مسلمانان نبايد هزينه بحران هويتي اروپا را بپردازند

موج احساسات اسلام‌ ستيزي كه در سالهاي اخير، اروپا و به ويژه فرانسه را فراگرفته است و عمدتاً از سوي گروههاي نژادپرست و با حمايتهاي دولتي انجام مي‌پذيرد، بازي با آتشي است كه اگر شعله بكشد، بسياري را در خود خواهد سوزاند. نويسنده ضمن اشاره به چرايي و چگونگي انجام اين حملات و معرفي چهرهها و گروههاي عامل
دوشنبه، 29 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مسلمانان نبايد هزينه بحران هويتي اروپا را بپردازند

مسلمانان نبايد هزينه بحران هويتي اروپا را بپردازند
مسلمانان نبايد هزينه بحران هويتي اروپا را بپردازند


 

نويسنده:‌ رمزي بارود (1)




 

چكيده:
 

موج احساسات اسلام‌ ستيزي كه در سالهاي اخير، اروپا و به ويژه فرانسه را فراگرفته است و عمدتاً از سوي گروههاي نژادپرست و با حمايتهاي دولتي انجام مي‌پذيرد، بازي با آتشي است كه اگر شعله بكشد، بسياري را در خود خواهد سوزاند. نويسنده ضمن اشاره به چرايي و چگونگي انجام اين حملات و معرفي چهرهها و گروههاي عامل اين حملات، سعي دارد از موضعي دردمندانه به گوشهاي شنوا در اين كشورها هشدار دهد كه نبايد عنان تصميم گيريهاي خود را به دست اين قبيل افراد بدهند. وي عامل عمده اين موج مسلمان ستيزي را بحران هويتي عميقي مي‌داند كه جوامع اروپايي با آن دست به گريبان هستند؛ در حالي كه بر اساس نظرسنجيهاي انجام شده، مسلمانان به دليل باورهاي عميق خود، بسيار كمتر با اين مشكل مواجه هستند.
اين طور به نظر مي‌رسد كه هدف قرار دادن مسلمانان و اسلام، به نوعي نمايش ملي در فرانسه تبديل شده است. چنانچه دولت فرانسه چشم خود را به روي واقعيت نگشايد، اين گرايش مي‌تواند بسيار مخرب و زشت باشد. جهان از جمله فرانسه، مكاني پيچيده، چند بعدي و به شدت متنوع است. اين كشور نبايد اجازه دهد كه گروهي نژادپرست و برخوردار از تفسيري كجانديشانه از خود و مسلمانان، شرايط عضويت آنان در چهارچوب ملي فرانسه را تعيين كنند.
متأسفانه فرانسه در اين امر تنها نيست؛ اين كشور صرفاً نماينده مشهود ترين تجلي احساسات رو به رشد ضد مسلمانان در سراسر اروپا است. كشف دلايل پشت اين پديده انحرافي، كاري ساده است؛ چرا كه اين كار مسلماً مستلزم توضيح گرفتاريهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي كشورهاي اروپايي است نه «كمبودهاي» اسلام.
اسلام از جنبههاي بسياري، ديني بزرگ است؛ اين دين بيشتر از يكهزار و چهارصد سال عمر دارد. عضويت در آن هيچ گاه بر اساس رنگ پوست، فرهنگ، ايدئولوژي سياسي يا مرزهاي جغرافيايي تعيين نمي‌شود. ديدگاههاي آن نسبت به رسوم اجدادي، نسبت به برابري، حقوق زنان و صلح، حتي با معيارهاي امروزي، ديدگاههايي مترقي قلمداد مي‌شوند.
عيب‌جويان از اسلام، از ديدن تمام اين چيزها قاصر هستند. اگر امروز اسلام از نظر سياسي يا «اكادميك» تجزيه و تحليل مي‌شود، اين كند و كاو به منظور از بين بردن شهرت و اعتبار و يا تحقير پيروان آن است.
«حزب خلق سوئيس» شايد ادعا كند كه اين حزب متعهد به محافظت از سكولاريسم سوئيس است و نمي‌تواند به نمادهاي سركوب! (همچون منارههاي مساجد) مجال خودنمايي بدهد، اما اين كار صرفاً نعل وارونه‌زدن است و منعكس‌كننده چيزي جز گرايش روزافزون نسبت به نژادپرستي، عدم مدارا و نژادمركزي نيست. اين گرايشها، خشونتهاي آشكار فلسفههاي ليبرالي است كه كشورهاي اروپايي به آنها عمل مي‌كنند؛ فلسفههايي كه حقوق فردي و جمعي از جمله خودابرازي و آزادي بيان را تضمين مي‌كنند.
در فرانسه اين پديده ديرينه‌تر و خطرناك‌تر است. توجه داشته باشيد كه فرانسه زادگاه پنج ميليون فرانسوي مسلمان است و به همين دليل، گرايشهاي دست راستي، عامل بروز ناسازگاريهاي آتي در اين كشور هستند.
روز نوزدهم دسامبر، «واشنگتن پست» گزارش داد كه مسجد بلال در شهر آرام و بي سر و صداي فرانسوي كاسترز، از سوي مهاجماني ناشناس مورد هتك حرمت قرار گرفته است: «دو گوش خوك و يك پوستر از پرچم فرانسه، به در ورودي آن چسبانده شده بود. يك بيني خوك از كوبه در آويزان شده بود. «قدرت سفيد» در يك طرف ... و«فرانسه براي فرانسويان»، با رنگ افشانه در طرف ديگر در نوشته شده بود».
در اينجا بايد كلمات هشدار دهنده اولين وزير مسلمان انگليسي، شهيد مالك را به خاطر آورد. مالك كه خود قرباني جرايم نفرت‌انگيز بوده است، يك سال و نيم قبل هشيارانه گفت كه بسياري از مسلمانان، احساسي چون «يهوديان اروپا» نسبت به خود دارند و بسياري از مسلمانان «در كشور خودشان همچون خارجيها هستند».
اگر چه بسياري از مسلمانان احساس ناسيوناليسم و ميهن‌پرستي مشابه با ديگران را نسبت به زادگاهشان در اروپا دارند، نژادپرستان راستگرا ـ كه شوربختانه در حال تبديل شدن به نيرويي مسلط در شكل‌دهي افكار عمومي در كشورهاي اروپايي هستند ـ بر تعريفي بسيار تنگنظرانه از آنچه كه سازنده يك فرانسه، يك انگليس، يك آلمان يا يك سوئيس است، اصرار مي‌ورزند.
واقعيت اين است كه در اروپا يك بحران هويت وجود دارد كه واقعي و هراس‌انگيز است. بحراني كه فقط اروپا را فرا نگرفته است، بلكه بر فرهنگهاي بسياري در سراسر جهان تأثير مي‌گذارد و در برخي موارد آنها را نابود مي‌كند. در حالي كه اين امر يكي از محصولات جنبي جهاني‌سازي كوركورانه و بدون نظارت است، در مورد خود اروپا، مسئله بسيار ملي و بسيار شخصي است. اتحاديه اروپا كه به عنوان بدنه‌اي صرفاً اقتصادي تشكيل شده بود، اكنون به يك سازمان سياسي و پان ناسيوناليستي تبديل شده است كه كوشش دارد، به طور تصادفي يا به شكل طراحي شده، از يك اروپاي متحد و يك اروپاي نمونه دفاع كند. اين امر بيمهايي را نسبت به از دست رفتن هويتهاي ملي يا آنچه كه از آن باقي مانده است، به وجود آورده است. با توجه به اينكه، اين گروههاي از نظر سياسي فاقد نمايندگي، از نظر اجتماعي حاشيهاي و از نظر اقتصادي بي‌بهره هستند كه غالباً بهاي اين نوع احياي ملي را مي‌پردازند.
هدف قرار دادن مسلمانان مخرج مشتركي است كه اكنون جمعيت انبوهي از نخبگان و رسانههاي اروپايي را با هم متحد كرده است. دلايل اين امر بسيار آشكار هستند. برخي از كشورهاي اروپايي در كشورهاي مسلمان در حال جنگ هستند (كه خود آن را انتخاب كرده ا ند)؛ سياست‌مداران درمانده و شكست‌خورده، به انحراف افكار عمومي از شكستها و بدبياريهاي خود نياز دارند؛ ملازم كردن اسلام با تروريسم، چيزي بيش از يك سخن گزاف روشنفكرانه نيست؛ اين موضوع به يكي از سرفصلهاي بحثي تبديل شده است كه بيشتر از هر موضوع ديگري، ساعت‌ها راديوها و تلويزيونها را به اشغال خود درآورده است. همچنين به نظر مي‌رسد كه وارد آوردن فشار بر مسلمانان، نتايج سياسي متعددي دارد، نتايجي چون هدف قرار دادن گروههاي ديگر با ضربههاي سياسي يا اقتصادي.
آيا اين مشكل جنبه ديگري ندارد؟ در يكي از نظرسنجيهاي «گالوپ» در سالهاي 2007 ـ 2008 اين سؤال پرسيده شد كه «آيا مشغوليت مذهبي جايگاه مهمي در زندگي شما دارد؟» جواب اكثريت قاطع شركت‌كنندگان در كشورهاي اروپاي غربي به اين سؤال يك «نه» پرطنين بود. تنها نه درصد شهروندان تركيه ـ كشوري با اكثريت جمعيت مسلمان ـ ديدگاه مشتركي داشتند. بيشتر مسلمانان اروپايي قوياً با مذهب خود هويت مي‌يابند و با كمك اين حس، اجتماع خود را حفظ كرده و موجب مي‌شوند تا ميزاني از انسجام فرهنگي و يك توازن هويت جمعي را در زماني كه بيشتر مردم اروپا هويت خود را گم كرده‌اند، حفظ كنند. مسلمانان نبايد به اين خاطر كه اروپاييها هويت خود را از دست داده‌اند سرزنش و مجازات شوند، به تمسخر گرفته شوند يا هدف قرار بگيرند، آن هم به اين خاطر كه جرئت لازم براي حفظ باورهايشان را دارند.
دوباره به فرانسه بازگرديم كه تمهيدات مسلمانستيزانه در آن از همه كشورهاي اروپايي هشدارآميزتر است. تمهيداتي كه عمدتاً دولت آنها را هدايت مي‌كند و نه يك گروه خيالي از ايدئولوگهاي مأيوس و سرخورده. اريك بسون وزير مهاجرت اين كشور، روز شانزدهم دسامبر اظهار داشت كه زمينه‌هاي سلب شهروندي و اقامت طولاني‌مدت مسلمانان را فراهم مي‌آورد. بسون صرفاً سياستهاي مشوش رئيس جمهور محافظه‌كار نيكولاس ساركوزي را بازتاب داده است كه يك «كارزار هويت ملي» را براي تضمين يك هويت اختصاصي انحصاري فرانسوي آغاز كرده است؛ هويتي كه با هدف قرار دادن مهاجران به ويژه مسلمانان تأمين مي‌شود.
ساركوزي، بسون و جناح راست اروپايي و سياست‌مداران افراطي راست بايد اين نكته را درك كنند كه اگر به سياستهاي بي ملاحظه و بيگانه كننده خود و اعمال فشارها ادامه دهند، بايد خود را براي رويارويي با عواقب احتمالي آنها نيز آماده كنند.
راديكاليزه شدن، يكي از نتايج فرعي و اجتناب‌ناپذير ازخودبيگانگي جمعي است كه متأسفانه براي دامن زدن بيشتر به تب ضد مهاجرين در سراسر اين قاره مورد استفاده قرار مي‌گيرد. اين چرخه‌اي شوم است كه تقصير آن متوجه سياست‌مداران زيرك و دستور جلسه آشكار آنهاست. همين طور كساني كه اصرار دارند اسلام را به خاطر گرفتاريهاي اروپا مقصر بدانند، بهتر است به راستي به دنبال وسيله وقت‌گذراني ديگري براي خود باشند؛ بازي خودسهل‌گيري، بسيار خطرناك است و بايد متوقف شود.
منبع: www.ramzybaroud.ne

پي نوشت:
 

1 ـ Ramzy Baroud، ستون‌نويس و عضو سنديکاي بين‌المللي و سردبيرPalestineChronicle.com است. آخرين کتاب او «پدرم يک مبارز آزادي بود: داستان بازگونشده غزه» (پلاتو پرس، لندن) نام دارد.
 

منبع:نشريه سياحت غرب شماره 19



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.