اولين شب آرامش

سيف الله داد را اين طور به ياد مي آورم : همان اولين روزهاي انتخاب او به عنوان مديرعامل خانه سينما ، براي پيگيري يك مسأله صنفي به خانه سينما رفته بودم و براي نوشتن نامه اي ناچار شديم در آن فضاي محدود ، به اتفاق تعدادي از دوستان در راه پله ساختمان جمع شويم . آقاي داد حين خروج از ساختمان و عبور از كنار من ، كه
دوشنبه، 15 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اولين شب آرامش

اولين شب آرامش
اولين شب آرامش


 

نويسنده: اصغر نعيمي




 
سيف الله داد را اين طور به ياد مي آورم : همان اولين روزهاي انتخاب او به عنوان مديرعامل خانه سينما ، براي پيگيري يك مسأله صنفي به خانه سينما رفته بودم و براي نوشتن نامه اي ناچار شديم در آن فضاي محدود ، به اتفاق تعدادي از دوستان در راه پله ساختمان جمع شويم . آقاي داد حين خروج از ساختمان و عبور از كنار من ، كه نشسته روي پله ها مشغول نوشتن متن بودم ، با لحني آرام و دوستانه تذكر داد كه راه پله جاي مناسبي براي نشستن و نوشتن نيست . و در برابر اعتراض يكي از دوستان كه در اشاره به نبود فضاي مناسب پرسيد پس نامه مان را كجا بنويسيم ، با حالتي مطايبه آميز شانه بالا انداخت ، يعني كه من هم نمي دانم ...
كم تر از يك هفته بعد ، در مراجعه مجدد به خانه سينما متوجه شدم در همان فضاي محدود جلوي در اتاق هيأت مديره ، دوسه مبل و يك ميز عسلي كوچك گذاشته بودند تا ديگر كسي براي انتظار يا نوشتن يك نامه يا يادداشت ناچار از سر پا ايستادن يا نشستن در راه پله نشود .
اين ماجرا در ذهنم ماند تا روزهاي اول انتصابش به عنوان معاونت امور سينمايي كه براي كار به وزارت ارشاد رفتم . آن جا هم تا پيش از مديريت داد ، مراجعان ناچار بودند ساعت هاي انتظارشان را - هر قدر هم طولاني - در راهروها سرپا بايستند و يادم هست يكي از مديران، حتي صندلي هاي اتاق منشي اش را هم جمع كرده بود تا مبادا مراجعه كننده اي هوس كند يا خسته شود و بخواهد مقابل اتاق محل رياست او بنشيند . سيف الله داد براي اولين بار دستور داد تا صندلي هايي را در راهروي معاونت امور سينمايي قرار دهند و اين تدبير او باعث شد تا حتي هنوز و با گذشت حدود ده سال از استعفايش ، همان صندلي هاي يادگار دوران معاونت سيف الله داد ، پذيراي خستگي مراجعان باشند . آن فضاي سنگين ، با همين حركت ساده ، دل پذيرتر و محترمانه شده بود .
او چنين آدمي بود . توجه تام و تمامي به جزييات به ظاهر بي اهميت و زيرساخت هاي فراموش شده داشت و در اجراي اين ديدگاه بيش از هر چيز توجهش معطوف به تكريم و احترام به طرف مقابل و فراهم كردن حداكثر امكان براي استقلال و آرامش مخاطبش بود . فرقي نمي كرد كه در كسوت يك مدير سياسي/فرهنگي قرار دارد يا فيلم سازي حرفه اي . و تفاوتي نداشت كه اقداماتش در حد خريد چند صندلي براي راهروي ساختمان محل خدمتش باشد يا تلاش براي تنظيم و تصويب قانون سينما . او هر اقدامي را با توجه به قواعد و قراردادهاي پذيرفته شده ، همواره از نقطه اول و با توجه به جزييات آغاز مي كرد . كسي چه مي داند ، شايد به فراست دريافته بود در اين ملك در هر كاري با حركت در سطح ، براي رسيدن به يك موفقيت ارزان ، آسان و دهن پركن ، همواره جزييات و كيفيت فداي نمودارها و بيلان كارها مي شود .
