درباره تلويزيون و سلطه ژورناليسم
نويسنده:عليرضا محبي
اشاره
1. برخورد آشكار و بيواسطه وي با واقعيتهاي دردناك حكومت و سلطه استعماري؛
2. جنگ در الجزاير (بورديو براي انجام دوره ضرورت سربازي به الجزاير اعزام شده بود).
بخش اول
بودن؛ يعني دريافت شدن.
آن هم به وسيله ژورناليست. به باور بورديو، امروزه صفحه تلويزيون به نوعي آينه خود شيفتگي بدل شده است و اين كار را ژورناليستها انجام ميدهند. اين در حالي است كه ما بايد همه دستاوردهاي علمي و كاريمان را به جامعه عرضه كنيم و همه كساني كه در تلويزيون وارد ميشوند، بايد اين كار را انجام دهند. بورديو براي اين كه ثابت كند در پشت پرده تلويزيون چه اتفاقي مي افتد به سانسور نامحسوس اشاره مي کند که بر اساس آن دست يابي به صفحه تلويزيون ما به ازايي دارد و آن هم، سانسوري خارقالعاده است. به عبارت ديگر، اين سانسور خارقالعاده، از دست دادن خودمختاري خويش است و موضوع و شرايط ارتباطي، بر كسي كه بر صحنه تلويزيون ظاهر ميشود، تحميل ميشود. افزون بر آن، در تلويزيون، با محدوديت زمان و گفتگو روبهرو هستيم و ممكن است نتوانيم بسياري از موضوعها را بگوييم كه اين كار را ژورناليستها انجام ميدهند. بايد گفت اين سانسور شامل حال خود ژورناليستها هم ميشود؛ زيرا براي اين كه شغلشان را از دست ندهند، رفتارهاي دنبالهروانه و خوشخدمتي سياسي را افزايش ميدهند و خود را با شرايط سازگار ميكنند.
به نظر بورديو، تلويزيون از خلال برخي سازو كارها، شكل خاصي از خشونت نمادين را اعمال ميكند. به تعبير بهتر، ژورناليستهايي كه اربابشان ذهن آنها را دستكاري فكري كردهاند، خشونت سازمان يافته را به كار ميبرند. بسياري از مردم، هيچ روزنامهاي نميخوانند و تنها منبع اطلاعات آنها تلويزيون است و به آن اعتماد كامل دارند. چنين ژورناليستهايي بسياري از موضوعهاي ارزشمند را از ديد مردم پنهان ميكنند و به مسائل بيارزش و بياهميت ميپردازند. در حقيقت، آن چه براي افكار عمومي بيان ميكنند، بايد وقايعي باشند كه هر چند همه به آن علاقه دارند ولي هيچ نكته مهمي در بر ندارد. اين ژورناليستها مانند شعبدهبازها يك اصل اوليه دارند كه توجه تماشاچيان را به چيز ديگري، به جز كاري كه در حال انجام دادنش هستند، جلب كنند.
در ادامه، بورديو به نقش تصوير در تلويزيون اشاره ميكند كه ميتواند چيزي را بيافريند كه منتقدان ادبي به آن تأثير واقعي ميگويند. تصوير ميتواند داراي اثرات بسيجكنندگي باشد. عمل ساده گزارشدهي نيز ميتواند همواره ساخت اجتماعي خاصي را به وجود بياورد و ژورناليستها چون اين مطلب را دريافتهاند، با نشان دادن تناقضآميز موضوعها، چيزهاي ديگر را پنهان ميكنند. در حقيقت، آنان در تلويزيون دو اصل را در نظر ميگيرند: اصل گزينش و اصل هيجانانگيز و جذاب بودن.
ژورناليستها به دنبال نشان دادن موضوعهاي فوقالعاده و اخبار انحصاري هستند تا دچار روزمرگي نشوند و اين كار خود ميتواند به ابتذال بينجامد؛ زيرا ترس از كنار گذاشته شدن و پيامدهاي سياسي ميتواند آنها را به ابتذال بكشاند. بورديو به بحث چرخش چرخهاي اطلاعات اشاره ميكند كه ژورناليستها اطلاعات خويش را از ديگر ژورناليستها ميگيرند و اين كار سبب همگني ميان محصولات ژورناليستي شده است. در حقيقت، بين ژورناليستها براي عقب نيفتادن از گردونه كار رقابت وجود دارد، نه براي افزايش تنوع محصولات. اصل مهمي كه در هيئتهاي تحريريه ژورناليستي وجود دارد، تعيين ميزان مخاطب است و اين، همان اساس موفقيت تجاري در كار ژورناليستهاست. هم چنين بورديو به اضطرار و تفكر فوري به عنوان اصل ثابت در كار ژورناليستي اشاره ميكند و ميگويد در تلويزيون براي جذب مخاطب و اول شدن بين رقيبان، كارهاي اضطراري افزايش مييابد. سپس به اين گفته افلاطون اشاره ميكند كه:
در موقعيت اضطراري، فكر كردن، ناممكن است.
به يقين، بين انديشه و زمان، رابطه وجود دارد. آيا انسان در سرعت ميتواند بينديشد؟ تلويزيون براي رفع اين مشكل، از انديشمندان فوري كه ايدههاي از پيشتعيين شده يا پيشداوريهاي فكري دارند، استفاده ميكند. اين، همان غذاي فكري فوري فرهنگي براي زماني است كه هيچكس نميتواند بينديشد. در اين ميان، مباحثي حقيقتاً دروغين يا به شكل دروغين مطرح ميشود، آيا مخاطبان ميتوانند آن را حدس بزنند؟ به نظر بورديو، مخاطبان ميدانند كاسهاي زير نيم كاسته است، ولي نميتوانند حدس بزنند اين آدمها تا چه اندازهاي در دنياي بسته و درون خود تنيده، سير ميكنند.
در جهان ژورناليستي، بين كساني كه ميخواهند از ارزشهاي خودمختاري و آزادي در برابر امر تجاري، سفارشها، رؤسا و مانند آن دفاع كنند و كساني كه خود را مطيع نشان ميدهند و پاداش ميگيرند، تضاد بسيار زياد است. تلويزيون، تضادها را زياد ميكند؛ زيرا عرصههاي توليد فرهنگي از خلال مخاطبسنجي، زير فشار تجاري قرار دارند. ژورناليسم، يكي از مشاغلي است كه بيشترين ميزان اضطراب و نارضايتي، سركشي يا تسليم رياكارانه در آن وجود دارد.
بخش دوم
1. خبر داغ؛
2. خبرهاي انحصاري؛
3. به شهرت رسيدن در حرفه.
ميدان ژورناليستي بر مجموعهاي از پيشفرضها و باورهاي مشترك استوار است و از اين گزينش ژورناليستي، هيچ گريزي نيست. اين گزينش ژورناليستي، سانسور وحشتناكي است كه ژورناليستها بدون اين كه بدانند، انجام ميدهند. در حقيقت، تلويزيون، عامهگراست و به صورتي رياكارانه، از سليقههاي مردمي پيروي ميكند. به باور بورديو، ژورناليستها، رياكارترين افراد و بياعتناترين افراد نسبت به اخلاق حرفهاي اند و به همين دليل، كمترين اهميت را به تعهد سياسي ميدهند. ژورناليستها در حال تحميل ارزشها، اولويتها، شيوههاي رفتاري و گفتاري و آرمانهاي انساني خود به مجموعه ژورناليستها هستند.
ميدان ژورناليستي به نيروهاي بيروني بيشتري وابسته است تا دروني و به طور مستقيم به تقاضا وابسته است و ميتواند قرباني مجازات بازار شود؛ يعني قرباني سليقه عموم. جهان ژورناليسم هم يك ميدان است؛ ميداني كه از خلال مخاطبسنجيها، تحت الزام ميدان ژورناليستي عمل ميكنند. اين الزام، اثر نظاممند بسياري در همه ميدانها بر جا ميگذارد. رسانهها همه ميدانهاي علمي و سياسي را تهديد ميكنند؛ چون در ميان آنها، آدمهاي ناهمگن وجود دارند كه از نظر ارزشهاي دروني اين ميدانها، اعتباري ندارند و سودشان در اين است كه اعتبار خودشان را از خارج از ميدان طلب كنند. ژورناليستها از همين افراد استقبال ميكنند. ما بايد با بحث مخاطبسنجي رسانهها مبارزه كنيم؛ زيرا مخاطبسنجي يعني سلطه بازار و اقتصاد، يعني سلطه نوعي قانونيت بيروني و صرفاً تجاري و تسليم شدن به الزامات اين ابزار بازاريابي در عرصه فرهنگ. بورديو در پايان بحث، ويژگيهاي ميدان ژورناليستي را چنين بر ميشمارد:
1. وزنه تجاري در ميدان ژورناليستي قويتر است؛
2. ميدان ژورناليستي هماره زير نفوذ سلطه بازار است؛
3. ژورناليستها تمايل دارند از شاخص مخاطبسنجي در توليد پيروي كنند؛ يعني رقابت براي انحصاري كه بيشترين جذابيت را داشته باشد؛
4. ژورناليستها هميشه بر كار رقيبان خود نظارت ميكنند تا از شكست آنها سود ببرند و از اشتباههاي آنها پرهيز كنند؛
5. ميدان ژورناليستي، بيشتر به صورت مقطعي از الزامات بيروني پيروي ميكند؛ 6. ميدان ژورناليستي به گونهاي در دل ميدان سياسي قرار گرفته است و تأثير دارد و هر دو به بازار و آراي عمومي نيازمند هستند.
اين كتاب، در اصل ترويج دهنده سازوكارهاي نهفته در زمينه اطلاعات و توليد فرهنگ و توزيع آن است و خواندن آن را به همه روزنامهنگاران و دستاندركاران راديو و تلويزيون و دانشجويان رشتههاي ارتباطات سفارش ميكنيم. اين كتاب به شكلي دقيق و عالمانه، به نقد تلويزيون و دستاندركاران آن پرداخته است. با اين حال، چون ترجمه رواني ندارد، خواننده در فهم مطالب دچار مشكل ميشود. در جلسه نقد كتاب در دانشكده علوم اجتماعي در تاريخ 1387/12/19، استادان دانشگاه نكتههايي را درباره اين كتاب بيان كردند كه به چند مورد اشاره ميكنيم.
دکتر مهدي منتظر قائم گفت:
كتاب بورديو فقط نكات منفي تلويزيون را ميگويد و به نكات مثبت نميپردازد. اين كتاب هيچ رفرنسي ندارد و ويرايش مفهومي در آن ديده نميشود. اين كتاب به عنوان يك متن سخنراني، خوب است، نه كتاب.
استاد ديگري نيز بيان داشت:
بورديو اين كتاب را با پارادايمهاي پيشين بررسي كرده و امروزه تغييرات بسيار زيادي در رسانهها رخ داده است و رسانههاي جديدي پا به عرصه وجود گذاشتهاند.
در پاسخ به برخي اشكالهاي موجود در متن، ناصر فكوهي، مترجم كتاب چنين گفت:
بورديو يك سيستم نظاممند پايهاي و فراگير دارد مثل وبر، دوركهيم و ... براي خود، صاحب سبك خاصي است، هر چند روش او در اين كتاب، بيش از اندازه، راديكال و صريح است. به علاوه اين كه سيستمهاي ژورناليستي و تلويزيون هم اكنون تخريب فكري ميكنند، نه تعميق فكري. انتقاد بورديو به تلويزيون به دليل خصلت دستكاري كنندگي آن است؛ چون در محتواي بسيار از برنامهها دست ميبرند يا حتي ظاهر آن را تغيير ميدهند. در ضمن اين كتاب بورديو جز كتابهاي ترويجي او بوده است. نکته ديگر اين که در کتاب هاي بسياري مثل کتاب هاي دريدا، هيچ رفرنسي ديده نميشود و خود، مرجع علمي هستند. در نهايت اين كه ترجمه يك كتاب به معناي پذيرش بدون قيد و شرط مطلب آن نيست، بلكه رويكرد انتقادي ما را با واقعيات يكي شيء آشنا ميسازد و ديگر اين كه از سطحينگري به دور ميمانيم.
كتاب درباره تلويزيون و سلطه ژورناليسم توسط انتشارات آشيانه در دي 1387 به چاپ رسيده است.
پي نوشت:
1. متفکران بزرگ جامعه شناسي، راب استونز. مهرداد ميردامادي. نشر مزکز. تهران. ص 325.
منبع:نشريه رواق هنر و انديشه شماره 36
/ج