چگونه اعتماد به نفس را در فرزندان پرورش دهيم

اعتماد به نفس واژه‏اى است كه در فرهنگ كنونى، از آن بسيار استفاده مى‏شود ولى اغلب به غلط تعبير مى‏گردد. به طور مثال خانواده‏ى روبى، علت ضعيف بودن او را در درس‏هايش، به پايين بودن اعتماد به نفسش نسبت مى‏دهند و يا والدين مونيكا معتقدند كه علت خجالت فرزندشان و عدم ارتباطش با هم كلاسى خود، ريشه در ضعف شخصيتى و اعتماد به نفس او دارد. آيا چنين تعبيراتى پيرامون رفتار فرزندان، درست است و آنها واقعا دچار كمبود اعتماد به نفس هستند؟
يکشنبه، 15 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونه اعتماد به نفس را در فرزندان پرورش دهيم
چگونه اعتماد به نفس را در فرزندان پرورش دهيم
چگونه اعتماد به نفس را در فرزندان پرورش دهيم






اعتماد به نفس واژه‏اى است كه در فرهنگ كنونى، از آن بسيار استفاده مى‏شود ولى اغلب به غلط تعبير مى‏گردد. به طور مثال خانواده‏ى روبى، علت ضعيف بودن او را در درس‏هايش، به پايين بودن اعتماد به نفسش نسبت مى‏دهند و يا والدين مونيكا معتقدند كه علت خجالت فرزندشان و عدم ارتباطش با هم كلاسى خود، ريشه در ضعف شخصيتى و اعتماد به نفس او دارد. آيا چنين تعبيراتى پيرامون رفتار فرزندان، درست است و آنها واقعا دچار كمبود اعتماد به نفس هستند؟
كتاب‏هاى خود يارى و نوارهاى زيادى پيرامون موضوع اعتماد به نفس وجود دارد كه در بردارنده‏ى نصايح و پيام‏هاى الهام بخشى هستند و به افراد كمك مى‏كنند كه چگونه مثبت بينديشند و با تمام وجود، احساس شادى كنند. پيام كلى همه‏ى اين كتاب‏ها حاكى از اين مسئله است كه، تنها با ايجاد اعتماد به نفس در خود، مى‏توان بر جهان غلبه كرد و مشكلات را پشت سر گذاشت.

از رشد عاطفى فرزندانتان غافل نشويد

همان گونه كه بيشتر افراد آگاهند، گفتگوها و پيام‏هاى الهام بخش، تأثير ثابت و پا برجايى ندارند و تنها موجب ايجاد آرامش موقت در فرد مى‏شوند. اگر والدين درصدد ايجاد اعتماد به نفس در كودكان خود هستند بايد آگاه باشند كه تنها با تعريف و تمجيد از كودك، به اين امر مهم دسترسى پيدا نخواهند كرد. اگر چه تحسين و تعريف از كودك، در شروع كار به پدر و مادر كمك مى‏كند ولى براى گسترش اين حس در كودك، بايد قدم‏هاى استوارترى برداشت. در حقيقت اعتماد به نفس، تنها با صحبت كردن و فكر كردن در مورد آن حاصل نمى‏شود.
در اين بخش من تصميم دارم كه سه شيوه را در اختيار والدين و فرزندان قرار دهم تا به وسيله‏ى آن، اعتماد به نفسى پايدار را در خود ايجاد كنند. عامل اول، در برگيرنده‏ى «باورها و ادراك» مثبت فرد نسبت به خودش مى‏باشد كه بر پايه‏ى ارزيابى توانايى‏هاى واقعى فرد و ويژگى‏هاى مثبت او، استوار است. عامل دوم، شامل موضوع دستيابى به سطح رضايت بخشى از «پيشرفت» و مهارت است كه به كمك آن فرد به موفقيت مى‏رسد. عامل سوم به موضوع «حمايت» عاطفى فرد در خانواده مى‏پردازد. در واقع در بيشتر مواقع عامل سوم ناديده گرفته شده و به دست فراموشى سپرده مى‏شود در صورتى كه به عقيده‏ى من اين فاكتور از اهميت بالايى برخوردار است و به انسان ماهيت عاطفى و اجتماعى مى‏بخشد زيرا همه‏ى افراد تنها در خانواده مى‏توانند از لحاظ عاطفى رشد و بلوغ پيدا كنند، پذيرفته شوند و پرورش يابند.
سه عامل سازنده‏ى اعتماد به نفس يعنى پيشرفت، حمايت و ادراك، عواملى ضرورى براى ايجاد احساس خوب بودن، صلاحيت داشتن، موفق بودن، ارزش داشتن و عشق و محبت هستند. تركيب اين سه عامل با يكديگر، پايه و اساس محكمى را براى ايجاد اعتماد به نفس حقيقى و هميشگى تشكيل مى‏دهد. اگر يكى از اين عوامل وجود نداشته باشد، قطعا فرد با مشكلات ارزشى و عاطفى روبرو خواهد شد. خانواده و خصوصا والدين مى‏توانند نقش حياتى را در ايجاد اين سه عامل بازى كنند. در اين فصل از كتاب ما به چگونگى انجام اين كار مى‏پردازيم.

