آيت‏الله طالقاني و شوراها

صدها بار گفتم كه مسأله شورا از اساسي‏ترين مسائل اسلامي است. خداوند حتي به پيغمبرش با آن عظمت مي‏گويد با اين مردم مشورت كن، به اينها شخصيت بده، بدانند كه مسؤوليت دارند، متكي به شخص رهبر نباشند. اين اصل اسلامي است. يعني همه مردم از خانه و زندگي و واحدها بايد در كارشان با هم مشورت كنند. علي(علیه السّلام) مي‏فرمود:
دوشنبه، 23 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آيت‏الله طالقاني و شوراها
آيت‏الله طالقاني و شوراها
آيت‏الله طالقاني و شوراها






صدها بار گفتم كه مسأله شورا از اساسي‏ترين مسائل اسلامي است. خداوند حتي به پيغمبرش با آن عظمت مي‏گويد با اين مردم مشورت كن، به اينها شخصيت بده، بدانند كه مسؤوليت دارند، متكي به شخص رهبر نباشند. اين اصل اسلامي است. يعني همه مردم از خانه و زندگي و واحدها بايد در كارشان با هم مشورت كنند. علي(علیه السّلام) مي‏فرمود:
«مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأيْهِ هَلَك» «هر كس استبداد كند در كارهاي خودش هلاك مي‏شود».
«من شاور الرّجال شاركهم في عقولهم» وقتي‏من يك ديد دارم، با يك نفر شما، با دو نفر، با ده نفر، وقتي مشورت مي‏كنم ده ديد پيدا مي‏كنم، ده عقل به عقل خودم ضميمه مي‏كنم. چرا نمي‏شود؟ نمي‏دانم. امام دستور مي‏دهد، ما هم فرياد مي‏كشيم، دولت هم تصويب مي‏كند ولي عملي نمي‏شود. گروه‏هايي، افرادي دست‏اندركار شايد اينطور تشخيص بدهند اگر شورا باشد ديگر ما چكاره هستيم؟
* مرحوم آيت‏ا... طالقاني از پيشگامان طرح راه‏اندازي شوراهاي شهر و روستا و مديريت مردمي در امور كشور بود و بدين مناسبت در مقاطع گوناگون سخنراني‏هائي مي‏نمود. آنچه مي‏بينيد گزيده‏اي از آن افاضات بنقل از كتابچه "طالقاني و شوري" است.
شما هيچ، برويد دنبال كارتان. بگذاريد اين مردم مسؤوليت پيدا كنند، اين مردمند كه كشته دادند، اينهااز همين توده‏هاي جنوب شهر بودند، منطق اينها بوده است. «وَ اَمْرُهُمْ شُوري بَيْنَهُمْ» در اجرائيات، پيغمبر با آن عظمتش مي‏نشست با مسلمان‏ها، در جنگ بدر، جنگ احد، جنگ خندق، كه شما نظرتان چيست؟ از شهر خارج بشويم يا در شهر بمانيم؟ شما نظرتان در جنگ خندق چيست؟ خرماها را به يك عده‏اي از قبايل عرب بدهيم اينها بروند كنار تا بين اينها اختلاف ايجاد بشود يا ندهيم؟ در جنگ بدر كه آماده جنگ نبوديم، جنگ كنيم يا نكنيم؟ وقتي آنها مي‏گويند كه يا رسول‏اللّه! ما آنوقتي كه در پرتو اسلام نبوديم مقابل دشمن مي‏رفتيم، حالا چرا در خانه، در ميان شهر باشيم؟
مي‏فرمايد: بفرماييد برويد. يا رسول‏اللّه! آنوقتي كه ما مسلمان نبوديم و موحد نبوديم، به عرب‏ها باج نمي‏داديم، حالا باج خرما بدهيم به اينها؟ مي‏فرمايد: نه، مي‏جنگيم، شما نظرتان اين است مي‏جنگيم. اين كاري است كه بايد همه مردم بكنند. مي‏فرمايد: ما براي جنگ نيامديم در بدر، اينهمه قشوني كه حركت كردند با تجهيزات از مكه، ما شايد تاب و توان آنها را نداشته باشيم، بجنگيم يا نجنگيم؟ مقداد عرض مي‏كند يا رسول‏اللّه! ما با شما بيعت كرديم، دست ما را بگير به دريا بينداز، به هر جا مي‏خواهي پرت كن و به هر موجي مي‏خواهي بسپار، ما دنبال تو هستيم، مي‏جنگيم به اذن خدا، و فتح هم مي‏كردند چون همه مسؤوليت قبول مي‏كردند. ولي وقتي مردم از مسؤوليت خارج شدند شما برادر، شما كاسب، شما كارگر، شما بازاري، شما كشاورز مي‏گويي خوب به ما چه، خودشان دارند كارشان را مي‏كنند. نه، وظيفه يك يك از شماست و اگر مي‏كرديم و اگر مي‏كرديم و اگر مي‏كرديم كه خيلي زمينه براي كارها داشتيم و هنوز هم داريم، بيشتر اين تشنج‏ها، اين فرصت‏طلبي‏هاي عوامل ضدانقلاب و خارجي را، زبانشان را مي‏بستيم و سلاح از دست اينها مي‏گرفتيم، ولي متأسفانه دير شد، ولي هنوز هم دير نشده. همانطوري كه جلوي توپ و تانك رفتيد، اين مسؤوليت‏ها را داريد شما، اين به عهده شماست. ما موظفيم و مسؤوليت نسبت به مردم داريم. بايد دردها، انديشه‏ها، بدبختي‏ها، ناراحتي‏ها، عقب‏ماندگي‏هاي اين مردم را جبران كنيم با قوانين نجاتبخش و حياتبخش اسلامي.
اميدواريم كه همه ما هشيار بشويم، فرد فرد مسؤوليت قبول بكنيم و اين مسائل عظيم اسلامي را پياده بكنيم. خود رأيي و خود خواهي را كنار بگذاريم، گروه خواهي و فرصت طلبي و تحميل عقيده يا خداي نخواسته استبداد زير پرده دين را كنار بگذاريم و بياييم با مردم، با دردمندها، با رنج كشيده‏ها، با محروم‏ها همصدا باشيم.

آيت‏الله طالقاني و شوراها

فبما رحمه من‏الله لنت لهم، و لو كنت فظا غليظ‏القلب لانفضوا من حولك، فاعف عنهم استغفرلهم و شاورهم في‏الامر فاذا عزمت فتوكل علي‏الله، ان‏الله يحب‏المتوكلين.
پس از آن جوش و خروش كه مسلمانها از مدينه بيرون آمدند، آن عقب‏نشيني گروهي از ميان راه، آن سرپيچي از فرمان براي غنيمت و بازگذاردن سنگر كوه، آن فرار و پشت‏كردن به دشمن و روي به كوه‏آوردن، آن پراكنده‏شدن از پيرامون پيمبر غرقه در خون و او را در ميان دشمن بي‏دفاع گذاردن، آن فرياد پيمبر از پشت سر آنها و روي نگرداندنشان، بايد پيمبر را خشمگين كند و به خشونت و نفرين و يا طرد بعضي وادارد؛ همين رحمت خاص بود كه پر و بال گشود و آنها را با همه گوناگوني دربرگرفت. آن جاذبه رحمت بود كه همه را جذب كرد و از توحش و دفعشان جلوگرفت، از آنها چشم پوشيد و از گناهانشان استغفار كرد. با آن عواقب سخت و ناگواري كه شوراي احد پيش‏آورد و آن ضربه‏اي كه بر مسلمانان وارد شد و آن بزرگاني كه از دست داد و آن شكاف و تفرقه فكري و جنگي كه در اجتماع آنان پديد آمد و نزديك بود يكسر متلاشي شوند، همه از آثار شورا بود، كه مدينه را بي‏پناه گذاردند و برخلاف نظر شخص آن حضرت به سوي دشمن پيش راندند، با همه اينها باز اصل شورا را تحكيم‏مي‏كند. چون پايه اجتماع اسلامي است و براي هميشه، تا انديشه‏ها و استعدادها بروز كنند و هر صاحب رايي خود را شريك در سرنوشت بداند و مسلمانان براي آينده و هميشه تربيت شوند و بتوانند در هر زمان و هر جا از غروب نبوت، خود را رهبري كنند، اگر در اين راه و براي تحكيم شورا هر چه زيان دهند ارزش دارد تا با هر شكستي آراء محكمتر و قدمها ثابت‏تر شود و مانند بچه كه همي به زمين افتد و صدمه ببيند و برخيزد تا به انديشه و پاي خود مستقيم و محكم گردد. شكستها مي‏گذرد، امت اسلامي بايد به عاليترين صورت اجتماعي باقي بماند. هميشه رهبري پيمبر و اوصياء و تربيت‏شدگان در ميان نيست. پس بايد خود را به دست سرنوشت رها كنند تا سرنوشتشان را ديگران تعيين كنند و يا گرفتار استبدادها و خودسريها باشند، و يا با شوراي اهل نظر و آشنا و مؤمن به معناي اسلامي، امت را اداره كنند و پيش برند، هر چه پيش آيد. گرچه در ميان مسلمانان مانند احد اختلاف افتد و هر فرماني دهند، ارزش روحي و آزادي و پيوستگي آن بيش از اينهاست، با آنكه رسول خدا در ميانشان بود، چه رسد به پس از او. اين بزرگترين درس احد است.
آيه شايد اشاره به سوابق بي‏سرپرستي و زندگي و خوي گذشت و آن سرپرستيها از بينوايان و درماندگان است كه پس از آنها تو مظهر رحمت خاصي از جانب خدا كه بيش از رحمت‏ديگران است، شدي؛رحمتي‏كه دوست و دشمن ‏و دور و نزديك ‏را فرا مي‏گيرد و نرمش‏ مي‏آورد.
پس با اين مردم بد انديش و بدخوي پراكنده‏خو و مجذوب كشش‏هاي جاهلي، به سبب بينشي كه به تو عنايت شده و مسئوليتي كه داري و به صورت رحمت خاصي در قلب تو تجلي كرده براي اين مردم نرم گشته‏اي. چون خشونتهاي نابجا و سختگيري نسبت به خلق از ناتواني بينش و بي‏تشخيصي و نبودن شجاعت فكري است و در مقابل هر چه بينش نيرومندتر و نافذتر باشد و بتواند انديشه‏ها و حواذب خلق را چنانكه هستند بنگرد، نرمي بيشتر مي‏شود. همچون پزشكي كه با بصيرت و روشني كه نسبت به بيماري جسمي و رواني بيماران دارد. از ناراحتي و بدخوئي و بدگوئي بيمار ناراحت نمي‏شود، بلكه هرچه بصيرت و تشخيص او بيشتر باشد، حس ترحم در وي بيدارتر و فعالتر مي‏گردد تا بتواند او را در برابر علاج و پرهيز رام گرداند اين نيروي غيبي بي‏نام و نشان همانند نيروي دروني اجسام است كه از آن به جاذبه تعبير مي‏شود، همه عناصر مستعد انساني را به خود و پيرامون خود جمع مي‏كند و به حركت درمي‏آورد و بدون آن پراكندگي است.
اگر آن نيرو به تو عنايت نمي‏شد و اگر تندخو و پرخاشگر و سختدل بودي ـ كه چنين نيستي و نبايد باشي چون پيمبر رحمت و موعود و مبعوث بسط رحمتي ـ اين مردم سركش و نابسامان و خشن خود به خود از جذب به تو و پيرامونت جدا و پراكنده مي‏شدند. پس با چنين پرتو خاص رحمت الهي كه منشأ نرمخوئي و روش آسان‏جويي تست، از آنان گذشت كن و آنان را مشمول عفوت‏گردان. چنانكه خداي مبدأ رحمت، آنان را مشمول عفو خود گردانده است‏و دوبار درآيات گذشته‏اعلام عفوكرده است:
"ولقد عفا عنكم ... و لقد عفاالله عنكم..." اين اعلام و فرمان عفو، پس از آن سستي و درگيري ميان خود و سرپيچي از فرمان و روتافتن از ميدان احد بود و پيامدش كشته شدن گزيدگان و شكست نظامي و روحي مسلمانان و اندوه و خشم آن حضرت پيش از عفو، براي آنان از خداوند طلب مغفرت كن: واستغفرلهم. كه از تو عفو و طلب مغفرت بايد و از خداوند عفو و مغفرت شايد و از اين هم بالاتر، فرمان شور با آنان در امور اجرائي ـ نه احكام و فرامين الهي است تا شخصيت بدانان دهي و شخصيتشان را بالابري و با خود همراز و همنشين‏گرداني و براي آنان احترام گذاري و در مسئوليتا و در جنگ و صلح شركتشان دهي: وشاورهم في‏الامر عفو و استغفار، لغزشها و گناهان را محو مي‏كند و از خاطره‏ها مي‏زدايد و مشورت، آنان را از بند تقليد و ترس فكري برون مي‏آورد و شجاعت نظر و فكر و ابتكار و شخصيت روحي مي‏دهد، تا هر يك در حد استعداد ذاتي، داراي جاذبه و تحرك و تحريك مي‏گردند. اين با ارزشترين اثر مشورت است هرچند كه طرف شور در نظر ناچيز و بي‏فكر آيد.
اين سه امر، كه نمودار همان جاذبه رحمت است، بايد ارشادي باشد چنانكه پيش از اين اوامر هم روش آن حضرت چنين بوده است و همچنين پيش از خروج به سوي احد.
فاذا عزمت فتوكل علي‏الله ان‏الله يحب‏المتوكلين. تفريع بر "شاورهم في‏الامر" است كه چون در مشاوره راي بر انجام كاري قرارگرفت بايد عزم كني و تصميم قاطع بگيري، ديگر ترديد و شك و دودلي به خود راه ندهي و توكل به خدا كني، چون پس از مشورت و عزم، امر و انجام آن به هر صورت از اختيار و اراده انسان بيرون مي‏رود و در مجراي مشيت‏الهي واقع مي‏شود. و چون اينگونه توكل پس از مراحل مشورت و رسيدن به عزم همان مطلوب و محبوب خداوند يعني هر چه خير است پيش مي‏آورد؛ رسيدن به مقصود و پيروزي باشد و يا نرسيدن و شكست، مانند احد، چه خدا متوكلان را دوست مي‏دارد و آنان را مدد مي‏كند.
اين انقلاب از توده همه مردم است و هيچكس و هيچ حزبي حق درخواست سهم بزرگتري را ندارد.
در كشورهاي انقلابي كمونيست يا ناسيوناليست ما مي‏بينيم كه يك گروه انقلاب مي‏كنند و بعد هم حكومت را خود آن گروه بدست مي‏گيرند و قهرا وقتي گروه يا حزب خاصي بود، چه نظامي، چه غيرنظامي دنبالش ديكتاتوري و استبداد بود. ولي خصوصيت انقلاب اسلامي ما انيست كه ما رهبري‏هاي مذهبي داعيه حكومت براي خودمان نداريم و نمي‏خواهيم حاكم باشيم. انقلابي است كه از توده همه مردم، همه قشرها آغاز شده و براي همه قشرهاست نه يك حزب و جمعيت خاص. اين يكي از ويژگيهاي انقلاب ماست.
از نزديك هم مشاهده مي‏كنيد كه اين انقلابي است كه از زارع، كارگر، كارمند، تاجر، دانشگاهي و ... همه مردم در آن شركت دارند. از همه مردم براي همه مردم شروع شده و هيچ حزب و جمعيتي هم حق ندارد براي خودش سهم بزرگتري در نظربگيرد و از اين جهت حكومت را در انحصار خودش درآورد. اين خصوصيت اصلي است و باقي مسائل فروع اين مسأله مي‏باشد.
وقتي كه ما نظام جمهوريت اسلامي را براساس حق همه مردم مي‏دانيم، و بايد همه مردم در سرنوشتشان دخالت داشته باشند. البته به اندازه درك و همتشان، چون مي‏دانيم كه آدمها متفاوتند وقتي اساس جمهوريت اسلامي بر اين پايه است، گروهها، جمعيتها حالا چه اقتصادي و چه اداري، چه كشاورزي، چه كار خانجاتي، همه اينها حقدارند كه سرپرستهايشان را انتخاب كنند. ما آن نظام را براساس حقوق عمومي قرارمي‏دهيم خواه ناخواه اين حق برايشان است.
من پيام خاصي در مورد شوراها ندارم. پيام من، پيام انقلاب است، پيام انقلاب اسلامي و پيام قرآن است. يعني اولين مسئله براي يك ملتي كه در مقابل طغيان و ظلم قيام كرده همين است كه مردم احساس كنند كه در سرنوشت خودشان دخالت دارند. چرا طغيان مي‏كنند؟ چون همه چيز از آنها سلب شده است. چرا در مقابل ظلم قيام مي‏كنند؟ براي اينكه مي‏بينند در امور اقتصادي، زندگي، اداري، كار و كسب و در همه چيز، مسلوب‏الاختيار هستند. اولين درخواستشان اين است كه آن چيزي كه از ايشان سلب شده به آنها برگردد. يعني مردمي كه هيچ اختياري در سرنوشت زندگي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و حتي اخلاقي خودشان نداشتند. زندگيشان را بدست بگيرند. اين مسئله بايد به مردم ارائه بشود مردم شروع كنند سرنوشتشان را بدست بگيرند. راهش چيست؟ راهش همين شوراهاست. مردم بتوانند در يك دهي، در يك شهري، در يك كارخانه‏اي، در يك مؤسسه‏اي دور هم جمع بشوند و در تعيين مقدرات خودشان صاحب راي باشند. وجود شورا مهم‏تر از اصل آرائي كه از شورا بيرون مي‏آيد، است. چون به انسانها، انسانهاي محروم، انسانهاي مستضعف و انسانهايي كه از مسير و سرنوشت خودشان رانده شده‏اند. اين حق را به آنها مي‏دهيم و اين شخصيت به آنها برمي‏گردد. اين مسئله اول.
باز مسئله مهم ديگر اين است كه شورا يك اصل مترقي است، بخصوص در دنياي امروز. يا بايد مردم در سرنوشت خودشان دخالت داشته باشند يا نه. يا طغيان و استبداد و استكبار و در مقابل استضعاف، يا شورا. يعني اگر اين نشد، آن است. اگر مردم در سرنوشت و در مسير زندگيشان و دخالت در كارهايشان ممنوع شدند، معني‏اش اين است كه يك عده‏اي مثل قيم بالاي سر اينها باشند. مثل قيم براي صغار، اما نه قيم دلسوز، قيمي كه همه مال صغير را ببرد و هم عرض و استعدادهايش را از بين ببرد. اين مسئله است كه مي‏بينيم در اسلام و قرآن چقدر به مسئله شورا اهميت داده شده است. در قرآن يك سوره به اسم "شوري" است.
اين شورا فقط به يك عده‏اي كه در كارهاي عمومي مملكت و سطوح بالا بايد دور هم جمع بشوند و با هم در مورد صلح و اقتصاد و وضع كشاورزي و اقتصادي و نظام سياسي، نظر و راي بدهند، اختصاص ندارد، بلكه اين مسئله اعم است. از نظر قرآن و از نظر اسلام هر خانه‏اي بايد يك مركز شورايي باشد. هر دهكده و هر گروهي بايد در كارشان يك شورايي داشته باشند. شما ملاحظه مي‏كنيد در قرآن، درباره زندگي خانوادگي يعني شيردادن بچه كه هيچ به چشم هم نمي‏آيد و از نظر مردم مسئله مهمي هم نيست. مي‏گويد با مشورت بايد باشد. توجه مي‏كنيد در آيه‏اي كه در سوره بقره است. كه از اين جمله شروع مي‏شود. والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين، مادرها بر حسب وضع طبيعي دو سال بچه‏شان را شير بدهند. اين دستور را مي‏دهد، بعد در ضمن مي‏فرمايد اگر خواستند از شير بگيرند "فان ارادا فصالاً عن تراض منهما و تشاور فلاجناح عليهما" اگر بخواهند بچه را از شير بگيرند بايد پدر و مادر راضي بشوند، مشورت كنند، صلاح بچه هست؟ صلاح مادر هست؟ يا از پزشك مخصوصشان استفاده كنند.
وقتي قرآن در امر خانوادگي و شيردادن بچه مي‏گويد بايد همراه با مشورت باشد، چه رسد به اداره يك دهكده، چه رسد به اداره يك شهري يا يك كشوري. همه بايد واحدهاي شورايي باشد. آيا خود پيغمبراكرم احتياج به شورا داشت؟ ما از جهت وحي و همه دنيا از جهت قدرت تعقل و برتري فكري رسول خدا، همگي معترفيم كه رايش صائب بود و داراي صائب‏ترين راي‏ها بود. معذلك به خود پيغمبر خطاب مي‏كند "وشاورهم في‏الامر" يك عرب بياباني را ناديده نگير، بگذار او احساس شخصيت بكند كه در كار سرنوشت خودش دخالت دارد. هر فردي يك ديدي براي خودش دارد كه در شورا ديدش را به تو منتقل مي‏كند. 5 نفر يعني 5 عقل. 5 نور كه با هم جمع بشود مسلما شعاع و پرتوش بيشتر از يك نور است.
اصلاً كلمه "شورا" در ماده لغوي‏اش از "شارالعسل" است. عسل را وقتي مي‏خواهند از كند و استخراج كنند. بايد خيلي آهسته و با لطائف‏الحيل عمل كنند كه زنبورها تحريك و متواري نشوند، تا كم‏كم عسل را بيرون بياورند. يعني افرادي كه مي‏خواهند دور هم مشورت كنند بايد احساساتشان تحريك نشود. عليه يك جهتي نباشد. واقعا با صميميت دور هم بنشينند. در مورد يك مسئله‏اي، مجموع 5 نفر. 5 قدرت فكري مي‏توانند يك راي قاطعي كه در سرنوشت يك خانواده، يك محل و يك كشور مؤثر است، بگيرند. در وضع امروزي مي‏بينيم كه دنيا دارد به همين طريق پيش مي‏رود. هنوز هم در همه جاي دنيا قضيه شوراها پايه صحيحي نگرفته است. اين مسئله‏اي است هك قرآن رويش تأكيد كرده است و يك سوره به نام "شوري" نازل شده است. از اين جهت من هم بعد از پيروزي انقلاب هميشه و همه جا گفته‏ام، براي اينكه اين مردمي كه عقب رانده شده‏اند. اين مردمي كه باور نمي‏كنند كه بتوانند در زندگي معمولي و زندگي عمومي خودشان صاحب نظر باشند، براي اينكه بفهمند سرنوشتشان دست خودشان است، اين‏ها را بايد به آنها بگوييم، (دستور بدهيم و باور كنند كه شورا تشكيل بشود، حالا غير از قبل است، آنوقت سرنوشت شما دست يك ژاندارم بود، دست يك بخشدار بود، دست يك مأمور دولت بود، الان سرنوشت‏تان دست خودتان است.) تا به اين ترتيب به انقلاب واقعا علاقمند بشوند. و بعد هم اين انقلاب و همين شورا پايه بگيرد.
اگر از 3 ماه قبل تشكيل شوراها شروع مي‏شد، مسئله قانون اساسي و مجلس مؤسسان (به هر صورتي كه باشد) مي‏توانست از همين شوراها برگزيده شود. افراد و توده مردم كه ناشناخته مانده‏اند. استعدادهايشان را نشان بدهند. چه بسا مردمي كه عقلشان، فكرشان، تدبيرشان و صداقتشان را نشان بدهند. چه بسا مردمي كه عقلشان، فكرشان، تدبيرشان و صداقتشان از اينهايي كه در راس بعضي كارها هستند خيلي بيشتر است ولي شناخته نشده‏اند. به چه وسيله بايد شناخته بشوند؟ در اين شوراي ده مي‏بينيد يك انساني قدرت فكري عيني صداقتش را نشان مي‏دهد، مي‏آيد توي شوراي شهر قرارمي‏گيرد، بعد مي‏آيد جزء شوراي استان و بعد جزء شوراي كشور قرارمي‏گيرد. ما مي‏توانستيم تا بحال خيلي از مسائل را بوسيله شوراها حل كنيم. بنظر من تأخير افتاده است. با اينكه من در قم با حضرت آيت‏الله امام‏خميني مطرح كردم، ايشان هم دستور دادند، خود ايشان فرمان دادند كه بايد اين مسئله مطرح بشود و من اعلام كردم. (مسئله شوراها كه الان جاي بحثش نيست، اهميت آن در ابعاد مختلف براي پاگرفتن انقلاب، براي جلوگيري از دسيسه‏ها و تحريكات، براي باوركردن مردم كه در سرنوشتشان دخالت دارند) با همه اينها من متاسفانه نمي‏دانم چه عللي باعث شد كه تابحال تاخير افتاده است. البته شايد بعضي از علت‏هايش را مي‏دانم ولي جاي گفتنش نيست، مگر يك وقتي كه وقتش برسد.
از همه خواهران و برادران در همه كشور تقاضا مي‏كنم كه به اين امر مسئله شوراها اهميت بدهند و بدانند سرنوشتشان دست خودشان است. و دولت هم بايد در اين كار فقط نظارت داشته باشد. براي تيمن و تبرك باز اين آيات شوري را از روي خود قرآن مي‏خوانيم. يك سوره به اسم شوري است. مسلمانها! هر كس كه صداي مرا در داخل و خارج كشور مي‏شنود. راه اصلاح و حركت و تكامل انقلابي يك كشوري منحصر به همين است.
قرآن بعد از اينكه در سوره شوري. آيات خلقت، آيات طبيعت و مسائل مختلفي را مطرح مي‏كند. بعد از اين، آيه 36 شروع مي‏شود:
"فما اوتيتم من شي‏ء فمتاع الحيوة‏الدنيا" آنهايي كه در دسترشان است، اينها زندگي پست است، زندگي نزديك است. بايد چشم‏اندازتان وسيع‏تر باشد، آينده‏نگر باشيد "و ما عندالله خير و ابقي للذين آمنوا و علي ربهم يتوكلون" اين شرائط اعضاي شورا، براي يك جامعه شورايي و يك شهر شورايي مي‏باشد. آنهايي كه ايمان دارند به حقيقت بالاتري و مي‏دانند مسئوليت‏هاي بزرگتري دارند و توكل به خدا دارند، ترس و رعب ندارند.
مرعوب و مجذوب نيستند. و كسانيكه "يجتنبون كبائرالاثم والفواحش" اين شرائط اعضاي شورا در كي انقلاب اسلامي است. بايد همه اينها رعايت بشود. آنهايي كه متجاهر به فسق هستند، فسق‏هاي بزرگ، آنها را نبايد در شورا راه داد. آنهايي كه با رژيم سابق ساخت و پاخت داشتند. نبايد در شوراها راه يابند. كلاهبردارها، رباخوارها، نبايد در شوراها باشند، چون شرط مردمي كه اهل شورا هستند، مي‏فرمايد: "الذين يجتنبون كبائراالاثم والفواحش" از گناهان بزرگ و رسوا اجتناب مي‏كنند. "و اذا ما غضبوا هم يغفرون" مردمي مسلط بر نفس هستند، اگر تحريكشان كردند زود از جاكنده نمي‏شوند. خودشان را نگه مي‏دارند. گذشت مي‏كنند. سعه صدر دارند "والذين استجابوا الربهم" اين مردمي كه هر وقت بانگ ربوبيت و دعوت الهي به آنها مي‏رسد، آماده براي استجابت هستند.
"واقامواالصلوة" خود نماز را به پا مي‏دارند نه اينكه نماز مي‏خوانند. "وامرهم شوري بينهم" اينها هستند كه كارشان بايد با شورا پيش برود. اينها همان‏هايي هستند كه "فالمدبرات امرا" تدبير بدست همين‏هايي است كه از همه وابستگي‏ها و گناه‏ها صافي شدند، بارز شدند. "و مما رزقناهم ينفقون" دستشان در انفاق باز است. "والذين اذا اصابهم‏البغي هم ينتصرون" مردمي هم نيستند كه اگر توي سرشان زدند، باز سرشان را كج كنند تا يكي ديگر هم بزنند. وقتي كسي بخواهد به حريم اينها، به حريم مملكتشان، به حريم دينشان، به حريم شرفشان تجاوز بكند، دادشان بلند مي‏شود. از همه دنيا ياري مي‏جويند. اين شرائط جامعه و مردمي كه مي‏توانند شوراي صحيح داشته باشند. اميدواريم همه قوانين ما و شرائط شورا، بر طبق همين موازين و رهبريهاي قرآن تنظيم بشود. پيش از آنكه بخواهد از غرب و شرق يك چيزهايي انتخاب بشود.
منبع:ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.