حضور در صحنه های حساس اسلام
قبل از این که موضع گیری های حق گرایانه و حق گویانه مهم باشد، حاضر بودن در صحنه و این که انسان در هیچ صورتی میدان انواع جهاد را خالی نکند بسیار مهم است و جناب عمار بن یاسر این چنین بود. او در غالب اتفاقات مهم تاریخ صدر اسلام و نیز پس از رحلت رسول خدا صلّی الله علیه و آله حاضر بوده و چهره ای مؤثر از خود به نمایش گذاشته است.طبق برخی از نقل ها او در زمان حیات رسول خدا صلّی الله علیه و آله جزء مهاجران به حبشه بود. همچنین در هجرت به مدینه و هنگام ساخت مسجد قبا و نیز در همه جنگ ها همراه آن حضرت بوده است تا جایی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله از مقام او در نزد خود فرموده اند. [1]
جناب عمار در دوران خلفاء نیز، در امور مهم سیاسی و اجتماعی و جنگ ها شرکت می کرد و به طور کلی شاید واقعه مهمی نبود مگر این که عمار نیز در جریان آن حضوری فعال و مؤثر داشت.
صراحت و صداقت
تاریخ، انسان ها را به تصمیم هایشان در مواقع حساس می شناسد و عمار بن یاسر از جمله افرادی است که نام او در صداقت و صراحت در حمایت از حق، زبانزد و مثال زدنی است. زمانه او پس از رحلت رسول خدا صلّی الله علیه و آله به گونه ای بود که دیانت ظاهری، دوشادوش سیاست غیردینی، اغلب مردم را دچار بی بصیرتی، بی تفاوتی یا انحراف کرده بود.جبهه حق در آن مقطع، با مشکلات بزرگی از جمله سخت به نظر رسیدن تشخیص حق به خاطر تبلیغات مزورانه باطل بود و این که اگر کسی هم مثل جناب عمار آن را تشخیص می داد، دفاع از آن مستلزم جرأت و آزادگی بود.
هنگامی که بسیاری خواص و شخصیت های شناخته شده صدر اسلام هر یک به دلایلی دست از حمایت از حق بر داشته بودند عمار بن یاسر ثابت کرد که فرموده رسول خدا صلّی الله علیه و آله در مورد او بی جهت نبوده است.
حضرت فرمودند: «عَمَّارٌ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَمَّارٍ یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُ دَار؛ [2] عمار با حق و حق با عمار است؛ عمار گِرد حق میچرخد هرجا که باشد.» تنها با صداقت و صراحتی که عمار داشت توانست این مدال زرین را از رسول خدا صلّی الله علیه و آله دریافت کند.
آری! این صراحت و صداقت او در تبعیت از جبهه حق بود که او را به نماد و زبان گویای جبهه حق مبدل ساخت. برای نمونه به برخی از موضع گیری های صریح و صادقانه این یار با سابقه اسلام ناب و انقلابی اشاره می کنیم.
سبقت در دین اسلام
یکی از مهمترین شاخصه های افتخارآمیز مسلمانان در صدر اسلام، سبقت در ایمان آوردن به رسول خدا صلّی الله علیه و آله است. بر همین اساس است که حضرت علی علیه السلام و حضرت خدیجه سلام الله علیها بر دیگر زنان و مزدان امت اسلامی برتری دارند.گرویدن به دین اسلام آن هم در موقعی که هنوز افراد انگشت شماری به او پیامبر خدا ایمان آورده بودند، انتخابی سخت و خطرناک به نظر می رسید و نشان دهنده فهم و تیزبینی در تشخیص حق بود و طبق نقلی، عمار بن یاسر هفتمین گرونده به دین اسلام بوده است. [3]
عمار و استفاده از تاکتیک تقیه
فهم صحیح او از دین موجب شد وقتی زیر شکنجه های کفار در حال جان دادن بود در حالی که قلبی آکنده از ایمان داشت برای نجات جان خود به تقیه روی بیاورد.آیه قرآن کریم او را این چنین توصیف کند: «مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمان؛ [4] کسی که تحت فشار واقع شد در حالى که قلبش آرام و با ایمان است.» این موضع و تصمیم نیز از جمله تصمیم های راهبردی جناب عمار است که هم زمان، ایمان و جان او را حفظ کرد.
شرکت در جنگ های دوران خلفاء
پس از اتخاذ تدبیر مصلحت اندیشانه امیرالمؤمنین برای دوری از آشوب و فتنه در بین صفوف مسلمین، جناب عمار و دیگر یاران آن حضرت از ایشان اجازه یافتند تا با خلفاء همراهی کرده و امت اسلامی را یاری نمایند. عمار در زمان خلافت خلیفه اول در جنگ یمامه شرکت کرد. [5] این موضع نیز، بسیار هوشمندانه بود و باعث شد شخصیت عمار همچنان در صحنه و نشانه باقی بماند.هنگامی که بسیاری خواص و شخصیت های شناخته شده صدر اسلام هر یک به دلایلی دست از حمایت از حق بر داشته بودند عمار بن یاسر ثابت کرد که فرموده رسول خدا صلّی الله علیه و آله در مورد او بی جهت نبوده است.
مدافع و پی گیر ولایت و حق امیرالمؤمنین
جناب عمار از هر فرصتی برای تبلیغ در جهت تحقق رهبری امام علی علیه السلام استفاده می کرد. او پس از دفاع از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در جریان سقیفه همچنان پیگیر حق آن حضرت بود و از هر فرصتی برای تحقق آن مهم بهره می برد.مثلاً در زمان خلیفه دوم این جمله از عمار بن یاسر نقل شده است که: «لَو قَد ماتَ عُمَر لَبایَعتُ علیاً؛ [6] اگر عمر بمیرد، با علی (علیهالسّلام) بیعت میکنم.» و هنگامی که پس از خلیفه دوم برای انتخاب جانشین او جلسه ای برگزار شد و عمار نیز در دفاع از علی علیه السلام سخنرانی کرد، با انتقاد برخی روبرو شد ولی همچنان بر موضع خود ثابت قدم بود.
پس از کشته شدن خلیفه سوم، یکی از سخنرانی های بسیار مؤثر برای اجتماع مردم پیرامون امام علی علیه السلام، خطابه عمار است که در مقایسه با دیگران، از جدیت و شدت بیشتری برای تحقق رهبری امیرالمؤمنین علیه السلام برخوردار بود. [7]
عمار در برابر عمروعاص
یک محور اصلی در جنگ صفین، مبارزه تبلیغی و روشنگری بود. عمروعاص به عنوان سیاست باز کارکشته جبهه باطل به سراغ جناب عمار آمد تا بلکه بتواند با پیروزی در معرکه جدل، معادلات روانی میدان را به نفع جبهه معاویه تغییر دهد.در این مواجهه بسیار جالب توجه، جناب عمار فرصت هرگونه سوء استفاده حریفش از مناظره را گرفت و با استدلال های بُرنده، پیروز قطعی این معرکه شد تا بار دیگر، جایگاهش در حق گویی و روشنگری را به اثبات برساند.
در قسمتی از این جدال تماشایی، عمروعاص که از درِ صلح خواهی وارد شده بود در همان ابتدا با نهیب پیروزمندانه عمار مواجه شد که خود و جبهه خود را از هر جهت برتر از جبهه عمروعاص معرفی کرد و باعث شد تا عمروعاص با آن همه تجربه در مکر و حیله، ناخودآگاه به حقانیت عمار و سپاهیان امیرالمؤمنین علیه السلام اعتراف کند.
آن گاه، جناب عمار، از همین فرصت استفاده کرده و می گوید: «الحَمدُ لِلّهِ الذی أَخَرَجَها مِن فیکَ إَنَّها لی وَ لِأَصحابی القِبلةُ وَ الدینُ وَ عِبادَةُ الرحمنِ وَ النبِیِّ ثلّی الله علیه و آله وَ الکِتابُ مِن دونِکَ وَ دونِ أَصحابِکَ؛ [8]
سپاس خدایی را که این سخنان را از دهان تو بیرون آورد و اعتراف کردی که آن قبله، آن دین و ستایش خدای رحمان، پیامبر صلّی الله علیه و آله و قرآن بدون مشارکت تو و یارانت، از آن من و یاران من است.»
اگر در یک جمله بخواهیم اثر این میدان داری جناب عمار را توصیف کنیم باید بگوییم عمار، کسی بود که آن جایی که باید، حضور داشت و آن چه را باید با هوشیاری و بصیرت تمام بر زبان می آورد؛ به همین خاطر، نقش تعیین کننده ای در خنثی ساختن تلاش تبلیغاتی جبهه باطل داشت.
پی نوشت
[1] عبد الملک بن هشام ابن هشام، السیرة النبویة (دار المعرفة: بیروت، بیتا)، ج 1, 497.
[2] ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع - قم، چاپ: اول، 1385ش / 1966م، ج1 ؛ ص223.
[3] علی بن محمد ابن اثیر، أسد الغابة (دار الفکر: بیروت، ۱۴۰۹)، ج 3, 627.
[4] سوره نحل، آیه 106.
[5] یوسف بن عبد الله ابن عبد البر، الاستیعاب (نهضة مصر: بیروت، ۱۴۱۲)، ج 3, 1136.
[6] عبد الحمید بن هبه الله ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة (ابن أبی الحدید) (مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی (ره): قم، ۱۴۰۴)، ج 2, 25.
[7] همان، ج 4، 8.
[8] نصر بن مزاحم، وقعة صفین (مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی (ره): قم، ۱۴۰۴)، 338.