فيلسوف ، معترض، بازيگر

فوتبال ، به گفته گائل گارسيا برنال ، مثل موسيقي است، رمز و رازي در آن است که انگار هيچگاه گشوده نخواهد شد . بازيگر 33 ساله مکزيکي فيلم هايي مثل « خاطرات موتور سيکلت» اين جملات را در حالي مي گويد که ابروهاي بلند مشکي و مژه هاي کاملاً سياه بالاي چشمان سبز او حالتي عجيب به او مي دهد.« خيلي سخت است توضيح بدهي چرا فوتبال اين قدر جذاب و باشکوه است» و بعد ادامه مي دهد: « واقعاً توضيح اينکه چطور شادي و لذت نتيجه فوتبال است ، سخت است، چالش اين
يکشنبه، 19 ارديبهشت 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فيلسوف ، معترض، بازيگر
فيلسوف ، معترض، بازيگر
فيلسوف ، معترض، بازيگر

مترجم: امير صدري




گائل گارسيا برنال : از چه گوارا تا فوتبال

فوتبال ، به گفته گائل گارسيا برنال ، مثل موسيقي است، رمز و رازي در آن است که انگار هيچگاه گشوده نخواهد شد . بازيگر 33 ساله مکزيکي فيلم هايي مثل « خاطرات موتور سيکلت» اين جملات را در حالي مي گويد که ابروهاي بلند مشکي و مژه هاي کاملاً سياه بالاي چشمان سبز او حالتي عجيب به او مي دهد.« خيلي سخت است توضيح بدهي چرا فوتبال اين قدر جذاب و باشکوه است» و بعد ادامه مي دهد: « واقعاً توضيح اينکه چطور شادي و لذت نتيجه فوتبال است ، سخت است، چالش اين است تا به کساني که به فوتبال علاقه ندارند ، توضيح بدهي اين شادي و سر خوشي صرفا از خود فوتبال ناشي نمي شود، ناشي از پديده هاي پيرامون آن هم هست.»
برنال طرز سخن گفتن منحصر به فردي دارد، با جملات بلند و سر راست که با تن صداي او و تاکيداتي که روي برخي جملات دارد منظوري را مي رساند، جالب اين است که در ميان جملات او استعاره و تشبيهات فوق العاده و دست اولي هم پيدا مي شوند. وقتي که از او پرسيدم تولد اولين فرزندش- لازارو- ( که حالا پنج ماهه است ) در زندگي او چه تغييري ايجاد کرده است ، گفت: « زندگي تغيير کرده است ، اما به گونه اي که مثلاً رابطه من با آب تغيير کند ، وقتي که وارد دريا مي شوم .»
بعد از گفتن اين جمله مي خندد، اميدوار است، تشبيه او درک شده باشد . اين تلاش او نقش بازي کردن براي تاثير گذاري ، يا شيوه اي تدافعي نيست، تنها راه و رسم معمول او در زندگي است:« وقتي مردم چيز هاي خوبي در مورد آدم مي گويند حس لذت بخشي در انسان ايجاد مي شود ، حتي اگر آن ها بگويند انگشت پاي تو خيلي خاص است، لذت مي بري . » اين اشاره او به نامزدي اش از سوي مجله « ونيتي فير» به عنوان جذاب ترين مرد جهان است . اما در عين حال اشاره او به اين نکته هم هست که تنها ويژگي او چهره جذابش نيست . برنال حالا به بازيگري صاحب سبک بدل شده که در فيلم کارگردانان مطرحي چون مارتين اسکور سييزي بازي مي کند. در عين حال او تهيه کننده مقتدري هم از کار در آمده است.( دو فيلمي که او توليد کرده است ، امسال از جشنواره هاي متعددي جايزه گرفته اند.) اما در مورد فعاليت هاي مختلفش مي گويد: « اگر همين حالا کسي يک اسلحه روي سر من بگذارد و بگويد بايد فقط يک کار را انتخاب کني ، بازيگري را ترجيح مي دهم ، اما شايد باورتان نشود که بيشتر دوست دارم تماشاگر باشم تا بازيگر ، دليل اصلي اين که در فيلم ها بازي مي کنم هم اين است که تماشاي فيلم را دوست دارم. »
بازيگري که نامزد کسب عنوان جذاب ترين مرد جهان شده ، با تي شرت خاکستري ، شلوار خاکي چرک و يک کفش راحتي روبروي ما نشسته است . قد 165 سانتي متري او و فيزيک چهره اش به گونه اي است که « پيپل » او را « ستاره اي شبيه به برادر کوچولوي همه ما » معرفي کرده است. عاشق فوتبال است. سوژه فيلم جديد او « رودو و کورسي» هم فوتبال است . اين فيلم ، داستان برادران دوقلويي از منطقه فقير نشين مکزيکوسيتي است که ناگهان بدل به ستاره هاي فوتبال مي شود و بايد با شرايط جديد ، مشکلات فوتبال ، فشار توقعات تماشاگران و ثروت ناگهاني ، کنار بيايند. اين کمدي را تيم سازنده « و همين طور مادر تو» ساخته اند. « رودو و کورسي» فيلمي درباره فوتبال است که صحنه هاي فوتبالي کمي که در آن وجود دارد. برنال در توضيح اين مسئله مي گويد : « اين يکي از اصلي ترين بحث هاي ما در مرحله قبل از نوشتن فيلم نامه بود ... » براساس گفته هاي او اين پروژه در سال 2001 و به هنگام تور جهاني tambien پاگرفته است و طي يک دهه ، با بحث هاي فراوان و چند بار بازنويسي فيلم نامه تکميل شده است . براي مثال ، خود برنال به شخصيتش- کورسي- خصوصيات اخلاقي مثل وسواس و ترديد را اضافه کرده که بسياري از شوخي هاي فيلم هم با همين صفات شکل گرفته است .
فيلم نهايي ، صحنه هاي بسيار کمي درون زمين چمن دارد و بيشتر از صحنه هاي آن پيرامون چگونگي زندگي ستاره ها و آدم هاي مشهور در مکزيک امروز است: « جنبه ستاره سازي جامعه اي که ما در آن زندگي مي کنيم حالت نمايش گونه افراطي يافته است، فکر مي کنم اين فرهنگ ستاره سازي معادل جنبه موفقيت در اين جامعه شده است . اشاره برنال به اين است که در کشور مادري اش طبقه اجتماعي جديدي پاگرفته که دلبسته اجتماعي « آدم هاي معروف » است و با طبقه مرفه « تفاوت هايي دارد» اين ايده خيلي غربي است اما جايش را در فرهنگ ما باز کرده است ، اين مسأله ، نوعي ياد آور حضور کاپيتاليسم در کشور ماست .»
در اين نقطه از بحث اين حس را داريم که يک پروفسور علوم اجتماعي ، و نه يک بازيگر ، پيش روي ما نشسته و مشغول توضيح مسئله اي کاملاً جدي و مهم است : « پسرهاي فيلم تمام اله مان هاي خوشبخت بودن را دارند، اما بعد داخل دنيايي مي افتند که آنها را موفق مي کند اما مانع خوشبخي شان مي شود. در فرهنگ غربي آزادي با خوشبختي اشتباه گرفته مي شود . آزادي يعني آزادي اقتصادي براي خريد کالا ، اين آن جنبه فلسفي ، جستجوي فلسفي براي خوشبختي نيست.» البته گائل گارسيا برنال ، هميشه حالت خشک و آکادميک و جدي ندارد، در جريان گفت و گوي گاهي جوک هم مي گفت، حتي گاهي در مورد خودش هم شوخي مي کرد: « به من مي گويند صورت بچه گانه اي داري ، اوايل هم خيلي اين احساس را داشتم که به چشم يک بچه به من نگاه مي کنند اما بعد با اين مسئله کنار آمدم ... بچه بودن هم محاسني دارد. »
اما به هر حال جنبه هاي جدي و خشک شخصيتي برنال بيشتر از جنبه هاي شاد او است ، برنال يک فعال سياسي است که گاه اظهار نظرهاي تندي مي کند، او مي گويد هميشه جنبه هاي اخلاقي و فلسفي فيلم هايي که در آنها بازي مي کند، برايش بسيار مهم است. انتخاب نقش هاي او به عنوان بازيگر ، نوعي حالت اخلاقي آشکار دارند، فيلم هاي مطرح اخير او «بابل » و « کوري » نوعي جهان بيني مشترک داشتند چراکه هر دو در واقع فضايي آپوکاليپتي ( آخر جهاني) را توصيف مي کردند.
دو فيلم آخري که او توليد کرده ( به عنوان تهيه کننده ) يعني فيلم هاي « من منفجر مي شوم » و « شماره گناه » درام هايي هستند که در آنها مکزيک دچار مشکل اختلافات طبقاتي و فقدان عدالت اجتماعي تصوير شده است : « در آمريکاي لاتين هر جايي که دوربينت را بگذاري با يک پيچيدگي سياسي روبرو مي شوي .»
اما دوست و همکار او خراردو نارانخو ( که فيلم « منفجر مي شوم » را کارگرداني کرده است) عقيده دارد شايد ديدگاه هاي سياسي برنال جنبه هاي ديگري هم داشته باشد: « فکر مي کنم فشار زيادي را متحمل مي شود، انتظارات زيادي از او هست . او مي خواهد کار درست را انجام بدهد و هيچ اشتباهي هم نکند و اين ، وسواس و دلنگراني زيادي را موجب مي شود. » از او مي پرسم از چه زماني ديدگاه سياسي پيدا کرده است ، پاسخ مي دهد که اين مسئله از دوران کودکي با او بوده است . او که فرزند دو بازيگر با دغدغه هاي اجتماعي است در مکزيکوسيتي بزرگ شده و مثل بسياري از مردم کشورش تحت تأثير انتخابات پر حاشيه و سرنوشت ساز سال 1988 قرار گرفته است : « آن ماجرا بسيار تلخ و ناراحت کننده بود و بر زندگي همه افراد پيرامون من تأثير گذاشت ... من 9 ساله بودم اما در همان سن کم هم تمام فکر و ذکرم رأي گيري به شيوه الکترال بود ، احساس من اين است که آن انتخابات تمام مردم مکزيک را درگير سياست کرد.»
در همان دوران بود که برنال بازيگري را کشف کرد و درگير آن شد، جالب است که او مي گويد دليل رفتنش به سمت بازيگري نه نيازي دروني يا اشتياقي شديد ، بلکه نياز به بودن در کنار والدينش بود: « والدين من تمام وقت خودشان را در سالن هاي نمايش مي گذراندند ، آن جا بود که بازي آنها را مي ديدم و دلم مي خواست من هم بازي کنم تا همراه آنها باشم .»
اما به هر حال ، بازيگري مثل سياست ، برنال را به شدت درگير خود کرد و او خيلي زود به چهره اي آشنا در مجموعه هاي تلويزيوني عامه پسند بدل شد. پيش از آن که بازيگري را کنار بگذارد تا در رشته فلسفه تحصيل کند ( در دانشگاه اونام دانشکده ملي مکزيک ) در مجموعه هاي بسيار پر طرفداري چون « پدر بزرگ » و « همسايه ها » بازي کرد. اما موج تظاهرات سياسي ، کالج را تعطيل کرد و برنال به انگلستان رفت و آن جا رشته تحصيلي خود را به رشته « درام و سخن گويي » تغيير داد.
گائل گارسيا برنال ، سال هاي زندگي در لندن را که در سوئيتي کوچک در فيتنزبري پارک زندگي و به عنوان يک گارسون در کافه کوباليبره کار مي کرد، شکل دهنده زندگي خود ارزيابي مي کند. جالب اين که او حتي در زمان تحصيل در لندن هم بازيگري را « شغلي که بتوان به آن اتکا داشت » مي دانست. اما سرنوشت او در سال دوم تحصيل تغيير کرد ، زماني که آلخاندرو گونزالس ايناريتو، کارگردان متفاوت مکزيکي او را براي بازي در نقش اصلي فيلم بسيار متفاوت و جنجال برانگيز « عشق سگي » انتخاب کرد. اين فيلم کار و زندگي برنال را زيرو رو کرد و البته آن طور که او مي گويد: « اين فيلم مسير سينماي مکزيک را هم کاملاً تغيير داد.» اين فيلم به سمبل حرکت جديد سينماي مکزيک موسوم به بوئنااوندا ( که به معناي « موج نوي سينماي آمريکاي لاتين » است) بدل شد، موجي که در آنها نوعي نگاه اجتماعي - سياسي وجود داشت و به قول برنال « آن ها فيلم هايي متعهد هستند» فيلم هاي شاخص اين موج « و همين طور مادر تو» ، « شهر خدا» و « هزار توي پن » هستند، جالب است که برنال به عنوان نماد اين فيلم هاي متفاوت - در سطح بازيگران - شناخته شده است. او از سوي رسانه هاي مکزيک به يک دليل ديگر هم ستايش مي شد و آن هم اين بود که برخلاف ديگر ستاره هاي مکزيک تمايلي به رفتن به هاليوود نداشت.
