بررسی آیه « محمد رسول الله... » و تبرئه خلفاء (3)

ابوقتاده گوید : سالی که جنگ حنین اتفاق افتاد ، همراه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودم ، وقتی که دو لشکر روبروی هم قرار گرفتند ، مسلمانان فرار می کردند ، سپس بر می‌گشتند . مردی از مشرکان را دیدم که با یک مسلمان می‌جنگید ، آن دو را دور زدم تا از پشت شمشیری بین گردن و شانه‌اش وارد کردم ، آن مرد مشرک برگشت و مرا به خودش
دوشنبه، 2 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی آیه « محمد رسول الله... » و تبرئه خلفاء (3)
بررسی آیه « محمد رسول الله... » و تبرئه خلفاء (3)
بررسی آیه « محمد رسول الله... » و تبرئه خلفاء (3)






فرار عمر در جنگ حنین :

محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش می‌نویسد :
عَنْ أَبِی قَتَادَهَ رضى الله عنه قَالَ خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم عَامَ حُنَیْن ، فَلَمَّا الْتَقَیْنَا کَانَتْ لِلْمُسْلِمِینَ جَوْلَه ٌ، فَرَأَیْتُ رَجُلاً مِنَ الْمُشْرِکِینَ عَلاَ رَجُلاً مِنَ الْمُسْلِمِینَ ، فَاسْتَدَرْتُ حَتَّى أَتَیْتُهُ مِنْ وَرَائِهِ حَتَّى ضَرَبْتُهُ بِالسَّیْفِ عَلَى حَبْلِ عَاتِقِهِ ، فَأَقْبَلَ عَلَىَّ فَضَمَّنِی ضَمَّهً وَجَدْتُ مِنْهَا رِیحَ الْمَوْتِ ، ثُمَّ أَدْرَکَهُ الْمَوْتُ فَأَرْسَلَنِی، فَلَحِقْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فَقُلْتُ مَا بَالُ النَّاسِ قَالَ أَمْرُ اللَّهِ ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ رَجَعُوا ... .
ابوقتاده گوید : سالی که جنگ حنین اتفاق افتاد ، همراه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودم ، وقتی که دو لشکر روبروی هم قرار گرفتند ، مسلمانان فرار می کردند ، سپس بر می‌گشتند .
مردی از مشرکان را دیدم که با یک مسلمان می‌جنگید ، آن دو را دور زدم تا از پشت شمشیری بین گردن و شانه‌اش وارد کردم ، آن مرد مشرک برگشت و مرا به خودش چسپاند و فشار داد ، بوی مرگ را احساس کردم ، مرا رها کرد و بر زمین افتاد و مرد . عمر را ملاقات کردم ، گفتم چرا مردم فرار می‌کنند ؟ گفت امر و دستور خداوند این است .
صحیح بخاری ، ج ۴ ص ۵۸ ، ح۳۱۴۲ ، کتاب فرض الخمس، ب ۱۸ ، باب مَنْ لَمْ یُخَمِّسِ الأَسْلاَبَ و ج ۵ ص ۱۰۰ ، کتاب المغازى ، ب ۵۴ ، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ( وَیَوْمَ حُنَیْن ... ، ح ۴۳۲۱ و صحیح مسلم ، ج ۵ ص ۱۴۸
صالحی شامی در سبل الهدی می‌نویسد :
وکان المسلمون بلغ أقصى هزیمتهم مکه ، ثم کروا بعد وتراجعوا ، فاسهم لهم رسول الله ، صلى الله علیه وسلم ، جمیعا ، وکانت أم الحارث الانصاریه آخذه بخطام جمل الحارث زوجها ، وکان یسمى المجسار فقالت : یا حار أتترک رسول الله ، صلى الله علیه وسلم ، والناس یولون منهزمین ؟ وهی لا تفارقه ، قالت : فمر علی عمر بن الخطاب فقلت : یا عمر ما هذا ؟ قال : أمر الله تعالى .
الصالحی الشامی ، محمد بن یوسف (متوفای۹۴۲هـ) ، سبل الهدى والرشاد فی سیره خیر العباد ، ج ۵ ، ص ۳۳۱ ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۴هـ .
در جنگ حنین مسلمانان فرار کردند تا جایی که برخی از آن‌ها تا مکه رسیده بودند ، سپس برگشتند ، رسول خد برای هر کدام سهمی تعیین کرد . ام الحارث انصاری افسار شتر همسرش حارث را که مجسار نام داشت گرفته بود و می‌گفت : ای حارث ! آیا رسول خدا را تنها می‌گذاری ؟ مردم همه در حال فرار بودند ؛ اما این زن شوهرش را رها نمی‌کرد . خود او می‌گوید : عمر از کنار من در حال فرار بود ، گفتم : ای عمر این چه کاری است که می‌کنید ؟ عمر گفت : فرمان خدا است .
ابن حجر عسقلانی در فتح الباری ، عینی در عمده القاری ، شوکانی در نیل الأوطار و عظیم آبادی در عون المعبود در توجیه این سخن عمر که فرارش را به خداوند نسبت داده است می‌نویسند :
قوله ( أمر الله ) أی حکم الله وما قضى به .
یعنی مراد عمر از این که گفته «امر الله» این است که قضا و قدر الهی این است که ما فرار کنیم ! .
العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ) ، فتح الباری شرح صحیح البخاری ، ج ۸ ، ص ۲۹ ، ، تحقیق : محب الدین الخطیب ، ناشر : دار المعرفه - بیروت .
العینی ، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای۸۵۵هـ) ، عمده القاری شرح صحیح البخاری ، ج ۱۷ ، ص ۲۹۹ ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت .
العظیم آبادی ، محمد شمس الحق (متوفای۱۳۲۹هـ) ، عون المعبود شرح سنن أبی داود ، ج ۷ ص ۲۷۵ ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه : الثانیه ، ۱۹۹۵م .
اگر این توجیه عمر را بتوان قبول کرد ، باید گفت که هیچ گناهکاری در عالم باقی نخواهد ماند ؛ زیرا همه گناهکاران می‌توانند اعمال بدشان را به این صورت توجیه کنند .
البته احتمال دارد منظور عمر این باشد که دستور خداوند این است که در این لحظه میدان جنگ را رها کرده و فرار نماییم ، چنانچه عینی در جایی دیگر از عمده‌ القاری می‌نویسد:
( قال : أمر الله ) ، أی : قال عمر : جاء أمر الله تعالى .
العینی ، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای۸۵۵هـ) ، عمده القاری شرح صحیح البخاری ، ج ۱۵ ، ص ۶۸ ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت .
که در این صورت عوارض بدتری خواهد داشت ؛ زیرا جناب خلیفه ، نه تنها فرار می‌کند که حتی فرار خود را به خداوند نسبت می‌دهد و آن را امر الهی می‌داند !!! ؛ زیرا :
اولا : این سخن خلاف دستور خداوند است که نهی صریح از فرار از جنگ دارد :
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار .
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که با انبوه کافران در میدان نبرد رو به رو شوید، به آنها پشت نکنید (و فرار ننمایید) .
وهر گونه فرار مواجه با غضب الهی و گرفتار آتش جهنم شدن می شمارد:
وَ مَن یُوَلِّهِمْ یَوْمَئذٍ دُبُرَهُ إِلا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیزًِّا إِلىَ‏ فِئَهٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ المَْصِیر . الأنفال / ۱۵ و ۱۶.
و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند- مگر آنکه هدفش کناره‏گیرى از میدان براى حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد- (چنین کسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهى است!
ثانیا این چنین تفکر ایشان یاد آور سخن مشرکان است که عدم ایمان خود را به مشیت خداوند نسبت می دادند:
سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِنْ شَیْء کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْم فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُون. َ الانعام: ۶/۱۴۸.
به زودى مشرکان (براى تبرئه خویش) مى گویند: «اگر خدا مى خواست، نه ما مشرک مى شدیم و نه پدران ما و نه چیزى را تحریم مى کردیم!» کسانى که پیش از آنها بودند نیز، همین گونه دروغ مى گفتند و سرانجام (طعم) کیفر ما را چشیدند. بگو: «آیا دلیل روشنى (بر این موضوع) دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید؟ شما فقط از پندارهاى بى اساس پیروى مى کنید، و تخمین هاى نابجا مى زنید.»

