این حمایت ها را مى توانند بکنند. هرچه را که دانستند، تکلیف شرعى آنهاست و از آن، نباید تخلف بکنند.
مبارزه براى استنقاذ فلسطین باید معناى حقیقى مبارزه را داشته باشد. مبارزه، نقطه مقابل سازش است. در این مسأله، سازش، خیانت و مبارزه، وظیفه است.
بر همه ملتها و دولتها واجب است که مسأله اسلامى فلسطین را در زمره مسائل درجه اول خود دانسته و به قدر وسع خود به آن کمک کنند.
همه ما وظیفه شرعى داریم و اسلام بر ما واجب کرده است به مردم فلسطین کمک کنیم.
ما دفاع از ملت فلسطین را وظیفه اسلامى و واجب امت اسلامى مى دانیم.
امروز، فریاد ملت فلسطین بلند است که یا للمسلمین! جواب این فریاد بر تک تک مسئولان دولتهاى اسلامى واجب و لازم است. خداى متعال آنها را مؤاخذه خواهد کرد. همه ما وظیفه داریم. این بالاتر از ملاحظات سیاسى است، اگر چه عقل سیاسى هم اقتضا مى کند که امروز، همه دنیاى اسلام پشت به پشت و دست در دست هم در مقابل صهیونیسم غاصب و متجاوز بایستند. این خطر براى همه دنیاى اسلام است.
در مسأله فلسطین آنچه که هدف است استنقاذ فلسطین است یعنى محو دولت اسرائیل. فرقى بین سرزمینهاى قبل از سال 67 و بعد از آن نیست. هریک وجب از خاک فلسطین یک وجب از خانه مسلمین است. هر حاکمیتى غیر از حاکمیت مردم فلسطین و حاکمیت مسلمین بر کشور فلسطین، حاکمیت غاصب است. حرف، همانى است که امام راحل عظیم الشأن فرمود: اسرائیل بایستى محو بشود.
4. کمک به مردم عراق :
کمک به مردم مظلوم عراق واجب است.5. خطر کشته شدن در دفاع :
اگر مکلف طبق تشخیص خود احساس کند که کیان اسلام در خطر است باید براى دفاع از اسلام قیام کند حتى اگر در معرض کشته شدن باشد.اگر مؤمنى در جایى از جهان در راه اجراى احکام اسلامى یا در تظاهرات و یا در راه اجراى فقه جعفرى کشته شود، اجر و ثواب شهید را دارد.
6. اذن در دفاع :
دفاع از اسلام و مسلمین واجب است و متوقف بر اذن والدین نیست.7. احکام شهید :
سقوط تکلیف غسل و کفن شهید از احکام اختصاصى شهیدى است که در میدان جنگ کشته شود.8. حق تعیین سرنوشت ایران :
هرگاه کفار به سرزمین اسلامى حمله کنند و کسانى از آنان به دست مسلمین اسیر شود، سرنوشت اسیران جنگى در دست حاکم اسلامى است و آحاد مسلمانان حق تعیین سرنوشت اسراء را ندارند.9. حضور بانوان در میدان جنگ :
این را اسلام براى بانوان واجب نکرده و از دوش آنها برداشته است، چون با طبیعت جسمى و نیز با عواطف آنها سازگار نیست.10. تترّس کفار به مسلمانان :
حفظ نظام ایجاب مى کند که در جهاد، اگر کفار، متترس به مسلمین شدند ـ یعنى اسرا یا شهروندان مسلمان را جلوى خودشان گذاشتند تا ما نتوانیم به آنها حمله کنیم ـ گمان مى کنم بین علما خلافى نباشد، لااقل خیلى ها از شیعه و سنى گفته اند که کشتن این مسلمانان ایرادى ندارد و دیه هم پرداخت نمى شود با این که قتل نفس حرام است.11. به کارگیرى سلاحهاى کشتار جمعى :
ما اصلاً، منطقا و مبنائا با سلاحهاى کشتار جمعى به این شکل موافق نیستیم. در زمان جنگ هم سلاحهاى میکربى و شیمیایى را ممنوع دانستیم.ادامه دارد...
/خ