چریک ها چگونه از پای در آمدند؟

در دهه 50 شمسی درباره جنگ ظفار مطالب زیادی گفته یا نوشته شد اما در آنها کمتر به نحوه عملیات نظامی، تاکتیک ها، مشکلات، میزان نیروی اعزامی و جنگ افزارهای به کار رفته و تلفات انسانی ارتش ایران توجه نشان داده می شد زیرا عوارض سیاسی و اجتماعی آن می توانست پیامدهایی منفی برای حکومت پهلوی ایجاد کند. این نوشتار درصدد است ابعاد و زوایای کمتر پرداخت شده جنگ ظفار را به تصویر بکشد.
شنبه، 16 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چریک ها چگونه از پای در آمدند؟
چریک ها چگونه از پای در آمدند؟
چریک ها چگونه از پای در آمدند؟

نویسنده: محمد جعفر چمنکار




ناگفته های جنگ ظفار

در دهه 50 شمسی درباره جنگ ظفار مطالب زیادی گفته یا نوشته شد اما در آنها کمتر به نحوه عملیات نظامی، تاکتیک ها، مشکلات، میزان نیروی اعزامی و جنگ افزارهای به کار رفته و تلفات انسانی ارتش ایران توجه نشان داده می شد زیرا عوارض سیاسی و اجتماعی آن می توانست پیامدهایی منفی برای حکومت پهلوی ایجاد کند. این نوشتار درصدد است ابعاد و زوایای کمتر پرداخت شده جنگ ظفار را به تصویر بکشد.

1- جغرافیای نظامی ظفار

جغرافیای طبیعی منطقه ظفار شرایط مساعدی را برای نبردهای چریکی فراهم می کرد. منطقه عملیات نظامی عبارت بود از یک بخش تپه ای حاره ای بین بیابان و دریا که از ژوئن تا سپتامبر باران های موسمی بر آن می بارید. جبهه خلق ظفار در این منطقه از دو امتیاز برخوردار بود: نخست، شرایط اقلیمی مساعد برای نبردهای چریکی، یعنی سرزمین هایی ناهموار و تقریباً بدون جاده ارتباطی، روییدنی های نسبتاً انبوه و مجموعه ای از غارهای سنگی آهکی که چریک ها می توانستند در آنجا پنهان شوند و پناه بگیرند. دیگر آنکه، ظفار از جنوب غربی با یمن جنوبی هم مرز بود.
به علت استقرار چندین ساله چریک ها در ظفار، تمام مناطق راهبردی مین وتله گذاری شده بودند و حرکت بدون شناسایی به ناکامی و تلفات گسترده می انجامید. در چنین محیطی نبرد برای سربازان ایرانی مشکل و بسیار خطرناک بود. به گفته سربازان اعزامی به ظفار، مناطق شمالی صلاله یا جاده میدوی به صلاله دارای تپه های بلند و گذرگاه های پیچ در پیچ بسیار خطرناک بود. پس ازتشکیل مراکز دفاعی ارتش ایران بر بلندی ارتفاعات مشرف بر جاده سرخ، تدارکات وامور لجستیک به علت مین گذاری این راه ارتباطی و عدم قابلیت و امکان استفاده از نیروی نقلیه موتوری به وسیله هلی کوپتر انجام می گرفت. کمبود آب آشامیدنی سربازان را به شدت آزار می داد. به گفته یکی از سربازان، در مدت دو ماه و نیم استقرار بر مواضع نگهبانی جاده سرخ در اواخر سال 1352 تنها مقدار محدودی آب برای آشامیدن وجود داشت و برای دستشویی و وضو تماماً از دستمال کاغذی و تیمم استفاده می شد.
ارتش ایران در نبردهای بهمن ماه برای تصرف بندر راخیوت مشکلات فراوانی را به علت شرایط خاص منطقه متحمل شد. تمام منطقه کوهستانی بود و دشتی وجود نداشت که بتوان دید وسیعی از اطراف داشت. عمق دره ها و پرتگاه های متعدد آن، گاه به بیش از 100 متر می رسید. جنگل هایی از درختان و بوته زارهایی با شاخه های خشک درهم تنیده میدان دید را محدود می کردند، به طوری که بعضی اوقات جلوتر از یک متر را نمی شد دید. این شرایط طبیعی صعب العبور، ناشناختگی منطقه نبرد را برای نیروهای ایران شدت می بخشید. در نتیجه نا آشنایی سربازان ایرانی با منطقه نبرد گاه واحدهای عملیاتی در کوره راه ها سرگردان می شدند، چنان که به گفته شاهدان عینی، راهی که باید در ده دقیقه طی شود، چهار ساعت و مسیری که در 20 دقیقه به پایان می رسید. هفت ساعت پیاده روی را می طلبید. ناحیه شیرشیتی که در پاییز 1354 نبردهای بسیار سنگین و خونینی در آن رخ داد، عبارت از یک رشته غارها و مرداب هایی بود که اطراف آنها را جنگل ها و بوته زارهای انبوهی فرا گرفته بودند. غارهای ناحیه شیرشیتی ظفار که به بیش از 2 هزار غار کوچک و بزرگ می رسد، از عجیب ترین و ناشناخته ترین غارهای جهان است. این غارهای پر پیچ و خم که شکل دالان گونه ای را در دل کوه ها به وجود می آورند، می توانست سربازان را تا ساعت ها به بیراهه بکشاند. راه های ارتباطی قابل عبور، به ویژه در کف دره ها هم تماماً به وسیله چریک ها مین گذاری شده بودند و عبور و مرور بسیار کند و همراه با تلفات صورت می گرفت. در مجاورت دریا هم اراضی جنگلی، آکنده از باتلاق ها و پرتگاه های متعدد بودند. به گفته یکی از نیروهای اعزامی که به علت انجام یک ماموریت چهار ماهه با شرایط جغرافیایی این ناحیه از ظفار به خوبی آشنایی دارد، تراکم گیاهانی که حتی در دل صخره های سخت می روییدند، بوته ازهاری با تیغ های ریز و زهردار، جانوران سمی و پشه های ناقل بیماری های خاص مرداب شرایط بسیار دشواری را برای سربازان ایرانی رقم زده بود.
در منتهی الیه غربی منطقه ظفار هم شرایط نابسامان طبیعی ادامه داشت. در عین حال که بارندگی موسمی موجب کندی تلاش های ارتش در تعقیب چریک ها به سلسله جبال می شد، خود رشته کوه ها هم موانع سهمگینی در پیشروی آنها ایجاد می کرد. به عنوان نمونه، در غربی ترین بخش ظفار منطقه به قدری صعب العبور و نبرد در آن تا آن اندازه دشوار بود که سخنگویانی چند از نیروهای مشترک، اشاراتی مبنی بر عدم کنترل موثر بر آن نواحی داشتند و معتقد بودند که باید آن را به طور موقت به چریک ها واگذار کرد.
در برابر مشکلات اقلیمی منطقه برای ارتش ایران، چریک ها به خوبی از سه عامل مهم جنگل، کوهستان های صعب العبور و غارهای دوران اولیه زمین شناسی که به طور طبیعی استتار شده بودند، بهره می بردند. آنها به مناطق خود آشنایی کاملی داشتند، زمین را می شناختند و درون غارهای کهن تو در تو سکناداشتند. غارهای شیرشیتی، مرکز نیروهای ظفار بود که برای ضربه زدن به آن، ادوات زرهی، نفرات پیاده و نیروهای هوایی کارایی چندانی نداشتند و یک چریک می توانست در دهانه یک غار بسیاری از سربازان ایران را به عقب براند. شدیدترین بمباران ها هم تاثیری قابل ملاحظه نداشتند کوهستان ها دره های عمیقی داشتند و هر دهانه غار کوچک، آن را به صدها غار دیگر مرتبط می ساخت. درختان جنگلی و بوته زارهای انبوه برای چریک ها سنگرهای طبیعی می ساختند و هر سایه درخت می توانست یک آشیانه مرگ باشد. چریک ها سعی می کردند پرتگاه های بلند و دره های عمیق را که به عنوان راه های ارتباطی مورد استفاده قرار می گرفتند، در اختیار داشته باشند. هلی کوپتر مهم ترین وسیله نقل و انتقالات ارتش در سرزمین کوهستانی ظفار بود. وسایل پرنده باید به سرعت روی کوه ها بنشینند اما فرود روی قله ها و تپه های ناهموار و پوشیده از درخت با شلیک آتش مسلسل هایی که از هر طرف می بارید، بسیار دشوار و خطرناک بود. بنابراین می توان به جرات گفت که نبرد ظفار با توجه به شرایط جغرافیایی نظامی منطقه، یکی از مشکل ترین و برجسته ترین عملیات ضد چریکی در طول تاریخ ایران بوده است.

2- نیروهای انسانی نظامی

جمعیت استان ظفار را در روزگار مداخله ایران، از 20 هزار تا 100 هزار نفر تخمین زده اند. بررسی منابع نشان می دهد که در تعیین تعداد نیروهای چریکی، بر 800 تا 1000 نفر تاکید شده است اما با توجه به تعداد نیروهای ایرانی و شدت و به درازا کشیدن نبرد ظفار، قطعا این ارقام صحیح نیست و نفرات رزمنده بیشتری را می طلبیده است.
جبهه خلق ظفار با داشتن پایگاه اجتماعی گسترده بین مردم بومی دست کم باید 3 هزار هوادار حرفه ای و آموزش دیده داشته باشد که از حمایت بیشتر ساکنان محلی در نقاط مختلف منطقه نبرد برخوردار هستند، به طوری که روزنامه آیندگان در مقاله ای با اشاره به همین موضوع از تسلط چریک ها بر 40 هزار نفر در ظفار خبر داد. بخش فارسی رادیو لندن هم در 12 اسفند ماه سال 1352 اعلام کرد که بیش از 20 هزار نفر از بومیان ظفار از جبهه خلق حمایت می کنند. در نتیجه حتی زنان هم با گذراندن دوره آموزش های نظامی، چریک ها را که دارای روابط نسبی و سببی هم با آنها بودند، در نبرد با نیروهای دولتی یاری می دادند. با این حال تعداد دقیق نفرات اعزامی ایران به ظفار هرگز فاش نشد. امیر عباس هویدا- نخست وزیر وقت ایران- در دیدار خود از لندن در تاریخ 22/11/1352 گفت که دولت شاهنشاهی، سپاهیانی را به تعداد 600 نفر به عمان فرستاده است. خبرگذاری فرانسه در بیروت به نقل از جبهه خلق ظفار در هشتم دی 1352 از اعزام 3 هزار نیروی ایرانی به ظفار خبر داد. بخش فارسی رادیو لندن در نهم دی ماه همین سال بر پایه اطلاعیه چریک ها اعلام کرد 3 هزار سرباز ایرانی در عمان حضور دارند.
روزنامه کریسشین ساینس مانیتور در مقاله ای از جان کرولونوشت که شاه در مصاحبه با دیلی تلگراف در تاریخ 20/11/1352 فاش ساخته که نیروهای ایران در ظفار معادل سه گردان تفنگدار دریایی هستند که از حمایت 25 فروند هلی کوپتر برخوردارند. رادیو لندن در 20/6/1352 نیروهای ایرانی شرکت کننده در جنگ ظفار را 1500 نفر عنوان کرد. روزنامه اطلاعات در اواخر مهر ماه 1353 به نقل از مجله نیوزویک آمریکا نوشت که 1500 سرباز ایرانی سلطان عمان را در نبرد با شورشیان ظفار یاری می دهند.
دانشجویان ایرانی مخالف دولت شاهنشاهی مقیم در شهر ساربروکن آلمان غربی با انتشار اعلامیه ای در 6/9/1354 اعلام کردند 30 هزار افسر و سرباز ارتش شاه وظیفه سرکوب و قتل عام مردم ظفار را بر عهده دارند. شبکه اول تلویزیون آلمان غربی در 25 دی ماه 1355 با پخش فیلمی از اوضاع ظفار، فعالیت های رزمی و عمرانی ارتش 3 هزار نفری ایران را به تصویر کشید. اریک پس طی نوشتاری در نیویورک تایمز مورخ 5/11/1354 تعداد نیروهای ایران را 3500 نفر خواند. در اوایل اسفند ماه 1354 نشریه چپگرای Hebdo Politique از فرانسه اعلام کرد که بیش از 2500 نیروی ایرانی در جنگ ظفار شرکت دارند. در ابتدای بهمن ماه 1355 بخش فارسی رادیو اسرائیل و جریده دی ولت آلمان اعلام کردند که از ارتش ایران با تعداد 6 هزار سرباز تنها یک الی دو هزار نفر در منطقه ظفار باقی مانده اند.
این آمار نموداری زمانبندی شده از میزان نفرات ارتش ایران در جنگ ظفار، بر اساس منابع نزدیک و دست اول بود. در برابر این طیف آماری، پژوهشگران جدید هم درباره این مساله به گمانه زنی پرداخته اند.حسین فردوست در سلسله خاطرات خود عنوان می کند در آغاز حدود سه گردان با عناصر پشتیبانی که جمعاً یک تیپ را تشکیل می داد، به ظفار اعزام شدند. هیکل- روزنامه نگار و سیاستمدار مصری- هم می نویسد:« به نظر می رسد که دست کم یک لشکر زرهی و یک لشکر چتر باز ایران در عملیات ظفار شرکت داشته اند». پیروز مجتهد زاده هم تعداد نیروهای ایران را در پایان سال 1353 بین 1500 تا 3500 نفر می داند که در سال 1354 تا 5 هزار نفر افزایش یافته اند. سپهرذبیح، پیترآوری و ریچارد نیروپ بر آمار 3000 نفر تاکید دارند و گراهام تعداد نیروهای ایران را در شدیدترین جنگ های اواخر سال 1353تا 1354 بیش از 4500 نفر نمی داند. الوین جی. کاترل معتقد است که بیش از 25000 سرباز ایرانی در واحدهای گوناگون و مقاطع زمانی متفاوت تا سال 1355 ارتش عمان را در ظفار برای سرکوب چریک ها و کسب پیروزی یاری داده اند. ژان پیردیگار این تعداد را در همین محدوده زمانی 30 هزار نفر می داند. در بررسی این منابع و آمار نوعی افراط و تفریط دیده می شود که به نوعی با مقاصد سیاسی و نظامی خاص یا با فقر اطلاعاتی همراه هستند. تاکید منابع اطلاع رسانی داخلی و خارجی بر آمار 2500 تا 3000 هزار نفر بر مبنای ارائه اطلاعات رسمی دولت مرکزی ایران بود، به طوری که شاه در مصاحبه با هیو مولیگان – خبرنگار آسوشیتدپرس- در اوایل دی ماه 1353 تعداد سربازان ایرانی درگیر در نبرد ظفار را 2000 نفر اعلام کرد. هدف عمده چنین ترفندی، کمرنگ کردن نقش ایران در عمان و کاهش اعتراضات منطقه ای، به ویژه میان شیوخ خلیج فارس بود که همواره از توسعه سیاست های نظامی فرامرزی ایران در هراس بودند. البته می توان به نوعی این آمار نازل را به عنوان پیش قراولان و واحدهای اولیه اعزامی ارتش ایران در ظفار پذیرفت. بعضی از منابع هم به طور غیر واقع بینانه تعداد نفرات ایران را بسیار بیشتر از تعداد حقیقی آنها نشان داده اند، امری که بیشتر در راستای مبارزه با رژیم شاه صورت می گرفت. یکی از سربازان تیپ 55 هوابرد شیراز که به عنوان نخستین سربازان اعزامی، در عملیات جاده سرخ شرکت داشت، تعداد نیروهای گسل شده از یگان مربوطه خود را حدود 6 هزار نفر می داند که به همین اندازه هم از دیگر واحدهای نظامی کشور ماموریت یافته بودند. یکی دیگر از سربازان که در سال 1353 از لشکر77 خراسان به ظفار اعزام شده بود، تعداد نیروهای همراه خود را بیش از 10 هزار نفر می داند و دیگری در تیرماه همین سال تعداد نیروهای اعزامی را تنها از
یگانی از لشکر گارد 1200 نفر عنوان می کند.
ارتش ایران حتی پس از خاتمه جنگ های خونین و تا پیش از مساله عقب نشینی، 4 هزار نفر از نیروهای خود را در ظفار حفظ کرد. آنچه مسلم است اینکه میانگین نیروهای ایرانی مستقر در ظفار حدود 8 هزار نفر بوده و هرگز در کوران نبرد بیش از آن نبوده است.

3- جنگ افزار

جغرافیای نظامی منطقه ظفار، تجهیزات ویژه نبردهای پارتیزانی مبتنی بر جنگ و گریز وتحرک فراوان را می طلبید. جبهه خلق ظفار تا پیش از مداخله مستقیم نیروهای ایران از تسلیحات محدود و قدیمی استفاده می کرد. به قراری، جبهه خلق حرکت خود را تنها با استفاده از 9 قبضه تفنگ آغاز کرد. بیشتر این تجهیزات نظامی، جزء اقلام غنیمتی از سربازان عمانی و انگلیس بود. به علاوه قبایل متعدد ظفار هم مقدار زیادی اسلحه سبک و کهنه در اختیار داشتند. چرا که افراد قبایل لحظه ای از تفنگ خود غافل نمی شدند و داشتن تفنگ گذشته از سنت و رسم قبیله ای، جزئی از شرف و ایمان عشایر به شمار می رفت.
یکی از نخستین نیروهای اعزامی ایران به ظفار که در جریان پاکسازی جاده صلاله به میدوی شرکت داشته است، از کمبود شدید و کهنگی سلاح های چریک ها اظهار تعجب می کند. او عمده سلاح چریک ها را در این مقطع از جنگ، تفنگی با خشابی پنج تیر می داند که در پاره ای از مواقع به غنیمت ارتش ایران در می آمد. سربازی دیگر نوع جنگ افزار عمده چریک ها را در نبردهای اواخر سال 1352 کلاشینکف، کلاشینکف تاشو و همان تفنگ قدیمی پنج تیر می داند.
با افزایش درگیری ها و به خطر افتادن مواضع چریک ها، جبهه خلق با حمایت کشورهای بلوک شرق، تسلیحات جدیدی را مورد استفاده قرار داد. در اواخر بهمن ماه 1352 سلطان عمان اعلام کرد که چریک ها برای نخستین بار در مهر ماه سال جاری از موشک های روسی کاتیوشا استفاده کرده اند. این موشک با 4/20 کیلومتر برد و امکان شلیک 40 فروند از آن در طی 20 ثانیه، قابلیت زیر پوشش قرار دادن بیش از 10 هزار متر مربع از مواضع دشمن را داشت و جنگ افزار مخوف و ناشناخته ای برای نیروهای ایران محسوب می شد که در سال 1354 برای اولین بار آن را به خدمت گرفتند.
شاهدی عینی که در نبردهای منطقه شیرشیتی شرکت داشته است، از شلیک گسترده موشک های 35/65 کیلویی و 2881 میلی متری کاتیوشا از مرزهای یمن جنوبی بر مواضع ارتش ایران خبر می دهد که در پاره ای اوقات به علت عدم انفجار، در اطراف و اکناف افتاده بودند. علاوه بر این، جبهه خلق از توپ های ضد هوایی و خمپاره اندازهای 81 و 82 میلی متری، توپخانه سبک، تیربارهای اشپارگین و سیمینوف و مسلسل هایی با کالیبر 62/7،7/13، 5/14 موشک انداز ضد تانک و ضد سنگر آر. پی.جی7، موشک انداز آر. سی. ال با برد هفت کیلومتر، انواع مین و تله های انفجاری از نوع پلاستیکی، کششی، ضدنفر و ضد تانک و دیگر ابزار آلات جنگ چریکی استفاده می کرد.
جبهه خلق در پاییز 1354 که به شدت در فشار قرار گرفته بود، به پیشرفته ترین سلاح خود در تاریخ جنگ ظفار، یعنی موشک های سام-7 ساخت شوروی دست یافت. این موشک با دارا بودن سر جنگی به وزن 8/1 کیلوگرم، هدایت مادون قرمز و قابلیت پرتاب از روی شانه سرباز، یکی از جنگ افزارهای نوین وموثر ضد هوایی بود. روزنامه لوموند چاپ فرانسه در این خصوص نوشت: مدتی است که چریک ها به توپخانه سبک و موشک های سام-7 مجهز شده اند. این موشک همان است که در اولین روز جنگ اکتبر اعراب و اسرائیل، بیشترین ضربات را بر هواپیماهای رژیم صهیونیستی وارد ساخت. در حالی که چریک ها قبلا ادعا می کردند با بیل و کلنگ و کلاشینکف علیه مهاجمان می جنگند. این نوع سلاح به آموزش جدی و دقیق در خارج از عمان نیاز دارد.
در جریان پاکسازی منطقه شیرشیتی از وجود عناصر چریکی، ده ها قبضه از این نوع موشک ها به دست نیروهای ارتش ایران افتاد. در مقابل، ارتش تابن دندان مسلح ایران که در دهه 1350، پیشرفته ترین تجهیزات رزمی جهان را در اختیار داشت، به علل شرایط خاص جغرافیایی و جنگ پارتیزانی نتوانست از تمامی قابلیت و توانایی های خود استفاده کند.
نیروهای پیاده شرکت کننده در جنگ ظفار، تجهیزات نظامی خود را در مقاطع زمانی مختلف شامل سلاح سازمانی ارتش شاهنشاهی ژ3، تیربارام.ژ3، خمپاره 81 میلی متری، خمپاره انداز سنگین 120 میلی متری بسیار موثر که در حقیقت مهم ترین سلاح سنگین ایران در مناطق مرتفع و صعب العبور- که امکان استفاده از توپخانه نبود – محسوب می شد، توپ 106 میلی متری قابل حمل روی جیپ، مسلسل با کالیبرهای مختلف، مین، تله های انفجاری، نارنجک وانواع و اقسام دیگر وسایل نبرد چریکی و کوهستانی عنوان می کنند.
به علت نبود یک ارتش کلاسیک و سازمان یافته متراکم نزد چریک ها و با توجه به جغرافیای نطامی خاص منطقه ظفار، سربازان ایرانی توان استفاده گسترده از سلاح های سنگین، نظیر ادوات زرهی یا آتش عقبه توپخانه را نداشتند. به همین علت هم جنگنده بمب افکن های پیشرفته نیروی هوایی ایران که در عمان مستقر بودند، نقش چندان مؤثری در جریان نبردها ایفا نمی کردند.
در این میان یگان های هوانیروز نقش گسترده ای را در ظفار برعهده داشتند. در حقیقت، نبرد ظفار اولین میدان برای تشخیص قابلیت این واحد از ارتش رژیم پهلوی بود که از شروع تاسیس آن به صورت یک گردان ساده در سال 1340 درتهران، بیش از 12 سال و از زمان سازمان دهی و تجهیز آن- در قالب هنگ اصفهان- به انواع وسایل و جنگ افزار پرنده در سال 1350 شمسی بیش از دو سال نمی گذشت.
هلی کوپتر هوانیروز علاوه بر نقل و انتقال تجهیزات و تدارکات که در بسیاری اوقات یگانه راه دسترسی و امداد به سربازان در مناطق صعب العبور بود، در مواقع ضروری به مواضع چریک ها هم حمله ور می شدند. به گفته یکی از شاهدان عینی، به علت کوهستانی بودن منطقه نبرد و عدم آشنایی، درصد اشتباهات خلبانان هوانیروز افزایش می یافت. چنانچه در جریان حملات واحدی از ارتش به فرماندهی سرهنگ سینایی به ارتفاعی که بعدها به نام خود او خوانده شد، هلی کوپترهای هوانیروز بسیاری از نیروهای خودی را نابود کردند. واحدهایی از پدافند ضد هوایی هم با استفاده از رادار و توپ های مختلف در مناطق مختلف، به ویژه پایگاه میدوی مستقر بودند. به گفته یکی از شاهدان عینی، گروهی از سربازان مستقیماً از پایگاه شکاری بوشهر به ظفار اعزام شده بودند. رزمناوهای مجهز نیروی دریایی ایران هم با استقرار در دریای عمان و اقیانوس هند از توان آتشبازی توپخانه و موشک انداز خود، مخصوصاً در جریان تصرف بندر راخیوت و پاکسازی ارتفاعات غرب آن استفاده می کرد.

4- سازمان و تاکتیک نظامی

نیروهای متخاصم در نبرد ظفار با توجه به میزان برتری و تجهیزات در دوره های مختلف، جنگ، سازمان نظامی و به ویژه تاکتیک و فنون رزمی خاصی را در پیش می گرفتند. تشکیلات نظامی جبهه خلق به چهار واحد اصلی در منطقه ظفار تقسیم شده بود: واحد منطقه غربی، واحد هوشی مینه، واحد منطقه وسطی و واحد لنین. همچنین واحد ابن حجله که با مشارکت بعضی از سربازان ارتش یمن جنوبی تشکیل یافته بود و هنگ 14 اکتبر به هنگام جنگ راخیوت مقاومت سرسختانه ای از خود نشان دادند. چریک ها افزون براین، تشکیلاتی را به نام میلیشیای توده ای در اختیار داشتند که در حقیقت، نوعی بسیج مردمی به شمار می رفت. میلیشیای توده ای با فعالیت در امور سیاسی و نظامی به دو بخش نیروهای مسلح و غیر مسلح تقسیم می شد.
رهبری وهدایت عملیات چریک های ظفار بر عهده مرکز عدن بود که به وسیله سعد بن محمد الغسانی ( غازانی) ومعاونش- حافظ بن علی- اداره می شد. از وظایف مهم مرکز عدن اداره امور اردوگاه های آموزش نظامی در چند منطقه از ناحیه مهره در نزدیکی مرز یمن جنوبی با عمان بود. جبهه خلق ظفار دارای یک شورا و کمیته رهبری بود که سازمان دهی چریک ها را در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی بر عهده داشت. منطقه ظفار به سه بخش شرقی، وسطی و غربی تقسیم شده بود و هر یک از نواحی دارای فرماندهان مجزا و مشخص در ابعاد گوناگون مذکور بودند که در وضعیتی نیمه مستقل و زیر نظر کمیته مرکزی انجام وظیفه می کردند.
در اوایل مرداد ماه 1354 احمد سعدی سلیمان- دبیر اول جبهه خلق – از کاربر کنار و احمد عبدالصمد به جای وی منصوب شد. همچنین محمد بن عبدالله هم به فرماندهی کل نظامی چریک ها رسید. منطقه هوف یمن جنوبی به علت نزدیکی به مرزهای عمان و صحنه نبرد درظفار، مرکز ستادی و نشست رهبران جبهه خلق به شمار می رفت.
جبهه خلق ظفار تا پیش از مداخله گسترده ایران در سال 1352 ضمن برتری کامل، سیاست تهاجمی را در تمامی مناطق درگیری در پیش گرفته بود. چریک ها با پیروی از تاکتیک های مائو در جنگ پارتیزانی با محاصره شهرهایی چون صلاله سعی در آزاد سازی روستاها و واحه های ظفارداشتند. بدین منظور، جاده حیاتی صلاله به ثمریت یا میدوی در ظفار وسطی در کانون توجه و تهاجمات آنها قرار گرفت و ارتش مشترک عمان وانگلیس به ارتفاعات رانده و در موقعیت تدافعی حبس شدند.
تحرک چریک ها با شروع باران های موسمی ودر استتار ابر ومه افزایش می یافت و ارتش مشترک که به علت کمبود امور لجستیکی، توانایی تامین تدارکاتی نیروهای خود را نداشت، مجبور به عقب نشینی هر چه بیشتر به ظفار شرقی می شد. پس از ورود عناصر نظامی ایران به جنگ، جبهه خلق با درک نابرابری شدید در میزان نیروی انسانی و تجهیزات جنگی، تاکتیک های هجومی را کنار گذاشت و شیوه ای تدافعی همراه با جنگ و گریز، کمین و شبیخون و حملات محدود را برگزید. احمد ساحل- عضو کمیته رهبری جبهه- تاکتیک چریک ها را پس از عملیات جاده سرخ این گونه تشریح می کند:
« تاکتیک ما در این درگیری ها این است که نیروهای خود را حفظ کنیم. نیروهای ایران حتی نمی توانند از پایگاه های خود بیرون بیایند. تیراندازان ما هر کسی را که از پایگاهش بیرون بیاید، از پای در می آورند. تاکتیک دیگرما این است که بعضی مواقع سربازان ایرانی را از پایگاه های خود بیرون بیاوریم و آنها را به درگیری واداریم. اما آنها معمولا به مبارزه دست نمی زنند و به آتش توپخانه اکتفا می کنند. فعلاً شعار توده ما این است: بسیج تمامی نیروها علیه متجاوزین رژیم ایران».
از آنجا که کمین به تصرف و نگهداری زمین نیازی نداشت و با عده ای اندک، امکان فشار همه جانبه بر یک واحد بزرگ ارتش ایران میسر بود، تاکتیک ویژه و برگزیده چریک ها محسوب می شد. چریک ها از انواع مختلف این شیوه رزمی از جمله کمین نقطه ای یا تلاش نیروهای هجومی در یک کشتارگاه منحصر به فرد، کمین منطقه ای یا حمله به افراد دشمن در چند موقعیت متفاوت، کمین تعجیلی یا برخورد سریع وناگهانی با دشمن و کمین نزدیک ودور استفاده می کردند.
لازمه کمین، دقت، سکوت، انضباط، آشنایی با فنون رزمی در کوهستان های ناهموار، جنگل و باتلاق، مین وتله گذاری، تک تیراندازی و قدرت تحمل روحی و جسمی یا سختی پذیری بود که چریک ها به خوبی از تمامی آنها بهره داشتند. به گفته سربازان ایرانی، چریک ها با شناخت دقیق زمین واستفاده از غارهای تو در تو و پرتگاه های عمیق وانبوه درختان در دسته های چهار و پنج نفری به کمین می نشستند و با دقت کم نظیربه تیراندازی می پرداختند. شب ها هم شبیخون آنان شدت بیشتری می یافت. در حقیقت، نور حتی یک سیگار هم می توانست موج آتش در کمین نشستگان فرصت طلب را به سوی واحدهای ایرانی سرازیر سازد. پس از گسترش نبردها به مناطق ساحلی و واحه های غربی در سال 1353 شبیخون ها به شدت ادامه داشت. یکی از نیروهای ایرانی شرکت کننده در جنگ ظفار درباره تاکتیک انتخابی چریک ها در این زمان می گوید:
« چریک ها به حیواناتی چون گاو و الاغ چراغ هایی را متصل می ساختند و آنها را به سوی مواضع سربازان ایرانی هدایت می کردند. این امر باعث تمرکز و آتشبازی کاملا اشتباه سربازان به نقاط نورانی می شد و آن ها در این فرصت حملات خود را از سوی دیگر آغاز می کردند. این تاکتیک به شدت سربازان را به هراس می انداخت، چنان که مکرر به میادین و تله های انفجاری خودی برخورد می کردند تلفات سنگینی بر جای می ماند».
چریک ها با ردیابی نیروهای ایرانی سرگردان و نا آشنا به راه های ارتباطی، آنها را در کمین و شبیخون گرفتار می ساختند. تحرک فوق العاده و توانایی سختی ناپذیر فوق العاده چریک ها در بیشتر مواقع مانع از کشف محل تیراندازی یا ردیابی و تعقیب آنان می شد. یکی از شاهدان عینی که بیش از 25 اساطیر ظفاری را به پشت جبهه انتقال داده است، از استقامت بدنی و چالاکی بسیار آنها با وجود کوتاهی قد و جثه ضعیف یاد می کند. پای برهنه آنها در اثر پیاده روی های طولانی در مناطق خشن کوهستانی ودشت های خشک کاملا سفت و سخت شده بود. پس از دسترسی چریک ها به جنگ افزارهای دور برد، گلوله باران مواضع و قرارگاه های ارتش ایران از قلب سرزمین چریک ها و درمجاورت مرز یمن جنوبی در دستور کار آنان قرار گرفت. موشک های سام7 هم به شکل موثری قابلیت هوایی جنگنده های ایران وعمان را تحت الشعاع قرار داد، چنان که منابع رسمی نیروهای مشترک به سقوط یک فروند هلی کوپتر قوای سلطان با این نوع سلاح اعتراف کردند.
در اواخرجنگ که مناطق گسترده ای از اراضی تحت کنترل چریک ها به تصرف ارتش ایران در آمد، جبهه خلق، تاکتیک حملات ایذایی یا حملات مداوم به راه ها و استفاده از زمین و تله را با هدف تضعیف روحیه سربازان دشمن مورد استفاده قرار داد. پیرو این شیوه رزمی، جاده ها و راه های مواصلاتی به وسیله دسته های پراکنده چریک ها مین گذاری شد که البته تلفات گسترده ای را برای ارتش مسقط و ایران به همراه داشت. سربازان اعزامی به ظفار مین و تله های انفجاری را یکی از مخوف ترین و موثرترین جنگ افزارهای چریک ها می دانستند، چنانکه یکی از شاهدان عینی بیشتر از 46 نفر کشته و زخمی از یگان همراه خود در جریان ماموریت ظفار را ناشی از برخورد با مین، به ویژه ازنوع کششی و تله ای می داند. چریک ها شیوه زمین سوخته را هم اجرا می کردند، هدف از این تاکتیک، عدم استفاده از امکانات موجود، به ویژه چاه های آب درمناطقی بود که از کنترل آنان خارج می شد. روزنامه الاتحاد، چاپ ابوظبی طی گزارشی از خبرنگار خود در صلاله نوشت:« به علت اجرای شیوه زمین سوخته هنگام تسلط شورشیان بر این منطقه بسیاری از ابنیه وامکانات نابود شده است.» در مقابل شیوه های رزمی جبهه خلق، ارتش ایران هم از فنون جنگ های چریکی و ضد چریکی استفاده می کرد. عملیات جنگ های ویژه و نبرد چریکی در نیروهای مسلح ایران قدمت زیادی نداشت. در سال 1342 با ورود مستشاران جنگ های ویژه، یگان های مخصوص هوابرد به منظور هدایت، اجرا و دیگر فعالیت های جنگ های نامنظم داخلی و برون مرزی، سازمان دهی و تشکیل شد. رژیم پهلوی محدوده عملیاتی نیروهای ایران در ظفار را با عنوان منطقه دماوند معرفی می کرد که از پایگاه میدوی تا منتهی الیه غرب این ناحیه وسعت داشت. این عنوان به ویژه پس از ساخت کمربند دفاعی دماوند رسمیت بیشتری یافت. ارتش ایران در منطقه دماوند به صورت یگان مستقل یا تاسک فورس عمل می کرد. در نتیجه در تمامی گزارش ها واسناد به جای مانده، تنها نام تاسک فورس دماوند دیده می شود و به جز در موارد بسیار محدود اثری از نام عمان و ظفار نیست. این امر می تواند ناشی از سیاست دولت شاهنشاهی برای هر چه بیشتر ایرانی کردن جنگ بوده باشد. تاسک فورس دماوند با دارا بودن تمامی تجهیزات ممکن، کاملا مستقل از ارتش عمان ولی در ارتباط تنگاتنگ با آن عمل می کرد. بنابراین در بیشتر موارد، استقلال ارتش ایران در طراحی و اجرای عملیات های ظفار به چشم می خورد. نیروهای اعزامی ایران به صورت گردان- تیپی و سپس گردانی در منطقه دماوند مستقر می شدند. این نیروها از یگان های مختلفی که در اقصی نقاط کشور پراکنده بودند انتخاب می شدند و ماموریت نبرد می یافتند. از مهم ترین واحدهای اعزامی به ظفار می توان به تیپ2 قوچان، تیپ 84 خرم آباد، تیپ 3 مهاباد، تیپ 23 نوهد، تیپ 1 نادری و تیپ 2 آهنین از لشکر پیاده گارد، تیپ 55 هوابرد شیراز، تیپ 1 سنندج، تیپ 1 ایرانشهر، گروه های مختلف توپخانه، مرکز2 پیاده شیراز، پایگاه هوانیروز اصفهان، پایگاه ششم شکاری بوشهر، پایگاه دریایی کنارک چابهار و غیره اشاره کرد. نیروهای اعزامی پس از استقرار در ظفار به واحدهای کوچک تر، چون گروهان و دسته، منشعب و به پایگاه های متعدد ارتش ایران گسیل می شدند. از مراکز تجمع عمده نیروهای ایران می توان از پایگاه میدوی، پایگاه مرکزی مانستون، پایگاه صلاله، پایگاه راخیوت، پایگاه حبروت، پایگاه استون هنج، پایگاه مکینت الشیهان، پایگاه 1 و 2 فیچر، پایگاه آبیوت، پایگاه بهرام و طارق و آذر در شیرشیتی، پایگاه دره سیک، پایگاه اورست، پایگاه سرهنگ سینایی، پایگاه های مستقر در ارتفاعات چشمه روب، آذیبی و تپه های 587، 749،1022،1073 و بعضی قرارگاه های حفاظتی در امتداد خطوط دفاعی هورن بیم و دماوند نام برد.
مجموعه عظیمی از فرماندهان مختلف – چه در سطوح عالی و چه در رده های پایینی- این تشکیلات نظامی گسترده را هدایت می کردند. اسامی بعضی فرماندهان نظامی و امنیتی ایران درگیر در جنگ ظفار عبارتند از: سرتیپ کمانگر، سرتیپ خرسند، سرتیپ خسروپناه، سرتیپ شفقت، سرتیپ شهیر مطلق، سرتیپ ریاحی، سرتیپ غفاری، سرتیپ خاتمی، سرتیپ آصف، سرهنگ حاج باقری، سرهنگ یگانه، سرهنگ وثوقی، سرهنگ شاه اسماعیلی، سرهنگ پزشک منش، سرهنگ گوشه، سرهنگ آذری، سرهنگ داماندار، سرهنگ افشار، سرگرد رامتین، سرگرد بهرام بیگی و سروان صمصامی و ده ها فرمانده دیگر. تمامی سربازان اعزامی به ظفار، نیروهای گزینش شده ای از ارتش رژیم پهلوی بودند. آنها از یک سلسله ویژگی های خاص نظیر مهارت در تیراندازی، فیزیک ممتاز بدنی و توانایی جسمانی، موفقیت در اتمام آموزش های نبرد ضد چریکی مانند عملیات اعتماد به نفس، صعود به ارتفاعات، فرود از بلندی ها به صورت های گوناگون، عبور از معابر و گذرگاه های خطرناک کوهستانی، عملیات نجات کوهستان، جنگ تن به تن، نبرد سرنیزه، ورزش های رزمی و غیره برخوردار بودند.
پس از دخالت ایران درعمان، بسیاری از آموزش های نظامی در رده های عالی همچون دانشگاه پدافند ملی با اقتباس از جنگ ظفار و با هدف فراگیری راه های مقابله با چریک ها صورت پذیرفت. بعضی نیروهای ایران پس از اعزام به منطقه ظفار هم آموزش های ویژه ای را می گذراندند. اینگونه آموزش ها برای آشنایی هر چه بیشتر سربازان بی تجربه ایران با یک نبرد واقعی و فرسایشی بود. تاکتیک اصلی نیروهای ایران در ظفار پس از دخالت مستقیم، پاکسازی و تسلط برخطوط مواصلاتی از طریق تصرف ارتفاعات بود. این ترفند رزمی در جریان پاکسازی جاده سرخ در سال 1352 به خوبی به اجرا در آمد. بر این اساس، پیش از حمله گازانبری نیروهای ایران از صلاله در جنوب و میدوی در شمال، سه واحد متشکل از دو عنصر تامینی و یک عنصر پاک کننده، بخش های ویژه ای از جاده سرخ را از وجود مین و تله های انفجاری پاکسازی کردند. ارتش ایران، پس از تسخیر جاده سرخ، سلسله پایگاه هایی را بر فراز ارتفاعات مشرف بر جاده تاسیس کرد. مهم ترین دلیل انجام این تاکتیک، تامین خطوط مواصلاتی و تسلط سربازان ایرانی بر چریک ها بود. یکی از سربازان،چگونگی تشکیل این گونه پایگاه ها را تشریح می کند:
« جاده سرخ که صلاله را به ثمریت یا میدوی مرتبط می کرد، از مناطق کوهستانی و صعب العبور می گذشت. پس از پاکسازی این مسیر راهبردی، مواضع نگهبانی در فواصل معین بر بلندای تپه ها ساخته شد که اصطلاحاً مواضع جاسمین یاری ولز نامیده می شد. بر این اساس در اطراف تپه ای که به خوبی بر بخشی از جاده پر پیچ و خم مسلط بود، 13 سنگر چهارنفره شکل گرفت. به منظور جلوگیری از امکان پرتاب نارنجک های دستی یا رخنه دشمن، سیم های خارداری که با مین و انواع تله های انفجاری احاطه شده بود، در فاصله 20 متری سنگرهای تجمع نصب شد. نوک میله هایی که این سیم های خاردار را بر پا نگه می داشت برای جلوگیری ازکمند اندازی و حلقه گیری به بیرون متمایل بود. بر بلندای مواضع هم قطعه زمینی مسطح برای فرود و پرواز هلی کوپترهای حامل آذوقه ومهمات و نیروی انسانی قرار داشت، زیرا یگانه راه پشتیبانی از عناصر ایرانی از طریق هوابرد».
پس از تثبیت موقعیت در ظفار وسطی، مناطق غربی و ساحلی هم با تاکید بر تاکتیک محاصره در دستور کار نظامیان ایران قرار گرفت. بر این اساس، مواضع چریک ها، به ویژه در ارتفاعات در معرض فشار مستقیم نیروهای خط شکن ایران که از حمایت آتش توپخانه، عناصر تامینی و مراقبت های هوایی برخوردار بودند قرار می گرفت. هماهنگی، سرعت، غافلگیری و تامین از مهم ترین عوامل موفقیت در این گونه عملیات ها بود.
پس از شکست چریک ها و آزاد کردن موقعیت، نیروهای عمل کننده مستقیم به پشت جبهه منتقل می شدند و نیروهای تامین با حمایت آتش توپخانه، منطقه راتحت کنترل می گرفتند. از رایج ترین تاکتیک های ارتش ایران به منظور تامین امنیت منطقه اشغال شده، تصرف نقاط حساس پراکنده، کاهش خطر غافلگیری و کمین چریک ها و گشتزنی های مداوم روزانه و شبانه بود. پیرو این شیوه، هر گروهان زمینی، عملیات گشتزنی را در زمینی به شعاع سه تا پنج کیلومتر به صورت مدور انجام می داد.
یکی از متداول ترین نمونه های عملیات گشتزنی نیروهای ایران در ظفار، عملیات موسوم به « بکاو و بکش» به ویژه از نوع بادبزنی روزانه بود. این نوع عملیات هنگام تصرف مناطق مملو از غار شیرشیتی و بخش های غربی در سال 1354 به کرات مورد استفاده قرار گرفت. همچنین ارتش ایران با درک این مهم که چریک ها پایگاه های خود را در نزدیکی منابع آب برپا می سازند، به پاکسازی مسیر رودخانه های فصلی می پرداخت. در نتیجه پایگاه گشتی در نزدیکی مجرای آب برقرار می شد و سپس با اعزام گروه های کاوش از یک سمت و برگشتن از سمت دیگر رودخانه، عمل پاکسازی انجام می گرفت.
تاکتیک مؤثر ارتش ایران در جنگ ظفار، قطع خطوط مواصلاتی و راه های تغذیه و در انزوا قرار دادن چریک های جبهه خلق با استفاده از کمربندهای دفاعی بود. بر این اساس، سدهای تدافعی هورن بیم و دماوند تاسیس شد. این خطوط به همراه مواضع دفاعی مشابه در ارتفاعات ناحیه ثارفیت و مرز عمان با یمن جنوبی، ضمن محدود کردن امکان دسترسی به مهمات وتدارکات وارده از عدن، شکاف و فاصله عمیقی را بین عناصر چریکی در شرق و غرب ظفار ایجاد کرد وتدریجا آنها را به ورطه تضعیف واضمحلال افکند.
مهم ترین ابزار کارآمد ارتش ایران در دسترسی به بلندی ها و حفظ و تقویت مواضع خودی و وارد آوردن ضربات سهمگین به چریک ها، استفاده از توان گسترده هوانیروز بود. هلی کوپتر، این برتری را به نیروهای ایران می داد تا بدون برخورد بامین و کمین های گروهی چریک ها در راه های صعب العبور و ناهموار، ضمن ارسال مداوم تدارکات و نیروی تازه نفس، تجهیزات نظامی موثر، از جمله خمپاره های سنگین 120 میلی متری را در ارتفاعات مستقرسازند، امری که ارتش دولتی عمان قادر به انجام آن نبود و چریک ها را به طور مداوم تحت فشار قرار می داد. با استفاده از سرعت و توان ترابری هلی کوپتری در انتقال و هلی برد نیروها، ارتش ایران می توانست در کمترین زمان ممکن به مراکز غیر قابل دسترس جبهه خلق حمله کند و ضمن وارد آوردن ضربات موثر، از منطقه خطر خارج شود.
تاسک فورس دماوند در اواخر جنگ به منظور وارد آوردن بیشترین فشار بر چریک ها از نیروی زمینی، نیروی هوایی و کشتی های جنگی نیروی دریایی مستقر در اقیانوس هند به طور هماهنگ استفاده کرد. این تاکتیک برای نخستین بار در طول نبرد ظفار به اجرا درآمد. جنگ تبلیغاتی از دیگر تاکتیک های مورد استفاده ارتش ایران در جنگ ظفار بود. در اواسط بهمن ماه 1353 گروهی از مسوولان خبری و نظامی ایران به ریاست محمود جعفریان به منظور افزایش کیفیت رادیو و تلویزیون عمان در جهت مقابله تبلیغاتی با چریک ها، روانه مسقط شدند. همچنین تاسک فورس دماوند دارای یک فرستنده رادیویی مجهز بود. با جمع آوری اطلاعاتی از نقاط ضعف و مشکلات گروه های چریکی ودولت یمن جنوبی، پیوسته برنامه هایی به زبان عربی علیه مخالفان از این رادیو پخش می شد.
دولت شاهنشاهی با هدف از بین بردن هر چه بیشتر پایگاه اجتماعی جبهه خلق در میان مردم ظفار، جذب بومیان منطقه به سوی دولت مرکزی عمان و استفاده از قابلیت آنان در سرکوبی و پاکسازی چریک ها، سلسله فعالیت های موسوم به اقدامات خودیاری در قلمرو عملیاتی دماوند انجام می داد. پیرو این سیاست، انواع مواد غذایی از قبیل برنج، روغن، میوه، صیفی جات، خشکبار، کمپوت و کنسرو و جیره صبحانه به وسیله هلی کوپتر در واحه های مختلف تقسیم می شد. پزشک، دارو و کالاهای پزشکی هم به صورت رایگان در اختیار مردم قرار می گرفت. بر اساس اسناد و مدارک محرمانه، این تاکتیک در جهت جذب قلوب مردم پریشان احوال و خسته از جنگ ظفار و دفع چریک ها نقش بسیار مهمی داشت.
منبع: همشهری دیپلماتیک 41




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط