ابعاد جهاني آموزه مهدويت (2)

فصلنامه انتظار: ما اخبار آخر الزماني داريم. با توجه به اخبار گسترش فساد و ناهنجاري‌ها و آشفتگي اعتقاد ديني به آخرت و با توجه به اخبار آخر زماني مانند تشبّه زنان به مردان يا تشبّه مردان به زنان، سخت شدن دين‌داري در آخر الزمان، وقتي در غرب، فرهنگ مادّي‌گرايي را مشاهده مي‌کنيم، چگونه مي‌توانيم اين مسائل را با پيش بيني‌هايي که در روايت‌ها داريم، مانند اين‌که جوامع از ظلم و جور و فساد پر خواهد شد، تبيين کنيم؟ آيا چنين ارتباطي را مي‌توان برقرار کرد؟ در اين صورت،
پنجشنبه، 2 ارديبهشت 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابعاد جهاني آموزه مهدويت (2)
ابعاد جهاني آموزه مهدويت (2)
ابعاد جهاني آموزه مهدويت (2)






گفت و گوی فصلنامه انتظار با دكتر همايون همتي، رايزن فرهنگي ايران در آلمان
گفت و گو از آقاي دكتر بهروزلك

فصلنامه انتظار: ما اخبار آخر الزماني داريم. با توجه به اخبار گسترش فساد و ناهنجاري‌ها و آشفتگي اعتقاد ديني به آخرت و با توجه به اخبار آخر زماني مانند تشبّه زنان به مردان يا تشبّه مردان به زنان، سخت شدن دين‌داري در آخر الزمان، وقتي در غرب، فرهنگ مادّي‌گرايي را مشاهده مي‌کنيم، چگونه مي‌توانيم اين مسائل را با پيش بيني‌هايي که در روايت‌ها داريم، مانند اين‌که جوامع از ظلم و جور و فساد پر خواهد شد، تبيين کنيم؟ آيا چنين ارتباطي را مي‌توان برقرار کرد؟ در اين صورت، چه آسيب‌هايي ممكن است پيش آيد؟
دكتر همتي: نگاه خوشبينانه اين است که اين‌ها هم نشانه‌هايي از علائم قبل از ظهور است؛ ولي مي‌دانيد که ما انسان‌هاي غير معصوم و عادي نمي‌توانيم حکم قطعي بدهيم. با توجه به روايات و آموزه‌‌هايي که از شارع مقدس داريم، نمي‌توانيم حکم قطعي بدهيم؛ ولي خوشبينانه مي‌توان اميدوار بود که اين، بخشي از آن وقايع و حوادثي است که در ايام نزديک به ظهور حضرت ـ ان‌شاء الله ـ اتفاق خواهد افتاد و اين، بايد ما را به تلاش و برنامه ريزي بيشتر وادار کند، نه سکوت، انزوا، بي تحرکي و بي‌اقدامي.
اين نکته هم خيلي مهم است که برخورد ما با آموزِة مهدويت، بايد منشأ نشاط، حرکت و شادابي، تلاش و پويايي و ستم ستيزي و برنامه ريزي براي آينده باشد، نه انفعال و سکوت که به قول بعضي عوام، آقا خودش خواهد آمد و همه چيز درست خواهد شد؛ پس ما کاري نکنيم! خيلي عوامانه است که به بي عملي و بي اقدامي دعوت کنيم و منتظر شويم حضرت بيايد و کار را درست کند؛ انگار که تکليفي نداريم و اصلاً مکلّف نيستيم. من با اين تلقي مخالفم و معتقدم اين‌گونه عقايد، علف‌هاي هرزي است که دور اين گُل خوشبو و با طراوت را گرفته است و بايد با آن مبارزه کرد، تا اين تلقي صحيح از موعود که منشأ حرکت و شادابي و اميد است، خداي نکرده باعث انفعال نشود که هم براي کشور ما و هم براي جهان اسلام، بسيار خطرناک است. دشمنان در کمين هستند اين‌گونه عقايد مخرّب، انحراف زا، فلج کننده و خواب آور بين مسلمانان ترويج شود.
فصلنامه انتظار: مسلمانان، در حال شکل دادن يک اقليت رو به رشد در غرب هستند و به هر حال، اقليت‌ها يک سيستم خاصّي از هويت‌يابي دارند. با توجه به روايت موثق از امام كه: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» به نظر شما اين آموزِة مهدويت چگونه مي‌تواند در جايگاه يک عامل هويت بخش بين مسلمانان اعم از شيعه و سنّي عمل كند؟ در جهان اسلام، به هر حال، مهدويت يک شاخص است که براي شيعيان، پررنگ‌تر است. آيا از اين جهت مي‌شود با مسلمانان اروپا آموزِة مهدويت را مطرح کرد؟
دكتر همتي: بله؛ به هر حال يکي از مقوّمات و ارکان هويت ما شيعيان و مسلمانان، در کل، همين عقيده به «ظهور منجي» و حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف است. با توجه به اين‌که در زمينة يهودي ـ مسيحي که در اروپا بوده، چنين عقيده‌اي از قبل در آن ديار حضور داشته است، اين ظرفيت و استعداد براي معرفي اين عقيده وجود دارد. حتي نه تنها مسلمانان مقيم اروپا، بلکه مسيحيان و يهوديان نيز اين آمادگي را براي درک اين اعتقاد دارند. البته با توجه به تفاوت‌هايي که ميان اعتقادات مسيحي و يهودي تا تلقي اسلامي از موعود وجود دارد، مي‌توان اين آموزه را به آنان معرفي کرد؛ اما خطري که هست، اين است که اذهان اين‌ها در اين‌باره در اثر تبليغات سوء تا حدود زيادي آلوده شده است. تبليغات سوء و انحرافاتي که در معرفي اين فکر بوده، باعث شده است نوعي دافعه و حالت زدگي برابر اين مسأله به وجود بيايد و يک نوع مقاومت يا بي تفاوتي و خنثا بودن ميان اروپائيان ايجاد شود.
نحوه معرفي اين عقيده در اروپا خيلي ظرافت مي‌خواهد که غير از نگاه درون مرزي و درون کشوري و داخلي يک نگاه فرا کشوري و جهاني و جهان وطني و شامل [15] مي‌خواهد که ما نگذاريم اين عقيده، دستمايه امور سياسي و مورد سوء استفاده دلالان و کاسبان و تاجر مسلکان سود‌پرست قرار گيرد، بلکه به گونه‌اي مطرح شود که اميدزا و نشاط آفرين باشد و توده‌ها بتوانند با اين عقيده زندگي کنند. به اعتقاد من، اگر با زبان روز فرهنگِ اروپايي ـ البته به دور از مُدپرستي وغرب زدگي ـ به مسلمانان کشورهاي اروپايي، اين مسائل گفته شود ـ به ويژه اگر جنبه و بعد عقلانيت اين مسأله و به اصطلاح مبارزه با خرافه را از يک‌ديگر جدا کنيم و ابعاد مترقي آن را نشان دهيم ـ استقبال بسياري از آن خواهد شد. در غير اين‌صورت، با تجربه‌اي که من از غرب و کشورهاي اروپايي دارم، احتمال اين خطر در ميان است که يا صبغة مسيحي و يهودي پيدا کند يا مورد سوء استفاده حکومت‌ها قرار گيرد؛ لذا من به جدّ نگران اين مسأله هستم. مبلّغان آشنا به زبان و فرهنگ جهان و جريان‌هاي فکري بايد تربيت شوند و در کشورهاي اروپايي مستقر شوند؛ با مردم، روشنفکران و دانشگاهيان تعامل داشته باشند و اين اعتقاد را به شيوه‌اي درست، آکادميک، عقلاني و علمي معرفي نمايند.
در حال حاضر، بيشترين حجم تبليغات در آلمان ـ چه از سوي ايراني‌هاي به اصطلاح اپوزيسيون و چه از سوي نيروهاي به اصطلاح چپ ـ روي خرافه باوري و معرفي دين به عنوان خرافات و عامل عقب ماندگي و به ويژه همين مسأله مهدويت و اعتقاد به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف متمرکز شده است. حجم عظيم و وسيعي از تبليغات بر ضد جمکران، چاه امام زمان و دعا کردن و حاجت گرفتن، ولايت امامان عليهم السلام و امثال اين‌ها صورت مي‌گيرد. آن‌ها به يک شکل بسيار سطحي و خرافه انديشانه‌اي هم اين موضوع را مطرح مي‌کنند و از اين حربه استفاده مي‌کنند؛ چه در کانال‌هاي تلويزيوني و چه در نشريات و بروشورها. اخيراً چندين کتاب ردّي دربارة امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف توسط يک وزير رژيم پهلوي نوشته شده که در سايت‌ها هم منتشر شده است. حرفشان هم اين است که اين عقايد، کلاً يک چيز خرافي و غير علمي است. بعد هم يک سري مطالب از کتاب‌هاي بزرگاني مانند علامه مجلسي و ديگر محدّثان را گرفته‌اند و دائماً روي آن‌ها، به اصطلاح مانور مي‌دهند که مي‌دانيد خود آن بزرگان هم ادعا نکرده‌اند که همة مطالب اين کتاب‌ها مستند و صحيح است؛ ولي دشمنان و دين ستيزان احاديثي از اسرائيليات و مجعولات را از اين کتب گرفته‌اند و به شکل بسيار مبتذل بر ضد شيعه مطرح کرده اند. وعده‌هايي به شکل دروغين که از منابع اصيل ما نيست، بر ضد شيعه‌گري در يک کتاب چاپ کرده اند.
اكنون در غرب، کتاب‌ها و رساله‌هايي هست که نيروهاي چپ و اپوزيسيون ايرانيان در ردّ مهدويت و تحت نام مبارزه بر ضد خرافات نوشته اند. اين تبليغات مسموم هم خيلي مسأله مهدويت را لوث مي‌کند؛ يعني زمينه‌هاي ذهني را از بين مي‌برد. اروپاييان، وقتي با اين بعد قضيه آشنا مي‌شوند که مثلاً در جمکران، امام زمان از چاه بيرون خواهد آمد و رفته به داخل چاه و مانند آن ذهنيت منفي پيدا مي‌كنند. بسيار هم اين مسأله را به شکل جوک و مسخره و مبتذل مطرح مي‌کنند که با ابعاد اعتقاد صحيح در تشيع فرق مي‌کند. اين هم نشان دهندة سطحي بودن و به هرحال رذالت و بي تقوايي و بي اخلاقي نيروهاي اپوزيسيون است که دشمني، چشمانشان را کور کرده و حقايق را نمي‌بينند و به متون اصلي ما مراجعه نمي‌کنند.
اگر معرفي امام زمان و آموزِة مهدويت به اين شکل نباشد و بتواند از پس اين‌گونه خرافه انديشي‌ها برآيد، بله، هم مي‌تواند يک جزء از هويت مسلمانان باشد و هم مي‌تواند زمينه قبول را در کشورهاي اروپايي فراهم کند؛ به ويژه در سطح توده‌هاي مردم عادي اروپا که حالت دل زدگي از حکومت‌ها پيدا کرده‌اند؛ مخصوصاً در اين وضعيت بحران اقتصادي که پيش آمده و مردم دربارة آينده شان بسيار نگران هستند و متفکران آن‌ها کتاب‌هايي هم در بارة پايان جهان و پايان‌انديشي نوشته اند. بعد از انتشار کارهاي هانتينگتون و فرانسيس فوکوياما در غرب، اين زمينه دربارة پايان تاريخ، پايان ايدئولوژي، پايان فلسفه، پايان تمدن، پايان مدرنيته و پايان جهان وجود دارد. اخيراً هم کتاب‌هايي تحت عنوان پايان دين [16] چاپ مي‌کنند و بعد از آن، «آلترناتيوي که جاي اين مي‌گذارند، يک نوع معنويت است، معنويت عصر جديد که همين فرقه‌هاي تناسخي و تلفيقي هستند؛ لذا اگر ما بتوانيم اين پايان انديشي يا فرجام انديشي را به شکل عميق و با مباني فلسفي و الهياتي استوار و با احاديث مستند مطرح کنيم و اين انديشه را از آن خرافات دور کنيم و مرز بين عقيده و خرافه را مشخص كنيم، قطعاً موفق خواهيم شد. منتهي چنين مبلّغاني بايد تربيت شوند و سپس بايد در عرصه‌هاي مهم علمي و محافل دانشگاهي جهان وارد شده و به شکلي فعّال حضور پيدا کنند.
