همه چيز درباره پوريا پورسرخ

آدم ها با انتخاب هايشان شناخته مي شوند . فرقي هم نمي كند كه انتخاب لباس باشد ، مدل اتومبيل يا بازي در يك فيلم . انتخاب ، انتخاب است . حتي آنهايي كه انتخاب مي شوند ، انتخاب كرده اند كه انتخاب شوند . برخي پاي شرايط و ناچاري را در انتخاب پيش مي كشند تا از سنگيني بار مسئوليت بكاهند و برخي پاي انتخاب هايشان (هر
دوشنبه، 15 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
همه چيز درباره پوريا پورسرخ

همه چيز درباره پوريا پورسرخ
همه چيز درباره پوريا پورسرخ


 






 
آدم ها با انتخاب هايشان شناخته مي شوند . فرقي هم نمي كند كه انتخاب لباس باشد ، مدل اتومبيل يا بازي در يك فيلم . انتخاب ، انتخاب است . حتي آنهايي كه انتخاب مي شوند ، انتخاب كرده اند كه انتخاب شوند . برخي پاي شرايط و ناچاري را در انتخاب پيش مي كشند تا از سنگيني بار مسئوليت بكاهند و برخي پاي انتخاب هايشان (هر چند اشتباه ) مي ايستند . خيلي از بازيگران سينما را مي شناسيم كه گاهي با يك انتخاب ، سرنوشت كاريشان دگرگون شده و در سينما ماندگار شده اند يا از آن دور مانده اند . فرقي هم نمي كند كه بازيگر سينما باشي يا تلويزيون . چون اين انتخاب هاي يك بازيگر است كه حرف اول را مي زند . رويكرد انتقادي به انتخاب هاي يك بازيگر ، گاهي شيوه معقولي براي جلوگيري از تكرار خطاهايي است كه از بازيگران سر مي زند و در مواردي بازيگران با استعداد را حاشيه نشين مي كند . گاهي برخي از بازيگران چنين شيوه هايي را برنمي تابند . گاهي هم يكي مثل پوريا پورسرخ پيدا مي شود كه خوشبختانه گاردش در برابر انتقاد نه تنها بسته نيست ، بلكه از آن استقبال هم مي كند .
پوريا پورسرخ كه به مناسبت حضورش در مجموعه رستگاران نام و تصويرش به وفور روي جلد چندين مجله و روزنامه آمد(اين البته در مورد او تازگي ندارد)، يكي از بازيگراني است كه سال هاي زيادي از حضورش در سينما و تلويزيون نمي گذرد اما با اين حال ، آن قدر بازيگر پركاري هست كه حتي حرف زدن با او براي نوشتن يادداشت حاضر ، مي تواند كار دشواري باشد . پورسرخ در حال حاضر حركت اول، شير و عسل ، آناهيتا و چراغ قرمز را آماده نمايش دارد . سال گذشته در جشنواره فجر ، عيار 14 با بازي او در يك نقش غيراصلي به نمايش درآمد و با احتساب رستگاران ، به طور مرتب، چند سال است كه تلويزيون سريالي با بازي او پخش مي كند پيش بيني اش چندان دشوار نبود كه پس از موفقيت مجموعه وفا(1385)، كار او بگيرد و چهره تازه اي به روي جلد مجله هاي مختلف كه سينما را (دنبال) مي كنند ، اضافه شود . چند تا از نشريات هميشه آماده، از همان ابتداي شروع سريال هاي نوروزي منتظر مي مانند تا پس از تعطيلات ، عكس و تفصيلات اين سريال ها را با آب و تاب فراوان منتشر كنند . اين بار هم پيش بيني ها درست از آب درآمد و عكس هاي بازيگران اصلي سريال لطيفي بر روي پيشخوان ها جاي گرفت . مهمان ، مصائب دوشيزه ، روز سوم و پسران آجري به همراه مجموعه هاي صاحبدلان همه در سال 1385، ساعت شني و شكرانه در 1386 و روز حسرت (1387) و البته سريال در حال پخش سيروس مقدم ، براي بازيگري جوان كارنامه كمي چشم گيري است .
آن طور كه خودش مي گويد ، ورودش به دنياي بازيگري ، اتفاقي بوده و در مدت اقامتش در دوبي ، علاقه او به سينما و بازيگري شكل گرفته است . پورسرخ در كنار حرفه اصلي اش به فيلم سازي هم علاقمند شد و حتي فيلمي هم درباره كارگردان هندي شاغل در آن جا ساخت . سپس با محمدحسين لطيفي آشنا شد و فيلمي را كه ساخته بود به او نشان داد :( در كارگاه هايي كه لطيفي در مورد كارهايش برگزار مي كرد شركت كردم و بعدها دوره هاي كارگاه بازيگري امين تارخ را گذراندم و يك سال و نيم كه گذشت ، لطيفي از من دعوت كرد در سريالي كه مي خواست بسازد بازي كنم . فكر مي كنم شانس به من رو كرد . از وفا استقبال شد و طبعاً من هم معروف شدم.) واكنش اوليه مطبوعات رنگارنگ پس از تعطيلات عيد آن سال ، قابل حدس بود . همان طور كه گفته شد عكس هاي پورسرخ سر از روي جلد مجله ها درآوردند . شايد اين خيلي هم عجيب نباشد كه هر بازيگري مايل است عكس هاي خود را اين جا و آن جا ببيند اما اگر چنين روندي با دليل و بي دليل ، مدام تكرار شود ، آن وقت است كه حتي صداي آن بازيگر هم درمي آيد . آيا چاپ اين همه عكس و تفصيلات براي پورسرخ جذابيت داشته است ؟ ( واقعاً براي من اين طور نبود . راستش من تازه كار بودم و نمي دانستم كه در چنين وقت هايي چه بايد كرد . در ايام عيد همه جا تعطيل بود و به هيچ يك از استادان دسترسي نداشتم تا بپرسم معمولاً چه عكس العمي بايد در مقابل اين كار داشته باشم . همان موقع بود انگار كه آقايي آمد و چهل پنجاه تا عكس با يك مدل لباس از من گرفت كه تا مدت ها اين طرف آن طرف منتشر مي شد . بالاخره از اين وضع خسته شدم و عكس العمل نشان دادم . با اين كه برخوردم باعث رنجش بعضي ها شد اما خواستم كه ديگر عكس هاي من را چاپ نكنند .)
پورسرخ طي گفت و گويي كه با او داشتيم ، چند بار به اين اشاره كرد كه تجربه كردن را دوست دارد و براي همين چندان در برابر پيشنهادهاي مختلف مكث نكرده است . او تأكيد مي كند كه با اين كارش به نوعي توانايي خودش را محك زده . او اعتقاد دارد كه يك بازيگر بايد نقش هاي مختلف را تجربه كند . اما يك بازيگر تا كي مي تواند بر اساس تجربه گرايي دست به ريسك بزند و هم زمان ، امكانش را هم داشته باشد كه در سينما دوام بياورد . اين نكته اي نيست كه بازيگر به آن فكر نكند . تجربه ، به چه قيمتي ؟ ( من كسي را نداشتم كه با او مشورت كنم و اين روحيه را هم اصلاً ندارم كه طوري رفتار كنم كه به اصطلاح ، خودم نباشم و بخواهم از هر راهي كه شده ، به مقصودم برسم . براي همين تنها راهي كه برايم باقي ماند اين بود كه نه نگويم و تجربه كردن را ادامه بدهم . اين را هم قبول دارم كه تا ابد نمي شود دست به تجربه زد ، اما حس مي كنم خوبي حضور در نقش هاي مختلف اين است كه مي شود جرأت پيدا كرد و در نقش هايي ظاهر شد كه ديگران شايد كم تر حاضر باشند آن ها را بازي كنند . من در فيلم هايم كه هنوز اكران نشده اند ، نقش كمدي بازي كرده ام . در رستگاران ، نقش منفي داشته ام . از اين نظر خوشحالم كه جرأت كردم و نقش هاي متفاوت بازي كزدم كه تجربه هاي بدي هم نبوده اند .)
پورسرخ در كنار تجربه هايي كه به آن ها اشاره مي كند ، در روز سوم و عيار 14 تا حدودي توانست آن تصوير رمانتيك جواني عصيان زده و عاشق پيشه را كه پيش تر در ذهن مخاطبانش ساخته بود تغيير دهد . فيلم لطيفي اين امكان را به او داد تا در نقش جواني جنوبي ظاهر شود كه سري نترس دارد . نقشي كه پورسرخ تا به حال آن را تجربه نكرده بود و فيلم شهبازي ، او را به قالب جوان طلافروشي درمي آورد كه بي خبر از همه جا ، وارد زندگي پرتلاطم دوستش شده است . خود پورسرخ به نقش مهم كارگردان در اين مورد اشاره مي كند :( خودم را مثل مومي مي دانم كه در دست هاي كارگردان شكل مي گيرد . در عيار 14 چنين اتفاقي افتاد . خودم را به طور كامل در اختيار شهبازي قرار داده بودم تا هر چه از شخصيت آن جوان در ذهن داشت بازي كنم . به هر حال منكر اين نيستم كه انرژي موجود در پشت صحنه روي من تأثير مي گذارد .) با اين همه او مي پذيرد كه در دل خون نقشي را بازي كند كه بار ديگر بازگشتي است به همان نقش هاي قبلي . زيگزاگ زدن در كار يك بازيگر ، يعني هر بار و با شكلي تازه به سراغ تجربه هاي قبلي رفتن ، جز آن كه بر قطر كارنامه او اضافه كند منفعت ديگري برايش ندارد . حالا اسمش را هر چه مي خواهيم ، بگذاريم . تجربه ، نوگرايي ، نوجويي يا هر چيز ديگر . در چنين مواردي طبيعي است كه نقش هاي قابل تأمل ، كمتر نصيب چنين بازيگري مي شود .
منبع:نشريه ماهنامه سينمايي فيلم شماره398



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.