يشتها (2)
(4) خردادیشت ( هئوروتات یا اورداد Awerdâd Yašt )
اهورامزدا امشاسپندْ خرداد را برای امداد، رستگاری، رامش، سعادت، نعمت و برکت مردمان پاکدین آفرید؛ و کسی که به امشاسپندان، و بهویژه خرداد، پناه بَرَد و نامش را یاد کند، بیماریها و آلودگیها از او دور ميگردد؛ و ستایندۀ خرداد همچون ستایشکنندة بهمن و دیگر امشاسپندان است.
يکي از نکات قابل توجه اين يشت، عادت و رسمي است که در بند چهارم[36] آن مطرح شده است. به اين بيان که این یشت، قابل توجه است. امروزه هر گاه کسی دچار صرع و غش شود، پندار عامه بر آن است که جن یا پری وجود او را تسخیر کرده است؛ به همین جهت گرداگردش دایرهای با کارد یا چاقو یا هر چیز برنده ميکشند و ادعیهای ميخوانند تا جن از کالبد جنزده بیرون رفته و شفا يافته و حالت عادی خود را بازیابد.[37]
(5) آبان یشت (اردوی سور Arduî Sûr Yašt)
در این یشت، همانند يشتهای دیگر، اعتقادات پیش از زرتشت با عقاید زرتشتی درآمیخته است. در بندهای 3 تا 5 و 96 و 132 مشخصات پیشزرتشتی این ایزدبانو و نیروی حیاتبخشی او دیده ميشود. در بندهای دیگر، خصوصیت زرتشتیشدة وی آشکار است، در اين بندها اهورهمزدا به او حیات بخشیده است تا در ستیز آفریدگان نیک با بدی، یاور آنان باشد (مانند بندهای 1، 6، 7، 94، 95 و 104تا 118). این بندها همه قدیمیاند و احتمالاً به دورههای پیش از هخامنشیان تعلق دارند.
(6) خورشید یشت (Khurshâd Yašt)
خورشید در اوستا هوَر[38]ِ خشه ئتَه، و در پهلوی خورشت[39] نامیده ميشود؛ در گاتها هوَرِ بدون خشه ئتَه آمده است و در سایر قسمتهای اوستا نیز مکرراً دیده ميشود.[40]
در بخشی از اوستا سرودی با عنوان «خورشید نیایش» وجود دارد که در توصیف خورشید است و به صورت نمازی مختصر در صبح، ظهر و عصر خوانده ميشود؛ بخشی از اين سرود مربوط به خورشید است که از خورشید یشت برداشته شده و بقیۀ مطالب آن در توصیف اهورامزدا و امشاسپندان است.[41]
(7) ماه یشت (Mâh Yašt)
علت اينکه ماه نيز همانند خورشيد ستوده و مورد تعظيم و تکريم است آن است که در شب تار در مقابل دیو ظلمت که جهان را در پرده پیچیده، دیدگان بشر را از دیدار محروم ميدارد، ماه یگانه مشعل ایزدی است که پرده ظلمت را دریده، سرّ عفریت سیاه را فاش ميکند.[43]
ماه و خورشید و ستارگان غالباً در اوستا با هم ذکر شدهاند است؛ و همچنين ماه تشکیلدهندة تخمه و نژاد ستوران نامیده شده است.[44]
(8) تشتر یشت (Tištar Yašt)
از نکات در خور توجه در این یشت اشاره به تیراندازی آرش (بند 6 و7 و37 و 38) است و این قدیميترین منبعی است که در آن، نام این قهرمان آمده است.