فصلنامه انتظار: چند عامل معمولاً شناسايي مي‌شود که نگاه آينده نگر در غرب را تحريف کرده و دامن زده‌اند (مثل اصول مدرنيته و جهاني شدن). اين عوامل را چگونه مي‌توانيم با نگاه منجي گرايانه در مهدويت توجيه كنيم؟
دكتر همتي: من در مسأله جهاني شدن تأمل دارم. اعتقاد دارم نبايد ميان جهاني شدن و يا جهاني‌سازي [17] و حکومت واحد جهاني خلط کرد؛ چون از جهاني شدن در غرب، برداشت‌ها و معاني مختلفي استنباط شده است؛ يک معنايش گلوباليسم، گلوباليتي و گلوباليزاسيون است. آن چيزي که متفکران غربي با عنوان پروژه به آن توجه دارند، با آن چيزي که ما در بحث ظهور امام زمان و تشکيل جامعه جهاني واحد قبول داريم، تفاوت دارد. جهاني شدن به معناي تشکيل حکومت جهاني واحد و ظهور و فرج امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف نيست. بحثي که اين‌ها دارند، اين است که در اثر برداشته شدن مرزها و ادغام آن‌ها سهولت دسترسي به اطلاعات محقق شده است و فشرده شدن جوامع و تراکم اطلاعات و از بين رفتن انحصار اطلاعات همان گلوباليزه شدن است. اين نظر «مارشال مک لوهان» است؛ ظهور دهکده جهاني که در واقع، جهان به شکل يک شبکه در هم تنيده و پيوند خورده در مي‌آيد؛ اما اين‌که لزوماً اين يک وضعيت عادلانه است و نظم جديدي که مستقر خواهد شد، زمينه ساز حکومت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است، ارتباط دادن اين دو خيلي سخت است. البته مي‌توان برداشتي کرد که بعضي از اين زمينه‌ها مثبت است؛ ولي اگر بخواهيم مستقيم بگوييم که جهاني شدن ارتباط با حکومت جهاني واحد امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دارد، به نظرم جز يک اشتباه لغوي و استفاده از شباهت لفظ، چيز ديگري نيست.
جهاني شدن، در خود غرب هم مخالفاني دارد؛ هم در بعد اقتصادي، و هم در بعد سياسي و همه با آن موافق نيستند؛ ولي اين‌که ما بگوييم در هم تنيده شدن جهان، از بين رفتن مرزها، پيوند و ارتباط بيشتر و سهولت دسترسي به اطلاعات مي‌تواند زمينة آن حکومت جهاني واحد باشد و به آن کمک کند، بله مي‌شود از اين بُعد هم به مسأله نگاه کرد؛ ولي نبايد فراموش کرد که اين‌ها دو قضيه و دو مسألة جدا و متمايز هستند. در هر صورت، پيشگويي نمي‌توان کرد و پيشوايان دين عليهم السلام ما را از تعيين وقت ظهور نهي فرموده اند.
البته مي‌توان و بايد از هر فرصت و امکاني براي تبليغ و معرفي عقايد ديني استفاده كرد و اين، منحصر به جهاني شدن هم نيست و يک تمهيد عام و کلي است، ولي جهاني شدن ـ چه به معناي رسانه‌اي و انقلاب اطلاعاتي و چه به ديگر معاني ـ تبعات تخريبي و ويرانگري هم با خود دارد و درست همان‌گونه که فرصتي است براي اديان و دينداران، براي دشمنان اديان و دين ستيزان هم فرصت مناسبي است؛ پس نمي‌توان يکسويه قضاوت و داوري کرد. بله؛ بايد دينداران از اين ابزار و اين موقعيت کمال استفاده و حسن استفاده بکنند؛ اما فراموش نکنيم که اين ابزار و فرصت، در اختيار ديگران يعني مخالفان بشريت، معاندان و جبّاران و باطل گرايان هم هست. نبايد يکسويه بنگريم. نگاه جامع بين لازم است، تا واقعيت‌ها را از چشم دور نداريم. اين ظرفيت، در اختيار همه هست، در اختيار دشمنان هم هست. بستگي دارد چه کسي بهتر استفاده مي‌کند؛ ولي في نفسه هيچ علامت خاصي نيست و اقتضاي خاصي هم ندارد، مگر معناي جديدي از اصطلاح جهاني شدن ارائه کنيد.
فصلنامه انتظار: بحث جهاني شدن يا پديده‌اي که با تکنولوژي‌ها ارتباط و پيوند دارد، البته امر حادث جديدي است؛ اما مسأله بر سر «گلوباليسم» است. صحبت بر سر اين است که کنده شدن از خصلت‌ها و هويت‌هاي محلي، براي رسيدن به يک جامعة جهاني که همان گلوباليسم باشد، در واقع جهاني شدن با هر تلقي که به آن نگاه کنيم، دارد اين را فراهم مي‌کند. حتي اگر محتوايش محتواي نامناسبي باشد، شرايط و ظرفي را فراهم مي‌کند که ما ناسيوناليستي، قومي يا قبيله‌اي فکر نکنيم. جهاني شدن و پيوند و ارتباطش از نظر کلامي با بحث مهدويت چگونه است؟ همان‌گونه که گفتم، اين بحث مي‌تواند ظروف و محمل‌هاي گوناگوني داشته باشد، اروپايي يا آمريکايي مطرح شود؛ اما اين فرا محلي است. در قرآن هم داريم که >انّ الارض يرثها عبادي الصالحون<، ارض يعني کل جهان، از اين جهت مي‌توان ظرفيتي را براي تعريف مهدويت در غرب هم شناسايي کرد. يا الآن که جامعه مي‌خواهد يک نظام بين المللي درست کند کدام محتوا درست است، آيا مي‌تواند عادلانه باشد و پاسخگوي نيازهاي همه باشد و يا هدف برتري را معرفي کند؟
دكتر همتي: اين البته نظر شما است که براي بنده قابل تأمل است. گلوباليسم يک ايدئولوژي سياسي و خطرناک است كه همان جهان‌گرايي است. يونيورساليسم و ديگر معادل‌ها و مترادف‌ها هم در زبان انگليسي و قاموس علوم سياسي وجود دارد. بايد مراقب استعمال الفاظ و اصطلاحات باشيم. اين اصطلاح به معاني ديگري هم به کار مي‌رود. به ويژه پس زمينة ذهني غربيان با اين معناي جا افتاده و متداول مأنوس است و اين يکي از همان جاهايي است که عرض کردم لازم است با زبان فرهنگي روز دنيا و خاص جوامع اروپايي با آن‌ها صحبت کنيم وگرنه پيام ما را دريافت نمي‌کنند و يا براي آن‌ها تداعي‌هاي نامناسبي و نامقبولي خواهد داشت.
مگر آنکه بگوييد ما طبق تعريف خودمان آن را به کار مي‌بريم. ولي فراموش نکنيد که اين اصطلاح، اكنون در ادبيات سياسي و محافل غرب به اين معنا به کار نمي‌رود؛ لذا در استعمال آن، بايد خيلي احتياط کنيد. خلوص مهدويت را با اين ايسم‌ها و ايدئولوژي‌ها نبايد آلود. عرض کردم پديدة جهاني شدن يا هر وضعيت ديگري تنها يک مُعِد است که در صورت معرفي صحيح، مي‌تواند ذهنيت غربي‌ها را براي پذيرش بهتر آموزِة مهدويت و حکومت جهاني واحد آماده نمايد. اما من با اين تلقي مخالفم که چنين پروسه يا پروژه‌اي عين رفتن به سوي تشکيل «حکومت جهاني واحد» از نوع اسلامي آن است. اين تلقي‌ها، از سوي برخي اشخاص در کشور ما هم مطرح شده است و من هم برخي نوشته‌هاي آن‌ها را ديده‌ام؛ ولي ما بايد به دقت، اين معاني را از هم تفکيک کنيم؛ براي اين‌که در مسأله جهاني شدن يا جهاني‌سازي يکي از فريادهاي دلسوزان و خيرانديشان و متفکران معنوي انديش جوامع بشري اين است که در آن نوعي هژموني و استيلا طلبي نهفته است. اين بشارت يک نظم عادلانه نيست. اين، همان آمريکايي کردن است. گسترش استيلا و سلطه يک کشور و فرهنگ خاص است و نابود ساختن فرهنگ‌هاي بومي، يکدست کردن و يکسان سازي فرهنگ است؛ به معناي محو و نفي فرهنگ‌ها، نه کنده شدن از بومي‌گرايي. «هابرماس» و پست مدرنيست‌ها به اين مسأله منتقد هستند.
اما اين‌که در واقع خود اين پروسة جهاني شدن يک چنين لازمه و يک چنين بهره، سود و منفعت جنبي هم دارد يا مي‌تواند داشته باشد که زمينه را مستعد کند براي شرايط ظهور و تحقق عدل جهاني آخر‌الزماني، قطعا طرح اين‌گونه بحث‌ها تلنگري به ذهن افراد مي‌زند و قدري آن‌ها را به تأمل وادار مي‌کند. حال ما جهاني شدن را «پروسه» يا «پروژه» بدانيم، البته در اين‌جا مي‌توانيم حرف حق خودمان را بهتر مطرح کنيم؛ اما يادمان باشد که جهاني شدن به معناي طرح آرمان مهدويت يا اجرا و تحقق آن نيست. بله؛ از فرصت‌ها مي‌توان بهره گرفت ـ و البته اين اختصاصي به جهاني شدن ندارد ـ ولي استفاده از فرصت‌ها غير از عقيده حقي است که به آن اعتقاد داريم. سخن در نفي اين‌هماني جهاني شدن و مهدويت است. آنچه در جهاني شدن رخ داده و مي‌دهد، تحقق مهدويت نيست؛ اما از اين امکان مي‌توان براي آن عقيده استفاده کرد. جهاني سازي کنوني، شعار غربي‌ها است و نوعي ا ستثمار، استيلاجويي و استعمار فرهنگي سياسي و اقتصادي به مدد تکنولوژي است كه نبايد آن را با عقيده به مهدويت خلط کرد.
فصلنامه انتظار: در روايات ما به صورت رمزي نکاتي گفته شده است که الآن ما از آن رمزگشايي مي‌کنيم. مانند اين‌که مي‌فرمايد: «يملأ» يعني پر مي‌کند. در گذشته شايد جهاني شدن را درست درک نمي‌کردند؛ حالا مي‌دانيم که جهاني شدن چگونه همه جنبه‌هاي زندگي انسان را پر و آماده مي‌کند.
دكتر همتي: پر و آماده از چه مي‌کند؟ فقر و فلاکت، فساد و بي بند و باري، سکولاريزاسيون يا دنياگرايي و ارزش‌هاي الهي؟ بايد نگاه عميق و همه جانبه داشت و فريب ظواهر را نخورد. جنبه‌هاي زندگي انسان‌ها از چه پر شده است؟ از ديانت و اخلاق يا از فساد، بي اخلاقي، گسيختگي خانواده و روابط عاطفي، پوچي و بي هدفي، بحران ارزش‌ها، بي‌معنايي؟ اين‌ها است که فرياد متفکران دلسوز غربي را بلند کرده است. قطعا ما مي‌توانيم اين استفاده‌ها را بکنيم و بايد هم بکنيم در اين تفکر. به نظرم، استفاده جنبي و سلبي که مي‌شود کرد، همين است که به اروپاييان بگوييم اين نظم ناعادلانه هژمونيک که شما مي‌خواهيد بر جهان مسلط کنيد، ما تفکر مهدويت را به جاي آن مطرح مي‌کنيم و بدين‌گونه جاي طرح «دکترين مهدويت» هست.
فصلنامه انتظار: ما بحثي داريم که واژه دکترين واژه مناسبي نيست.
دكتر همتي: دکترين يا هر واژه ديگري مانند گفتمان يا اصل، باور، قانون، آموزه، اعتقاد، منشور و غيره. مهم اين است که اين اعتقاد ديني تنها در لابه‌لاي سطور کتاب‌ها نماند و به متن جامعه، برنامه‌ها و زندگي مردم وارد شود. نه گزافه گويي کنيم و نه آن را دستمايه قدرت طلبي و سياست بازي قرار دهيم و نه از طرح آن خجالت بکشيم. دنبال تعبيرات و واژه‌هاي خيلي مدرن هم نباشيم که خود اين کار، آفاتي دارد. استراتژي، راهبرد، تاکتيک، سياست گذاري، برنامه ريزي و ديگر واژگان و معاني هر کدام بايد با دقت و به دور از مرعوب شدگي و نوگرايي‌هاي افراطي به کار برده شود. تبديل يک اعتقاد ديني به استراتژي و… کار آساني نيست و ظرافت‌هاي خاص خودش را دارد.
اصالت اين عقيده را بايد حفظ کرد و آن را با عقلانيت جديد سازگار نمود. روي واژه‌ها بحثي ندارم، البته در کاربرد واژه‌ها بايد دقت نمود.
فصلنامه انتظار: مهدويت به عنوان راه و روش و يک راهبرد بسيار ارزشمند است. نکته ديگر اين‌که آيا براي معرفي مهدويت که پايه اعتقادي دين ما هست ادبيات متناسبِ اروپايي‌ها را ايجاد کرده‌ايم؟ بايد اين را آسيب شناسي کنيم؟ چه کار بايد کرد؟
دكتر همتي: اين آسيب شناسي لازم است؛ اصول در همه کارهاي فرهنگي ما لازم است؛ به ويژه در اين بعد که در زمينه‌هاي فرهنگي به مهدويت چقدر بايد توجه کنيم. حقيقت آن است که با روي کار آمدن آقاي دکتر احمدي نژاد، اين بحث که خيلي در رايزني‌ها و حتي در سطح جامعه به اين شکل جدّي و کاربردي و علمي مطرح نبود، برجسته گشت و در متن کار قرار گرفت و مي‌توان گفت يکي از دستاوردهاي دوران حکومت ايشان در سطح جهاني، همين طرح وسيع «آموزِة مهدويت» است. در سازمان فرهنگ و ارتباطات نيز ـ به ويژه از آغاز کار و حضور مشاور فرهنگي رياست جمهوري آقاي دکتر مصطفوي ـ کار در حوزِة مهدويت يکي از محورهاي اصلي مد نظر ايشان در کارهاي فرهنگي بوده و هست. در اجلاس اخير رايزنان فرهنگي نيز آن را مطرح نمودند و ايشان خود از مهدي ياوران هستند، از اين جهت، من به ايشان بسيار احترام مي‌گذارم.
دو محور مهم و جديد در برنامه‌هاي ايشان، يکي قرار دادن توليد اخبار قرآني در دستور کار رايزني‌هاي فرهنگي است و ديگري هم مسأله مهدويت است. اين دو محور، به شکل جدّي در دستور کار رايزني‌ها قرار گرفته و آن‌ها هم موظفند در اين زمينه برنامه ريزي و کار و فعاليت کنند؛ لذا ما هر سال در رايزني علاوه بر جشن مردمي که براي نيمه شعبان داريم، يک يا دو کنفرانس هم با روشنفکران مسيحي و يهودي آلماني و غير آلماني داريم که مجموعه سخنراني‌ها را به صورت کتاب جمع کرده و به صورت مقاله هم منتشر کرده ايم. اميدواريم در سالهاي بعد نيز اين روند ادامه يابد.
در همه رايزني‌هاي فرهنگي، افراد فرهنگي و دانشگاهي متفکر و توليد کننده حضور ندارند. رايزني‌ها بايد از حيث بنيه فکري و اعتقادي تقويت شوند. مسؤولان بايد افراد شايسته و واجد شرايط را انتخاب کنند. در گذشته بيشتر نگاه اجرايي و اداري ملاک بوده است؛ اما رايزن فرهنگي اگر فردي باشد که تماس‌هايي با دانشگاه‌ها و متفکران و مراکز علمي برقرار کند، قطعاً مؤثر خواهد بود و نظام ما نيز ـ ان‌شاء الله ـ بسيار بيشتر مي‌تواند از وجودشان استفاده کند. در حال حاضر، عزم جدّي براي مطرح کردن اين مسأله در سازمان وجود دارد. اميدوارم در سال جديد يک دور گفت و گوي اديان به اين مطلب اختصاص يابد.
الآن ما با پروتستان‌ها در آلمان آمادة گفت و گو بوده و در حال گفت و گو براي تعيين موضوع آن هستيم. موضوعي هم که تاکنون از طرف آن‌ها مطرح شده اين است، تلاش براي ساختن جهاني مشترک. [18] کاتوليک‌ها هم آمادة بحث و گفت و گو با ما هستند. کاردينال جديد که رهبر کاتوليک‌هاي آلمان و منصوب از طرف پاپ است، سراُسقف آقاي سوليچ است که به جاي آقاي کاردينال لِمَن آمده. بنده با ايشان ملاقات داشته‌ام ايشان نيز علاقه‌مند است با کشور ما ارتباط داشته باشند. بايد بتوانيم يکي از موضوعات گفت‌وگوي اديان را همين بحث منجي‌گرايي و مهدويت قرار دهيم. با توجه به عزم جدي موجود در کشور ما براي معرفي اين مسأله اکنون زمينه آماده است. همچنين از شما و همکارانتان که نشريه وزين انتظار را منتشر مي‌نماييد، تشکر مي‌کنم که از ديدگاه سياسي و الهياتي با رعايت تنوع در مقالات و با نگاه‌هاي جديد به معرفي علمي عقيده به مهدويت مي‌پردازيد، به ويژه در شماره‌هاي قبلي نشريه دقتي که در انتخاب واژه‌ها ديدم و براي مثال بحث بر روي واژه دکترين که در يکي از شماره‌ها مطرح شده بود، بسيار خوشحال کننده است. ان شاء الله اين بحث‌ها با يک عقلانيت جديد ادامه يابد و به آن ياوه‌هايي که مخالفان و اپوزيسيون خارج نشين مطرح مي‌كنند پاسخ دهد. حمايت مادي و معنوي در انتشار نظريات صحيح و برگزاري همايش‌ها در سطح بسيار بالا، در رسيدن به موفقيت ثمربخش خواهد بود. توفيق شما و همکارانتان را در نشر و اشاعة فرهنگ اصيل مهدوي آرزومندم.
بحث‌هاي زيادي باقي ماند، به ويژه در مورد موانع تحقق و معرفي آموزِة مهدويت هم در داخل کشور و هم در اروپا که نياز به مجال ديگري دارد، تا به طرح آن بپردازيم.

پي نوشت:

[15].‌Universal.
[16].‌The End of Religion.
[17].‌Globalization.
[18].‌To Build a New Common World.
[19]. از سركار خانم سيمين زارعي كه زحمت پياده كردن و تايپ مجدد مصاحبه را بر عهده داشتند تشكر و قدرداني مي‌نماييم.

منبع: www.entizar.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط