تربيت كودك از نگاه نبوي

كودكان ارزشمند‌ترين و ظريف‌ترين هديه‌اي هستند كه خداوند به امانت به ما سپرده و ما را بر سرنوشت آنها حاكم كرده است و ما نيز وظيفه داريم كه اين بار مسئوليت را با مطلوب‌ترين روش‌ها به سر منزل مقصود برسانيم.
سه‌شنبه، 23 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربيت كودك از نگاه نبوي

تربيت كودك از نگاه نبوي
تربيت كودك از نگاه نبوي


 

نويسنده: فاطمه محمدي نويسي




 

مقدمه
 

كودكان ارزشمند‌ترين و ظريف‌ترين هديه‌اي هستند كه خداوند به امانت به ما سپرده و ما را بر سرنوشت آنها حاكم كرده است و ما نيز وظيفه داريم كه اين بار مسئوليت را با مطلوب‌ترين روش‌ها به سر منزل مقصود برسانيم.
لازمه تربيت صحيح كودك، ياري گرفتن از قرآن و احاديث و رعايت موازين اسلامي است.
روش اسلام در تربيت كودك، محبت و پند و نصيحت توأم با مدارا و احتياط است كه بايد در عين حال دلنشين و مؤثر باشد. بنابراين تنبيه و مجازات نخستين عامل تربيتي در اسلام نيست، بلكه ابزاري است كه در صورت سودمند واقع نشدن رفق و محبت در ايجاد عادات خوب به كار مي‌آيد. در تربيت اسلامي زياده‌روي ديده نمي‌شود و فقط از اين راه مي‌توان افرادي معتدل را تربيت كرد؛ به طوري كه تمام قواي او اشباع و تعديل شوند و جسم و روح و عقل، هماهنگ باشند.
به ياد داشته باشيم كه مقوله تربيت، فارغ از جنبه روحي و نفساني آن، جنبه بدني و عقلي را نيز شامل مي‌شود و هر گاه اين سه به موازات يكديگر و به طور صحيح تربيت شوند، قطعاً انسان توانا و مستعدي را تقديم جامعه بشري خواهيم كرد.
خانواده، مدرسه و گروه‌هاي ديني عواملي هستند كه صرف‌نظر از عوامل قهري همچون وارثت، بر روش و منش كودكان تأثير به سزايي دارند.
موضوع تعليم و تربيت و روش‌هاي مطلوب آن از زمان‌هاي بسيار دور مورد توجه بشر بوده و در تمام عصرها در زندگاني انسان اهميت والايي داشته است.
علاوه بر پيامبران الهي كه رسالت و مسئوليت تعليم و تربيت جوامع بشري را عهده‌دار بوده‌اند، دانشمندان، فلاسفه و انديشمندان هر جامعه و ملتي نيز همگام با آنان در اين رهگذر مي‌كوشيده‌اند. دانشمندان اسلامي نيز از آغاز قرن اول اسلامي تا كنون، به مدد قرآن و حديث رهنمودها و تأليفات ارزشمندي از خود بر جاي گذاشته‌اند كه همه از آموزه‌هاي اسلامي الهام گرفته‌اند.
در اين مقاله بر آنيم كه پس از بررسي اجمالي مفهوم تربيت و انواع آن، تربيت كودك در ديدگاه و سيره پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) را بررسي كنيم.

تربيت كودك از نگاه نبوي

معناي تربيت
 

تربيت به معناي پروردن، نشو و نما دادن و زياد كردن و از ماده «رَبَوَ» است كه به معناي بالا رفتن، اوج گرفتن، افزودن و رشد كردن است. برخي گفته‌اند تربيت، از حد افراط و تفريط بيرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن است.
اما تربيت در اصطلاح، كوشش براي ايجاد دگرگوني مطلوب در فرد و به كمال رساندن تدريجي و مداوم او است. به عبارت ديگر، تربيت به فعليت رساندن استعدادها، به كمال رساندن فرد مستعد كمال و نيز مراقبت از او در مسير رشد و سير او به سوي كمال است.

اهميت تربيت
 

از تعريف بالا اهميت فراوان تربيت آشكار مي‌گردد؛ چون انسان، تركيبي از استعدادها و قواي جسمي و روحي است. پيامبر گرامي اسلام در حديثي انسان‌ها را به معادن تشبيه كرده و فرموده است:
«الناس معادن كمعادن الذهب و الفضّه؛[1] مردم معدن‌هايي هستند همچون معادن طلا و نقره».
چنانچه اين استعدادها به شكوفايي و فعليت نرسد، زندگي انسان بيهوده و عبث خواهد بود و كسي كه هدف مشخص و اعتقادات راسخي دارد، هرگز بدين وضع راضي نيست، بلكه همواره در مسير كمال گام مي‌نهد و هر لحظه خود را به هدف نزديك‌تر مي‌كند. پس انساني دور از تربيت، يعني انسان دور از حيات فرهنگي و اعتقادي، دور از كمال و پيشرفت، انسان بي‌هدف و بالأخره انساني دور از انسانيت.

تربيت كودك از نگاه نبوي

عوامل مؤثر در تربيت
 

عوامل گوناگوني پيوسته در انسان و زندگاني او تأثير مي‌گذارند. مربي مي‌خواهد از اين عوامل در جهت مصلحت فرد بهره‌گيرد و يا احياناً از آثار سوء آن بكاهد. اين عوامل عبارت‌اند از :
الف) خانواده؛ ب) مدرسه؛ ج) گروهاي ديني و اخلاقي؛ د) عوامل پيش بيني نشده.

الف) خانواده
 

تأثير خانه و خانواده در فرد، نامحدود است و مي‌توان گفت پايه‌هاي تربيتي فرد در خانه نهاده شده است؛ چون فضاي خانه آرامش و نيازمندي‌هاي رواني او را تأمين مي‌كند و فرصتي را براي ارضاي تمايلات و غرايز او فراهم مي‌سازد و اين امور در چگونگي رشد كودك مؤثر است. خانه اساس سلامت اخلاقي كودك را بنيانگذاري مي‌كند؛ زيرا او ارزش‌هاي اخلاقي، علاقه به راستي و درستي و تنفر از دروغ و نادرستي، گرايش به تعاون و همكاري، علاقه به همنوع و بالأخره دوست داشتن فضايل و مبارزه با رذايل را از محيط خانه فرا مي‌گيرد.
ساختار عقلاني كودك، از طريق مسموعات (شنيدن الفاظ به كار رفته در ميان افراد خانواده، داستان‌ها و ...)، خواندني‌ها (مانند كتاب‌ها و مطبوعات و ...) و مشاهدات (مانند تلويزيون، حوادثي كه در محيط خانواده رخ مي‌دهد و رفتارهايي كه از بزرگ‌ترها مي‌بيند)، بنيان نهاده مي‌شود.

ب) مدرسه
 

از آنجا كه تمام ملت‌ها مي‌كوشند كودكان خود را درست تربيت كنند و از آثار منفي محيط خانوادگي بكاهند، مدارس تأسيس شدند تا محيطي تربيتي كه از يك سو مورد پذيرش اجتماع و از سوي ديگر مورد حمايت دولت‌هاست، فراهم شود.

ج) جمعيت ديني و اخلاقي
 

در عصرهاي گذشته و در عصر كنوني، گروه‌هايي ديني و اخلاقي مانند واعظان به تربيت افراد مي‌پرداخته‌اند و عده‌اي هم براي ياري رساندن به ملت‌ها، با برگزاري همايش‌ها، انتشار كتاب‌ها، ساخت ابزارهايي چون اسباب بازي‌ براي كودكان، تلاش كرده‌اند تا گام‌هايي را در اين مسير بردارند.

د) عوامل پيش بيني نشده
 

عوامل ديگري هم وجود دارند كه پيش‌بيني نشده‌اند و ناخودآگاه در طرز رشد كودك بسيار تأثير گذارند؛ مانند وراثت، محيط شهر و روستا، دوستان و همبازي‌ها، و هر عامل ديگري كه كودك ناخواسته از آن تأثير مي‌پذيرد و اخلاق و رفتار او را دگرگون مي‌سازد.

تربيت كودك از نگاه نبوي

انواع تربيت
 

تربيت بر سه قسم است:
تربيت بدني، تربيت عقلي، تربيت روحي.

1. تربيت بدني
 

تربيت بدني، پروراندن جسم كودك است تا او بتواند به اعمال گوناگوني بپردازد و بدنش در برابر بيماري‌ها مقاوم گردد. شنا، تيراندازي و سواركاري بخشي از روش‌هاي تربيت بدني در اسلام است كه رواياتي از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نيز در اين باره نقل شده است. هدف از اين گونه تربيت، تقويت جسم و تمرين آن بر تحمل ناهمواري‌هاست. پس بهره‌برداري و تمتع از زندگي، يكي از هدف‌هاي تربيت بدني در اسلام است؛ زيرا بدن ناتوان نمي‌تواند بهره خويش را از زندگاني به دست آورد. پيامبر اسلام مي‌فرمايد:
«إنّ لبدنك عليك حقّاً؛ براي بدن تو، بر تو، حقي است كه بايد آن را ادا كني».
بر اساس اين حديث بايد وسايل تغذيه و آسايش و بهداشت بدن را فراهم ساخت. اسلام ما را به بهره‌برداري از مزاياي دنيا براي بدن دعوت مي‌كند، اما در صدد تنظيم و تعديل نياز‌هاي آن است؛ زيرا اگر انسان بخواهد به گونه‌اي افسار گسيخته در صدد تأمين نيازهاي جسم خود باشد، در هيچ حدي متوقف نمي‌شود.

2. تربيت عقلي
 

اسلام ديني فطري است و تمام قوا و نيروهاي انساني را محترم مي‌شمرد و از راه صحيح و به دور از افراط و تفريط، آنها را پرورش مي‌دهد. به همين جهت، عقل را نيرويي با ارزش معرفي و آن را در راه خير و نيكي تربيت مي‌كند. اسلام عقل بشر را به بهره‌برداري از نيروهاي مادي و به كارگيري آنها براي زندگاني متوجه مي‌سازد. قرآن كريم مي‌فرمايد:
(فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِزْقِهِ[2])؛ «در اطراف زمين بگرديد و از روزي خدا بخوريد».
(وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الأرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ [3])؛ «ما به شما در زمين، قدرت و توانايي داديم و در آن، وسايل زندگي شما را فراهم ساختيم».
اما از سوي ديگر، اسلام روح بشر را به ارتباط با خدا و ترس از او متوجه مي‌گرداند. به همين جهت، انسان با استفاده از نيروي عقل شيفته و فريفته آن نمي‌شود و اين تصور در او به وجود نمي‌آيد كه عقل عصاره زندگي و تنها گوهر حيات است. از اين رو، مسلمان در سايه تعاليم اسلام زندگي مي‌كند، از اين نيرو ـ در حالي كه زمام آن در دست وحي است ـ بهره‌مند مي‌شود.
اسلام واقعيت زندگي زميني بشر را فراموش نكرده است و تاريخ گواه است كه مسلمانان تا چه پايه در امور مادي ترقي كردند. ولي پيشرفت مادي، آنها را فريب نداد و هرگز آنها را از انسانيت خارج نكرد و اين نكته يگانه امتيازي است كه ميان روش تربيتي اسلام و ديگر روش‌ها وجود دارد.
در اسلام پيوند ميان انسان و خدا، بر اساس محبت و مودت و اميد است؛ علاقه‌اي ناگسستني كه عقل و روح را به هم مربوط مي‌سازد. به همين جهت، عقل در تعاليم اسلامي دستخوش انحراف و گمراهي نمي‌گردد و هرگز از طريق خير منحرف نمي‌شود و از معلومات و اكتشافات در راه شر بهره‌برداري نمي‌كند.
ميان روح و ماده پيوندي وجود دارد كه در نتيجه آن انسان اسير ماده نمي‌شود و ظواهر دنيوي هرگز نمي‌توانند او را مغلوب كنند؛ بلكه انسان در سايه چنين تربيتي در همه حال به ياد خداست و همواره از او استمداد مي‌جويد. از اين رو، در تعاليم اسلامي انسان عنصري فعال و مؤثر در ماده است، نه آنكه او تحت تأثير آن قرار گيرد.

3. تربيت روحي
 

اسلام عنايت خاصي به پرورش روح دارد؛ چون مركز و كانون شخصيت انسان را تشكيل مي‌دهد و بدون ترديد اين نيروي مجهول، بزرگ‌ترين نيرو در وجود و هستي است؛ چون نيروي جسمي بشر به امور مادي و محسوسات و نيروي عقل به معقولات و زمان، مكان و آغاز و انجام، و بالأخره به فنا و نابودي محدود است، ولي نيروي روح نامحدود است و دستخوش دگرگوني‌هاي زمان و مكان نمي‌شود و بي‌آغاز و انجام و فناناپذير است.
روش اسلام در پرورش روح اين است كه پيوستگي خلل ناپذيري را ميان آن و خدا در تفكر و شعور و عمل انساني در هر لحظه و هر جا ايجاد كند و بدين منظور، از راه‌هاي مختلف بهره‌ مي‌گيرد.
اولاً، قلب انساني را در برابر قدرت خداوند حساس و بيدار مي‌كند. وقتي قلب انسان در برابر خدا حساس گشت، روح او در جامعه به راه مستقيم هدايت مي‌شود و افراد جامعه دور از هر گونه جرم و پليدي‌ها زندگاني مي‌كنند. اين گونه تربيت، نتايج فراواني براي افراد جامعه دارد؛ از جمله اينكه عادت به محبت و علاقه را در بشر به وجود مي‌آورد؛ چون نفس انسان نيز مانند جسم بر اثر تراكم سموم در آن، مسموم مي‌شود و هيچ عاملي مانند محبت نمي‌تواند اين سموم را برطرف سازد.
روح در آيين اسلامي به گونه‌اي تربيت مي‌شود كه به هر چيزي محبت بورزد، به ويژه محبت ميان افراد بشري كه بخشي از منظور نهايي تربيت اسلامي است.

تربيت كودك از نگاه نبوي

انواع تربيت در سيره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
 

پيامبر گرامي اسلام، شخصيت ممتاز و يگانه و استثنايي است كه عالم انسانيت به خود ديده است. او حتي پيش از بعثت، انساني امين، صادق، صاحب درايت و به دور از خرافات بود. نهضتي را كه آن حضرت بلافاصله پس از رسالت آغاز كرد، آن چنان اصيل و استوار بود كه به سرعت به حكومت قدرتمندي تبديل شد و در برابر حكومت روم و ايران آن روز قرار گرفت. بديهي است 23 سال دوران بعثت در محاسبه با زمان پديد آمدن ساير تحولات تاريخي، چندان طولاني نيست. با اين حال، آن نهضت چنان ريشه‌دار بود كه تا به امروز بر جاي مانده است و حدود يك چهارم مردم روي زمين پيرو مكتب او هستند.
تربيت را مي‌توان به دو نوع تقسيم كرد:

1. تربيت تكويني
 

تربيت تكويني يعني افاضه وجود به تمام ماهيات ممكن و آنها را از طريق اسباب و مقدماتي كه به آنها احتياج دارند، از مرتبه قابليت به مقام فاعليت رساندن كه اين نوع تربيت مربوط به تمام موجودات از جمله انسان است.
خداوند متعال در انسان وسايل رشد مادي و معنوي را قرار داد و همه را با فطرت الهي خلق كرد و اين معلم يا والدين يا خود انسان است كه اين فطرت را آلوده مي‌كند.

2. تربيت تشريعي
 

عبارت است از تكميل نفوس انساني از طريق معارف حق و صفات پسنديده و اعمال شايسته كه موجب سعادت اخروي و دنيوي است. همه مردم مي‌توانند بنده شايسته خدا باشند، ولي بايد بدين منظور تربيت شوند. خداوند معارف حق را با وحي به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) القا كرد و براي تربيت و تكميل نفوس او را به ابلاغ اين حقايق مأمور ساخت. تربيت تشريعي به وسيله كتاب خدا و پيامبر و ائمه اطهار انجام مي‌گيرد.
پيامبران براي تربيت انسان مبعوث شده‌اند و امامان نيز همين راه را ادامه مي‌دهند. پيامبران و امامان مي‌گويند با نفس خود به مبارزه برخيزيد و به عبارت ديگر خود را تربيت كنيد. انسان وقتي تكامل مي‌يابد كه نفس خود را تربيت و به رهنمودهاي پيامبر و امامان عمل كند.

لزوم تربيت كودك در خردسالي
 

كودك در خردسالي تربيت پذيري بيشتري دارد؛ زيرا در اين سن، او به راحتي و آساني فرمانبرداي مي‌كند و سريع‌تر تحت تأثير قرار مي‌گيرد و هنوز در او عاداتي كه مانع اطاعت او باشد، به وجود نيامده است و نيز اراده‌اي قوي ندارد تا او را از اطاعت باز دارد. بنابراين اگر كودك خردسال به امري عادت كند، چه خوب چه بد، اين عادت به آساني تغيير نمي‌يابد. اگر او به روش‌هاي نيكو و رفتارهاي خوب، انس و عادت پيدا كند، اين عادت در او مستمر و بلكه رو به شدت و افزايش خواهد بود و اگر در اين دوره او را به حال خود رها كنند و يا او را به بي‌بند و باري در اموري كه طبيعت و سرشت او اقتضاي آن را ندارد، عادت دهند و سپس شروع به تربيت و تهذيب او كنند، پس از اينكه اين عادات در او راسخ گشت، تغيير آنها در او براي مربي دشوار خواهد بود. خداوند متعال در قرآن كريم مي‌فرمايد:
(وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ([4]؛ «هر گاه برگردانده مي‌شدند به آنچه از آن نهي شدند، دوباره به آن دچار مي‌گشتند».
از اين آيه چنين استفاده مي‌شود كه بايد از راه تعليم و تلقين، افراد را به فضيلت عادت دهيم. بزرگ‌ترين اشتباه آن است كه برخي مي‌گويند بايد كودكان را به حال خود واگذاشت تا آنها آزادانه و بي‌هيچ قيد و بندي پرورش يابند.
كسي كه در دوران كودكي آزادانه از تمايلات خود پيروي مي‌كرده، در دوران رشد و بزرگسالي نمي‌تواند تمايلات خود را تعديل و تنظيم كند؛ زيرا عاداتي كه در دوران كودكي داشته، به صورت ملكه راسخ و پايدار در آمده است. به همين دليل است كه آنچه انسان در دوران خردسالي فرا مي‌گيرد، همچون نقشي مي‌ماند كه در سنگ ايجاد شده و به آساني محو نمي‌شود.
اسلام براي ساختن شخصيت انساني، به مربيان امر كرده تا به كودكان محبت بورزند؛ چنان كه پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) مي‌فرمايد: «به كودكان محبت بورزيد و به آنها ترحم كنيد. وقتي به آنان وعده داديد، وفا كنيد؛ زيرا آنها جز اينكه شما را روزي دهنده خود مي‌بينند، تصور ديگري ندارند».
پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در اين حديث حقوق كودكان را در محبت و ترحم به آنها خلاصه فرموده است. ترحم به هر فردي، متضمن اجراي تمام حقوق و مزايا درباره او است. اسلام براي آنكه توجه مردم را به كودك جلب كند، سختي و مجاهدت مربيان در راه تربيت و رفاه و آسايش و تأمين حوايج كودكانشان را عباد و جهاد در راه خدا مي‌داند. از امام رضا(عليه السلام) روايت شده كه مردي به حضور پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) رسيد و عرض كرد: حق اين فرزند بر من چيست؟ فرمودند: اسم و ادب او را نيكو گرداني و او را در جاي شايسته خويش قرار دهي.[5]

تلطيف رفتار كودك و تنظيم آن
 

آزادي دادن به كودك خردسال و تأييد آمريت كودكانه او و اعطاي مجال انتقاد به وي معنايش اين نيست كه او را به اصطلاح لوس و خودكامه بار بياوريم، بلكه موظفيم بلافاصله پس از هفت سالگي، او را تحت مراقبت قرار دهيم تا رفتار آزادانه و خودسرانه او در مجراي صحيح و معقول و سنجيده‌اي قرار گيرد و تحرك‌هاي او سازمان يابد.
فقط در زماني كه مربي از روش محبت و دوستي اثري مشاهده نكند، ناگزير شدت عمل نشان مي‌دهد، ولي اين شدت عمل از نظر اسلام چنان است كه به سلامتي كودك صدمه‌اي نمي‌زند.
پيامبر اسلام در تربيت فرزندان خود، هرگز به تنبيه بدني متوسل نشد و از هيچ عاملي جز لطف و محبت و مهر و عاطفه بهره نگرفت.

همبستگي ايمان و امانت‌داري
 

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«لا إيمان لمن لا أمانة له؛ آن كه امانت‌دار نيست، ايمان ندارد».
مربيان و معلمان بايد بدانند كه اوليا، فرزندان خود را به امانت به آنان سپرده‌اند و هدف آنان نگه داشتن جسم فرزندانشان نيست، بلكه مقصود تربيت و پرورش همه جانبه آنان است. تربيت صحيح ايجاب مي‌كند كه كودكان را آن چنان كه هستند، پرورش دهند، نه آن گونه كه خود تمايل دارند. برخي از پدران و مادران در اين راه دچار اشتباه مي‌شوند و با دست‌كاري در زمينه‌هاي فطري كودكان، آن را تغيير مي‌دهند كه اين خيانت، بزرگ و نابخشودني است.
فراموش نكنيم كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر كودكي با زمينه‌اي فطري و خداداد متولد مي‌شود و اين پدران و مادران و مربيان هستند كه آنان را در مسير‌هاي خاص ديني و تربيتي قرار مي‌هند:
«كل مولود يولد علي الفطرة إلاّ أنّ أبواه يُهوّدانه أو يُمجّسانه[6]؛ هر كودكي با فطرت سالم آفريده مي‌شود و اين پدران و مادران هستند كه آنان را يهودي يا نصراني يا مجوسي مي‌گردانند».
آري، پدر و مادر نقش مهمي در خوشبختي‌ها و بدبختي‌هاي فرزندانشان دارند. آنان هستند كه فرزند خود را در مسير سعادت يا بدبختي قرار مي‌دهند. اين تأثيرگذاري به اندازه‌اي است كه از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) روايت شده: «السعيد من سعد في بطن أمّه و الشقّي في بطن أمّه؛[7] دل مادر زمينه‌ساز سعادت يا شقاوت بچه است». بنابراين امانت بودن فرزندان به اين معنا نيست كه فقط به بهداشت و تغذيه جسماني آنان بپردازيم. به علاوه، بايد بدانيم كه كودكان معصوم ما با زمينه‌اي فطري و سالم به دست ما سپرده شده‌اند و ما بايد در اين فطرت خيانت نكنيم.

پي نوشت:
 

1 . فروع كافي، ج8، ص177،ح197.
2 . ملك/15.
3 . اعراف/10.
4 . انعام/28.
5 . محجة البيضاء، ج2، ص237.
6 . بحار الانوار، ج2، ص88.
7 . تفسير روح البيان، ج1، ص104؛ كنزالعمال، خبر490.
 

منبع: فصلنامه كوثر



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما