المپيک و استيلاي فرهنگي
نويسنده: سهيل عنايت الله
بسياري از کشورهاي دنيا بازي هاي المپيک را جدي مي گيرند و روي آن سرمايه گذاري مي کنند. بازي هاي المپيک صرف نظر از ايجاد فرصت هاي اقتصادي براي غرب يکي از ابزارهاي «قدرت نمايي» او در زمينه ي فرهنگي بر بقيه ي کشورهاي دنياست. سهيل عنايت الله نکاتي از پشت صحنه ي بزرگ ترين رويداد ورزشي جهان را توضيح داده است.
مفسر حيرت زده ي تلويزيون استراليا در پايان دور نيمه نهايي مسابقه فوتبال نيجريه و برزيل با فريادي حاکي از ابراز شگفتي از پيروزي تيم نيجريه مي گويد: «باور نکردنيه! از ميان همه ي کشورها، نيجريه؟!» اکثر مطبوعات غرب بالاتفاق نتيجه مسابقه را با کلمه ي «غير منتظره» توصيف کردند. اين تعبيرات در فضاي بازي هاي المپيک پيام خاصي را به ذهن مخاطب منتقل مي کند.
رسانه هاي غرب سعي مي کنند المپيک را يک رويداد غير سياسي معرفي کنند و پيروزي برندگان را تبلور پيروزي همه ي بشريت و علو کمالات انساني وانمود کنند. اما اين ترفندي براي انحراف توجه افکار عمومي از لايه هاي زيرين سياسي در بازيهاي المپيک است که محملي براي گسترش سلطه فرهنگي غرب است.
تمدني که در پشت تلوّن رسانه اي غرب تبليغ مي شود تمدن غربي است. در واقع، المپيک صحنه اي براي نمايش «صدر نشيني» غرب است. مشعل المپيک که از زمان آتن باستان تا دوران مدرن ما بر افروخته مانده نماد انکار ناپذير انتقال ارزش هاي هلنيستي غرب به فرهنگ جهاني است. اين مشعل هميشه بايد فروزان باشد زيرا ارزش هاي غرب نبايد مورد چالش قرار گيرند. آن ها مانند کوه المپ سرفرازي خود را بر ساير اقوام، ملل، ارزش ها و جهان بيني ها ديکته مي کنند.
چنين توجيهاتي در تحليل علل موفقيت هاي زنان و مردان ورزشکار غير غربي ارائه مي شود. بنابراين، رقابت در عرصه ورزش نه در بستر ورزش بلکه بر اساس تعابير سياسي و بر حسب تفوق تاريخ ها و فرهنگ هايي خاص بر ديگران ارزيابي مي شود. اگر چنين نيست، پس فلسفه المپيک زمستاني را چگونه مي توان تبيين کرد؟ مسلم است که المپيک زمستاني براي غرب و کشورهاي برخوردار از فصل زمستان طراحي شده. کسي به ياد ندارد المپيک ديگري براي کشورهايي که داراي فصول خشک و باراني هستند طراحي شده باشد. آيا نمي توان المپيک مناطق خشک، مرطوب و باراني ترتيب داد؟ ما نمي توانيم زيرا المپيک بر خلاف ادعاهاي غربي ها که مي کوشند آن را يک امر جهان شمول بنمايانند، يک برنامه ي اختصاصي است. مگر نه اين که در آتن فصل بادهاي موسمي و باران هاي تند نداريم؟
غرب به طور غير مستقيم با تأکيد بر المپيک به عنوان يک رويداد جهاني و لزوم شرکت همه کشورها در رقابت هايي که مسئولان غربي در کميته ي بين المللي المپيک تعيين مي کنند، ارزش هاي خود را ترويج مي نمايد. جاي تأسف دارد که اعضاي اين کميته اکثرا از کشورهاي غير غربي هستند. حال کشورهاي غير غربي براي اعمال نظر خود بايد چه کنند؟ چنان چه ورزش هاي سنتي کشورهاي غير غربي در کميته بين المللي المپيک پذيرفته نشود مي توان از گزينه هاي مختلفي براي تحت فشار گذاشتن اين کميته استفاده کرد که يکي از آن ها تحريم بازي هاي المپيک آينده است.
کسب امتيازات پايين در اين بازي ها به روال دائمي کشورهاي غير غربي تبديل شده، پس تنها راهي که برايشان مي ماند حضور در بازي هاست تا در فضاي پيشرفت قرار بگيرند.
خدا نکند که بازيکنان و ورزشکاران کشورهاي غير غربي موفق شوند ورزشکاران غربي را شکست دهند. در همه رسانه هاي مکتوب، صوتي و تصويري غرب حدس و گمان در مورد استفاده از مواد نيروزا و يا تحليل هاي ساده لوحانه درباره استعدادهاي وراثتي آن ها قوت مي گيرد و به افکار عمومي تزريق مي شود. نمونه اين بلا را بر سر زنان دونده ي دو استقامت چيني آوردند. مبتکرين المپيک - غرب - قادر نيستند شکست را به عنوان يک واقعيت زندگي قلمداد کنند. از نظر آن ها در اين شکست ها ورزش به خطر نيفتاده بلکه فلسفه نگرش آن ها به عالم، جهان بيني و - به تازگي هم - ملت در معرض خطر است. بنابراين، منابع و سرمايه هايي که کشورها براي آمادگي حضور در بازي هاي المپيک اختصاص مي دهند به مثابه بازي گرگم به هوا با غرب است. مصيبت بدتر اين که کشورها با شرکت در بازي هاي المپيک، ناخواسته وارد شکل ديگري از بازاريابي تحميلي براي ارزش هاي غربي مي شوند. اين کشورها تحت عنوان توسعه ورزش در چنبره ي ايدئولوژي غرب گرفتار مي آيند. چند کشور غير غربي بودجه اي را که براي توسعه ورزش هاي غربي مصرف مي کنند به توسعه ورزش هاي سنتي خودشان اختصاص مي دهند؟
اما چنانچه کشورهاي غير غربي بر ورزش هايي که نيازمند مهارت هاي خاصي است تکيه کنند چه خواهد شد؟ مثلا عکس العمل کميته بين المللي المپيک به پيشنهاد گنجاندن مسابقات سنتي نظير موارد ذيل چه خواهد بود؟
رقص با طبل، ماهيگيري با دست، چوب بري، شترسواري به شيوه ي مغربي ها يا کبدي که کشتي سنتي پاکستاني هاست.
با اضافه کردن اين بازي ها در ليست رسمي المپيک آيا باز هم غرب ميدان دار پيروزي ها خواهد بود؟ يک ضرب المثل سوماليايي مي گويد: «چيزي را که در آتش انداختي بايد در خاکستر پيدايش کني.»
گزينه بعدي کشورهاي غير غربي در بازي هاي المپيک اين است که المپيک متشکل از ورزش هاي سنتي خود را طراحي و يا از برتري تعداد خود در کميته بين المللي المپيک براي به کرسي نشاندن تغييرات مورد نظرشان استفاده کنند. ادامه شرکت کشورهاي غير غربي در المپيک کنوني به معناي تسليم در برابر قواعدي است که غربي ها براي پيروزي وضع کرده اند و اين کار تشديد کننده نابرابري ها و تحقير ملت هاست.
يکي از بازيکنان تيم بسکتبال آمريکا در پاسخ به اين سؤال که چرا او و هم تيمي هايش مانند ساير ورزشکاران در دهکده ي المپيک نمي مانند تا با هم دوست شوند، پاسخ داد: «ما آمده ايم طلا ببريم نه اينکه دوست پيدا کنيم.» نمونه همين مضامين در آگهي هاي تبليغاتي بازي هاي آتلانتا تکرار مي شد. «روي مگ گريگور» از نشريه اتاواسيتي زن چنين گزارش مي داد:
«برنده ي مدال نقره بازنده ي مدال طلاست»، «اگر براي برنده شدن به اين جا نيامده ايد با توريست ها فرقي نداريد»، «نفر دوم اولين بازنده است» و «کسي براي دوم شدن تربيت نمي شود.»
اين شعارها کاملا در تعارض با ديدگاه هاي بنيان گزار المپيک مدرن، پير دوکوبرتن است که گفته بود مهم ترين اصل در المپيک شرکت کردن است نه برنده شدن.
سرمايه گذاران و حاميان المپيک با ترويج و تأکيد بر اهميت برد و باخت، اين پيام را القاء مي کنند که برندگان برترند، برندگان غربي هستند و غير غربي ها بازنده اند و بنابراين مادون غرب هستند.
هر فرهنگي داراي ورزش هاي فردي، جمعي و اساطيري خاص خود است. به رسميت شناخته شدن ورزش هاي تنها يک فرهنگ بدين ختم مي شود که تنوع زيستي ورزش هاي جهان رو به نابودي مي رود.
آيا مي توان المپيکي را تصور کرد که از بازي هاي ملت ها، اقوام و تمدن هاي مختلف تشکيل شده باشد؟ آيا مي توان وضعيتي را تصور کرد که رقابت هاي انساني در عرصه ورزش در بستر پرورش کمالات انساني باشد و نه با هدف بردن؟ تحريص به پيروزي باعث مي شود مردان و زنان ورزشکار دست به تقلب زده و از انواع و اقسام روش ها براي انحراف نتيجه ي تست هاي مربوط به مواد نيروزا که نهايتا براي جسم شان نيز زيان بار است استفاده کنند.
از ديدگاه فمينيستي، ورزش هاي المپيک از قبيل شمشير بازي فلسفه خود را از سنت جنگجويي گرفته اند. در واقع اصل ايجاد المپيک به منظور آماده کردن مردان براي جنگ بوده است. حضور زنان در ورزش هاي کشورهاي غربي همواره در چارچوب ارزش ها و قواعد بازي هاي مردانه تعريف شده و ارزش ها و وضعيت جسماني خاص زنان را ناديده گرفته اند.
برگزاري بازي هاي المپيک مخصوص کشورهاي غير غربي و زنان به شکلي که پيروز يا سرشکسته، برنده و بازنده در آن وجود نداشته باشد و قصد و غرض سلطه گري در بين نباشد، توصيه مي شود. المپيکي که بازي هاي سنتي و ريشه ها و روايات فرهنگي آن ها محترم شمرده شوند. در هاوايي روزي را به ورزش هاي سنتي اختصاص داده اند. در اين روز مخصوص، جوانان با راه و رسم قديمي کسب مهارت و ارتباط برقرار کردن با محيط آشنا مي شوند.
ما از طريق ورزش از يکديگر و از افسانه هايمان مي آموزيم. به انضباط دروني و بيروني مي رسيم، ذهنمان متمرکز مي شود. نسل هاي قديمي و جديد به هم مي پيوندند و جوانان از پيران درس مي آموزند. ورزش بايد فرهنگ هم زيستي مسالمت آميز و دوستي ها را رواج دهد.
متأسفانه اين آرمان ها تحريف شده اند: امروز رقابت کنندگان وقتي که مي بازند يا مي برند گريه مي کنند. ورزشکاران گاهي به هم بد و بيراه مي گويند و با خود و مسئولان درگير مي شوند. دست و پايشان مي شکند و حتي کشته مي شوند، اما نه بر اثر حادثه بلکه به خاطر خشونت.
آيا تلويزيون ها و شبکه هاي ماهواره اي جهان المپيک پيشنهادي ما را پخش خواهند کرد؟ تا زماني که ملت هاي آفريقايي و آسيايي رسانه هاي قدرتمند اختصاصي نداشته باشند اين امر ميسر نمي شود. چالش با المپيک نهايتا به معناي پس گرفتن تاريخ و آزاد سازي بدن هايمان از دست ملت ها و رسانه هايي است که بر ورزشکاران، رفتاري مالکانه اعمال کرده و همه چيز را در انحصار گرفته اند. مبارزه با امپرياليسم و تمام اشکال امپرياليستي که سازمان هاي چند مليتي بر ديگر ملت ها تحميل کرده اند، مبارزه با پدر سالاري و نظام مدرن دولت - ملت و ترسيم آينده ي جديد و تمدن جهان شمول فراتر از غرب و غير غرب در حوزه ي اين چالش است.
منبع: نشريه سوره شماره 25
/س
مفسر حيرت زده ي تلويزيون استراليا در پايان دور نيمه نهايي مسابقه فوتبال نيجريه و برزيل با فريادي حاکي از ابراز شگفتي از پيروزي تيم نيجريه مي گويد: «باور نکردنيه! از ميان همه ي کشورها، نيجريه؟!» اکثر مطبوعات غرب بالاتفاق نتيجه مسابقه را با کلمه ي «غير منتظره» توصيف کردند. اين تعبيرات در فضاي بازي هاي المپيک پيام خاصي را به ذهن مخاطب منتقل مي کند.
رسانه هاي غرب سعي مي کنند المپيک را يک رويداد غير سياسي معرفي کنند و پيروزي برندگان را تبلور پيروزي همه ي بشريت و علو کمالات انساني وانمود کنند. اما اين ترفندي براي انحراف توجه افکار عمومي از لايه هاي زيرين سياسي در بازيهاي المپيک است که محملي براي گسترش سلطه فرهنگي غرب است.
تمدني که در پشت تلوّن رسانه اي غرب تبليغ مي شود تمدن غربي است. در واقع، المپيک صحنه اي براي نمايش «صدر نشيني» غرب است. مشعل المپيک که از زمان آتن باستان تا دوران مدرن ما بر افروخته مانده نماد انکار ناپذير انتقال ارزش هاي هلنيستي غرب به فرهنگ جهاني است. اين مشعل هميشه بايد فروزان باشد زيرا ارزش هاي غرب نبايد مورد چالش قرار گيرند. آن ها مانند کوه المپ سرفرازي خود را بر ساير اقوام، ملل، ارزش ها و جهان بيني ها ديکته مي کنند.
المپيک، تحفه غرب است
چنين توجيهاتي در تحليل علل موفقيت هاي زنان و مردان ورزشکار غير غربي ارائه مي شود. بنابراين، رقابت در عرصه ورزش نه در بستر ورزش بلکه بر اساس تعابير سياسي و بر حسب تفوق تاريخ ها و فرهنگ هايي خاص بر ديگران ارزيابي مي شود. اگر چنين نيست، پس فلسفه المپيک زمستاني را چگونه مي توان تبيين کرد؟ مسلم است که المپيک زمستاني براي غرب و کشورهاي برخوردار از فصل زمستان طراحي شده. کسي به ياد ندارد المپيک ديگري براي کشورهايي که داراي فصول خشک و باراني هستند طراحي شده باشد. آيا نمي توان المپيک مناطق خشک، مرطوب و باراني ترتيب داد؟ ما نمي توانيم زيرا المپيک بر خلاف ادعاهاي غربي ها که مي کوشند آن را يک امر جهان شمول بنمايانند، يک برنامه ي اختصاصي است. مگر نه اين که در آتن فصل بادهاي موسمي و باران هاي تند نداريم؟
غرب به طور غير مستقيم با تأکيد بر المپيک به عنوان يک رويداد جهاني و لزوم شرکت همه کشورها در رقابت هايي که مسئولان غربي در کميته ي بين المللي المپيک تعيين مي کنند، ارزش هاي خود را ترويج مي نمايد. جاي تأسف دارد که اعضاي اين کميته اکثرا از کشورهاي غير غربي هستند. حال کشورهاي غير غربي براي اعمال نظر خود بايد چه کنند؟ چنان چه ورزش هاي سنتي کشورهاي غير غربي در کميته بين المللي المپيک پذيرفته نشود مي توان از گزينه هاي مختلفي براي تحت فشار گذاشتن اين کميته استفاده کرد که يکي از آن ها تحريم بازي هاي المپيک آينده است.
قرار گرفتن در حاشيه
کسب امتيازات پايين در اين بازي ها به روال دائمي کشورهاي غير غربي تبديل شده، پس تنها راهي که برايشان مي ماند حضور در بازي هاست تا در فضاي پيشرفت قرار بگيرند.
خدا نکند که بازيکنان و ورزشکاران کشورهاي غير غربي موفق شوند ورزشکاران غربي را شکست دهند. در همه رسانه هاي مکتوب، صوتي و تصويري غرب حدس و گمان در مورد استفاده از مواد نيروزا و يا تحليل هاي ساده لوحانه درباره استعدادهاي وراثتي آن ها قوت مي گيرد و به افکار عمومي تزريق مي شود. نمونه اين بلا را بر سر زنان دونده ي دو استقامت چيني آوردند. مبتکرين المپيک - غرب - قادر نيستند شکست را به عنوان يک واقعيت زندگي قلمداد کنند. از نظر آن ها در اين شکست ها ورزش به خطر نيفتاده بلکه فلسفه نگرش آن ها به عالم، جهان بيني و - به تازگي هم - ملت در معرض خطر است. بنابراين، منابع و سرمايه هايي که کشورها براي آمادگي حضور در بازي هاي المپيک اختصاص مي دهند به مثابه بازي گرگم به هوا با غرب است. مصيبت بدتر اين که کشورها با شرکت در بازي هاي المپيک، ناخواسته وارد شکل ديگري از بازاريابي تحميلي براي ارزش هاي غربي مي شوند. اين کشورها تحت عنوان توسعه ورزش در چنبره ي ايدئولوژي غرب گرفتار مي آيند. چند کشور غير غربي بودجه اي را که براي توسعه ورزش هاي غربي مصرف مي کنند به توسعه ورزش هاي سنتي خودشان اختصاص مي دهند؟
ورزش هاي از ياد رفته
اما چنانچه کشورهاي غير غربي بر ورزش هايي که نيازمند مهارت هاي خاصي است تکيه کنند چه خواهد شد؟ مثلا عکس العمل کميته بين المللي المپيک به پيشنهاد گنجاندن مسابقات سنتي نظير موارد ذيل چه خواهد بود؟
رقص با طبل، ماهيگيري با دست، چوب بري، شترسواري به شيوه ي مغربي ها يا کبدي که کشتي سنتي پاکستاني هاست.
با اضافه کردن اين بازي ها در ليست رسمي المپيک آيا باز هم غرب ميدان دار پيروزي ها خواهد بود؟ يک ضرب المثل سوماليايي مي گويد: «چيزي را که در آتش انداختي بايد در خاکستر پيدايش کني.»
گزينه بعدي کشورهاي غير غربي در بازي هاي المپيک اين است که المپيک متشکل از ورزش هاي سنتي خود را طراحي و يا از برتري تعداد خود در کميته بين المللي المپيک براي به کرسي نشاندن تغييرات مورد نظرشان استفاده کنند. ادامه شرکت کشورهاي غير غربي در المپيک کنوني به معناي تسليم در برابر قواعدي است که غربي ها براي پيروزي وضع کرده اند و اين کار تشديد کننده نابرابري ها و تحقير ملت هاست.
بُرد به خاطر بُرد
يکي از بازيکنان تيم بسکتبال آمريکا در پاسخ به اين سؤال که چرا او و هم تيمي هايش مانند ساير ورزشکاران در دهکده ي المپيک نمي مانند تا با هم دوست شوند، پاسخ داد: «ما آمده ايم طلا ببريم نه اينکه دوست پيدا کنيم.» نمونه همين مضامين در آگهي هاي تبليغاتي بازي هاي آتلانتا تکرار مي شد. «روي مگ گريگور» از نشريه اتاواسيتي زن چنين گزارش مي داد:
«برنده ي مدال نقره بازنده ي مدال طلاست»، «اگر براي برنده شدن به اين جا نيامده ايد با توريست ها فرقي نداريد»، «نفر دوم اولين بازنده است» و «کسي براي دوم شدن تربيت نمي شود.»
اين شعارها کاملا در تعارض با ديدگاه هاي بنيان گزار المپيک مدرن، پير دوکوبرتن است که گفته بود مهم ترين اصل در المپيک شرکت کردن است نه برنده شدن.
سرمايه گذاران و حاميان المپيک با ترويج و تأکيد بر اهميت برد و باخت، اين پيام را القاء مي کنند که برندگان برترند، برندگان غربي هستند و غير غربي ها بازنده اند و بنابراين مادون غرب هستند.
هر فرهنگي داراي ورزش هاي فردي، جمعي و اساطيري خاص خود است. به رسميت شناخته شدن ورزش هاي تنها يک فرهنگ بدين ختم مي شود که تنوع زيستي ورزش هاي جهان رو به نابودي مي رود.
فراتر از برتري طلبي
آيا مي توان المپيکي را تصور کرد که از بازي هاي ملت ها، اقوام و تمدن هاي مختلف تشکيل شده باشد؟ آيا مي توان وضعيتي را تصور کرد که رقابت هاي انساني در عرصه ورزش در بستر پرورش کمالات انساني باشد و نه با هدف بردن؟ تحريص به پيروزي باعث مي شود مردان و زنان ورزشکار دست به تقلب زده و از انواع و اقسام روش ها براي انحراف نتيجه ي تست هاي مربوط به مواد نيروزا که نهايتا براي جسم شان نيز زيان بار است استفاده کنند.
زنان و ورزش
از ديدگاه فمينيستي، ورزش هاي المپيک از قبيل شمشير بازي فلسفه خود را از سنت جنگجويي گرفته اند. در واقع اصل ايجاد المپيک به منظور آماده کردن مردان براي جنگ بوده است. حضور زنان در ورزش هاي کشورهاي غربي همواره در چارچوب ارزش ها و قواعد بازي هاي مردانه تعريف شده و ارزش ها و وضعيت جسماني خاص زنان را ناديده گرفته اند.
تکريم فرهنگ ها
برگزاري بازي هاي المپيک مخصوص کشورهاي غير غربي و زنان به شکلي که پيروز يا سرشکسته، برنده و بازنده در آن وجود نداشته باشد و قصد و غرض سلطه گري در بين نباشد، توصيه مي شود. المپيکي که بازي هاي سنتي و ريشه ها و روايات فرهنگي آن ها محترم شمرده شوند. در هاوايي روزي را به ورزش هاي سنتي اختصاص داده اند. در اين روز مخصوص، جوانان با راه و رسم قديمي کسب مهارت و ارتباط برقرار کردن با محيط آشنا مي شوند.
ما از طريق ورزش از يکديگر و از افسانه هايمان مي آموزيم. به انضباط دروني و بيروني مي رسيم، ذهنمان متمرکز مي شود. نسل هاي قديمي و جديد به هم مي پيوندند و جوانان از پيران درس مي آموزند. ورزش بايد فرهنگ هم زيستي مسالمت آميز و دوستي ها را رواج دهد.
متأسفانه اين آرمان ها تحريف شده اند: امروز رقابت کنندگان وقتي که مي بازند يا مي برند گريه مي کنند. ورزشکاران گاهي به هم بد و بيراه مي گويند و با خود و مسئولان درگير مي شوند. دست و پايشان مي شکند و حتي کشته مي شوند، اما نه بر اثر حادثه بلکه به خاطر خشونت.
آيا تلويزيون ها و شبکه هاي ماهواره اي جهان المپيک پيشنهادي ما را پخش خواهند کرد؟ تا زماني که ملت هاي آفريقايي و آسيايي رسانه هاي قدرتمند اختصاصي نداشته باشند اين امر ميسر نمي شود. چالش با المپيک نهايتا به معناي پس گرفتن تاريخ و آزاد سازي بدن هايمان از دست ملت ها و رسانه هايي است که بر ورزشکاران، رفتاري مالکانه اعمال کرده و همه چيز را در انحصار گرفته اند. مبارزه با امپرياليسم و تمام اشکال امپرياليستي که سازمان هاي چند مليتي بر ديگر ملت ها تحميل کرده اند، مبارزه با پدر سالاري و نظام مدرن دولت - ملت و ترسيم آينده ي جديد و تمدن جهان شمول فراتر از غرب و غير غرب در حوزه ي اين چالش است.
منبع: نشريه سوره شماره 25
/س