نقش اميد در زندگي
اميدوار بودن ، هنري است که بايد همگان به خصوص نسل پوياي جوان آن را فراگيرند . از اين رو به بررسي حقيقت اميدواري و راه هاي نيل به آن مي پردازيم .
حقيقت اميدواري
شايد بتوان اميد در زندگي را به سکان کشتي تشبيه کرد ، همان طوري که کشتي بدون سکان دار در درياي خروشان و پرتلاطم ، سرگردان خواهد بود ، انسان نااميد نيز در اين دنياي پرهياهو حيران خواهد ماند. بعضي افراد به دليل شکست هاي گذشته ، اميدشان را از دست داده اند به طوري که زندگي منهاي اميد را قابل تحمل ندانسته و در نهايت ، بدترين گزينه يعني مرگ را مشکل گشاي خود يافته اند . آن عده هم که زنده اند ، در واقع مرده متحرکي بيش نيستند.
اميدواري ، نه خيال پردازي
بايد مرز بين اميدواري و خوش خيالي را به خوبي دانست تا يکي در جاي ديگري قرار نگيرد. اميدواري ، مقوله اي است که با فعاليت و تلاش همراه است به بيان بهتر مي توان گفت : اميدواري از سه جزء شناختي ، عاطفي و حرکتي تشکيل مي شود. باغباني در ذهن خود ، ثمرات و نتايج کارش را که باغستان سرسبز و آباد است ، تصور مي کند و آن را مطلوب مي بيند ؛ از اين رو در او نوعي دلدادگي پديد مي آيد و آرزوي داشتن چنين باغي را رد مي کند . سپس به منظور تحقق آن به فعاليت مي پردازد. دانش آموزي که بدون تلاش و مجاهدت در انتظار کسب مدارج علمي و پذيرش در دانشگاه به سر برد ، در حقيقت به خيال پردازي افراطي روي آورده و از اميد واقعي فاصله گرفته است . اين مسئله در جهات معنوي نيز صادق است . رسول اکرم (ص) مي فرمايد :
نادان کسي است که از هواي نفساني خود پيروي کند و در عين حال از خداوند انتظار بهشت را داشته باشد.(2)
هر چند در نااميدي بسي اميد است ، ولي با اين بهانه نمي توان دست از کار و تلاش کشيد و به اميد ياري ديگران چشم دوخت. ميوه شيرين و گواراي درخت اميد آن گاه به بار مي نشيند که با تلاش و فعاليت آبياري شده باشد.
امام علي (ع) مي فرمايد : ( لا تکن ممن يرجوا الاخره بغير عمل ؛ از کساني مباش که بدون عمل ، به آخرت اميدوار است .)(3)
بنابراين اگر انسان انتظار و اميد چيزي را دارد ، بايد خود را براي استقبال از آن آماده کند کسي که ادعا مي کند انتظار چيزي دارد و اثري در عمل او نمايان نيست ، در واقع به ادعاي دروغيني دست زده است . مولوي در قالب داستاني کوتاه دل بستن بيهوده به امور واهي و دور از حقيقت را چنين ترسيم کرده که مضمونش اين گونه است ؛
شخص غريبي با شتاب به دنبال خانه اي مي گشت ، دوستش که خانه خرابي داشت ، وي را با خود برد و به او گفت : اگر اين خانه سقف مي داشت ، تو را در کنار خود جاي مي دادم . اگر در اين خانه اتاق ديگري مي بود ، همسرت نيز آسوده در اين جا اقامت مي کرد . اگر اتاق ديگري بود ، ميهمانت را نيز در آن جاي مي دادي و آن شخص در پاسخ گفت :
گفت آري پهلوي ياران خوش است
ليک اي جان در (اگر) نتوان نشست
اهميت اميد و آرزو در اسلام
مادر ، سمبل عاطفه و مهرباني است ، اما آنچه يک مادر را به مهرباني وا مي دارد باران عطوفت وي را سرازير مي کند ، اميد است . اگر روزي اميد را از وي بگيرند حتي حاضر نخواهد شد نوزاد دلبندش را شير دهد. در حديثي از حضرت مسيح (ع) مي خوانيم : در جايي نشسته بود و پيرمردي را مشاهده کرد که با کمک بيل و کلنگ به شکافتن زمين مشغول است ، حضرت مسيح (ع) به پيشگاه خدا عرضه داشت ؛ خدايا! اميد و آروز را از او بگير. ناگهان پيرمرد بيل را به کناري انداخت و روي زمين دراز کشيد و خوابيد . کمي بعد حضرت مسيح (ع) عرضه داشت ؛ بارالها! اميد و آرزو را به او برگردان . ناگهان مشاهده کرد پيرمرد برخاست و دوباره مشغول فعاليت و کار شد . حضرت مسيح (ع) از او سؤال کرد که من دو حال مختلف از تو ديدم ، يک بار بيل را به کنار افکندي روي زمين خوابيدي ، اما در مرحله ي دوم برخاستي و مشغول به کار شدي ؟ پيرمرد در جواب گفت : در مرتبه اول فکر کردم پير و ناتوان شده ام ، چرا اين همه به خود زحمت دهم و تلاش کنم؟ بيل را به کنار انداختم و بر زمين خوابيدم . ولي چيزي نگذشت که اين فکر به خاطرم خطور کرد که از کجا معلوم که سال هاي زيادي زنده نمانم ؟ انسان تا زنده است بايد براي خود و خانواده اش تلاش کند ، از اين رو برخاستم و بيل را گرفتم و مشغول کار شدم . (5)
مولوي مي گويد :
گر نبودي ميل و اميد ثمر
کي نشاندي باغبان بيخ شجر(6)
اقسام اميد و آرزو
پس بايد دايره اميدها و آرزوهايمان را محدود سازيم و بدانيم هر چيزي شايسته اميد داشتن نيست . بازيابي و تشخيص اميدهاي واهي و کاذب از اميدهاي واقعي و صادق ، و اميدهاي پست و بي ارزش از اميدهاي ارزش مند و متعالي تجديد نظر در اميدها ، امري ضروري و اجتناب ناپذير است .
آفات اميد و آرزو
در اين جا به مهم ترين موارد آرزوهاي آفت زده اشاره مي کنيم :
1- آرزوي واهي
اميدواريم درحالي که اميدهاي خيالي داريم . گاهي اميدها ، کاذب و غير واقعي است و بيشتر به توهم شباهت دارد که شاعر مي گويد : اميد نيست که عمر گذشته باز آيد در اين اميد به سر شد ، دريغ عمر عزيز
امام علي (ع) آروزهاي کاذب را به سراب آب نمايي تشبيه کرده که تشنه کامان را به دنبال خود مي کشاند ، ولي هر لحظه آنها را تشنه تر مي کند.(8) بر اين اساس ، در آموزه هاي ديني ، از آروزهاي دراز ، به دليل آثار و پيامدهاي شوم آن ، به آرزوهاي غير منطقي تعبير نکوهش شده است . امير المؤمنين (ع) مي فرمايد : از آرزوهاي دراز بپرهيزيد که زيبايي نعمت هاي الهي را از نظر شما مي برد و آنها را نزد شما کوچک مي کند و به کمي شکر فرا مي خواند. (9)
2.آروزي تعديل نشده
يکي از آفات اميد و آرزو ، خروج از مدار اعتدال است . اگر اميد و آرزو از حد اعتدال خارج شود و رنگ افراطي به خود بگيرد ، مفاسد جبران ناپذيري به دنبال خواهد داشت . امام علي (ع) مي فرمايد : از تکيه کردن بر آروزها بپرهيزيدکه همانا سرمايه احمقان و مانع خير آخرت و دنيا است . (10)
اگر در بعضي آيات و روايات ، آرزو مذمت شده ، همين آرزوهاي دور و دراز است که پشتوانه عقلاني ندارد . اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد : (شرف الغني ترک المني ؛ برترين بي نيازي ، ترک آرزوهاست.) (11)
در روايتي ديگر آثار زيان بار آرزوهاي واهي را اين گونه ترسيم فرموده اند : آرزوهاي دراز ، عقل انسان را مي برد ، وعده آخرت را دروغ مي شمرد ، انسان را به غفلت وا مي دارد و سر انجام آن ، حسرت و ندامت است .(12)
آرزو بد نيست طغيانش بد است
هست دريا خوب و طوفانش بد است
گر چه هر ميلي همايون مرکبي است
خارج از اندازه جولانش بد است
نگاه اميدوارانه ، آري
موکول کردن انجام امور به آينده ، نه
نگاه اميدوارانه با تلاش و فعاليت توأم است ، در حالي که کارها را به آينده واگذار کردن ، رخوت و سستي به دنبال دارد . بعضي کلمه (وقتي که) را زياد به کار مي برند ؛ وقتي که پول دار شدم ، وقتي که به دانشگاه راه يابم ، وقتي که ازدواج کنم ، اما براي شرايط فعلي خود هيچ برنامه ، مشخصي ندارند . (اگر توجه به گذشته و آينده به خاطر فرار از دشواري هاي زمان حال باشد ، به نظر روانشناسان ، بيماري يا مقدمه بيماري رواني است ؛ چنانکه مي گويند : اگر قرار باشد که به زمان حاضر توجه نشود و از فرصت هايي که براي شخص فراهم مي شود استفاده نگردد و دائما به خود و ديگران بگويد : راست است که من در درس خود خوب نيستم ولي صبر کن وقتي وارد زندگي شدم ببين چه خواهم کرد !! اين نوع تفکر مي رساند که شخص مي خواهد از زندگي حقيقي و زمان خودش فرار کند . روان شناس به خوبي مي داند که اين مطالب با حقيقت وفق نمي دهد و جز استدلال غير منطقي چيز ديگري نيست . اين نوع تفکر راجع به آينده ، مضر مي باشد و به احتمال قريب به يقين ، شخص صاحب اين طرز تفکر ، مانند زمان حاضر با عدم موفقيت مواجه مي شود.)(13)
مولوي مي گويد :
همين مگو فردا ، که فرداها گذشت
تا به کلي نگذرد ايام کشت(14)
پيامبر (ص) خطاب به ابوذر مي فرمايد : اي ابوذر ! از آن بپرهيز که خيالات و آرزوها سبب مي شود که کار امروز به فردا بيفکني ، زيرا تو متعلق به امروز و مال امروز هستي نه روزهاي نيامده . در آن جا که کار مفيد و لازم و خدا پسندي مي خواهي انجام دهي ، تأخير را روا مدار. اي ابوذر! به عمرت بيش از مالت بخل بورز.(15)
آرزوي برتر
قرآن مجيد آرزويي را که متوجه ارزش هاي والاي انساني باشد و رنگ الهي به خود گيرد ، برترين آروزها و اميدها دانسته است : آن جا که مي فرمايد : (المال و البنون زينه الحيوه الدنيا و الباقيات الصالحات خير عند ربک ثوابا و خير أملا ؛ مال و فرزندان ، زينت حيات دنيا هستند و ارزش هاي پايدار و شايسته نزد پروردگارت ثوابش بهتر و اميد بخش تر است .)(17)
اين اميد متعالي گرچه به خود جامه عمل نپوشد ، ارزش مند است و از روايات استفاده مي شود که خداوند به مقدار اين آرزوها و اميدها ، به افراد با ايمان ، اجر و پاداش مي دهد . امام صادق (ع) مي فرمايد : گاهي بنده مؤمن تهي دست مي گويد : خدايا! به من روزي عطا کن تا فلان کار خير و نيک را به جا آورم . اگر خداوند در او صدق نيت بداند ، تمام اجر و پاداشي را که در صورت رسيدن به اين آرزو و انجام کارهاي خير استحقاق پيدا مي کرد ، براي او نوشته مي شود. (18)
راه هاي اميدواري
1.تفکر مثبت
قدرت انديشه و تفکر ، بر هيچ کس پوشيده نيست . انديشه نه تنها بر جسم انسان ، بلکه بر آينده او نيز تأثير مي گذارد. تفکر مثبت ، توليد انرژي ، توانايي و دل گرمي مي کند و در عوض ، تفکر منفي موجب اضطراب و تشويش افراد مي شود . اگر بخواهيم اميدوار زندگي کنيم بايد همواره نيمه ي پر ليوان را بنگريم نه نيمه خالي آن را و به آنچه مي توانيم کسب کنيم بينديشيم . براي اين منظور راه کارهايي وجود دارد :
1-1- همراهي با زيبايي هاي زندگي :
زندگي بستري از تيغ و خار و يا باغي از گل سرخ است ، اما اين که ما زندگي را از چه زاويه اي ببينيم مهم است .(آيا هرگز متوجه شده ايد وقتي به شما شاخه گل سرخي هديه مي کنند که ساقه اش خارهايي به خود چسبيده دارد ، اگر خارها را از آن جدا کنند ، زود پژمرده مي شود ؟ آيا هيچ گاه به فردي که شاخه گلي را به شما اهدا کرده مي گوييد که چرا گلي با خار به شما مي دهد ؟ شما از کنار خارها مي گذريد و از اهدا کننده گل تشکر مي کنيد. به راستي آنچه در زندگي به هر يک از ما داده شده کمتر از گل سرخي است که دوستي به ما اهدا مي کند و ما به خار آن توجهي نداريم ؟ پس از کنار خارهاي زندگي ، بزرگوارانه بگذريم و نگاه اميدوار خود را متوجه گل ها کنيم .)(19)
1-2 انديشه در داشته ها : بزرگ نمايي سختي ها و نظر افکندن در کاستي ها و کمبودها که يک روي سکه زندگي است ، باعث شده است که از روي ديگر سکه که خوشي ها و زيبايي ها و داشته هاست ، غفلت شود . اين نگرش منفي ، افرادي را در کام يأس و افسردگي فرو برده است . امام هادي (ع) ابوهاشم جعفري را که در تنگناي شديدي قرار داشت ، با ذکر نعمت هاي الهي اميدوار ساخت و پيش از آن که او چيزي بگويد ، حضرت فرمود : کدام يک از نعمت هاي خدا را مي خواهي شکرگزاري کني؟ وي که شگفت زده شده بود ، خود را جمع کرد و ندانست چه بگويد . امام (ع) يکي پس از ديگري نعمت هاي وي را بازگو کرد و فرمود : خداوند به تو ايمان داده و با اين نعمت ، بدنت را بر آتش حرام کرده و به تو تندرستي عطا فرموده و با اين وسيله تو را بر انجام فرامين الهي ياري رسانده و به تو قناعت ارزاني داشته ، پس تو را از بذل و بخشش بيهوده حفظ کرده است . (20) حضرت با بيان نعمت ها ، او را به آنچه در حال حاضر داشت آشنا کرد و به او فهماند آنچه دارد بيش از آن است که ندارد ، زيرا همواره در کنار هر نقمتي ، نعمتي است . امام حسن عسکري (ع) مي فرمايد : هيچ بلايي نيست مگر آن که خداوند در نهادش خيري نهفته که آن را فرا مي گيرد.(21)
2- محکم کردن پايه هاي اعتقادي و اخلاقي
يأس و اميد تا حد زيادي مربوط به جهان بيني و نگرش انسان به نظام آفرينش است . کسي که به ماوراي طبيعت اعتقاد دارد و نظام خلقت را محدود به دنيا نمي پندارد ، در تاريک ترين لحظات زندگي نيز احساس تنهايي نمي کند ، زيرا هميشه خدا را در کنار خود مي يابد. انسان مؤمن با داشتن اين تکيه گاه مطمئن ، با خود مي گويد : هرگز به خود رها نشده ام و زحماتم بي نتيجه نخواهد ماند.
اما با تفکر و جهان بيني مادي و نگاه بدبينانه به طبيعت ، اصل و ريشه اميد به شدت آسيب مي بيند . استاد مطهري مي گويد : (اثر فلاسفه مادي که هميشه نظر بدبينانه به طبيعت داشته و دارند ، با توجه به اين که به اصل آفرينش معتقد نيستند و انسان را معلول تصادفات مي دانند ، چنين مي گويند که اين موجود اصولا شر جزء ذاتش است و از اولي که پا روي زمين گذارده شرارت کرده است و هم اکنون نيز موجودي شرور است ، در آينده نيز چنين خواهد بود. اميدي به اين موجود از نظر سعادت نيست. اينان هر گونه طرح اصلاحي را براي جامعه بشريت رد مي کنند و هيچ گونه اميدي نسبت به اصلاح او ندارند وقتي از آنان سؤال شود که پس به چه اميدي بايد زنده بود؟ مي گويند : اصلا نبايد زنده بود. اگر بشري به کمال نهايي و مرحله عالي خود برسد ، بايستي خودکشي کند و اين است اوج ترقي يک انسان که به اين مرحله برسد و درک کند که چيزي جز شرارت نيست .)(22)
پی نوشت:
1- محجه البيضاء ، ج7 ، ص249.
2- محجه البيضاء ، همان ، ص250.
3- نهج البلاغه فيض الاسلام ، حکمت 142.
4- بحارالانوار ، ج74 ، ص172.
5- همان ، ج14 ، ص 329.
6- مثنوي معنوي ، دفتر چهارم ، بيت 5229.
7- حکمت ها و اندرزها ، ص181.
8- غررالحکم و دررالکلم ، ج 5 ، ص 438.
9- همان ، ج3 ، ص 319.
10- نهج البلاغه فيض الاسلام ، نامه 31.
11- همان، قصار 34.
12- ميزان الحکمه ، ج1 ، ص 103.
13- موسوي لاري ، رسالت اخلاق در تکامل انسان ، ص 186.
14- مثنوي معنوي ، دفتر دوم ، بيت 1269.
15- مرتضي مطهري ، حکمت ها و اندرزها ، ص 56.
16- غررالحکم و دررالکلم ، همان ، ص 375.
17- کهف (18) آيه 46.
18- بحارالانوار ، ج8 ، ص261.
19- مجله حديث زندگي ، ش5 ، ص10 .
20- بحارالانوار ، ج50 ، ص 129.
21- همان ، ج78 ، ص 374.
22- آشنايي با قرآن ، ج1و2 ، ص 173174.
/خ