اين بازيگر مشهور مي گويد خودش و چهره هاي مطرح سينماي مکزيک از جمله « سه رفيق » آلخاندروگونزالس ايناريتو ،آلفونسو کوارون و گي يرمودل تورو از اين که به عنوان سردمداران « بوئنااونه ا» شناخته شوند، ناراضي هستند: « همه ما مي دانيم که هيچ نقشي رسمي در شکل گيري ساختاري که حالا شکل گرفته نداريم ... يا حداقل نمي توانيم ادعا کنيم که پايه گذار اين ساختار جديد بوده ايم » او در توضيح حرف هايش مي گويد: « ما حس خوبي نداريم .» او در توضيح حرف هايش مي گويد: « ما حس خوبي نداريم که بگوييم نسل پايه گذار اين حرکت هستيم و هر کس جزو اين نسل نباشد براي ما مهم نيست. اين در حالي است که اين حرکت آزاد است که هر کس مي تواند در آن سهم داشته باشد و هر کس مي تواند در آن از هر چيزي الهام بگيرد، از هر نقطه جهان و از هر کسي ، متعلق به هر دوره اي . » گائل گارسيا برنال پيشرفت خود و رسيدن به جايگاه بازيگري قدرتمند در هاليوود را با نوعي ترديد مورد ارزيابي قرار مي دهد. برخي گزارش هاي رسانه اي حاکي از ناراضي بودن او از قرار گرفتن زير ذره بين پاپاراتزي ها است. همچنين گزارش ها حاکي از درگيري هاي متعدد او و پدرو آلمودوار در سر صحنه فيلم « تعليمات بد» است اما خود او مي گويد: « اين يک مرحله طبيعي در زندگي هنري خلاقانه است ، چنين اتفاقاتي در تمام فيلم ها مي افتد، اما رسانه ها اين مسئله را خيلي بزرگ کردند ... به هر حال آلمودووار کارگرداني است که دوست دارد نظراتش در سر صحنه اجرا شود . او به تو مي گويد چه کار بايد بکني و در نهايت تو همان کار را خواهي کرد.» اخبار منتشر شده حاکي از اين است که قرار است نقش اصلي فيلم « سکوت » فيلم جديد و پر هزينه مارتين اسکورسيزي را بازي کند. اين فيلم در مورد ميسيونرهاي مذهبي کاتوليک اعزام شده به ژاپن در قرن هفدهم است و دانيل دي لوئيس هم ديگر بازيگر آن است. برنال با لحن شاد و طنز آميز در مورد اين اخبار مي گويد : « خب ، آره ، من هم اين اخبار را شنيده ام و نمي دانم که چقدر صحت دارد و اميدوارم که من را به اين فيلم دعوت کنند ، اما واقعيت اين است که اطلاع من از اين پروژه و عوامل آن هيچ فرقي با شما ندارد.»
گائل گارسيا برنال در حال حاضر نيمي از اوقات خودش را در مکزيکوسيتي مي گذراند و نيمي را هم در مادريد، همسر او دلورس فونتزي بازيگر آرژانتيني و فرزند تازه متولد شده آنها لازارو هم در کنارش هستند. او در مورد آينده با همان سبک خاص خودش صحبت مي کند : « راه درازي پيش روي من است.» اين جاي بحث ، او حالت کاملاً منحصر به فردش را نشان داد، چشم هايش را به دليل تمرکز به حالت نيمه بسته در آورد و بعد آرام آرام شروع به صحبت کرد : « همه چيز پيش روي من مبهم است ، هيچ چيزي از آينده نمي دانم ، حالا احساسم در مورد آينده حتي مبهم تر از قبل است، فقط مي دانم راه دراز و سختي پيش رو دارم، واقعاً نمي دانم چه اتفاقاتي در انتظار من است يا چه انتخاب هايي پيش روي من قرار خواهد گرفت؟ ... » در اين نقطه از صحبت متوقف شد، چشم هايش را براي لحظه اي بست و بعد آنها را کاملاً باز کرد و بعد از لحظاتي سکوت گفت : « دلم مي خواهد تا قبل از اينکه از اين کار متنفر شوم يا از آن بدم بيايد، بهترين صحنه عمرم را بازي کنم، اين چيزي است که احساس مي کنم پيش روي من قرار دارد و اتفاق مي افتد.»
منبع: تايمز آنلاين
منبع: نشريه سينماي پويا شماره 19




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.