پيوند سنتهاي الهي با مهدويت (3)
4. سنت جانشيني مستضعفان بر زمين
الف. مستضعف فكري و عقيدتي
ب. مستضعف عملي
(وَ نريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين)؛ ما ميخواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم (قصص، 5).
بر اساس آنچه در تفسير نمونه آمده است، آيه هرگز از يك برنامه موضعي و خصوصي بنياسرائيل سخن نميگويد؛ بلكه بيانگر يك قانون كلي براي همه اعصار و اقوام و جمعيتها است. ميگويد: ما اراده كردهايم بر مستضعفان منت بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم. اين، بشارتي است درباره پيروزي حق بر باطل و ايمان بر كفر و بشارتي است براي همه انسانهاي آزاده و خواهان حكومت عدل و داد و برچيده شدن بساط ظلم و جور.
علامه طباطبايي ذيل اين آيه، از قول معاني الاخبار به سند خود از محمد بن سنان از مفضل بن عمر روايت كرده است كه گفت: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه ميفرمود:
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي و حسن و حسين عليه السلام نگاهي كرد و گريست و فرمود: «شما پس از من مستضعف خواهيد شد». مفضل ميپرسد: «معناي اين كلام رسول خدا چيست؟» فرمود: «معنايش اين است كه مقصود از آيه (وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين) (قصص، 5)؛ شما (حسنين عليهم السلام) هستيد. به حكم اين آيه، شما بعد از من پيشوايان دين امتم هستيد که اين پيشوايي، تا روز قيامت در ما جريان دارد».
علامه طباطبايي در اين زمينه مينويسد: «در اين كه آيه مذكور در باره امامان اهل بيت عليهم السلام است، روايات بسياري از طريق شيعه رسيده است و از اين روايت، چنين برميآيد كه همه روايات اين باب، از قبيل جري و تطبيق مصداق بر كلي است» (طباطبايي، همان: ج16، ص17).
ميتوان گفت نکتهاي که تفسير علامه طباطبايي را تأييد ميکند، اين است که آل محمد عليهم السلام سرآمد مظلومان هستند؛ زيرا با اينکه آنها حجت خدا بر خلق و پرچمدار هدايت الهي هستند، همواره در طول تاريخ، مورد ستم قرار گرفته و به استضعاف کشيده شدهاند. با ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف اين استضعاف، پايان يافته و اداره جامعه بشري در کف با کفايت او قرار خواهد گرفت و حقوق مظلومان را از ظالمان، بازخواهد ستاند. وظايف منتظران اين است كه بايد با اعتماد به وعده الهي، در راه حاکميت صالحان بکوشند و طولاني شدن حكومت ظلم، آنها را از رحمت الهي نااميد نكند.
5. سنت نجات مؤمنان
علامه طباطبايي درباره نجات مؤمنان مينويسد:
و اما اينکه فرمود: «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنين» با در نظر گرفتن حرف کاف تشبيه که در اول آمده، معنا اين است که: همانطور که همواره رسولان و ايمان آورندگان از امتهاي گذشته را هنگام نزول عذاب نجات دادهايم، همچنين نجات دادن مؤمنان به وسيله تو نيز حقي است بر عهده ما؛ پس جمله «حقا علينا» مفعول مطلقي است که در جاي فعل حذف شده اش نشسته است و تقدير کلام حق «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا» است. و حرف «ال» در «المؤمنين» الف و لام عهد است که معنايش مؤمنان معهود ميباشد؛ يعني مؤمنان اين امت. اين جمله، بيانگر وعده جميلي است به رسول خدا و به مؤمنان اين امت که خداي تعالي آنان را نجات خواهد داد.
و بعيد نيست از اينکه در اين جمله نام رسول خدا را نياورده و تنها فرموده است مؤمنان را نجات ميدهيم با اينکه درباره امتهاي سابق، رسولان را با مؤمنان ذکر کرده بود، استفاده شود که رسول خدا اين نجات موعود را درک نميکند و خداي تعالي بعد از رحلت آن جناب، مؤمنان امتش را نجات ميدهد (طباطبايي، همان؛ ج10، ص190).
در تفسير نمونه دربارة مفهوم اين آيه آمده است:
نجات رسولان و كساني كه ايمان آوردهاند، اختصاص به اقوام گذشته و رسولان و مؤمنان پيشين نداشته است؛ بلكه همين گونه تو و ايمان آورندگان به تو را نجات خواهيم بخشيد و اين حقي است بر ما؛ حقي مسلم و تخلفناپذير (مكارم شيرازي، همان: ج8، ص395).
يكي ديگر از اهداف پيامبران، به ويژه پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم، نجات مردم از گمراهي و جهل و ناداني است. خداوند در قرآن ميفرمايد:
(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِين) (آل عمران، 164)؛ خداوند بر مؤمنان منت گذاشت )نعمت بزرگي بخشيد( هنگامي كه ميان آنها پيامبري از جنس خودشان بر انگيخت كه آيات او را بر آنها بخواند و كتاب و حكمت به آنها بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند.
همانگونه كه رسولان، مردم را از گمراهي آشكار نجات بخشيدند، منتظران ظهور نيز بايد سعي كنند ديگران را از ضلالت نجات دهند، تا مسير براي ظهور باز شود.(10)
نجات مؤمنان، يك وعده مسلم خداوند و سنت تخلفناپذير او است. با توجه به آيات مذكور: خداوند براي مؤمنان (مسلمانان) نجات را تضمين كرده است.
6. سنت حاکميت صالحان
(وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون) (انبياء، 105)؛ و به تحقيق، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
خداوند متعال در آيه ديگر:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بيشَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون) (نور، 55)؛ خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادهاند، وعده ميدهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد؛ همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده است، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش تبديل ميكند؛ آن چنان كه فقط مرا پرستيده و چيزي را شريك من نخواهند ساخت و كساني كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقان هستند.
علامه طباطبايي پس از بيان نظرات گوناگون درباره اين آيه ميفرمايد:
خداوند به كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام ميدهند، وعده ميدهد كه به زودي جامعهاي برايشان تكوين ميكند كه به تمام معنا صالح بوده و از لكه ننگ كفر و نفاق و فسق پاك باشد؛ زمين را ارث برد و در عقايد افراد آن و اعمالشان جز دين حق، چيزي حاكم نباشد؛ ايمن زندگي كنند، ترسي از دشمن داخلي يا خارجي نداشته باشند، از كيد نيرنگ بازان و ظلم ستمگران و زورگويي زورگويان، آزاد باشند.
و اين مجتمع طيب و طاهر با صفاتي كه از فضيلت و قداست دارد، هرگز تا كنون در دنيا منعقد نشده و دنيا از روزي كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مبعوث به رسالت شده تا كنون، چنين جامعهاي به خود نديده است. ناگزير اگر مصداقي پيدا كند، در روزگار حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف خواهد بود؛ چون اخبار متواتري كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و امامان اهلبيت عليهم السلام در خصوصيات آن جناب وارد شده است، از انعقاد چنين جامعهاي خبر ميدهد. البته اين در صورتي است كه روي سخن در آيه را متوجه مجتمع صالح بدانيم، نه تنها حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف (طباطبايي، همان: ج15، ص215).
پس حق مطلب اين است كه اگر واقعا بخواهيم حق معناي آيه را به آن بدهيم (و همه تعصبات را كنار بگذاريم) آيه شريف، جز با اجتماعي كه به وسيله ظهور مهدي عليه السلام به زودي منعقد ميشود، قابل انطباق با هيچ مجتمعي نيست (همان، ص217).
آيت الله مكارم از آيه چنين نتيجهگيري ميكند:
نتيجه اين كه در هر عصر و زماني كه پايههاي ايمان و عمل صالح، ميان مسلمانان مستحكم شود، آنها صاحب حكومتي ريشهدار و پرنفوذ خواهند شد. علاوه بر اين، محصول تمام زحمات پيامبران و تبليغات مستمر و پيگير آنها و نمونه اتمام حاكميت توحيد و امنيت كامل و عبادت خالي از شرك، زماني تحقق مييابد كه مهدي زهرا عليها السلام ظاهر شود.
در تفسير نمونه بيان شده است:
خداوند به گروهي از مسلمانان كه داراي اين دو صفت «ايمان» و «عمل صالح» هستند، سه نويد داده است:
1. استخلاف و حكومت روي زمين.
2. نشر آيين حق، به طور اساسي و ريشهدار در همه جا (كه از كلمه «تمكين» استفاده ميشود).
3. از ميان رفتن تمام اسباب خوف و ترس و وحشت و ناامني (مكارم شير ازي، همان: ج14، ص528).
همچنين آيه بيانگر اين معنا است كه تحقق حكومت به دست اهل ايمان هميشه انجام پذيرفته است؛ ولي پيشتر، شكل ناقص آن تشكيل شده است.
قرآن در آيهاي ديگر خطاب به حضرت داوود عليه السلام ميفرمايد: (يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْض) (ص، 26)؛اي داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم». و نيز فرمود: (وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُد) (نمل، 16)؛ سليمان وارث داوود شد». شكل كامل استخلاف در زمين، در زمان ظهور خواهد بود.
مرحوم طبرسي، ذيل آيه فوق ميگويد:
از اهل بيت پيامبر نقل شده است: «انّها في المهدي من آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم»؛ اين آيه درباره مهدي آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم ميباشد (طبرسي، 1372ش: ج7، ص240).
در بسياري از تفاسير شيعه، از امام سجاد عليه السلام نقل شده است كه در تفسير اين آيه فرمود:
«هم و الله شيعتنا أهل البيت يفعل الله ذلك بهم علي يدي رجل منا و هو مهدي هذه الأمة الذي قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فيه: لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يأتي رجل من عترتي اسمه اسمي يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما؛
به خدا سوگند! آنها شيعيان ما هستند. خداوند اين كار را براي آنها به دست مردي از ما انجام ميدهد كه مهدي اين امت است. زمين را پر از عدل و داد ميكند؛ آنگونه كه از ظلم و جور پر شده باشد (حسيني استرآبادي، 1409ق: ص365).
اين ماجرا، مانند ماجراي قوم بني اسرائيل است كه پس از غرق شدن فرعون و اطرافيانش به رهبري حضرت موسي، حاكم بر زمين شدند. قرآن در اينباره ميفرمايد:
(وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتي بارَكْنا فيها) (اعراف، 137)؛ سپس به قومي كه به ضعف كشانده شده بودند، مشرقها و مغربهاي پر بركت زمين را واگذار كرديم.
از آيات مطرح شده، چنين نتيجه گرفته ميشود كه بايد براي تحقق حكومت صالحان، زمينهسازي كرد. بر همين اساس، افراد جامعه اسلامي بايد بكوشند به عنوان هويت جمعي به مقام بندگي برسند و جامعه صالحان را تشکيل دهند، تا مشمولان اين وعده بزرگ باشند. جامعه بندگان شايسته اگر شکل گيرد، به طور طبيعي ظهور حضرت را شاهد خواهيم بود.
پی نوشت ها :
10. در اين آيه، خداوند تزكيه را بر تعليم مقدم داشته، زيرا ابتدا بايد انسانها از پليديهاي شرك و عقايد باطل و خرافات و خويهاي زشت حيواني پاك شوند تا تعليم كتاب الهي و دانش و حكمت، امكانپذير گردد. پس بايد ابتدا لوح از نقوش زشت پاك شود تا آماده پذيرش نقوش زيبا گردد.در ادامه آيه ميفرمايد: (وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِين). قرآن از وضع دوران جاهليت به گمراهي آشكاري تعبير كرده است، زيرا آنان در گمراهي روشني بودند. سيه روزي و بدبختي، جهل و ناداني و آلودگيهاي گوناگون معنوي در آن عصر تمام جهان را فراگرفته بود، و اين وضع نابسامان بر كسي پوشيده نبود؛ اما پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله باعث شد كه مردم از سيه روزي و بدبختي و جهل و ناداني و فرزندكشي و خونريزي و... نجات يابند.كلاً در چهار مورد از قرآن مجيد كه مسأله تعليم و تربيت به عنوان هدف انبياء با هم ذكر شده است كه در سه مورد«تربيت» بر«تعليم» مقدم شمرده شده (سوره بقره، 151؛ سوره آل عمران، 164 و سوره جمعه، 2) و تنها در يك مورد«تعليم» بر «تربيت» مقدم شده است (سوره بقره، 129) با اينكه ميدانيم معمولا تا تعليمي نباشد تربيتي صورت نميگيرد. بنا بر اين آنجا كه تعليم بر تربيت مقدم شده اشاره به وضع طبيعي آن است، و در موارد بيشتري كه تربيت مقدم ذكر شده گويا اشاره به مسأله هدف بودن آن است، چرا كه هدف اصلي تربيت است و بقيه همه مقدمه آن است.
/ن