اعتماد به نفس چيست

در 2 سالگى، كودك نسبت به موضوع هويت خود و اين كه چه كسى است و يا چه كسانى را دوست دارد، ايده‏هايى پيدا مى‏كند. در واقع حس خودشناسى در او شروع به تبلور مى‏كند و او پيرامون مسائلى آگاهى پيدا مى‏كند همچون اين كه آيا دختر است يا پسر، چه غذايى را دوست دارد و كدام را نه و بازى مورد علاقه‏اش چيست. البته اين نوع خودشناسى توصيفى است نه تشخيصى، در واقع اعتماد به نفس واقعى كه به معناى ارزيابى فرد از توانايى‏ها و ويژگى‏هاى فردى‏اش مى‏باشد، در سال‏هاى آينده بروز مى‏كند. هنگامى كه كودك خود را ارزيابى مى‏كند، اين سنجش تنها محدود به شرايط مكانى و زمانى خاص خود است، مثلا كودك قبل از 7 يا 8 سالگى افكار نظرى خود را اين چنين توصيف مى‏كند كه من در بازى كامپيوترى موفق هستم و يا مى‏توانم دوستان خوبى پيدا كنم و يا اين كه هجى كردن كلمات براى من دشوار است. در واقع ارزيابى فرزندان از خودشان در سنين كمتر از 7 سالگى، محدود به كار و وظيفه‏ى مشخصى است كه پيش رو دارند و هرگز در برگيرنده‏ى مفهوم كلى «اعتماد به نفس» نيست.
در سن 8 يا 9 سالگى، حس خودارزشى و توانايى در كودك بيشتر از قبل متبلور مى‏شود. در روند شكل گيرى حس هويت شناسى، درك و تصور، كودكان به خود ويژگى‏هاى خوب و بد را نسبت مى‏دهند و مجموع اين ارزيابى‏هايى كه كودك از خود مى‏كند، احساس اعتماد به نفس را در او به وجود مى‏آورد. بايد به خاطر سپرد كه اعتماد به نفس در هر فردى، حوزه و محدوده‏ى خاص خود را دارد به اين معنى كه داشتن اعتماد به نفس در ورزش، ضرورتا به اين مفهوم نيست كه شخص در درس رياضى مى‏درخشد، در زمين بسكتبال موفقيتى كسب نكند. با اين وجود، همه‏ى افراد، نسبت به خود، يك احساس كلى دارند كه از نگرش فرد پيرامون خودش سرچشمه مى‏گيرد و عميقا بر روى رفتارهاى او تأثير مى‏گذارد. اگر چه تعريف عزت نفس ممكن است دشوار باشد اما تقريبا هر فردى با خصوصيات شهودى اعتماد به نفس بالايى است روبرو مى‏شويم، با عكس العمل‏هايش، وجود عزت نفس را در او احساس مى‏كنيم و بر عكس اين موضوع در مورد كسى كه اعتماد به نفس كمى دارد نيز، صدق مى‏كند. علايمى همچون زبان اشاره، شيوه‏ى برقرارى ارتباط، ارتباط چشمى حاكى از وجود اعتماد به نفس در فرد است به اين معنى كه هر چه فرد توانايى برقرارى ارتباط بيشترى با ديگران داشته باشد و در هنگام صحبت بتواند به چشم‏هاى طرف مقابل نگاه كند، از عزت نفس بالاترى برخوردار است.

نقش ادراك مثبت در شكل‏گيرى اعتماد به نفس

اعتماد به نفس، با وجود ادراك و باورهاى مثبت فرد نسبت به خودش، در او آغاز مى‏گردد. همه‏ى ما، از سنين كودكى با دريافت ايده و نظرات ديگران پيرامون خودمان، شروع به ساختن اين باورها و ادراك مى‏كنيم. والدين اولين و صميمى‏ترين كسانى هستند كه با كودكان ارتباط برقرار مى‏كنند و چون ميان آنها ارتباطات عاطفى گرمى وجود دارد، فرزندان بيشتر از والدين تأثير مى‏پذيرند تا ديگران. در واقع نظرات پدر و مادر بيشتر از ديگران مورد پذيرش كودكان قرار مى‏گيرد و اين فرصت مناسبى است كه والدين رفتارهاى خوب و ويژگى‏هاى مثبت فرزندان را مورد ستايش قرار دهند. اگر چنين تحسين و ستايشى به طور خود به خود و همراه با عشق و علاقه باشد بيشتر مؤثر واقع مى‏شود و برعكس اغراق و رياكارى و عدم صداقت، سبب آسيب روحى به كودك مى‏گردد. والدين در ايجاد ادراك و باور كودكان، نقش مهمى دارند و مى‏توانند اعتماد به نفس كودكان را پرورش دهند. به طور مثال اگر كودك در مهمانى رفتار خوبى داشته است، والدين بايد با تحسين كودك، او را متوجه آگاهى خود نسبت به رفتار فرزند بكنند و يا اگر فرزند بعد از بازى كردن، اتاق خود را مرتب كرد، والدين بايد با اجازه دادن به او براى تماشاى تلويزيون، او را متوجه سازند كه پدر و مادر از انجام كار شايسته‏ى او آگاهى دارند و او را تحسين مى‏كنند. هنگامى كه والدين، از توان فرزند خود پيرامون تكاليف و پروژه‏هاى مدرسه آگاهى دارند و فرزند را به خاطر اين سعى و تلاش مورد تحسين قرار مى‏دهند، حس را در كودك ايجاد مى‏كنند كه زمينه‏ساز بروز اعتماد به نفس در او مى‏گردد. فرزند در اين هنگام به تلاش و جديتش افتخار مى‏كند و احتمالا در آينده سعى و تلاش بيشترى را براى بهتر بودن، به انجام مى‏رساند. اين واكنش والدين سبب مى‏شود كه انگيزه‏ى فرزند براى انجام تكاليف، بيشتر شود و باور و نگرشى مثتبى را نسبت به خود پيدا كند و خود را به عنوان فردى مسئوليت‏پذير بشناسد. تصوير مثبتى كه كودك در ذهن خود مى‏سازد، بر روى نگرشش نسبت به والدين، اولياى مدرسه و خود، تأثير مى‏گذارد و موفقيت ناشى از تلاشش، سبب ايجاد حس توانايى در او مى‏گردد. همچنين ابراز حس مهربانى، عشق و علاقه و افتخار نسبت به فرزند سبب مى‏شود كه در او احساس پذيرفته شدن، مورد عشق و علاقه قرار گرفتن و دوست داشتن، شكل گيرد.
عكس مورد بالا نيز صادق است. اگر والدين تلاش فرزند را ناديده بگيرند و كار بزرگى در نظر نگيرند، كودك هرگز احساس اعتماد به نفس، صلاحيت و توانايى، موفقيت و نگرش مثبت پيدا نخواهد كرد.
دانش آموز شايسته و سخت كوش، كه مورد تشويق و تحسين والدين قرار مى‏گيرد، قطعا اين توانايى را در آينده نيز بروز مى‏دهد اما كودكى كه توانايى‏هاى خود را باور ندارد و والدينش نيز هرگز به تلاش‏هاى او توجهى نمى‏كنند، در آينده نتيجه‏ى مطلوبى پيش رو نخواهد داشت.