استاد عبد الکریم مصری منکر شجاعت ابوبکر و عثمان :

استاد عبد الکریم الخطیب مصری ، از اساتید دانشکده علوم تفسیر در شهر ریاض در سال ۱۹۷۳ م و ۱۹۷۵ م درباره شجاعت أبو بکر می‌نویسد :
فأبوبکر لم یعرف عنه أنه کان ذا مکانه معروفه فی مواقع القتال .
این که أبو بکر در جنگ‌ها جایگاه شناخته شده‌ای داشت باشد ، یافت نمی‌شود .
الخطیب ، عبد الکریم ، عمر بن الخطاب ، ص ۱۸۶ ، ط مصر ،۱۹۶۱م
و همچنین در کتاب دیگر خود می‌نویسد :
فحسان ابن ثابت ( رضی الله عنه ) لم یکن من المحاربین المعدودین فی میادین الحرب والنضال ، ومثله غیر واحد من صحابه الرسول کأبی بکر ، وعثمان .
حسان بن ثابت ، از جنگ آوران میدان جنگ و نبرد به شمار نیامده است ، همچنین بسیاری از صحابه مثل أبی و عثمان ...
الخطیب ، عبد الکریم‌، علی بن أبی طالب بقیه النبوه وخاتم الخلافه ، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۳ ، ناشر : مطبعه السنه المحمدیه ، ط مصر ، الطبعه الأولى ، ۱۳۸۶هـ

ابوبکرهیچ کار مثبتی در جنگ‌ها نکرده است :

در پایان مناسب است که به تصریح ابن أبی الحدید به نقل از استادش ابوجعفر اسکافی اشاره کنیم که می‌گوید :
وهو أضعف المسلمین جناناً ، وأقلهم عند العرب ترهً ، لم یرم قط بسهم ، ولا سل سیفاً ، ولا أراق دماً .
أبو بکر از تمام مسلمانان قلبش ضعیف تر و از همه مردم کمتر بود ، نه تیری انداخت و نه شمشیری کشید و نه خونی را ریخت .
إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی ، أبو حامد عز الدین بن هبه الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ) ، شرح نهج البلاغه ، ج ۱۳ ، ص ۱۷۰ ، تحقیق محمد عبد الکریم النمری ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م .
الجاحظ ، أبى عثمان عمرو بن بحر (متوفای۲۵۵هـ) ، العثمانیه ، ص۲۳۰ ، ناشر : دار الکتب العربی ـ مصر .

شجاعت ، از دیدگاه ابن تیمیه :

وقتی ابن تیمیه می بیند خلفای سه گانه در هیچ جنگی پیروز نبوده‌اند و در تمام جنگ‌های زمان رسول خدا هیچ کافری را نکشته‌اند ، برای توجیه این مطلب می‌گوید :
والقتال یکون بالدعاء کما یکون بالید قال النبی صلى الله علیه وسلم هل ترزقون وتنصرون إلا بضعفائکم بدعائهم وصلاتهم وإخلاصهم .
جنگ گاهی با دعاست ؛ همانطور که گاهی با دست صورت می گیرد ؛ رسول خدا صلی الله علیه ( وآله ) فرموده : آیا غیر از این است که شما با دعا و نیایش و اخلاص ضعیفانتان روزی داده شده و یاری می‌شوید ؟
الحرانی ، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیه أبو العباس (متوفای۷۲۸هـ) ، منهاج السنه النبویه ، ج۴ ، ص ۴۸۲ ، تحقیق د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسه قرطبه ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۶هـ .
و باز در جای دیگر با تحریف در معنای «شجاعت » می‌گوید :
إذا کانت الشجاعه المطلوبه من الأئمه شجاعه القلب ، فلا ریب أن أبا بکر کان أشجع من عمر، وعمر أشجع من عثمان وعلی وطلحه والزبیر ، وکان یوم بدر مع النبی فی العریش .
الحرانی ، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیه أبو العباس (متوفای۷۲۸هـ) ، منهاج السنه النبویه ، ج ۸ ، ص ۷۹ ، تحقیق د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسه قرطبه ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۶هـ .
اگر شجاعت مورد نیاز رهبران ، شجاعت قلبی باشد ، پس شکی در این نیست که ابوبکر از عمر شجاع تر بود و عمر نیز از عثمان و علی و طلحه و زبیر شجاع تر بود ؛ و او در روز بدر همراه با رسول خدا در خیمه نشسته بود !!!
پس در این صورت ، شجاعت بر دو قسم است : ۱. شجاعت به معنایی که همه انسان‌ها از آن می‌فهمند ؛ ۲. شجاعت به معنایی که ابن تیمیه فهمیده که همان نشستن بیرون از گود و تماشا کردن نبرد دیگران باشد .

آیا «رحماء بینهم» شامل عمر می‌شود؟ :

ویژگی دومی که خداوند در قرآن کریم برای همراهان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیان فرموده ، این است که آن‌ها با یکدیگر مهربان هستند ؛ یعنی نزاع و دشمنی بین مؤمنان نباید باشد که در حقیقت یکی از اصول و مبانی مشخصه جامعه اسلامی الفت و همدلی بین افراد آن مردم است.
اکنون و با توجه به این نکته نگاهی گذرا به زندگی خلیفه دوم می افکنیم تا ببنیم که آیا وی چنین ویژگی داشته‌ یا خیر ؟ .
در ابتدا نکاتی را در باره اخلاق نیکوی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله متذکر شده و سپس آن را با اخلاق عمر بن خطاب مقایسه خواهیم کرد تا ثابت شود که خلیفه دوم که ادعا می‌کرد ، خلیفه رسول خدا بوده است ، هیچ شباهتی از نظر اخلاقی با آن حضرت نداشته ؛ بلکه ذاتاً خشن و تند خو بوده است ؛ در نتیجه ، این آیه قرآن کریم که اصحاب پیامبر را «مهربان با یکدیگر» توصیف می‌کند ، شامل عمر بن الخطاب نخواهد شد و استدلال به این آیه به منظور انکار هجوم وی به خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها ، بی اساس و غیر قابل قبول است .

سیمای اخلاقی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) :

قرآن کریم از ویژگی هاى بارز رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، اخلاق خوش آن حضرت را بیان می کند و می فرماید : وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُق عَظِیم . القلم /۴ . و تو اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى‏ .
و از صفات برجسته رسول خدا صلی الله علیه وآله را مهربانى و ملایمت مى داند و خشونت و تندخویى را از وى نفى مى کند .
فَبِمَا رَحْمَه مِنْ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ . آل عمران، / ۱۵۹ .
به (برکت) رحمت الهى ، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى ! و اگر خشن و سنگدل بودى ، از اطراف تو ، پراکنده مى‏شدند .
علاوه بر قرآن کریم برخی از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و مورخان و صاحبان سیره به گوشه‌هایی از زیبائی‌های رفتاری و کرداری رسول خدا اشاره کرده اند که در قالب تعابیری بسیار جزاب و زیبا نقل شده است :
متقی هندی می نویسد :
کان دائم البُشر ، سهل الخلق ، لین الجانب لیس بفظّ ولا غلیظ ولا ضخّاب ولا فحّاش ولا عیّاب .
او پیوسته خوش رو ، داراى خلق و خوى راحت و نرم خو بود . آن حضرت خشن ، تندخو ، پرهیاهو ، ناسزاگو و عیب گیر نبود .
الهندی ، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای۹۷۵هـ) ، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال ، ج ۷ ، ص ۱۶۶ ، تحقیق : محمود عمر الدمیاطی ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۹هـ - ۱۹۹۸م .
طبرانی می‌نویسد‌ : کان رسول الله رحیماً رقیقاً حلیماً .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مهربان ، دلسوز و بردبار بود .
الطبرانی ، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای۳۶۰هـ) ، المعجم الکبیر ، ج ۱۹، ص ۲۸۸ ، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی ، ناشر : مکتبه الزهراء - الموصل ، الطبعه : الثانیه ، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م .

برخورد زییای پیامبر گرامی با خادم خویش:

انس بن مالک مى گوید:
خدمتُ رسولَ الله صلی الله علیه وآله وسلم عشر سنین ، لا والله ما سبّنی بسبّه قطّ ، ولا قال لی : أفّ قطّ ، ولا قال لشیء فعلتُه لِمَ فعلتَه ؟ ولا لشیء لم أفعله لِمَ لا فعلتَه .
من ده سال به رسول خدا صلی الله علیه وآله خدمت کردم ، به خدا سوگند ! هرگز به من ناسزا نگفت و هرگز کلمه أفّ (کنایه از انزجار) به من نگفت و هرگاه کارى انجام مى دادم ، نمى گفت چرا آن را انجام دادى ؟ و براى کارى که انجام ندادم ، نمى فرمود که چرا انجامش ندادى ؟ .
الشیبانی ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای۲۴۱هـ) ، مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج ۳ ، ص ۱۹۷ ، ناشر : مؤسسه قرطبه – مصر .
الصنعانی ، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ) ، المصنف ، ج ۹ ، ص ۴۴۳ ، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی ، ناشر : المکتب الإسلامی - بیروت ، الطبعه : الثانیه ، ۱۴۰۳هـ .
الجزری ، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) ، أسد الغابه فی معرفه الصحابه ، ج ۱ ، ص ۲۹ ، تحقیق عادل أحمد الرفاعی ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۷ هـ - ۱۹۹۶ م
اما آنچه که قرآن و تاریخ از ویژگی‌های اخلاقی رسول خدا صلی الله علیه وآله ترسیم می‌کند علمای اهل سنت عکس آن را در رفتار وخلق وخوی خلیفه دوم با مسلمانان نقل می‌کنند ، تندى و خشونت وی در برخورد با مردم و حتی بر اساس برخی از روایات ، گاهی با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را نیز از ویژگی‌های اخلاقی خلیفه دوم شمرده‌اند .
در این قسمت آن چه را در کتب اهل سنت در خشونت هاى خلیفه دوم آمده در چند بخش مورد بررسى قرار مى‌دهیم :

خشونت ذاتى عمر :

خشونت و تندخویى جزو سرشت او شده بود و شاید غیر از آن را براى خود نقص مى دانست . ابن ابى الحدید معتزلى در معرفى وى مى نویسد :
کان عمر شدیدَ الغِلْظَه ، وَعْرَ الجانب ، خَشِنَ المَلْمَس ، دائم العبوس ، کان یعتقد أنّ ذلک هو الفضیله وأنّ خلافه نقص .
عمر بسیار تندخو ، (گستاخ) نامهربان و بد برخورد بود . او پیوسته عبوس و ترش رو بود و باورش این بود که این تندخویى ها فضیلت است و خلاف آن نقص و عیب است .
إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی ، أبو حامد عز الدین بن هبه الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ) ، شرح نهج البلاغه ، ج ۶ ، ص ۳۷۲ ، تحقیق محمد عبد الکریم النمری ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م .
و محمد بن سعد در الطبقات الکبری می‌ نویسد :
کان أوّل کلام تکلم به عمر حین صعد المنبر أنّ قال : «اللّهم إنّى شدید ] غلیظ[ فلیّنى ، وإنّى ضعیف فقوّنی ، وإنّى بخیل فسخّنی .
نخستین سخنی که عمر بن الخطاب هنگام قرار گرفتن بر منبر گفت این بود :
خدایا من تندخویم ؛ پس مرا نرم و ملایم قرار ده ! و من ضعیفم ؛ پس مرا قوىّ ساز ! و من بخیلم ؛ پس مرا سخىّ گردان.
الزهری ، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای۲۳۰هـ) ، الطبقات الکبرى ، ج ۳ ، ص ۲۷۴ ، ناشر : دار صادر - بیروت .
البلاذری ، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای۲۷۹هـ) أنساب الأشراف ، ج ۳ ، ص ۳۹۲ ، .
إبن جوزی ، عبد الرحمن بن علی بن محمد أبو الفرج (متوفای۵۹۷هـ) ، صفه الصفوه ، ج ۱ ، ص ۲۸۰ ، تحقیق : محمود فاخوری - د.محمد رواس قلعه جی ، ناشر : دار المعرفه - بیروت ، الطبعه : الثانیه ، ۱۳۹۹هـ – ۱۹۷۹م .
السیوطی ، عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ) ، تاریخ الخلفاء ، ج ۱ ، ص ۱۳۹ ، تحقیق : محمد محی الدین عبد الحمید ، ناشر : مطبعه السعاده - مصر ، الطبعه : الأولى ، ۱۳۷۱هـ - ۱۹۵۲م .
الهیثمی ، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای۹۷۳هـ ، الصواعق المحرقه على أهل الرفض والضلال والزندقه ، ج ۱ ، ص ۲۵۶ ، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط ، ناشر : مؤسسه الرساله - لبنان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۷هـ - ۱۹۹۷م .
امیرمؤمنان على علیه السلام نیز در خطبه شقشقیّه (خطبه سوّم نهج البلاغه) با اشاره به همین نکته مى فرماید :
فَصَیَّرَهَا فِی حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا .
ابوبکر خلافت را در ناحیه‌ای خشن و سنگلاخ قرار داد ؛‌ زیرا عمر سخنش تند و ملاقات با او رنج آور و اشتباهش زیاد و عذر‌خواهی‌اش بسیار بود .

خشونت عمر قبل از مسلمان شدن :

صفحات تاریخ شاهد خشونت هایى از عمر قبل از مسلمان شدن او است که در حقیقت حکایت از دیرینه بودن این خصلت‌ها در وجود او است . ما به چند نمونه اشاره مى کنیم :

شکنجه کنیز مسلمان :

بلاذری در انساب الأشراف ، ابن اثیر در الکامل و صالحی شامی در سبل الهدی ، هنگامى که از شکنجه شدگان براى اسلام سخن مى گویند و آن‌ها را معرّفى مى کنند ، از «لبیبه» کنیزى از بنى مؤمّل نام مى برد ، که کنیز عمر بود . در باره او مى نویسد:
أسلمَتْ قبل إسلام عمر بن الخطّاب ، وکان یعذّبها حتى تفتن ، ثم یدعها ویقول : إنّى لم ارعک إلاّ سآمه .
آن کنیز قبل از عمر بن خطّاب اسلام آورده بود ؛ عمر او را شکنجه مى داد که از دینش برگردد ، سپس (وقتى که خسته مى شد) او را رها مى کرد و به او مى گفت : من تو را رها کردم ، چون از زدن تو خسته شدم .
البلاذری ، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای۲۷۹هـ) أنساب الأشراف ، ج ۱ ، ص ۸۴ ، .
الشیبانی ، أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم (متوفای۶۳۰هـ) ، الکامل فی التاریخ ، ج ۱ ، ص ۵۹۱ ، تحقیق عبد الله القاضی ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه الثانیه ، ۱۴۱۵هـ .
الصالحی الشامی ، محمد بن یوسف (متوفای۹۴۲هـ) ، سبل الهدى والرشاد فی سیره خیر العباد ، ج ۲ ، ص ۳۶۱ ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۴هـ .
کامل ابن اثیر ، ج ۲ ، ص ۶۹ و إمتاع الأسماع ، ج ۹، ص ۱۱۳ و سبل الهدى والرشاد ، ج ۲ ، ص ۳۶۱ ، فضائل الصحابه ، أحمد بن حنبل ، ج ۱ ، ص ۱۲۰ .
و ابن هشام در السیره النبویه ، احمد بن حنبل در فضائل الصحابه و بسیار دیگر از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند :
ومر أبو بکر بجاریه بنی مؤمل حی من بنی عدی بن کعب وکانت مسلمه وعمر بن الخطاب یعذبها لتترک الإسلام وهو یومئذ مشرک وهو یضربها حتى إذا مل قال إنی أعتذر إلیک أنی لم أترکک إلا ملاله فعل الله بک فتقول کذلک فعل الله بک ...
ابوبکر ، از کنار کنیز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدی بن کعب ،‌ گذشت ؛ در حالی که عمر او را کتک می زد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترک کند (چون عمر هنوز مشرک بود) آن قدر او را زد تا خسته شد ، گفت : اگر تو را کتک نمی زنم برای این است که خسته شده‌ام ، از این جهت مرا ببخش . کنیز در جواب گفت : بدان که خدا نیز این گونه با تو رفتار خواهد کرد .
الحمیری المعافری ، عبد الملک بن هشام بن أیوب أبو محمد (متوفای۲۱۳هـ) ، السیره النبویه ، ج ۲ ، ص ۱۶۱ ، تحقیق طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجیل ، الطبعه : الأولى ، بیروت – ۱۴۱۱هـ .
الشیبانی ، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفای۲۴۱هـ) ، فضائل الصحابه ، ج ۱ ، ص ۱۲۰ ، تحقیق د. وصی الله محمد عباس ، ناشر : مؤسسه الرساله - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م .
الکلاعی الأندلسی ، أبو الربیع سلیمان بن موسى (متوفای۶۳۴هـ) ، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثه الخلفاء ، ج ۱ ، ص ۲۳۸ ، تحقیق د . محمد کمال الدین عز الدین علی ، ناشر : عالم الکتب - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۷هـ .
الانصاری التلمسانی ، محمد بن أبی بکر المعروف بالبری (متوفای۶۴۴هـ) الجوهره فی نسب النبی وأصحابه العشره ، ج ۱ ، ص ۲۴۴ .
الطبری ، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفای۶۹۴هـ) ، الریاض النضره فی مناقب العشره ، ج ۲ ، ص ۲۴ ، تحقیق عیسى عبد الله محمد مانع الحمیری ، ناشر : دار الغرب الإسلامی - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۹۹۶م .
النویری ، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای۷۳۳هـ) ، نهایه الأرب فی فنون الأدب ، ج ۱۶ ، ص ۱۶۲ ، تحقیق مفید قمحیه وجماعه ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۲۴هـ - ۲۰۰۴م

رفتار تند با مسلمانان :

بلاذرى درباره او مى نویسد: فکانت فیه غلظه على المسلمین .
در او (عمر) نسبت به مسلمانان غلظت و سخت گیرى بود .
البلاذری ، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای۲۷۹هـ) أنساب الأشراف ، ج ۱۰ ، ص ۳۰۱ .

کتک زدن خواهر مسلمانش :

عمر بن خطّاب وقتى که از اسلام آوردن خواهرش فاطمه و دامادش سعید بن زید مطّلع گشت ، به آنها گفت : من شنیدم که شما پیرو دین محمد شده اید . سپس به سوى دامادش سعید حمله مى آورد .
فقامت فاطمه لتکفّه عنه فضربها فشجّها ...
خواهرش فاطمه به دفاع برخواست مى خیزد و عمر چنان او را مى زند که بدنش را مجروح و خون از آن سرازیر مى شود .
الحمیری المعافری ، عبد الملک بن هشام بن أیوب أبو محمد (متوفای۲۱۳هـ) ، السیره النبویه ، ج ۲ ، ص ۱۸۹ ، تحقیق طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجیل ، الطبعه : الأولى ، بیروت – ۱۴۱۱هـ .
الشیبانی ، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفای۲۴۱هـ) ، فضائل الصحابه ، ج ۱ ، ص ۲۸۰ ، تحقیق د. وصی الله محمد عباس ، ناشر : مؤسسه الرساله - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م .
البلاذری ، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای۲۷۹هـ) أنساب الأشراف ، ج ۳ ، ص ۳۸۵ .
التمیمی البستی ، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفای۳۵۴ هـ) ، الثقات ، ج ۱ ، ص ۷۴ ، تحقیق السید شرف الدین أحمد ، ناشر : دار الفکر ، الطبعه : الأولى ، ۱۳۹۵هـ – ۱۹۷۵م .
الشیبانی ، أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم (متوفای۶۳۰هـ) ، الکامل فی التاریخ ، ج ۱ ، ص ۶۰۳ ، تحقیق عبد الله القاضی ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه الثانیه ، ۱۴۱۵هـ .
الأنصاری القرطبی ، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفای۶۷۱ ، الجامع لأحکام القرآن ، ج ۱۱ ، ص ۱۶۴ ، ناشر : دار الشعب - القاهره
القرشی الدمشقی ، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای۷۷۴هـ) ، البدایه والنهایه ، ج ۳ ، ص ۸۰ ، ، ناشر : مکتبه المعارف – بیروت .
منبع: پایگاه اطلاع رسانی سبطین




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.