اين ويژگي را حتي مي توان در كارنامه هنري و سه فيلمش نيز پيگيري كرد . او در هر سه ساخته اش هيچ گاه تلاش نكرد زبان و قواعد جديدي را براي سينما ابداع يا اختراع كند ، بلكه برعكس با حفظ قراردادها و احترام به اصول شناخته شده ژانر ، صرفاً تلاش مي كرد با توجه به جزييات به اجرايي پالوده از همان قواعد برسد و در اين ميان هميشه به عامه مخاطبانش توجهي كامل مي كرد . اين ويژگي البته با آن چه معمولاً با عنوان محافظه كاري تعريف مي شود ، تفاوت داشت و برعكس حتي مي توان داد را فيلم سازي جاه طلب و آرمان گرا به شمار آورد، اما جاه طلبي هاي او بيش تر به عنوان كارگردان و در وجه مضموني ، معطوف ويژگي هاي ساختاري فيلم هايش مي شد . به همين دليل است كه آخرين و شاخص ترين اثر او بازمانده، در قالب يك ملودرام با جهت گيري هاي مشخص مضموني و با دارا بودن مؤلفه هاي مشخص سياسي تبليغاتي ، در نهايت بدل به اثري استاندارد ، خوش ساخت و قابل درك براي عامه مخاطب شد و نه چيزي بيش از آن ...
داد هر چند عمده شهرتش را مديون سه فيلمي است كه ساخته و مردم او را به عنوان يك فيلم ساز به ياد خواهند آورد ، اما در مرور كارنامه او آن چه اهميت و جلوه پيدا مي كند سال هاي متناوب فعاليتش به عنوان مديري فرهنگي در عرصه هاي گوناگون است و اصلاً در يك ارزيابي ساده متوجه مي شويم حجم كارهاي او در مقام يك مدير و مسئول به مراتب بيش تر از ميزان انرژي و زماني است كه در عرصه حرفه اي سينما به عنوان كارگردان ، تدوين گر يا در سمت هاي ديگر صرف كرده و بيش تر مي توان ادعا كرد كه او فعاليت در عرصه حرفه اي سينما را در وقفه هاي شايد ناخواسته ميان مسئوليت هايش پي گيري مي كرده است .
و البته از ميان سمت هاي متفاوتي كه او در طول نزديك به سه دهه عهده دار شد ، دو مسئوليت او حاوي چشم گيرترين نتايج بوده و بدل به فرازي مهم در زندگي اش شده اند ، اول مديريت مركز اسلامي آموزش فيلم سازي و پس از آن نشستن نزديك به چهار سال بر صندلي معاونت امور سينمايي وزارت ارشاد ، آن هم در يكي از حساس ترين و تكرار نشدني ترين سال ها از تاريخ سياسي اين سرزمين ، يعني بلافاصله پس از دوم خرداد 1376 و روي كار آمدن دولت اصلاحات ...
درست در سال هايي كه موفقيت تجاري چشم گير كاني مانگا به همراه ساخت حرفه اي و استاندارد فيلم ، نام سيف الله داد را به عنوان فيلم سازي پرخواستار براي تهيه كنندگان بخش خصوصي و دولتي سر زبان ها انداخته بود و او به راحتي مي توانست از ميان انبوه پيشنهادها يا ايده هاي شخصي اش بلافاصله فيلم سوم را آغاز كند ، از عرصه آماده و مطمئن فيلم سازي فاصله گرفت و از ميان انتخاب هاي متعددي كه حتي براي فعاليت در بخش مديريتي پيش رويش بود ، ترجيح داد به مركز آموزش اسلامي فيلم سازي برود و اين نهاد در آستانه اضمحلال را جان تازه اي ببخشد . اين نمونه از دقت و توجه او به جزييات و زيرساخت ها بود كه اينجا در قالب تلاش براي كشف استعدادهاي جوان و پرورش آن ها به عنوان نيرويي كارآمد براي سينماي ايران خود را نشان داد . او به عنوان مدير مركز صرفاً خود را سرگرم مسايل اجرايي و مديريتي نكرد ، بلكه با ورود به عرصه هاي جزيي تر و شناخت تك تك هنرجويان و استعدادهاي آن ها كوشش كرد كه حتي تا مرحله ورود به عالم حرفه اي سينما همراهي شان كند . پيمان قاسم خاني ، فيلم نامه نويس مطرح اين روزها ، يكي از چند ثمره چشم گير فعاليت داد در آن مركز است . داد با تشخيص استعداد و حتي نوع سليقه او در زمينه فيلم نامه نويسي ، ابتدا به عنوان يك مشاور ، قاسم خاني را تشويق به نگارش طرح فيلم نامه من زمين را دوست دارم كرد و بعد با معرفي او و فيلم نامه اش به شركت سينافيلم كه خود يكي از سهام داران و شركاي آن بود ، زمينه هاي ساخت يكي از فيلم هاي موفق و پرفروش سال و به تبع آن معرفي قاسم خاني به عنوان نويسنده اي مستعد به عرصه سينما را فراهم كرد . با مرور نام هنرجويان آن دوره مركز آموزش فيلم سازي به اسامي بسياري برمي خوريم كه امروز در عرصه سينماي حرفه اي چهره هاي شناخته شده و شاخصي هستند و در يك جمع بندي مي توان دوره حضور داد در آن مركز را پربارترين دوران آموزشي آن نام نهاد .
به همين منوال حدود 47 ماه مديريت پرفراز و نشيب او به عنوان معاونت امور سينمايي ، هرچند در آن زمان به تبع شرايط سياسي اجتماعي ناشي از دوم خرداد و بالابودن سطح مطالبات و توقع هاي جامعه و طبعاً سينماگران از دولتمردان ، گاه با انتقادهاي تند و تيزي روبرو بود ، اما حال با گذشت زمان و مقايسه ساده اي ميان حاصل عملكرد داد و ديگر مديران امور سينمايي ، هر داور منصفي را به اين نتيجه مي رساند كه داد بيش از هر مديري در طول سه دهه پس از انقلاب تلاش كرد تا در ساختار بوروكراتيك فيلم سازي كشور و مقررات دست و پاگير نظارت و حذف تصدي گري درست در اين زمينه ، تغيير ايجاد كند .
در اين زمينه اگر بخواهيم فقط سرفصل هاي اصلي تغييرهاي مثبت داد را فهرست كنيم با حجم بالايي از تغييرهاي ساختاري و زيربنايي مواجه مي شويم كه هدف تمامي آن ها در نهايت اجراي سياست سپردن زمام امور سينما به دست خود سينماگران و اعتماد تام و تمام به اهالي سينما بوده ، خصيصه اي كه چه قبل از داد و چه پس از او ديگر شاهد آن در عرصه سياست گذاري هاي كلان سينمايي كشور نبوديم . داد در مدت كوتاه مديريتش اصلاحات بحث برانگيزي را به سرانجام رساند كه نتايج كوتاه مدت آن اين شد كه بسياري از سينماگران بهترين آثار كارنامه شان را در همان فضا و دوران مديريت داد جلوي دوربين بردند و در درازمدت سينماي ايران از چنبره بندها و مصوباتي رها شد كه تا قبل از مديريت داد ، بيش از بيست سال نفس سينماگران را به شماره انداخته بودند و در زمان او هم سينماي ايران به لحاظ مقررات دموكراتيك چنان با سرعت پيش رفت و چنان گام هاي بلندي در اين زمينه برداشته شد كه به رغم انواع تلاش هاي ده سال اخير براي بازگرداندن سينما و مقررات نظارت به دوران پيش از داد ، هنوز اين اتفاق نيفتاده و يادگارهاي داد در جهت اكرام سينماگران و احترام و اعتماد به آن ها به صورت مصوبات قانوني چنان نهادينه شده كه (بجز مورد اول) هيچ عزمي امكان تغيير آن ها را پيدا نكرده است . تعدادي از مهم ترين اقدامات او به شرح زير هستند :
1. حذف شرط تصويب فيلم نامه به صورت كامل پس از بيش از بيست سال و قانوني كردن اين اقدام از طريق تصويب در جلسه هيأت دولت .( در سال 1376 يك سال به طور آزمايشي اين شرط حذف شد ، اما بار ديگر اوضاع به شكل سابق برگشت).
2. تا پيش از دوران داد بنا بر مصوبه هيأت دولت ، صدور پروانه فيلم سازي و نمايش صرفاً در انحصار دولت(معاونت امور سينمايي) بود و اعضاي اين شوراها به انتخاب يا تأييد شخص معاونت سينمايي انتخاب مي شدند. داد براي باز كردن پاي سينماگران به اين عرصه هاي مهم و بحث برانگيز براي اولين بار آيين نامه اي را به تصويب هيأت دولت رساند كه بر اساس آن ضروري شد كه همواره دو نفر از اعضاي شوراي عالي صدور پروانه فيلم سازي و يك نفر از سه نفر اعضاي شوراي عالي صدور پروانه نمايش از ميان دست اندركاران سينما و با معرفي صنوف از طريق خانه سينما انتخاب شوند ، بنابراين سينماگران امكان يافتند در اين دو شوراي مهم و سرنوشت ساز صاحب حق رأي و اظهارنظر شوند .
3. تا پيش از حضور داد به عنوان معاون امور سينمايي ، اكران فيلم ها به عنوان يكي از بحث برانگيزترين بخش هاي سينما ، يكسره در انحصار و اختيار دولت بود ، يعني تهيه كننده و سينمادار به عنوان دو پاي اصلي اكران فيلم ها كوچك ترين نقشي در تنظيم جدول اكران سالانه يا نظارت يا حتي اظهار نظر درباره آن نداشتند و دولت خود رأساً بر اساس سياست هاي خاص خود كه طبعاً در هر زمان و بر اساس سليقه هر مديري قابل تغيير بود ، درباره سرمايه اهل سينما تصميم مي گرفت . سيف الله داد وارد اين وادي پرخطر شد ، و با درك اهميت موضوع ، باز آيين نامه اي را به تصويب هيأت دولت رساند كه بر اساس آن شوراي صنفي نمايش با تركيبي از اعضاي صنوف تهيه كننده ، سينمادار و كارگردان با يك نماينده از سوي خانه سينما و يك نماينده از سوي معاونت امور سينمايي به عنوان عضو ناظر ، اختيار تصميم گيري و برنامه ريزي براي اكران فيلم هاي ايراني را در دست بگيرند و با اين تدبير براي اولين بار يك روند غيرقانوني بيست ساله را متوقف كرد و آن را به جايگاه حقيقي اش رساند . در سال هاي اخير با توجه به اهميت مقوله اكران ، براي بازگرداندن اوضاع به دوران قبل از داد و در اختيار گرفتن مقوله اكران توسط دولت ، تلاش هاي فراواني صورت گرفت اما از آنجا كه داد اين امر را هم به شكل درست و زيربنايي در جايگاه قانوني درستش قرار داده بود ، امكان نقض آيين نامه اي كه با همت او مصوب شده به وجود نيامد .
4. سيف الله داد تنها مديري بود كه علاوه بر تشويق آثار فاخر ، به ارتباط مخاطب با فيلم ها نيز اهميت مي داد و صرف موفقيت تجاري يك فيلم را ارج مي نهاد . بنابراين در دوران مديريت او براي اولين و آخرين بار فيلم هاي پرفروش هر فصل بي هيچ پرده پوشي صرفاً به خاطر موفقيت تجاري مورد تشويق قرار گرفتند و او به سازندگان سه فيلم پرفروش هر فصل جوايز نقدي اهدا مي كرد .
5. زماني كه سيف الله داد بر خلاف مديران پيشين ، به جاي دفترچه سياست هاي سالانه - كه تكليف سياست هاي سينما را براي يك سال روشن مي كرد - برنامه پنج ساله اي براي سينماي ايران تدوين و منتشر كرد ، بسياري از شجاعت او در اعلام ديدگاه هايش متعجب شدند و حتي محتويات همين دفترچه مبناي انتقادهاي بسياري شد ، اما براي سينمايي كه بزرگ ترين مشكلش سياست هاي متغير سالانه و ناممكن بودن برنامه ريزي هاي درازمدت براي دست اندركارانش بود ، اعلام برنامه پنج ساله گام مهمي در جهت قانونمند كردن امور و ايجاد امكان برنامه ريزي هاي درازمدت در امر توليد و اكران بود و تا اين زمان داد تنها مديري در عرصه سينماست كه چشم اندازي فراتر از چند ماه يا حداكثر يك سال را پيش روي سينماگران گشود .
6. يكي از اهداف مهم مندرج در همان برنامه پنج ساله ، تهيه و تنظيم قانون سينماي ايران و به تصويب رساندن آن در مجلس شوراي اسلامي براي قانون مند كردن فعاليت هاي سينمايي بود . هدف نهايي اين قانون به حداقل رساندن نقش مديريتي وزارت ارشاد و تحويل اجراي قوانين مصوب به صنوف سينمايي بود . تلاش براي تهيه ، تنظيم و تدوين پيش نويس اين قانون بيش از دو سال طول كشيد و انتشار اين پيش نويس باعث بروز بحث هاي جدي و گاه جنجال برانگيزي ميان موافقان و مخالفان آن شد و در نهايت با رفتن داد از وزارت ارشاد رؤياي صاحب قانون شدن امور سينمايي براي هميشه به فراموشي سپرده شد و نام داد به عنوان تنها مديري كه در جهت اجراي اين ديدگاه گام هاي عملي جدي برداشت در تاريخ ثبت شد .
7. در اجراي شعار قانونمند كردن سينماي ايران و براي ايجاد اعتماد ميان دولت و سينماگران در زمان سيف الله داد فهرستي از فيلم هايي كه سال ها در محاق توقيف مانده بودند ، امكان نمايش عمومي يافتند ، آثاري مثل آدم برفي ، ديدار ، حاجي واشنگتن ، بانو ، نون و گلدون و ... در نهايت نيز استعفاي داد در دوران وزارت احمد مسجدجامعي را به تلاش هاي او براي ممانعت از توقيف بچه هاي بد مرتبط مي دانند . يا در واقع يكي از مهم ترين دلايل استعفاي او درخواست مستقيم وزير ارشاد براي جلوگيري از نمايش اين فيلم بود كه قبلاً از شوراي اكران مجوز قانوني دريافت كرده بود و داد اين تقاضاي وزير مبني بر توقيف فيلم را غيرقانوني تلقي كرد و با پايان يافتن تحملش ، عطاي مديريت را به لقاي آن بخشيد و استعفا داد.
مي توان همين طور ادامه داد و به فهرستي طولاني از اقدام هاي داد در زمان مديريتش رسيد ، اقدام هايي كه بسياري از آن ها را او براي اولين و حتي تنها بار ، اجرايي كرد . مثلاً اين كه او اولين و تنها مديري در عالم سينما بود كه در طول نزديك به چهار سال دوره مديريتش در فواصل بسيار كوتاه چندين جلسه مطبوعاتي داشت و ضمن تشريح فعاليت ها به سؤال ها ، ابهام ها و انتقادهاي ارباب جرايد پاسخ مي داد، و البته هستند كساني كه بخش عمده اي از اين اقدام ها را ناشي از شرايط عمومي جامعه و حال و هواي دوم خرداد و سياست هاي كلي دولت و شخص وزير ارشاد مي دانند ، در حالي كه نگارنده ، روحيه و شخصيت و منش فردي سيف الله داد را مهم ترين عامل اين اصلاحات مي داند ، چرا كه در سال هاي بعد و به خصوص چهارسال دوم رياست جمهوري سيدمحمد خاتمي ، حتي برنامه هاي آغاز شده در دوران داد هم ادامه نيافت ، در حالي كه داد به دليل روحيه اش تسليم فشارها نشد و كوشش كرد از فرصت به دست آمده در بالاترين حد ظرفيتش استفاده كند .
دلم نمي خواست اين نوشته تا اين حد متمركز بر دوران مديريت داد بر سينماي ايران باشد ، اما هر جور حساب مي كنيم مي بينيم اين دوران در كارنامه او بيش ترين اهميت را دارد . پس از درگذشت او در نوشته هاي متعددي با اين اظهار حسرت روبرو شدم كه چرا داد به جاي ساختن فيلم هاي بيش تر و فعاليت گسترده تر در عالم حرفه اي سينما ، وقتش را صرف فعاليت در عرصه اجرايي و مديريتي كرد ، در حالي كه اعتقاد دارم با توجه به توانايي ها و ويژگي هايي كه او داشت ، اين انتخاب درست ترين تصميم بود و اگر امروز پس از مرگ ، نامش تا اين حد به نيكي برده مي شود ، به خاطر همين انتخاب يا در واقع فداكاري است كه باعث شد به جاي ساختن چند فيلم بيش تر ، شرايط ساخت انبوهي فيلم خوب و ورود يا فعاليت مجدد سينماگراني مستعد و نام آور در عرصه حرفه اي را فراهم كند . فراموش نكرده ايم كه بهرام بيضايي ، بهمن فرمان آرا و ناصر تقوايي پس از سال ها دوري از عرصه فيلم سازي در دوران مديريت داد و با پيگيري هاي او موفق به ساخت فيلم هاي جديدي شدند .
به رغم تمام اين ويژگي هاي مثبت و احترامي كه براي عملكردش قائل هستم ، در چند برخوردي كه با داد داشتم هرگز نتوانستم ارتباط صميمي با او برقرار كنم و حتي مي توانم بگويم منش فردي او در مواجهه با افراد آميخته با نوعي سردي و سنگيني خاص بود كه به طرف مقابل به شدت هشدار مي داد كه فاصله ها را با او حفظ كند . شايد نوشتن اين ها پس از مرگ او برخي دوستان و دوست دارانش را خوش نيايد ، اما براي ارائه تصوير كاملي از ويژگي هايش بايد بگويم چه به عنوان كارگردان از سوي همكاران و چه به عنوان يك مدير فرهنگي از سوي منتقدانش همواره متهم به انعطاف ناپذيري ، خودرأيي و حتي متهم به استبداد مي شد كه به نظر مي رسد بخش عمده اي از اين صفت ها ناشي از همان برخوردهاي سرد و محافظه كارانه او با مخاطبانش بوده است .
برخي از دوستان نزديكش با نقل خاطره هايي از فعاليت هاي او در سال هاي ابتداي پيروزي انقلاب ، اين روحيه و منش او را ناشي از نوعي دل زدگي عميق از عملكرد شخصي اش در آن دوران و حسرت از دست دادن يك فرصت طلايي مي دانند . كسي چه مي داند ، شايد اين همه انرژي و اشتياق او در سال هاي معاونت امور سينمايي براي قانونمند كردن امور و حذف هر نوع نظارت و سانسور سخت گيرانه از سوي دولت ، ناشي از اين احساس غبن و نگراني براي از دست دادن دوباره يك فرصت بوده ، اما به هر صورت سيف الله داد شخصيتي نبود كه به آساني بتوان به او نزديك شد و ويژگي هايش را شناخت ، بلكه برعكس همواره نوعي پيچيدگي و هاله اي از رمز و راز حول رفتار و احساساتش ، مخاطب را در فاصله دوري از او نگه مي داشت .
در يكي دو سال اخير با شدت گرفتن بيماري اش اين انزوا طبعاً تشديد هم شد ، اما عجيب آن كه حتي بيماري با اين شدت هم نتوانست تغيير عمده اي در ظاهر و سلوك او ايجاد كند . انگار ميل غريب و مهارناپذير او به حفظ ظاهر در نبرد با فرسودگي هاي طبيعي ناشي از بيماري به پيروزي رسيده بود و تا همين ماه هاي آخر هيچ نشاني از آن بيماري مهلك در ظاهر او قابل تشخيص نبود ، فقط قدري لاغرتر از قبل با همان وقار ، متانت و سردي روي صحنه مراسم اختتاميه يكي از جشن هاي سينماي ايران رفت تا لوح تقديرش را دريافت كند . در همان شب بهرام بيضايي هم مورد تقدير قرار گرفت و ابراز خوشحالي كرد كه اين تقدير در كنار كسي از او صورت مي گيرد كه پس از نزديك به يك دهه بيكاري موجبات فعاليت مجدد او را در دوران مديريت خود فراهم كرد و به اين وسيله سپاس خود را نثار داد كرد كه با پيگيري هاي فردي زمينه توليد سگ كشي را فراهم كرد و پس از آن هم در زمان نمايش عمومي از هيچ حمايتي از فيلم دريغ نكرد .
سيف الله داد چند جمله اي كه بيش تر شبيه رفع تكليف بود بر زبان آورد و لوح تقديرش را گرفت ، بي هيچ لبخندي بر لب يا نشانه اي از خوشحالي . نمي دانم يأس ناشي از بيماري بود يا اين كه اساساً اعتقادش را به خوشحالي از دست داده بود ، كما اين كه در سال هاي سلامت هم ، كمتر ردي از لبخند بر چهره اش ديده مي شد و تلاش فراواني براي پنهان كردن تبسم چهره اش داشت . به نظر مي رسيد كه او حامل رازي در زندگي اش است كه هيچ گاه رهايش نمي كند و آزارش مي دهد .
نوشته را كه باز مي خوانم نگران مي شوم كه مبادا تصوير متناقضي از او ترسيم كرده باشم ، اما چه باك ...، مگر زندگي حقيقي در بستر همين تناقض ها شكل نمي گيرد ؟ مهم اين است كه داد موفق شد از دل اين تناقض ها و سرگشتگي ها به حاصل قابل اعتنا و شايسته ستايشي برسد .
حالا آن چه اهميت دارد ميراثي است كه او براي سينماي ايران ، دست اندركارانش و مخاطبان آن به يادگار گذاشته . سه فيلم حاصل كارنامه كم تعداد او در مقام فيلم ساز ما را دچار حسرت فيلم هاي خوبي مي كند كه مي توانست بسازد اما نساخت . معروف است كه پنجاه سالگي ، سن پختگي يك فيلم ساز است و داد در 54 سالگي خيلي زود ، قبل از اينكه بتواند فارغ از دغدغه امور اجرايي ، فيلم هايش را بسازد ، رخ در نقاب خاك كشيد و مهم تر از سه فيلمي كه ساخت ، ما را در حسرت مجموعه اقدام هايي كه در كسوت يك مدير فرهنگي مي توانست انجام بدهد باقي گذاشت ؛ حسرت ايده هاي مصلحانه اش در زمينه آزادي و استقلال سينماگران و برنامه هايي براي اجرايي كردن اين ايده ها كه نه امروز ، كه همان ده سال پيش با استعفاي ناگهاني اش از سمت معاونت امور سينمايي به خاك سپرده شد و هيچ كس انگيزه اي براي پيگيري شان از خود نشان نداد .
حالا به نظرم فارغ از هر دغدغه اي ، آسوده ي آسوده شد و پرواي هيچ حفظ ظاهر و سياست بازي را ندارد . اطمينان دارم از آن بالاي بالا ، به همه ما كه جا مانده ايم و در تلاش اجرايي كردن ذهنياتمان به در و ديوار دنيا مي زنيم نگاه مي كند و كسي چه مي داند ، شايد چهره اش حالا در اين آسودگي با لبخندي واضح و مشخص پرشده باشد .
براي مردي كه در طول زندگي اش به ندرت ديگران را شاهد لبخندهايش مي كرد ، فرصت مناسبي است به همه ما آدم ها و دنياي كوچكمان يك دل سير بخندد . دوست دارم سيف الله داد را اين طور به حافظه بسپارم و به ياد بياورم ، با يك لبخند شيرين و تسلابخش .
منبع:نشريه ماهنامه سينمايي فيلم شماره398



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.