ويژگى‏هاى خوب

پيرامون موضوع «ادراك مثبت» هدف اصلى والدين، آگاه ساختن فرزندان از قدرت، ارزش و ويژگى‏هاى خوب درونى‏شان است. اين موضوع به معناى ناديده گرفتن رفتارهاى مشكل‏ساز نيست. رفتارهاى ناشايستى همچون دروغ گفتن، دزدى و استفاده از الكل بايد مورد برخورد و توجه قرار گيرد ولى همواره بايد اين انتظار را از كودكان داشته باشيم كه قادرند خود را اصلاح كنند و رفتارهاى بهترى از خود بروز دهند. پدر و مادر مى‏توانند مشكلات را شناسايى كنند و به حل و فصل آنها بپردازند و در عين حال روى اين موضوع تأكيد بورزند كه مشكلات و رفتارهاى ناشايست همواره مغلوب ماهيت دوست داشتنى، رفتار همراه با مسئوليت‏پذيرى و خصوصيات مثبت كودك است. در واقع پدر و مادر بايد روى توانايى‏هاى كودك تأكيد كنند نه اشتباهاتش و همچنين رفتارهاى مثبت او را تحسين كنند و به سرزنش رفتارهاى بد او نپردازند.

نقش پيشرفت و موفقيت در شكل‏گيرى اعتماد به نفس

در اجتماع كنونى، بسيارى بر اين عقيده‏اند كه والدين و معلمان با گفتن جملاتى مثل «تو باهوشى»، «تو با استعدادى»، «تو خوبى و خلاقى» مى‏توانند حس اعتماد به نفس را در كودك تقويت كنند اما بايد دانست كه اين نظريه چندان موفق عمل نمى‏كند و در بسيارى از موارد نيز مى‏تواند مشكل‏ساز شود، به اين معنى كه اگر والدين در ابراز اين جملات تحسين‏آميز اغراق ورزند، مشكلاتى بروز خواهد كرد. روش ديگرى كه عده‏اى به آن معتقدند اين است كه از كودك بخواهيم بنويسد «من كودكى استثنايى و موفقم.» تكرار اين جمله نيز دردى را دوا نمى‏كند و هرگز كودك را داراى اعتماد به نفس نمى‏سازد. در واقع اظهار جملات مثبت و تحسين برانگيز در صورتى تأثير بسزايى دارد كه صادقانه ادا شود و از سوى كسى مطرح گردد كه كودك به او احترام مى‏گذارد و ارزش زيادى براى او قائل است، در اين صورت است كه اين اظهارات مى‏تواند به ايجاد موفقيت، استعداد و ويژگى‏هاى مثبت در كودك، بينجامد.
كودكان ممكن است آرمان‏گرا و تأثيرپذير باشند اما چنين خصوصيتى باعث نمى‏شود كه آنها هميشه با تحسين خالى از صداقت و ستايشى كه در خور آنها نيست، گول بخورند و مغلوب آن شوند. اگر كودكان به دروغ مورد تحسين قرار گيرند و در واقع بيش از آن چه كه سزاوارشان است مورد تشويق واقع شوند، هنگامى كه از توانايى واقعى خود آگاه گردند متعجب مى‏شوند و ارزش موفقيت‏ها و استعدادهاى واقعى خود را نيز درك نخواهند كرد.
كوتاه سخن اين كه، اظهار جملات و كلمات مثبت و سازنده، كافى نيست و كودكان براى برخوردارى از اعتماد به نفس واقعى، نيازمند ايجاد اطمينان و عزت نفسى هستند كه بر پايه‏ى «موفقيت و پيشرفت» شكل مى‏گيرد. روان شناس، مارتين سليگمن (1) معتقد است كه اعتماد به نفس داراى دو بعد است، يكى «داشتن احساس خوب» و ديگر «انجام كار خوب». در واقع توانايى انجام درست كارها، كه سبب ايجاد مهارت‏ها، غلبه بر مشكلات و دستيابى به پيشرفت و موفقيت است، نقش مؤثرترى را نسبت به «احساس خوب» دارد. همچنين عموما تحسين زبانى، خالى از صداقت و مبالغه‏آميز است و همان طور كه سليگمن اشاره مى‏كند اگر هر كسى خود را «موفق و استثنايى» خطاب كند پس در اين صورت هيچ كس نمى‏تواند واقعا «استثنايى و موفق» باشد و اين واژه معناى خود را از دست خواهد داد.

عزت نفس محصول و پيامد موفقيت است

از ديدگاه سليگمن، عزت نفس محصول موفقيت است نه مسبب آن. در واقع اعتماد به نفس با تجربه كردن موفقيت و توانايى در فرد حاصل مى‏شود نه بر عكس آن. به نظر اين روان شناس مشكلات اجتماعى و افت تحصيلى سبب پايين آوردن اعتماد به نفس مى‏گردند نه اين كه پايين بودن اعتماد به نفس، باعث اين مشكلات گردد. احساس خوب و عمل خوب مكمل يكديگرند و هر دو داراى اهميت مى‏باشند. تأكيد ورزيدن بر احساس خوب و عدم توجه به انجام عمل شايسته، سبب مى‏شود كه جلوى پرورش اعتماد به نفس در كودكان گرفته شود. نقش والدين در يارى رساندن به فرزندان پيرامون «انجام درست كارها» اين است كه حس خوش بينى و اميد را در كودك ايجاد كنند تا او با تلاش و جديت به سوى آموختن مهارت‏هايى قدم بردارد كه بتواند بر مشكلات غلبه كند و به موفقيت برسد، و در اين ميان، اهداف واقع بينانه و معقولى را با توجه به توانايى و استعداد كودك، براى او در نظر بگيرند.

نقش حمايت عاطفى و خانواده در شكل‏گيرى اعتماد به نفس

عامل سوم ايجاد اعتماد به نفس، خانواده و حمايت عاطفى است. در حقيقت يافتن حمايت، عشق و علاقه و پذيرش در خانواده، به عنوان عاملى ضرورى در شكل‏گيرى عزت نفس، در نظر گرفته مى‏شود. وقتى كودك با احساس عشق و محبت رشد كند، حس مثبت انديشى در او به طور عميق و هميشگى ايجاد مى‏شود و در واقع هيچ گاه سطح درآمد افراد، شهرت و موفقيت آنها نمى‏تواند جاى اين نيازهاى عاطفى را پر كند. اگر از افراد خوشحال و خوشبخت بپرسيم كه منشأ شادى شما چيست؟ بدون هيچ مكثى خواهند گفت كه مهمترين عامل، روابط دوستانه و گرم خانوادگى است كه اين خوشبختى را به ارمغان آورده است.
اين كه به كودكان بياموزيم چگونه مثبت انديش باشند و در كارها و اهداف خود به موفقيت برسند، براى پرورش حس قوى اعتماد به نفس كافى نيست بلكه بايد به آنها عشق ورزيد تا بتوانند محبت را به معناى واقعى احساس كنند. والدين بايد كودكان را از حمايت عاطفى خود برخوردار كنند تا فرزندان بتوانند در مقابل نامرادى‏ها و شكست‏هاى زندگى، مقاومت كنند.

پذيرفته شدن در خانواده

در اجتماع، عموما افراد به دليل نوع شغل و كارى كه انجام مى‏دهند، مورد حمايت واقع مى‏شوند، مثلا ستاره‏هاى ورزش، هنرپيشه‏ها و يا موسيقى‏دان‏ها مورد توجه و علاقه قرار دارند، اما در خانواده، حمايت و پذيرش افراد، به خاطر خود آنهاست نه موقعيت اجتماعى آنان. به طور مثال هيچ گاه كودك به خاطر اين كه بازيكن خوبى در تيم بسكتبال است مورد حمايت قرار نمى‏گيرد و يا برعكس چون تيم او مغلوب شده، طرد نمى‏شود.
چگونه والدين مى‏توانند محيط خانوادگى دوست داشتنى و حمايت‏گرى را ايجاد كنند؟ اين محيط، با ايجاد حس هويت در خانواده ايجاد مى‏گردد، به اين معنى كه اعضاى خانواده، در درجه‏ى اول اهميت قرار گيرند نه اهداف مالى، شغلى و سياسى، و يا به زبان ديگر، توجه به نيازهاى تك تك افراد خانواده در اولويت واقع شود و نسبت به رفاه آنها، احساس تعهد وجود داشته باشد. به اين صورت همه‏ى اعضا با يكديگر مهربان هستند و با محبت و علاقه رفتار مى‏كنند.
كودكان همواره در زندگى نياز به حمايت والدين دارند. حتى هنگامى كه كار خلافى از آنان سر زده و به خاطر دزدى از مغازه دستگير شده‏اند نياز به حمايت از آنان سلب نمى‏شود. اين موضوع كه كودك خود را در تمام شرايط حمايت كنيم هرگز به معنى تأييد كار اشتباه و خلاف او نيست بلكه به معناى آن است كه كودك با حمايت و وفادارى خانواده، متوجه مى‏شود كه مى‏تواند روى نصيحت، راهنمايى و قانون والدين حساب كند و از اشتباهاتش درس گرفته و در آينده بهتر رفتار كند.

ايجاد محيط خانوادگى كه كودك را مورد تأييد و حمايت قرار مى‏دهد

دو لورس كارن (2) نويسنده‏ى كتاب «خصوصيات خانواده‏ى سالم»، پس از مطالعه بر روى صدها خانواده متوجه شد كه تمام خانواده‏هاى سالم، مشتركاتى با يكديگر دارند. يافته‏هاى او حاكى از اين مسئله است كه اعضاى چنين خانواده‏هايى به يكديگر عشق مى‏ورزند، حامى يكديگرند و همواره با هم ارتباط دوستانه دارند و در مصاحبه‏هاى بى‏شمارى كه او با خانواده‏ها انجام داد، متوجه شد كه كودكانى خوشحال‏تر و سالم‏تر هستند كه همواره مورد حمايت خانواده قرار دارند. در اين جا خانم كارن، 5 خصوصيتى را كه در چنين خانواده‏هايى حكمفرماست، مطرح كرده كه ما نيز به آن اشاره مى‏كنيم:
ابتدا بايد گفت كه در چنين خانواده‏هايى، والدين خود داراى اعتماد به نفس هستند، آنها هرگز در مورد خود نامطمئن و شكاك نيستند زيرا اگر اين چنين باشند، همواره اين حس عدم اطمينان را به كودكان خود منتقل مى‏كنند. بنابراين اولين مسئوليت والدين اين است كه از خود مراقبت كرده و ديد مثبت و سالمى را نسبت به زندگى در خود پرورش دهند.
دوم اين كه، هر يك از اعضاى خانواده وظيفه دارد كه ديگر افراد را مورد تأييد و حمايت قرار دهد. اگر اين وظيفه‏ى خطير تنها به عهده‏ى مادر قرار گيرد، نتيجه‏ى مطلوبى نخواهد داشت، در اين مورد مادر و پدر هر دو بايد در امر حمايت فرزندان شركت داشته باشند و به دنبال اين مسئله فرزندان نيز حامى پدر و مادر و يكديگر خواهند بود. به طور مثال مادر يا پدرى كه شغل جديدى را آغاز مى‏كند به اندازه‏ى كودكى كه به مدرسه‏ى جديدى مى‏رود، نياز به حمايت دارد.
سوم اين كه، خانواده بايد درك كند كه حمايت به معناى تحت فشار قرار دادن افراد براى بهتر بودن، و بهتر انجام دادن كارها نيست. زيرا نياز افراد خانواده با يكديگر متفاوت است، بعضى نيازمند تشويق بيشتر هستند تا تلاش خود را افزايش دهند ولى بعضى نيز نياز دارند كه متقاعد شوند تا كارها را ساده‏تر گرفته و آرام‏تر پيش روند. در واقع حامى بودن و حمايت كردن به معناى توجه به علايق و خواسته‏هاى ديگران است.
چهارم اين كه، روحيه‏ى چنين خانواده‏هايى مثبت است و بر پايه‏ى اميد و خوش بينى است و آنها بر اين باورند كه مشكلات و فشارهاى روحى موقتى و قابل حل‏اند. آنها معتقدند كه تا زمانى كه با هم هستيم و همديگر را داريم، بر همه‏ى مشكلات فائق خواهيم آمد و كارها را به درستى انجام خواهد شد.
پنجم اين كه، چنين خانواده‏هايى، نهادهاى اجتماعى را حمايت مى‏كنند اما نه كوركورانه و خودكار. كودكان در خانواده آموزش مى‏بينند تا به نهادهايى همچون مدرسه و مكان‏هاى ملى و مقدس و بانيان آنها احترام بگذارند، با اين وجود در هنگام نياز بروز تضاد ميان كودكان و والدين، آنها اجازه دارند كه حرف‏هاى خود را بزنند و والدين بايد گوش شنواى دردهاى آنان باشند تا بتوانند راه حل مناسب را بيابند و به اين صورت چنين كودكانى به ارزش واقعى خود پى خواهند برد و متوجه مى‏شوند كه از سوى خانواده مورد پذيرش قرار گرفته‏اند.

5 خصوصيت خانواده‏ى سالم و حمايتگر

1- وجود اعتماد به نفس در والدين.
2- حمايت اعضاى خانواده از يكديگر.
3- پذيرش محدوديت‏هاى فردى.
4- روحيه‏ى مثبت و خوش بينانه.
5- احترام به گروه‏هاى مختلف اجتماعى.

سفر هميشگى

اعتماد به نفس پديده‏ى پيچيده‏اى است كه بسيارى از عوامل بر روى آن تأثير مى‏گذارند. عزت نفس آموختنى نيست اما چيزى است كه به عنوان هسته‏ى اصلى شخصيت فرد، مورد تكامل و پرورش قرار مى‏گيرد. همه‏ى پدران و مادران دلسوز، خواستار وجود اعتماد به نفس بالايى در فرزندان خود هستند. آنها خود نمى‏توانند دقيقا اين روند را كنترل كنند و تنها قادر به تأثير گذارى در پرورش اين حس هستند. شيوه‏ى «حمايت، ادراك و پيشرفت» در ايجاد اعتماد به نفس، چهار چوبى را براى والدين ايجاد مى‏كند كه مى‏توانند با پيگيرى آن، اطمينان و امنيت عاطفى را براى فرزندان خود به ارمغان آورند. در واقع اين شيوه، روى تنش حياتى والدين به عنوان عوامل حمايتى مستحكم، تأكيد مى‏ورزد و عقيده دارد كه پدر و مادران هستند كه نقش مهمى را در پرورش عزت نفس، بازى مى‏كنند.
توجه بر اين نكته مهم است كه روند ايجاد اعتماد به نفس، همواره ادامه دارد و هرگز خاتمه نمى‏يابد و همان گونه كه شخصيت افراد تكامل مى‏يابد، عزت نفس آنها نيز متكامل مى‏شود كه البته سير تكامل آن در دوران جوانى بيشتر است.

پی نوشت ها :

(1). Martin Seligman
(2). Dolores Carran





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط