پايان خجالت
آيا شما خجالتي هستيد؟ آيا از خطر کردن ميترسيد؟ خجالتي بودن موجب ترس از قرار گرفتن در موقعيتهاي دشوار ميشود. افراد خجالتي، ترسو و دودل هستند و پيش از انجام هر کاري هميشه بدترينها را پيشبيني ميکنند و از نتيجه ميترسند. در همين رابطه، اين مقاله به ويژگيهاي افراد خجالتي و راههاي غلبه بر خجالت ميپردازد.
به گفته محققان، مطالعات روي افراد خجالتي نشان داده است که اين اشخاص اعتماد به نفس پاييني دارند و هميشه نگران هستند که ديگران درباره آنها چگونه فکر ميکنند. آنها بيش از اينکه نگران خود باشند، نگران افکار ديگران درباره خودشان هستند. آنهايي که از خجالتي بودن خود به ستوه آمدهاند، کمتر با ديگران ارتباط دوستانه برقرار ميکنند. آنها تصويري منفي از ديد ديگران نسبت به خود دارند. اين در حالي است که به طور کلي آن قدر هم که ميترسند، ديگران با ديد منفي به آنها نگاه نميکنند. از آنجايي که آنها کمرو هستند، نسبت به بازخورد منفي حساسترند. آنها در واقع با افکار و احساسات منفي خود را محدود ميکنند و مدام فکر ميکنند که ديگران آنها را تحقير و توهين ميکنند و به گونهاي به آنها حمله ميکنند. افراد خجالتي از کمرويي خود به عنوان بهانهاي براي حضور نيافتن در اجتماع استفاده ميکنند. آنها اغلب به ديگران ميگويند: «من نميتوانم اين نوع موقعيتها را تحمل کنم، چون خيلي خجالتي هستم» البته آنها هرقدر اين افکار را در ذهن بپرورانند، اجتماعي شدن و برقراري ارتباط دوستانه يا ارتباط کاري براي آنها مشکلتر ميشود. اما اينکه علل بروز صفت کمرويي در اشخاص چيست، تحقيقات نشان ميدهد که 40 درصد از افراد خجالتي والدين خجالتي دارند، پنج درصد ازافرادي هستند که والدينشان از هم جدا شدهاند، 20 درصد فکر ميکنند با ديگران تفاوت دارند و ديگران آنها را رد ميکنند يا به آنها برچسب ميزنند و درنهايت، 24 درصد افرادي هستند که به علت وضعيت ظاهري خود مانند چاقي، لاغري، داشتن موهاي قرمز و يا قد خيلي بلند خجالتي ميشوند. به طور کلي، کمبود اعتماد به نفس، افسردگي، احساس تنهايي و مشکلات رواني هم ميتواند موجب بروز اين صفت شود. البته بهتر است بدانيم که خجالت را هم مانند هر صفت ديگري ميتوان با تمرين و عادت کردن به شرايط موجود از بين برد. هيچ چيز عجيب و غريبي درباره خجالتي بودن وجود ندارد. خجالت يک ترس کاملا طبيعي است و اگر کمي بر ترستان غلبه کنيد، اين خجالتي بودن و حالت عصبي حاصل از آن از بين خواهد رفت. براي غلبه بر اين خجالت، اول بايد خود را آن گونه که هستيد، بپذيريد و به عبارتي از خود نترسيد. از پوسته خود بيرون بياييد و سعي کنيد با ديگران ارتباط اجتماعي برقرار کنيد. براي اين کار حداقل روزي يک بار درباره افکار و احساسات خود با دوستان و خانوادهتان صحبت کنيد. سعي کنيد هفتهاي يک بار هم با غريبهها در اين خصوص صحبت کنيد. وقتي جلوي آينه ميايستيد و خود را تماشا ميکنيد، سعي کنيد با خود چيزهايي بگوييد که به عزيزانتان ميگوييد. درک کنيد که شما تنها ميتوانيد خودتان باشيد، بدانيد چه ميخواهيد و سعي کنيد فکر خود را برآن متمرکز کنيد تا به نتيجه مطلوب برسيد، البته احتياط لازم را هم در نظر بگيريد. گفتني است که خجالتي بودن امتيازاتي هم دارد. براي مثال، اشخاص خجالتي از بحث و جدل اجتناب ميکنند و به دليل اينکه اغلب مواقع ساکت هستند، کمتر متضرر شده و بيشتر موجب آرامش ديگران ميشوند. گرچه اغلب اين اشخاص به دليل اينکه فکر ميکنند ديگران آنها را درک نميکنند، اغلب احساس ناامن بودن، ناديده گرفته شدن و دودلي ميکنند.
منبع:www.salamat.com
/ن
به گفته محققان، مطالعات روي افراد خجالتي نشان داده است که اين اشخاص اعتماد به نفس پاييني دارند و هميشه نگران هستند که ديگران درباره آنها چگونه فکر ميکنند. آنها بيش از اينکه نگران خود باشند، نگران افکار ديگران درباره خودشان هستند. آنهايي که از خجالتي بودن خود به ستوه آمدهاند، کمتر با ديگران ارتباط دوستانه برقرار ميکنند. آنها تصويري منفي از ديد ديگران نسبت به خود دارند. اين در حالي است که به طور کلي آن قدر هم که ميترسند، ديگران با ديد منفي به آنها نگاه نميکنند. از آنجايي که آنها کمرو هستند، نسبت به بازخورد منفي حساسترند. آنها در واقع با افکار و احساسات منفي خود را محدود ميکنند و مدام فکر ميکنند که ديگران آنها را تحقير و توهين ميکنند و به گونهاي به آنها حمله ميکنند. افراد خجالتي از کمرويي خود به عنوان بهانهاي براي حضور نيافتن در اجتماع استفاده ميکنند. آنها اغلب به ديگران ميگويند: «من نميتوانم اين نوع موقعيتها را تحمل کنم، چون خيلي خجالتي هستم» البته آنها هرقدر اين افکار را در ذهن بپرورانند، اجتماعي شدن و برقراري ارتباط دوستانه يا ارتباط کاري براي آنها مشکلتر ميشود. اما اينکه علل بروز صفت کمرويي در اشخاص چيست، تحقيقات نشان ميدهد که 40 درصد از افراد خجالتي والدين خجالتي دارند، پنج درصد ازافرادي هستند که والدينشان از هم جدا شدهاند، 20 درصد فکر ميکنند با ديگران تفاوت دارند و ديگران آنها را رد ميکنند يا به آنها برچسب ميزنند و درنهايت، 24 درصد افرادي هستند که به علت وضعيت ظاهري خود مانند چاقي، لاغري، داشتن موهاي قرمز و يا قد خيلي بلند خجالتي ميشوند. به طور کلي، کمبود اعتماد به نفس، افسردگي، احساس تنهايي و مشکلات رواني هم ميتواند موجب بروز اين صفت شود. البته بهتر است بدانيم که خجالت را هم مانند هر صفت ديگري ميتوان با تمرين و عادت کردن به شرايط موجود از بين برد. هيچ چيز عجيب و غريبي درباره خجالتي بودن وجود ندارد. خجالت يک ترس کاملا طبيعي است و اگر کمي بر ترستان غلبه کنيد، اين خجالتي بودن و حالت عصبي حاصل از آن از بين خواهد رفت. براي غلبه بر اين خجالت، اول بايد خود را آن گونه که هستيد، بپذيريد و به عبارتي از خود نترسيد. از پوسته خود بيرون بياييد و سعي کنيد با ديگران ارتباط اجتماعي برقرار کنيد. براي اين کار حداقل روزي يک بار درباره افکار و احساسات خود با دوستان و خانوادهتان صحبت کنيد. سعي کنيد هفتهاي يک بار هم با غريبهها در اين خصوص صحبت کنيد. وقتي جلوي آينه ميايستيد و خود را تماشا ميکنيد، سعي کنيد با خود چيزهايي بگوييد که به عزيزانتان ميگوييد. درک کنيد که شما تنها ميتوانيد خودتان باشيد، بدانيد چه ميخواهيد و سعي کنيد فکر خود را برآن متمرکز کنيد تا به نتيجه مطلوب برسيد، البته احتياط لازم را هم در نظر بگيريد. گفتني است که خجالتي بودن امتيازاتي هم دارد. براي مثال، اشخاص خجالتي از بحث و جدل اجتناب ميکنند و به دليل اينکه اغلب مواقع ساکت هستند، کمتر متضرر شده و بيشتر موجب آرامش ديگران ميشوند. گرچه اغلب اين اشخاص به دليل اينکه فکر ميکنند ديگران آنها را درک نميکنند، اغلب احساس ناامن بودن، ناديده گرفته شدن و دودلي ميکنند.
منبع:www.salamat.com
/ن