لطایفی از تفسیر سوره حمد (2)

عياشى بسند خود از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در تفسيرش روايت نموده كه فرمود سوره ام الكتاب افضل سوره‏هاى قرآن و بجز مرگ شفاى هر دردى است. و در كافى بسند خود روايت نموده از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود هر كس را سوره حمد شفايش ندهد چيز ديگر او را شفا نميدهد. و نيز بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود اگر بمرده‏اى هفتاد مرتبه سوره حمد را قرائت كنند و روح آن بازگردد تعجبى ندارد، و فرمود اين
چهارشنبه، 9 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لطایفی از تفسیر سوره حمد (2)
لطایفی از تفسیر سوره حمد (2)
لطایفی از تفسیر سوره حمد (2)

گردآوری : پایگاه راسخون




خواص حمد :

عياشى بسند خود از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در تفسيرش روايت نموده كه فرمود سوره ام الكتاب افضل سوره‏هاى قرآن و بجز مرگ شفاى هر دردى است.
و در كافى بسند خود روايت نموده از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود هر كس را سوره حمد شفايش ندهد چيز ديگر او را شفا نميدهد.
و نيز بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود اگر بمرده‏اى هفتاد مرتبه سوره حمد را قرائت كنند و روح آن بازگردد تعجبى ندارد، و فرمود اين سوره از گنج‏هاى عرش پروردگار است (اين فرمايش عظمت اين سوره را ميرساند كه هرگاه با توجه كامل بدرگاه حق بر مرده خوانده شود بخواست خداوند زنده گردد پس چطور ميشود كه از روى خلوص خوانده شود و سختترين دردها را شفا ندهد).
و رازى از ابو سعيد حذرى روايت كرده گفت پيغمبر اكرم فرمود حمد شفاى هر همى است.
و نيز از ابو سليمان روايت نموده گفت با رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در جنگى بوديم مردى بمرض صرع غش كرد يكى از اصحاب سوره حمد بگوش او خواند برخاست و تندرست شد ما چگونگى را حضور پيغمبر عرض كرديم فرمود اين سوره شفا دهنده هر دردى است.
و در كافى از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت گرده فرمود هر كس را مرضى عارض شد در گريبان پيراهن او هفت بار سوره حمد را قرائت كنيد اگر درد ساكت نشد هفتاد مرتبه بخوانيد ساكت شود.
و نيز از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه مردى از دوستانش بر آن حضرت وارد شد ديد رنگ چهره‏اش زرد شده فرمود اين چه حالتست كه دارى عرض كرد فدايت شوم مدت يك ماه است كه به تب مبتلا شده و هر چه معالجه نمودم اثرى نبخشيد فرمود گريبان پيراهنت را باز كن و سرت را داخل پيراهن نموده اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد بخوان آنمرد چنان كرد و شفا يافت.

سوره حمد در فرهنگ عامیانه :

تأثیر پذیری فرهنگواره‌های ایرانی از یکمین سوره قرآن کریم به چند گونه است:
1.در پاره‌ای از این عبارت‌ها نام این سوره به صورت «حمد» یا «الحمد» آمده است که یکی از نام‌های مشهورو پرکاربرد این سوره می‌باشد. نام این سوره بر اساس نخستین کلمه از ایه دوم این سوره است.
2.در گروهی دیگر از این فرهنگواره‌ها نام دیگر این سوره یعنی «فاتحه» یا «الفاتحه» مورد استفاده است. از آنجا که قاری قرآن با گشایش کتاب با این سوره مواجه می‌شود و در حقیقت گشاینده کتاب قرآن است «الفاتحه» و «فاتحة الکتاب» خوانده می‌شود.

1. حمد و سوره را درست کردن

رسمی است قدیمی به معنای قرائت حمد و سوره را به طور صحیح یادگرفتن. منشأ پیدایش این رسم، حساسیت متدینان به صحّت نمازهاست. معمولاً متدینان کم سواد، حمد و سوره نماز خود را نزد فردی با سواد یا روحانی می‌خوانند تا به درست خواندن و صحیح بودن نماز خود، اطمینان یابند. نمونه‌ای از کاربرد این تعبیر در فرهنگ مردم چنین است:«الآن مسافران روی پشت بام مجاور، حمد و سوره‌شان را درست می‌کنند».

2. الحمدلله

«الحمدلله رب العالمین» به معنای «خدا را شکر» معمولاً در پاسخ از احوالپرسی‌و در مقام تشکر از کسی که احوالپرسی می‌کند، گفته می‌شود. گاهی اوقات نیز در شکرگزاری از خداوند گفته می‌شود، مانند:«باز الحمدلله، به سلامت آمدی، جای شکرش باقی است».

3. صراط المستقیم

به معنای راه راست و مستقیم است.گاه به مجاز به معنای راستی و درستی می‌اید، نیز به هر گونه راهی که راست و مستقیم باشد گفته می‌شود و گاهی در جواب پرسش از آدرس گفته می‌شود:«صراط المستقیم».

4. به هیچ صراطی مستقیم نبودن

به معنای اینکه شخص در هیچ کاری، استواری و پایداری نداشته و پس از مدتی آن را رها می‌کند و در هیچ راهی و صراطی مستقیم نیست. این عبارت کنایه از در هیچ کاری ثابت نبودن و روش ثابتی نداشتن است.

5. فاتحه یا الفاتحه

این کلمه که نام سوره اول قرآن نیز می‌باشد به صورت‌های مختلفی کاربرد دارد.
الف ـ «دیروز به فاتحه فلانی رفتم» به معنای شرکت در مجلس ترحیم و یادبود است.
ب ـ «برای اموات خود فاتحه خواندم»،به مجاز به این سوره و سوره اخلاص گفته می‌شود و وقتی کلمه فاتحه گفته می شود منظور هر دوی این سوره‌ها است.
د ـ کلمه‌ای که در مجالس ترحیم برای اعلان خواندن سوره فاتحه توسط شخص وارد شونده در مجلس یا شخص دیگری که مجلس گردان و پخش کننده جزوات قرآنی است، گفته می‌شود و معمولاً با کشیدگی صدا همراه است.

6. فاتحة مع الصلوات

جمله‌ای است که معمولاً در مجالس ترحیم به همین صورت یا به صورت فاتحه مع الاخلاص و الصلوات و گاهی به صورت دعا:«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» به کار می‌رود. این جمله را با صدای بلند بر زبان می‌آورند تا حضّار سوره فاتحه و اخلاص بخوانند و صلوات بفرستند. 7. جابجا کنعبد جابجا کنستعین
به مفهوم هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد به کار می‌رود و همچنین به معنای گاهی این و گاهی آن و هر کاری جای خود دارد،استعمال می‌شود.اصل این مثل از آنجاست که از دانشمندی ظریف ـ به مزاح ـ پرسیدند: سبب چیست که لفظ ایاک در ایه:«ایاک نعبد و ایاک نستعین» تکرار شده است در صورتی که به رعایت ایجاز و اختصار ممکن بود گفته شود:«ایاک نعبد و نستعین». دانشمند جواب داد: برای اینکه اگر«ایاک» تکرار نشده بود،معنی‌اش این بود که عبادت و استعانت همیشه با هم باشد در صورتی که بعضی‌جاها خدا را عبادت می‌کنیم بدون قصد استعانت و بعضی‌اوقات از خدا استعانت می‌کنیم که به عبادت اشتغال نداریم و آنگاه بر سبیل ظرافت گفت:ایاک نعبد و ایاک نستعین؛یعنی جابجا کنعبد و جابجا کنستعین».

8. تا ولا الضالّین چیزی را قبول داشتن (قبول کردن)

کنایه‌ای است از پذیرش کامل و بدون شرط یک مطلب،به معنای این که گوینده تمامی موضوع و مطلب مورد نظر را قبول دارد. گاهی در ابتدای گفتار گفته می شود و از گوینده مطلب می‌خواهند که مطلب را ادامه ندهد، چون من تا ولاالضالینش را می‌پذیرم. تشبیه به اینکه از ابتدای سوره حمد تا پایانش که ولاالضالین باشد را قبول دارم. پس کنایه حاضر به معنای «به همه جزئیات موضوع گردن نهادن است».

9. مثل الحمد از برداشتن

هرگاه بخواهند درستی حفظ بودن مطلبی را به مخاطب گوشزد کنند و به او اطمینان دهند که مطلب مورد نظر را به صورت کامل در حافظه دارند از این عبارت استفاده می‌کنند. چون سوره الحمد را تمامی مسلمانان از بردارند و در بیان آن نیز دچار هیچ لکنت یا فراموشی نمی‌شوند.

10. فاتحه کسی (یا چیزی) را خواندن

به معنای از کسی یا چیزی صرف نظر کردن است. در محاورات عامیانه در صورتی به کار می‌رود که بخواهند مفهوم چیزی را نابود شده و از دست رفته و به اتمام رسیده را برسانند. تعبیرات «فاتحه اش را خواندم» و«باید فاتحه‌اش را خواند» به کار می‌برند.

11. مثل الحمد توی دهن‌ها(یا سر زبان‌ها) افتادن

از آنجایی که سوره حمد به صورت روزانه و بیش از سوره های دیگر قرآن بر سر زبان مسلمانان جاری می‌شود، بیشتر توی دهن‌ها و سرزبان‌هاست.هر گاه فردی به نیکی بر سر زبان‌ها باشد و همه از او یاد کنند و اصطلاحاً«نُقل هر محفل و نُقل هر مجلسی باشد» می‌گویند فلانی مثل الحمد توی دهن‌ها افتاده است. و نیز بخواهند شهرت خبری یا شایعه شدن مطلبی را بیان دارند از این تعبیر استفاده می‌کنند.

12. فاتحه بی حمد برای کسی خواندن

به معنای این است که برای شخص مورد نظر اهمیتی قائل نمی‌شوند؛زیرا ماهیت فاتحه به سوره حمد آن است و اگر فاتحه بی الحمد باشد، معنایی ندارد. فاتحه بی الحمد خواندن برای بیان بی‌ارجی و بی‌حرمتی فرد مورد نظر گفته می‌شود. مانند:«او فکر می‌کند تحویلش می‌گیرند، نمی‌داند که فاتحه بی‌الحمد برایش می‌خوانند».
تفسیر کلمات نورانی
بسم الله الرحمن الرحیم
این جمله مبارکه، آیه ای از آیات قرآنیه است که در صدر این کتاب مبین و در صدر هر یک از سوره های آن (به استثنای سوره برائت) واقع شده; و هر یک از کلمات آن دارای حقایقی است.
اگر مقصود از اسم در این آیه شریفه، آن الفاظی باشد که دلالت بر ذات، یا بر ذات دارای صفات می کند، نزدیک تر به ذهن این است که باء در بسم الله متعلق و مربوط به ابتدایی «مصدر مضاف » یا ابتدء «فعل مضارع » باشد که معنی چنین می شود ابتداء می کنم به ذکر نام خداوندی که رحمن و رحیم است. یا شروع من در نازل کردن این آیات بینات، به اسم خداوند رحمن و رحیم است.
ولی اگر مقصود از اسم، عناوین و حقایقی باشد که به واسطه آن ها خداوند متعال شناخته می شود مانند: رحمن، رحیم، عالم، قادر، رب، حی، مدرک و امثال این ها: مناسب تر این است که حرف باء متعلق به سر تا پای انزال سوره مبارکه یا قرآن کریم باشد.
یعنی: قرآن یا این سوره را به عنوان رحمانیت و رحیمیت خداوند متعال نازل می کنم، برای این که نزول جمیع برکات که اهم آن ها نعمت نزول وحی و فرستادن آیات بینات است، از صفت رحمانیت و رحیمیت سرچشمه می گیرد، و در سایه جلوه رحمت حق صورت تحقق و وجود به خود می گیرد، و علم و قدرت و حکمت و امثال آن، از نام های مقدسه; در رتبه بعد از رحمت، تاثیر در نزول برکت یا چگونگی آن دارد.
و ان شاءالله تعالی ثابت می کنیم که صفت رحمانیت هم بر رحیمیت مقدم است و وجه تقدم کلمه شریفه رحمن بر رحیم در این آیه مبارکه ظاهر می شود.

اسرار حذف متعلق

اهل ادب توجه دارند که لفظ باء و امثال آن که معنی ربطی و ظرفی دارند; چون بر کلمه ای داخل شوند آن را مرتبط و متعلق به ما قبل آن می کنند که یا در کلام ذکر شده و یا محذوف است، و هر گاه در کلام نباشد سری و نکته ای برای آن می باشد.
اهل شعر و ادب در زمان سابق; از ادب قرآن کریم بهره مند بودند و همان طوری که خداوند متعال اول دفتر را به نام نامی خود می گشاید، آنان نیز از این منبع فصاحت و بلاغت و توحید و ادب پیروی می نمودند.