موضوع دیگری که در تشتر یشت قابل توجه است، مسئلة عید تیرگان است. در بندهاي 6 و 37 چنین آمده است: «تشتر ستاره رایومند فرهمند را میستائیم که تند به سوی دریای فراخکرت تازد مانند آن تیرِ در هوا پران که آرش تیرانداز، بهترین تیرانداز آریائی، از کوه ائیریوخشوث به سوی کوه خوانونت انداخت».[48] در مورد رابطة ستاره تشتر با تیر آرش کمانگير تحقيقات زيادي صورت گرفته است.[49]
مبارزة فرشتة باران در عالم بالا بر ضد دیو خشکی نمونهای است از جنگ میان خوبی و بدی. پورداود ميگويد: «این یشت یکی از يشتهای بسیار دلکش اوستاست و باید به معانی عالی و دقیق آن توجه داشت».[50]
(9) درواسپ یا گوش یشت (Druvāsp Yašt)
در بند 3 تا 33 از شاهان و پهلوانان و شخصیتهایی یاد شده است که برای اين ايزدبانو قربانی کرده، از او یاری و همچنين اسبهای قوی پیکر و سالم درخواست ميکنند؛ شخصيتهايي مانند هوشنگ، جمشید، فریدون، هوم (هم به ایزد هوم اشاره دارد و هم به صورت شخصیتیافتة او در داستان کیخسرو و افراسیاب)، کیخسرو، زرتشت و کیگشتاسب.[52]
(10) مهریشت (Mihir Yašt)
مهر یکی از خدایان قدیمی است که نام او در وداها ـ که از قدیمیترین کتابهای مذهبی دنیاست ـ به کرّات برده شده است؛ همچنین برخی ریشة بسیاری از آموزههای مسیحی را از آیین مهرپرستی ميدانند.[54]
اهمیت ایزد مهر در میان ایرانیان به حدی است که برای شادمانی او و شادمانی از او، عید مهرگان را تا به امروز گرامی ميدارند؛ این عید «از روز شانزدهم مهر آغاز ميگردید و آغاز آن را مهرگانِ عامه و پایان آن را مهرگانِ خاصه ميگفتند».[55] دربارۀ مهر و آیین مهرپرستی کتابها و مطالب بسیار نگاشته شده است که در این موجز نميتوان بیش از این مطالبی بیان داشت.[56]
دو موضوع را ميتوان از این یشت استخراج نمود: اول راستی، دوم دلیری. این دو را ميتوان صفات ایرانیان قدیم دانست که دوستان و دشمنان به آن اعتراف داشتهاند. ایزد مهر نيز حامی راستگویان و دشمن دروغگویان است.
برخی از آموزهها و اعتقاداتی که در این یشت بیان شده است چنين است:
مهر حامی صفت راستی و درستی و وفای به پیمان، حتی با کفار، است.
اهورامزدا ستایش مهر را بسان ستایش خود ميداند. بند1
پیمانشکنی در ردیف گناهان کبیره است و پیمانشکن نابودکنندۀ مملکت است. بند2
فرشته مهر حافظعهد و پیمان میان مردم است؛ لذا دارایفروغو روشنایی است. بند7
مهر دارای همکارانی است و با کمک آنها بر تمام سرزمین آریایی تسلط داشته و عدالت را بر پا ميدارد. بند 23
مهر سبب بارش باران و وفور نعمت است.
مهر همیشه با صفت «دارندۀ دشتهای فراخ» بیان ميشود.
طبق بندهاي 13 و 95، مهر غیر از خورشید است؛ مهر فرشتة فروغ و روشنایی است و پیش از خورشید وجود داشته است. اضافه بر این در قسمتهای دیگر اوستا از جدا بودن این دو، سخن رفته است؛ براي مثال «در وندیداد فرگرد 19 فقرۀ28، از هویدا شدن مهر و بدر آمدن خورشید صحبت ميشود».[57] همچنین در زند بهمن یسن نيز آمده است که «مهر دارندۀ چراگاه فراخ به هوشیدر زردشتان بانگ کند که: ای هوشیدر، آرایندۀ دین راست، به خورشید تیز اسب بانگ کن که: برو......» (کردۀ 9، فقرۀ 5)
مهر فرشتة راستي و درستي، روشنائی و جنگ است که وظيفه دارد از مومنان حفاظت کند؛ با دروغگویان و پیمان شکنان دشمني بورزد؛ در روز جزا همراه با سروش و رشن به حسابرسي بپردازد؛ و بر سر پل چنوت (چينوت) از مومنان دستگیری کند.
در پایان باید اضافه کرد که این یشت از لحاظ بیان برخی مناطق جغرافیایی اهمیت زیادی دارد.
(11) سروش یشت ( Hadhokht ) Sorūš Yašt
قبل از اینکه وارد مطالب مندرج در این یشت شویم، باید گفت که در اوستا دو سروش یشت داریم: 1. سروش يشتهادخت. 2. سروش یشت سه شب[61] (سر شب).
دربارة سروش اول، تصور بر این است که اين سروش هات 56 از یسنا، همانهادخت نسک (hā-doxt nask)،[62] بیستمین نسک اوستای دورة ساسانی، است؛ لذا آن را سروش هادخت نامیدهاند؛ و آن را جزو يشتها قرار داده و نام سروش يشتهادخت بر آن گذاشتهاند.[63]
دومین سروش هات 57 از یسنا است که آن را سروش یشت سه شب نامیدند؛ این نامگذاری برای تفاوت گذاشتن بین این دو است. دلیل دیگر این نامگذاری و اینکه یشت دوم را سه شب مينامند این است که آن را در سه شب اول پس از وفات هر شخص ميخوانند؛ و اینکه حفاظت از روح متوفی در سه شب اول به عهدۀ ایزد سروش است.[64] برخی این یشت را سرشب نامیدهاند؛ زیرا همیشه در سر شب، قبل از خواب خوانده ميشود.[65]
قابل ذکر است که سروش يشتهادخت، دارای 5 کرده و 23 بند است در حالی که سروش یشت سه شب، دارای 13 کرده و 33 بند است.
(12) رشن یشت (Rašan Yašt)
از يشتها ميتوان به دست آورد که رشن روابط مخصوصی با دیگر ایزدان دارد: یکی رابطه با دو فرشتۀ مهر و سروش[68] است؛ این سه ایزد همیشه در کنار هم هستند و يشتها و روزهاي متعلق به آنها نيز در کنار هم است؛ این سه، تا روز رستاخیز برای قضاوت در کنار هم هستند.[69] همچنین، این ایزد با ایزد ارشتاد یک رنگی و اتحاد دارد؛ زیرا در معنا و کارکرد به او نزدیک است.[70]
در کنار اين وظايف مشترک با ديگر ايزدان، رشن به تنهايي نيز وظايفي دارد: رشن فرشتۀ عدالت است و برای اجرای عدل در سراسر جهان مسکن دارد و به تمام نقاط دنیا سرکشی ميکند، «این فرشته مخصوصاً بر ضد دزدان و راهزنان است و وجود او همیشه مایة بیم و هراس آنان است».[71]
ایزد رشن، فرشتة آیینی است و در بسیاری از آیینهای دیانت زرتشتی، مانند آیین کفن و دفن میت، آیین برسم و آیین ور برای این ایزد مراسمی برگزار ميگردد.
سرانجام ناگفته نماند که هر گلی متعلق به يک ایزد است و بهتر است گفته شود که در مزديسنا برای هر امشاسپندی گلی خاص وجود دارد؛ ایزد رشن موکل بر گل نسترن است و این گل به او تعلق دارد.[72]
(13) فروردین[73] یشت Fravardin Yasht
فروهر ( fravahr )
اين نيرو در اوستا «فروشی fravaši»،[78] در پهلوی باستان «فرورتی fravati»، در پهلوی «فروهر» و امروزه نيز فروهر نامیده ميشود. دربارۀ معنای آن اختلاف نظر وجود دارد؛[79] اما معانی ذیل برای آن به کار رفته است: پروراندن، گواراندن، حمایت کردن، نگاهبانی نمودن، روئیدن، پناه دادن، پوشاندن و احاطه نمودن.[80]
با توجه به دیگر آموزههای دیانت زرتشتی[81] ميتوان فروهر را در اوستا به دو مفهوم گرفت: اول به معنای ارواح درگذشتگان و نیاکان که پس از فوت آنها در جهان مینوی باقی ميماند؛ دوم به معناي نیروی اساسی حیات هر فرد؛ اين نيرو پیش از آفریده شدن او در جهان بالا (مینوی) وجود داشته و در هنگام تولد در او حلول کرده و پس از مرگ به جایگاه اولیه باز ميگردد.[82]
قابل ذکر است که انسانهای دیوسرشت دارای فروشی نیستند. از سوی دیگر، در ادبیات پهلوی به کلمه «اردافرورد» برميخوریم[83] که به معنای فروهر پارسا، نماد همه فروشیها و جزء الهی و ازلی و ابدی در وجود آدمی است و رمز روان پرهیزگاران و درگذشتگان پارساست.[84] در برخی متنهای اوستایی در برابر آن «فروهرهای زنان وگروه پهلوانزادگان پرهیزگار» به کار بردهاند؛[85] [86] به هر حال، در بحث مربوط به فروهر، ستایش مردگان یکی از آموزههای مهم است؛[87] از این رو ميتوان فروهر را به ایزد نگهبان پارسایان و نیکان راستروان موسوم کرد. [88]
این یشت مفصلترین یشت است و مطالب آن شامل دو بخش است: بخش اول، از بند1 تا 84 به توصیف فروهرها و نقش آنها در تکوین جهان و پاسبانی آنها از موجودات جهان اختصاص دارد. در بند 11به نقش فروهرها در بستهشدن نطفه در زهدان مادر و نقش آنها در حفظ آن تا هنگام تولد اشاره شده است. بندهای 49 تا 52 متضمن عقیدة قدیمی فرود آمدن فروهرها در پایان سال به خانههایی است که در هنگام حیاتشان به آنان تعلق داشته است. در بندهای 45 تا 48 و 69 تا 72 به نقش جنگآوری فروهرها و پیروز گردانیدن فرمانروایانی که او را پرستش ميکنند، اشاره رفته است و در بندهای 65 تا 68 از نقش فروهرها در تقسیم آب و جلوگیری از خشکسالی سخن رفته است. در بندهای 37 و 38 سخن از جنگهای اولیة ایرانیان زرتشتی با قبایل تورانی در میان است که نشانی از آنها در جای دیگری از اوستا وجود ندارد. از صور خیال در خور توجه در این بخش از یشت، تشبیه آسمان به پرندهای است که زمین را همانند تخمی در برگرفته است (بند2) و نیز تشبیه آسمان به جامة ستارهنشان، که اهورامزدا آن را در برکرده است.
بخش بعدی این یشت به ستایش هفت دسته از فروهرهای (= فروشیهای) قهرمانان دینی زرتشتی از گیومرث، نمونة نخستین انسان، تا سوشیانس اختصاص دارد: فروهرهای خدایان، گیومرث، زرتشت و میدیوماه، نخستین پیرو زرتشت (بندهای 85 تا 95)؛ فروهرهای نخستین پیروان زرتشت مانند پسران زرتشت، گشتاسب، زریر و بستور (96 تا 110)؛ فروهرهای خاندان پوروذاخشتی (بندهای111تا 117)؛ فروهرهای قهرمانهای سرزمینهای غیرایرانی (118تا128)؛ فروهر سوشیانس (129)؛ فروهرهای شخصیتهای اساطیری (130تا138) و فروهرهای زنان پارسی زرتشتی (139تا142).[89]
ادامه دارد ...
زيرنويسها
[35]. ابراهيم پورداود، يشتها، ص151.
[36]. بند ششم هم در این مورد است.
[37]. هاشم رضی، اوستا، ص256.
[38]. کلمه خور فارسی همان هور اوستایی است.
[39]. کلمه خورشت دو جزء دارد: جزء اول همان هور اوستایی است و جزء دوم یعنی شئت یا شت ــ که صفت و به معنی درخشان و روشن است ــ در پهلوی باقی است و در اوستا نیز به تنهایی به معنی خورشید آمده است.
[40]. ابراهيم پورداود، يشتها، ص304.
[41]. هاشم رضی، اوستا، ص264.
[42]. ابراهيم پورداود، يشتها، ص318.
[43]. همان، ص316.
[44]. همان، ص317.
[45]. تیشترّینی اسم گروهي از ستارگان است که در نزدیک تشترند و او را یاری و همراهی ميکنند و در بند 12 همین یشت از آنها نام برده شده است.
[46]. این ستاره همان ستارۀ سیریوس یونانی است که صورت فلکی شعرای یمانی، ستارۀ کاروانکش در کلب اکبر است. (دوشن گیمن، دين ايران باستان، ص57)
[47]. ابراهيم پورداود، يشتها، ص319.
[48]. برای اطلاع بیشتر رک: ابوريحان بیرونی، آثار الباقيه، صص334 و 336.
[49]. برای اطلاع بیشتر رک: ابراهيم پورداود، يشتها، ص329 به بعد؛ هاشم رضی، اوستا، ص226 به بعد؛ و جوان، 1340، ص453 به بعد.
[50]. ابراهيم پورداود، يشتها، ص336.
[51]. همان، ص374.
[52]. گوشی که به معنای آلت شنوایی است در اوستا «گَئوشُ» است؛ و «گِئوش» یا «گئو» به معنی گاو است.
[53]. همان، ص392.
[54]. محمد مقدم، جستار دربارة مهر و ناهيد، ص68 به بعد.
[55]. مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ص499.
[56]. برای اطلاع بیشتر رک: هاشم رضی، تاریخ آیین رازآمیز میترایی، و سالومه رستمپور، مهرپرستی در ایران، هند و روم؛ و هاشم رضی، آیین مهر، همچنین:
David, Ulansey, The Origins Of The Mithraic Mysteries.
[57]. ابراهيم پورداود، يشتها، ص405.
[58]. در اوستا به صورت سرَاُشَه است (هاشم رضی، اوستا، ص287).
[59]. بندهش، گردآورنده فرنبغ دادگی، بخش 19.
[60]. ابراهيم پورداود، يشتها، ص516.
[61]. دار مستتر (Darmestetsr) آن را به اشتباه، سروش یشت سه شبه، نامیده است (ابراهيم پورداود، يسنا، ص55).
[62]. این نسک (نسخه، کتاب) امروزه موجود نیست؛ اما بنا به گفتة دینکرد دارای 30 فصل و 8400 کلمۀ اوستائی و 17400 واژۀ پهلوی بوده و در مورد نیروها و فرشتگان بوده است. از این نسک در اوستای کنونی فقط يک فصل باقی مانده است که از سه قسمت ناپیوسته و غیر متوالی تشکیل شده است. (محمد جواد مشکور، گفتاري دربارة دينکرد، ص95)
[63]. ابراهيم پورداود، يسنا، ص55.
[64]. ابراهيم پورداود، يشتها، ص523.
[65]. ابراهيم پورداود، يسنا، ص55.
[66]. زریشته در اوستا و رزیستک در پهلوی، صفت خاص رشن است و به معنی راستتر و درستتر است. (ابراهيم پورداود، يشتها، ص561)
[67]. مهر یشت، فقرۀ 14.
[68]. مهر یشت، کردۀ 25، فقرۀ 100.
[69]. موسي جوان، تاريخ اجتماعي ايران باستان، ص448.
[70]. یسنا 7:2.
[71]. ابراهيم پورداود، يشتها، ص562.
[72]. رقيه بهزادي، بندهش هندي، ص112.
[73]. فروردین جمع فرورد است و فرورد تلفظ جنوبی واژۀ فروشی است.
[74]. در یسنا برای انسان پنج قوۀ باطنی است: جان، دین، بوی، روان و فروشی (يسنا 4:26 و 6 برای اطلاع بیشتر رک: مراد اورنگ، فروهر يا شاهين، ص14به بعد؛ همچنین رحيم عفيفي، اساطير و فرهنگ ايراني در نوشتههاي پهلوي، ص577 به بعد).
[75]. دیدگاهی مانند عقاید افلاطونی دربارة مثل.
[76]. رحيم عفیفی، اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی، ص576.
[77]. یسنا 2:22.
[78]. قابل ذکر است که این کلمه هیچ ربطی به فرشته در فارسی ندارد، بلکه همانطور که در گاتها، یسنای 49، بند 8 آمده است: «بشود که ما هماره فرستادگان (فراشت) تو باشیم»، فرشته به معنی پیک، رسول و فرستاده است. (ابراهيم پورداود، يشتها، ص587)
[79]. برای اطلاع بیشتر رک: ابراهيم پورداود، يشتها، ص583 به بعد.
[80]. رحيم عفیفی، اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی، ص576.
[81]. دربارة وجود فروهرها در عالم مثل و اینکه اهورامزدا مخلوقات مادی را از روی مثل آنها و همانند آنها آفریده است. البته برخی معتقدند (با توجه به آشنایی افلاطون با عقاید زرتشت) افلاطون در این مقوله متأثر از زرتشت است. (محمود هومن، تاريخ فلسفه، ص33 و هاشم رضی، فرهنگ نامهاي اوستا، ص869)
[82]. دربارة نقش و خویشکاری فروهرها بر اساس باورهای ایرانی، رک: چنگيز مولایی، بررسي فروردين يشت، ص17 به بعد.
[83]. مهرداد بهار، بندهش، ص64 و نيز زاداسپرم، بخش مقابله اهریمن با آفریدگان هرمزد.
[84]. شايست ناشايست، ترجمه کتايون مزداپور، ص242.
[85]. مهرداد بهار، بندهش، ص115.
[86]. مرحوم بهار معتقد است که بعدها به دلیل مونث بودن واژۀ فروشی، فروهر مردان حذف شده است (همان).
[87]. برای نمونه در یشت سیزدهم و یسنای 26 و 23 در این باره مطالبی وجود دارد.
[88]. یسنا 26: 7.
[89]احمد تفضلي، تاريخ اديبات ايران پيش از اسلام، ص4ـ53.
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب
/ن