سعدی می گوید:

اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع و پروردگار و حی و توانا

نظامی می گوید:

به نام آن که هستی نام از او یافت
فلک جنبش; زمین آرام از او یافت.
این دو سخن پرداز شیرین سخن، هر دو از روش کتاب پرافتخار آسمانی خود بهره گرفته اند، ولی نظامی مانند قرآن کریم متعلق کلمه را ذکر ننموده و سعدی ذکر کرده و گویی تصریح کرده است که: اول و آغاز دفتر به نام ایزد دانا می باشد. اینک ما برای این که بر فارسی زبانان روشن شود که نیاوردن متعلق و خود داری از ذکر آن مزیت و ترجیح دارد; جهاتی را یادآور می شویم:
1. مبالغه در تادب و تعظیم خداوند متعال اقتضا دارد که هیچ کلمه ای بر اسم حضرتش مقدم نباشد گرچه کلمه «ابتدائی » یا «ابتدء» و یا «اول دفتر» و امثال آن باشد. و اما کلمه اسم که بر الله (که معرف حقیقت و ذات حق است) مقدم شده، از روی ناچاری است، زیرا اگر بفرماید: بالله الرحمن الرحیم خلاف مقصود خواهد بود، چون کلمه باء معنی استقلالی ندارد.
2. اگر باء متعلق به «ابتدائی » یا «ابتدء» باشد ذکر آن خالی از حزازت و منقصت نیست، زیرا این که سرآغاز کلام به نام اوست; مشهود و واضح است و نیاز به ذکر ندارد و تصریح به آن مانند کسی است که در ابتدای کلام خود بگوید: سخن می گویم، و شروع به سخن کند.
3. چون در آیه شریفه متعلق کلمه باء معین نشده و مذکور نیست، هر کسی می تواند برای کلام خود یا برای کار خود چه در ابتدا و چه در وسط، از آن استفاده کند و بر وفق مقصود خود این آیه مبارکه را تطبیق کند. خداوند متعال در سوره هود [آیه 41] از حضرت نوح نقل می کند که به قوم خود گفت:
سوار شوید در کشتی به نام خدا از آغاز جریان آن تا هنگام استقرار آن «و قال ارکبوا فیها بسم الله مجریها و مرسیها...»
و اگر کلمه «ابتداء» مثلا ذکر می شد قابل نبود که این جمله هم راجع به ابتدا و هم انتها گفته شود، و اگر متعلق انزل باشد باز قابل تطبیق بر موارد متعدده نیست، و همچنین اگر اقول و مانند آن ها باشد.
خلاصه آن که این آیه شریفه به شهادت آیات و روایات، شعار اولیا و انبیا و اهل ایمان بوده و هست. در ابتدای کلمات و اعمال خارجی و گاهی در وسط، گفته می شود، و گاه مقصود استعانت یا تبرک است بدون این که نظر به ابتدا باشد و این که در ابتدا مذکور می شود برای این است که از اول از نام خداوند متعال استمداد شود و این آیه مبارکه با همین لفظ بر تمام موارد قابل تطبیق است، ولی در صورتی که متعلق ذکر شود قابل تطبیق بر جمیع موارد نیست.
4. گفتیم اگر مقصود از اسم همان لفظ مرادف با نام باشد به نظر می رسد که مثل (ابتدء) محذوف باشد و لفظ (باء) متعلق به آن باشد; و اگر مقصود از آن «عنوان » باشد، مثل این است که متعلق، به مثل «انزل » یا «اقول » باشد، ولی مخفی نماند که این مقدار، یقینی و لازم است، ولی ممکن است که متعلق بیش از آن چه ذکر شده، باشد، مثلا مقصود این باشد که: ابتدا به نام خداست و تبرک به نام او است و تعظیم به نام او است. و از اسم نیز، هم لفظ مراد باشد و هم عنوان، و متعلق محذوف هم مناسب با هر دو معنی باشد.
یعنی مقصود این باشد که: ابتدا می کنم و تبرک می جویم و یاری می طلبم و... به نام خدا و این آیات را نازل می کنم و این کلمات را ایجاد می کنم از جهت جلوه رحمت و رحمانیت او، و احتمال جمیع این معانی برای این است که متعلق محذوف است و می گویند: حذف متعلق قرینه عموم است.

تحقیق در باره کلمه اسم

کلمه اسم به طور مفرد و جمع در عده ای از آیات کریمه قرآن ذکر شده است قوله تعالی « و علم آدم الاسماء کلهاثم عرضهم علی الملائکة (بقره (2) : 31) » « و اذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا (مزمل (73) : 8) » و قوله تعالی «سبح اسم ربک الاعلی (اعلی (87) : 1) » و قوله تعالی «اقرء باسم ربک الذی خلق (علق (96) : 1) » و قوله تعالی «فله الاسماء الحسنی (5) اسراء (17) : 110) »
لذا برای روشن شدن حقیقت معنی این کلمه ، با ملاحظه آیات و بعضی اخبار و ادعیه مبارکه، باید تحقیق و رسیدگی شود.

ریشه این کلمه

مرحوم صدوق در کتاب توحید و معانى الاخبار از ابن فضال روایت مى کند که از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) درباره (بسم الله) پرسیدم، فرمود:
(معنى قول القائل، بسم الله، أى أسم على نفسى بسمة من سمات الله ـ عزّوجلّ ـ وهى العبودیة قال: فقلت: ما السمة؟ قال: العلامة.) ((مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، 89 / 230، حدیث 9; صدوق، محمد بن على ابن بابویه، التوحید / 229; همو، معانى الاخبار /3 ـ 4)
معناى گفتار کسى که مى گوید (بسم الله) این است: نشانه اى از نشانه هاى الهى را برخود مى نهم، که همانا عبودیت باشد. پرسیدم: سمه چیست؟ فرمود: نشانه و علامت است.
میان کوفیان و بصریان درباره اشتقاق (اسم) اختلاف است. بصریان مى گویند: (اسم) از ریشه (سموّ) به معناى علو و بلندى گرفته شده است، زیرا:
ییک: از مشتقات آن همانند: سمّى، سمّیت و مسمّى و اسماء چنین فهمیده مى شود که ریشه آن (سمو) است.
دو. اگر لام الفعل اصلى کلمه (اسماء) واو نباشد، بنابراین همزه آن زائد است و در آن صورت کلمه غیرمنصرف خواهد بود. حال آن که به دلیل تنوین گرفتن آن در آیه زیر، منصرف است و از این فهمیده مى شود که همزه آن زائده نبوده بلکه قلب شده از واو (حرفى اصلى) است. آیه یادشده چنین است:
(إن هى إلاّ أسماء سمّیتموها أنتم و آباؤکم… ) نجم/ 23
زمخشرى نیز مى نویسد: (واشتقاقه من السموّ، تنویه بالمسمّى و إشادة بذکره.) (زمخشرى، محمود بن عمر، الکشاف1/5)
نام، مایه گرامیداشت صاحب نام و بلند داشتن یاد اوست.
در برابر بصریان، کوفیان، اسم را همریشه با (وسم) و (سمة) مى دانند، زیرا اسم هر چیز، نشانه و یادآور اوست وهیچ گونه بلندى شأن و گرامیداشتى در نام بردن نهفته نیست.
مکى بن ابى طالب در این زمینه مى نویسد: (اسم، از نگاه کوفیان از (سمة) گرفته شده است، زیرا اسم، نشانه شناخته شدن صاحب آن اسم است و ریشه آن (وسم) است. پس بدین گونه اعلال شده که فاء کلمه حذف شده و عین کلمه برخلاف قیاس و معمول حرکت داده شده است.) (قیسى، مکى بن ابى طالب، مشکل اعراب القرآن1/66)
بنابرتحقیق شیخ الطایفه شیخ طوسی قدس سره در کتاب تفسیر تبیان، اشتقاق از ماده سمو (به معنی رفعت و علو) می باشد نه از ماده وسم که به معنی علامت و نشان است و این تحقیق مطابق قراین ادبی بسیاری صحیح است.
بنابراین، وجه این که نام اشخاص را به عربی «اسم » می گویند، شاید این باشد که این نام گذاری موجب اشتهار و رفعت مقام آن می شود برای آن که اگر موجودی نام و نشان نداشته باشد، قابل اشتهار نیست. لکن روایتى از امام رضا (علیه السلام) نیز بدان تصریح دارد که مرحوم صدوق در دو کتاب (توحید) و (معانى الاخبار) آورده و مى تواند شاهد معتبرى براى اثبات مطلب باشد.
ادامه دارد ...
منابع :
(تفسیرالقرآن الکریم), سید مصطفی خمینی, تصحیح و تحقیق محمد سجادی اصفهانی, ج225/1, وزارت ارشاد اسلامی.
تفسیر سوره مبارکه حمد : تالیف آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری رحمه الله
شمه ای از خواص معجزه آسای سوره مبارک حمد در آینه روایات : سید خلیل - شاکری
ضرب‌المثل‌های قرآنی: «فاتحه الکتاب» در فرهنگ عامیانه : سید محسن موسوی آملی
فصلنامه بشارت ، خرداد و تير 1384، شماره 47
علل الشرائع، صدوق ، ج 1
پایگاه حوزه
تفسیر نمونه ج1
التبیان فى تفسیر القرآن، ج 1





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط