تفسیر آیه 39 سوره نجم

این مطلب اشاره ای به تفسیر آیه 39 سوره نجم دارد ، با این بیان که پاداش هر انسان به اندازه سعی و تلاش و کوشش او خواهد بود.
چهارشنبه، 3 اسفند 1401
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
تفسیر آیه 39 سوره نجم
مقدمه:
پاداشی برای انسان وجود ندارد مگر به اندازه آنچه سعى و تلاس می کند، در  تفسیر آیه 39 سوره نجم اشاره به این معتا دارد که از آنجا که کسى را به گناه دیگرى مؤاخذه نمی کنند، به ثواب دیگرى هم به ثواب نمی رسانند.

بنابراین آنچه در اخبار وارد شده که صدقه و حج و نماز وروزه منفعت به میت مى‌رساند، از جهت آنست که نائب میت، در حکم میت است و این تائید از جانب شرع اسلام است.. لذا در اینجا ثواب برای نائب و ثواب برای میت به صورت جداگانه منظور می گردد.نائب به جهت تلاش و میت به جهت دستور شرع.

از حضرت صادق علیه السّلام مروى است: هر که از مسلمانان براى میتى عمل صالحى کند، خدا ثواب آن را مضاعف گرداند و میّت به آن عمل منتفع مى‌گردد.

و در منهج- مروى است که زنى خدمت حضرت رسالت عرضه داشت: یا رسول اللّه پدر من حج نکرده، فرمود: حج کن به نیابت او «1». و احادیث بسیار وارد شده بر صحت نیابت، و فتاوى حجج اسلامیه بر صحت نیابت باشد از اعمال عبادات.
 
آیه 39 سوره نجم
وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ

ترجمه آیه 39 سوره نجم
و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست،

معنای کلمات آیه 39 سوره نجم
«أَنْ»: حرف مخفف از مثقله است. «مَا سَعی»: واژه (ما) مصدریه است. یعنی جز سعی و تلاش خود انسان، بهره دیگری ندارد. می‌تواند موصوله هم باشد. یعنی جز آنچه برای آن تلاش کرده و انجام داده است، پاداش دیگری ندارد (نگا: آلوسی).
 
شأن نزول آیات 38 تا 41:
دراج ابى السمح گوید که سریه اى از طرف پیامبر مأمور جنگ شده بودند یکى از میان آن‌ها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و درخواست سوارى نمود. پیامبر فرمود: من مرکوبى ندارم که به تو بدهم این مرد با حالت حزن و اندوه برگشت و در سر راه خود مردى را ملاقات نمود که وسائل زیادى از توشه و وسائل جنگ و راه جلو او ریخته شده بود و حمل آن بر او مشکل بود.
 
این مرد به او گفت: اگر یک سوارى به من بدهى در حمل این وسایل با تو کمک خواهم نمود تا به سریه ملحق شوى و به ثواب و حسنات خویش برسى. آن مرد قبول کرد سپس آیات 33 تا 41 نازل شد.[۱]
 
تفسیر آیه 39 سوره نجم از تفسیر نور
 أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌ «38» وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌ «39 نجم»(در کتب آسمانى آمده است) هیچ کس بار دیگرى را به عهده نخواهد گرفت. و این‌که براى انسان جز آنچه تلاش کرده، (بهره دیگرى) نیست.
 
وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى‌ «40» ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى‌ «41 نجم»و این‌که تلاش و سعى او را به زودى به وى بنمایند. سپس جزاى کامل آن را به او بدهند.

نکته ها
آیات 38 تا 54، تعالیمِ کتاب‌هاى ابراهیم و موسى است که مورد قبول اسلام است.
«وِزْرَ» به معناى بار سنگین است و به گناه نیز که در حقیقت بار سنگینى است، گفته مى‌شود. «وزیر» کسى است که بار سنگین اداره مملکت را بر دوش مى‌گیرد.
 
خداوند توسط کارهاى نیک، بدى‌ها را محو مى‌کند و یا با توبه و استغفار مى‌بخشد و یا بدى‌ها را به خوبى تبدیل مى‌کند، امّا بارگناه کسى را به ناحق به دوش دیگرى قرار نمى‌دهد.
 
هنگامى که خلیفه دوم دستور داد زن حامله‌اى را که مرتکب زنا شده بود، سنگسار کنند، حضرت على علیه السلام فرمود: فرزندى که در شکم دارد چه گناهى کرده است و با تکیه به این آیه‌ «أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌» فرمود: صبر کنید تا پس از زایمان حکم اجرا شود. «1»
 
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: گناه والدین زناکار بر عهده فرزندى که از زنا متولد شده نمى‌باشد و سپس آیه‌ أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ ... را تلاوت فرمودند. «2»
 
سؤال: آیه‌ «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌» مى‌گوید: براى انسان بهره‌اى نیست مگر آنچه تلاش کرده باشد، در صورتى که در آیات و روایات دیگر مى‌خوانیم که انسان گاهى از طریق شفاعت، به بهشت وارد مى‌شود.
 
پاسخ: اولّا این آیه در ردّ تفکّر جاهلى است که به یکدیگر مى‌گفتند: اگر فلان مبلغ را به من‌ بدهى، من بار گناه تو را به عهده مى‌گیرم. قرآن کریم فرمود: هیچ کس بار گناه کسى را به عهده نمى‌گیرد و براى هر کس کار و تلاش خودش ثبت مى‌شود. «3»
  
ثانیاً آیه، نظر به عدل الهى دارد نه فضل الهى، یعنى طبق عدل، باید کیفر و پاداش هر کس به مقدار تلاش او باشد، ولى خداوند از فضل خود مى‌تواند لطف کند و پاداش را بیشتر دهد و یا کیفر را کم کند. «وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»* «4»
 
ثالثاً: اگر در روایات مى‌خوانیم که هرکس سنت خوب یا بدى را در جامعه پایه‌گذارى کند، در پاداش و کیفر تمام کسانى که آن راه را رفته‌اند، شریک است، این معنا با آیه‌ «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌» منافاتى ندارد.

زیرا ایجاد کننده خط حق و باطل نیز با واسطه‌ ى دلالت و راهنمایى یا ایجاد مقدّمات و امکانات یا تبلیغات و تشویقات و یا حمایت‌هاى دیگر مادى و معنوى، به طور غیر مستقیم نوعى تلاش کرده است و بهره گرفتن از آن پاداش بى‌جهت نیست، چنانکه اگر شخصى در خط صحیح نبود، مشمول شفاعت نمى‌شد.
 
در روایات مى‌خوانیم که انسان پس از مرگ از کارهاى نیک فرزند صالح خود یا کتاب و موقوفاتى که از او به یادگار مانده، کامیاب مى‌شود. «5» و یا در بهشت، نسل صالح انسان به او ملحق مى‌شود. «6» یا از کار خیرى که سفارش و وصیت کرده، بهره‌مند مى‌شود. «7»
 
در تمام این موارد گرچه انسان مستقیماً سعى و تلاشى نکرده، ولى غیر مستقیم از طریق تربیت فرزند صالح، وقف، وصیت یا کتاب خوبى که به یادگار گذاشته، نقش داشته است. «8»
 
تفسیر آیه 39 سوره نجم از تفسیر نمونه:
شاءن نزول :
غـالب مـفـسـران بـراى آیات فوق شان نزولى نقل کرده اند ولى این شاءن نزولها هماهنگ نـیـسـت آنـچـه بـیـشـتـر در مـیـان آنـهـا مـعـروف اسـت دو شـاءن نزول زیر است :

1 - ایـن آیـات نـاظـر بـه مـاجـراى عـثـمـان اسـت ، او امـوال فـراوانى داشت و از اموال خود انفاق مى کرد، یکى از بستگان او بنام (عبدالله بن سعد) گفت : اگر به این وضع ادامه دهى چیزى براى تو باقى نمى ماند، عثمان گفت : من گناهانى دارم که مى خواهم به این وسیله رضا و عفو الهى را جلب کنم ، عبد الله گفت :
 
 اگـر شـتـر سـواریـت را بـا جـهازش به من دهى من تمام گناهانت را به گردن مى گیرم ! عثمان چنین کرد، و بر این قرارداد گواه گرفت ، و بعد از آن از انفاق خوددارى کرد (آیات فـوق نازل شد و این کار را شدیدا نکوهش کرد، و این حقیقت را روشن ساخت که هیچکس نمى تـوانـد بـار گناه دیگرى را بر دوش گیرد و نتیجه سعى و تلاش هر کس به خود او مى رسد).

2 - آیـه دربـاره (ولید بن مغیره ) است ، او به سوى پیامبر (صلى الله علیه و آله ) آمد و به اسلام نزدیک شد، بعضى از مشرکان او را سرزنش کرده ، گفتند: آئین بزرگان ما را رها کردى ، آنها را گمراه شمردى ، و گمان کردى آنها در آتش دوزخند!

او گـفـت : راسـتـى مـن از عـذاب خدا مى ترسم !، شخص سرزنش کننده گفت : اگر چیزى از امـوالت را بـه من دهى و به سوى شرک بازگردى من عذاب تو را بر گردن مى گیرم ! ولیـد بـن مغیره این کار را کرد، ولى مالى را که بنا بود بپردازد جز قسمت کمى از آن را نپرداخت ! آیه فوق نازل شد و ولید را بر روى گرداندن از ایمان نکوهش کرد.
 
هر کس مسئول اعمال خویش است
در آیـات گـذشـتـه سـخـن از ایـن بـود کـه خـداونـد بـدکـاران را در بـرابـر اعـمـال بدشان کیفر مى دهد و نیکوکاران را پاداش ، چون ممکن است بعضى تصور کنند مى شـود.

کـسـى را بـه گـناه دیگرى کیفر داد، یا گناه دیگرى را بر گردن گرفت آیات در مـقـام نـفـى ایـن تـوهـم بـرآمـده ، و ایـن اصـل مـهـم اسـلامـى را کـه نـتـیـجـه اعمال هر کس فقط به خود او باز مى گردد تشریح مى کند:

نـخـسـت مـى فرماید: (آیا آن کس را که از اسلام (یا از انفاق ) روى گرداند مشاهده کردى )؟! (اءفراءیت الذى تولى ).

(و کـمـى مـال داد و از انـفـاق (یـا از پـرداخـت مـال بیشتر) امساک کرد) (به گمان اینکه دیگرى مى تواند بار گناهان او را بر دوش ‍ گیرد) (و اعطى قلیلا و اکدى ).

(آیـا او عـلم غـیب دارد، و مى بیند که دیگران مى توانند گناهان او را به دوش گیرند)؟! (اء عنده علم الغیب فهو یرى ).

چـه کـسـى از قـیـامـت آمـده و براى آنها خبر آورده است که افراد مى توانند رشوه گیرند و گـناه دیگران را برگردن نهند؟!

یا چه کسى از سوى خدا آمده و به آنها خبر داده است که خـدا بـه ایـن مـعـامـله راضـى اسـت ؟! جـز این است که اوهامى را به هم بافته اند، و براى فرار از زیر بار مسئولیتها خود را در تار و پود این اوهام گرفتار ساخته اند؟!

بـعـد از ایـن اعـتـراض شـدیـد قـرآن بـه بـیـان یـک اصـل کـلى کـه در سـایـر آئین هاى آسمانى نیز بوده است ، پرداخته ، چنین مى گوید:

آیا کسى که با این وعده هاى خیالى دست از انفاق (یا ایمان ) برداشته ، و مى خواهد خود را با پـرداخـتـن مـخـتـصـر مـالى از کـیـفـر الهـى رهـائى بـخـشـد، (از آنـچـه در کـتـب مـوسـى نازل گردیده با خبر نشده است )؟! (اءم لم ینبا بما فى صحف موسى ).
 
(و هـمـچـنـیـن آنـچـه در کـتاب ابراهیم نازل شده ، همان ابراهیم که وظیفه خود را به طور کامل ادا کرد) (و ابراهیم الذى وفى ).

هـمـان پـیـامـبر بزرگى که به تمام عهد و پیمانهاى الهى وفا کرد، حق رسالت او را ادا نـمـود، و بـراى تـبـلیـغ آئیـن او از هیچ مشکل و تهدید و آزارى نهراسید،

همان کسى که در بـوتـه امـتحانات مختلف قرار گرفت ، و حتى فرزندش را به فرمان خدا به قربانگاه برد و کارد بر گلوى او گذارد، و از تمام این امتحانات سربلند و سرفراز بیرون آمد و مـقـام والاى رهبرى خلق را به او عطا فرمود
 
چنانکه در آیه 124 سوره بقره مى خوانیم : و اذ ابـتـلى ابـراهـیم ربه بکلمات فاتمهن قال انى جاعلک للناس اماما: (به خاطر بیاور زمانى را که خداوند ابراهیم را با دستوراتى آزمود، و او از عهده همه این امتحانات برآمد و آنها را تکمیل کرد و خداوند به او فرمود من تو را پیشواى مردم قرار دادم ).

بـعـضـى از مـفـسـران در تـوضـیـح ایـن آیـه گـفـتـه انـد بـذل نـفـسـه للنیران ، و قلبه للرحمن و ولده للقربان و ما له للاخوان : (ابراهیم در راه خـدا تـن را به آتش سپرد و قلبش را به خدا، و فرزندش را به قربانى ، و اموالش را به برادران و یاران ).

(آیـا بـا خـبـر نـشـده اسـت کـه در تـمـام ایـن کـتـب آسـمـانـى ایـن حـکـم نـازل شـده کـه هـیـچـکـس بـار گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد)؟! (الا تزر وازرة وزر اخرى ).

(وزر) در اصـل از (وزر) (بـر وزن خـطـر) گـرفـتـه شـده که به معنى پناهگاههاى کـوهستانى است ، سپس واژه (وزر) به بارهاى سنگین اطلاق گردیده به خاطر شباهتى که با سنگهاى عظیم کوه دارد، و بعد از آن به گناه نیز اطلاق شده چرا که بار سنگینى بر دوش انسان مى نهد.

منظور از (وازره ) انسانى است که تحمل وزر مى کند. سـپـس براى توضیح بیشتر مى افزاید: (آیا خبر ندارد که در این کتب آسمانى آمده است براى انسان بهره اى جز سعى و کوشش ‍ او نیست )؟! (و ان لیس للانسان الا ما سعى ).

سعى در اصل به معنى راه رفتن سریع است که به مرحله دویدن نرسیده ، ولى غالبا به معنى تلاش و کـوشـش بـه کـار مـى رود، چـرا کـه بـه هـنـگـام تلاش و کوشش در کارها انسان حرکات سریعى انجام مى دهد، خواه کار خیر باشد یا شر.

جـالب ایـنـکـه نـمـى فـرمـایـد: بـهـره انـسان کارى است که انجام داده ، بلکه مى فرماید تـلاشـى اسـت کـه از او حاصل شده است ، اشاره به اینکه مهم تلاش و کوشش است هر چند انـسـان احـیانا به مقصد و مقصودش نرسد که اگر نیتش خیر باشد خدا پاداش خیر به او مى دهد، چرا که او خریدار نیتها و اراده هاست ، نه فقط کارهاى انجام شده !

(و آیـا خـبـر نـدارد کـه سعى و کوشش او به زودى دیده مى شود)؟! (و ان سعیه سوف یرى ). 

نـه تـنـهـا نـتـیـجـه هـاى ایـن سـعـى و تـلاش ، چـه در مسیر خیر باشد یا شر، بلکه خود اعمال او، در آن روز در برابرش آشکار مى شود، همانگونه که در جاى دیگر مى فرماید:

یـوم تـجـد کـل نـفـس مـا عـمـلت مـن خـیـر مـحـضـرا: (روزى کـه هـر کـس اعـمـال نـیـکـى را کـه انـجـام داده حـاضـر مـى بـیـنـد) (آل عمران - 30).

و نـیـز دربـاره مـشـاهـده اعـمـال نـیـک و بـد در قـیـامـت در سـوره زلزال آیـه 7 و 8 مـى خـوانـیـم : (فـمـن یـعـمـل مـثـقـال ذرة خـیـرا یـره و مـن یعمل مثقال ذرة شرا یره : (هر کس به قدر سنگینى ذرهاى کار خیر کرده باشد آنرا میبیند، و هر کس به اندازه سنگینى ذرهاى کار بد کرده باشد آنرا خواهد دید)!

(سپس در برابر عملش به او جزاى کافى داده مى شود) (ثم یجزاه الجزاء الاوفى ).

مـنـظـور از (جـزاء اءوفـى ) جـزائى اسـت کـه درسـت بـه انـدازه عـمـل بـاشـد، البـتـه ایـن مـنـافـات بـا تـفـضـل الهـى در مـورد اعـمـال نـیـک بـه ده بـرابـر، یا صدها، و هزاران برابر ندارد.

و اینکه بعضى از مفسران (جزاء اوفى ) را به معنى پاداش بیشتر در مورد حسنات گرفته اند صحیح به نظر نـمـیـرسـد زیـرا این آیه گناهان را نیز شامل مى شود، بلکه گفتگوى اصلى آیه در مورد وزر و گناه است (دقت کنید).
 
سه اصل مهم اسلامى
در آیـات فـوق اشـاره به سه اصل از اصول مسلم اسلامى آمده ، که در کتب آسمانى پیشین نیز به عنوان اصول مسلمى شناخته شده است :
الف - هر کس مسئول گناهان خویش است .
ب - بهره هر کس در آخرت همان سعى و کوشش او است .
ج - خـداونـد بـه هـر کـس در بـرابـر عـمـلش جـزاى کامل مى دهد.

و به این وسیله قرآن خط بطلان بر بسیارى از اوهام و خرافات که عوام مردم دارند، و یا احیانا در بعضى از مذاهب به صورت یک عقیده درآمده است مى کشد.

قـرآن از این طریق نه تنها عقیده مشرکان عرب را در زمان جاهلیت که معتقد بودند یک انسان مـى تـوانـد گـنـاهـان دیـگـرى را بـر عـهـده گیرد نفى مى کند،.

بلکه قلم سرخ بر اعتقاد مـعـروفـى کـه مـیـان مـسیحیان رائج بوده و هست مى کشد که مى گویند: خداوند فرزندش ‍ مـسـیح را به دنیا فرستاد تا بالاى دار رود، و زجر و شکنجه بیند و بار گناه گنهکاران را بر دوش کشد!

همچنین اعمال زشت گروهى از کشیشان را که در قرون وسطى مغفرت نامه و اوراق استحقاق بهشت را مى فروختند، و امروز هم به مساءله گناه بخشى ادامه مى دهند، محکوم مى نماید.

منطق عقل نـیـز هـمـیـن را اقـتـضـا مـى کـنـد کـه (هـر کـسـى مـسـئول اعمال خویش ، و منتفع به اعمال خویش باشد).

این اعتقاد اسلامى سبب مى شود که انسان بجاى پناه بردن به خرافات ، و یا گناه خویش را بـه گـردن ایـن و آن افـکـنـدن ، بـه سـراغ سـعـى و تـلاش و کـوشـش در اعمال خیر برود، و از گناه بپرهیزد، و هر گاه لغزشى براى او رخ داد و خطائى دامان او را گرفت برگردد و توبه کند و جبران نماید.

تـاءثـیـر تـربـیـتـى ایـن عـقـیـده در انـسـانـهـا کـامـلا روشـن و غـیـر قابل انکار است ، همانگونه که اثر مخرب آن عقائد جاهلى نیز بر کسى پوشیده نیست .

درست است که این آیات ناظر به سعى و تلاش براى آخرت و مشاهده پاداش آن در سراى دیـگـر اسـت ، ولى مـلاک و مـعـیار اصلى آن ، دنیا را نیز در بر مى گیرد به این معنى که افـراد با ایمان نباید در انتظار دیگران بنشینند که براى آنها کار کنند، و مشکلات جامعه آنها را حل نمایند.

بلکه خود دامن همت به کمر زده به سعى و تلاش و کوشش برخیزند.از ایـن آیـات یـک اصـل حـقـوقى نیز در مسائل جزائى نیز استفاده مى شود که همیشه کیفرها دامان گنهکاران واقعى را مى گیرد و کسى نمى تواند کیفر دیگرى را به ذمه بگیرد.
 
سؤ استفاده از مفاد آیه
چنانکه گفتیم این آیات به قرینه آیات قبل و بعد، ناظر به تلاشهاى انسان براى امور آخـرت اسـت ، ولى بـا اینحال چون براساس ‍ یک حکم مسلم عقلى است مى توان نتیجه آن را تعمیم داد و تلاشهاى دنیا را نیز مشمول آن دانست ، و همچنین پاداشها و کیفرهاى دنیوى را.

امـا ایـن بـه آن مـعـنـى نیست که بعضى از کسانى که تحت تاءثیر مکتبهاى سوسیالیستى قـرار گرفته اند به آن استناد جسته بگویند مفهوم آیه این است که مالکیت تنها از طریق کار حاصل مى شود و بر قانون ارث و مضاربه و اجاره و مانند آن خط بطلان کشند.

عـجـب ایـنـکـه آنـهـا دم از اسـلام مـى زنـنـد و بـه آیـات قـرآن نـیـز استدلال مى کنند در حالى که مساءله ارث از اصول قطعى اسلام است .

و همچنین زکات و خمس ، در حـالى کـه نـه وارث تـلاش و کـوشـشـى بـراى امـوال مورث خود انجام داده و نه مستحقین خمس و زکات ، و نه در موارد وصایا و نذر و مانند آن ، در حالى که همه این امور در قرآن مجید آمده است .

و بـه تـعـبـیـر دیـگـر ایـن یـک اصـل اسـت ، ولى غـالبـا در بـرابـر هـر اصـل اسـتـثـنـاء وجـود دارد، فـى المـثـل ارث بـردن (فـرزنـد) از (پـدر) یـک اصل است ، اما هر گاه پسر قاتل پدر باشد و یا از اسلام بیرون رود از ارث ممنوع خواهد شد.

هـمـچـنـیـن رسـیـدن نـتـیـجـه تـلاش هـر کـس بـه او، یـک اصـل اسـت امـا مـانـعـى نـدارد کـه طـبـق قـرارداد اجـاره کـه یـکـى از اصـول قـرآنـى است آنرا در برابر چیزى که مورد رضاى طرفین است واگذار کند، یا از طـریـق وصـیـت و نـذر کـه آن نـیـز در قـرآن اسـت بـه دیـگـرى منتقل سازد.
 
- پاسخ به چند سؤ ال
در اینجا سؤ الاتى مطرح است که باید به آن پاسخ داد:
نخست اینکه اگر بهره هر کس در قیامت تنها حاصل سعى او است ، پس (شفاعت ) چه معنى دارد؟
دیـگر اینکه در آیه 21 سوره طور در مورد بهشتیان مى خوانیم : الحقنا بهم ذریتهم : (ما فرزندان آنها را نیز به آنها ملحق مى سازیم ) در حالى که (ذریه ) تلاشى در این راه نکرده اند. از ایـن گـذشـتـه در روایـات اسـلامـى آمـده کـه هـر گـاه کـسـى اعمال خیرى انجام دهد، نتیجه او به فرزندان او مى رسد.

پـاسـخ همه این سؤ الات یک جمله است و آن اینکه : قرآن مى گوید: انسان بیش از سعى و کـوشـش خـود حـق نـدارد.

ولى ایـن مـانـع از آن نـخـواهـد بـود کـه از طـریـق لطـف و تـفـضـل پـروردگـار، نـعـمـتـهـائى به افراد لایق داده شود، (استحقاق ) مطلبى است و (تـفـضـل ) مـطـلبـى دیـگـر، همانگونه که حسنات را ده برابر و گاه صدها یا هزاران برابر پاداش مى دهد.

از ایـن گذشته (شفاعت ) - چنانکه در جاى خود گفته ایم - بى حساب نیست ، آن هم نیاز بـه نـوعـى سـعى و تلاش ، و ایجاد رابطه اى معنوى با شفاعت کننده دارد.

همچنین در مورد الحـاق فـرزنـدان بـهـشـتـیـان به آنها نیز قرآن در همان آیه مى گوید: و اتبعتهم ذریتهم بایمان : (این در صورتى است که فرزندان آنها در ایمان از آنها پیروى کنند).
 
صحف ابراهیم و موسى
(صـحـف ) جـمـع (صـحـیـفـه ) در اصـل بـه معنى هر چیز گسترده اى است ، و لذا به صورت (صحیفة الوجه ) مى گویند، سپس به صفحات کتاب نیز اطلاق شده است . مـنـظـور از (صـحـف موسى ) در آیات فوق همان تورات است و (صحف ابراهیم ) نیز اشاره به کتاب آسمانى او است .

مـرحـوم (طـبـرسـى ) در (مـجـمـع البـیـان ) در تـفسیر سوره اعلى حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) نقل کرده که خلاصهاش چنین است :
(ابوذر سؤ ال مى کند: پیامبران الهى چند نفر بودند؟
مى فرماید: یکصد و بیست و چهار هزار نفر!
باز سؤ ال مى کند: رسولان آنها چند نفر بودند؟
مى فرماید: سیصد و سیزده نفر و بقیه نبى بودند.
 
(رسول کسى است که مامور ابلاغ و انذار است در حالى که مفهوم نبى اعم است ).
بـاز سـؤ ال مى کند: آدم پیامبر بود؟ فرمود آرى ، خداوند با او سخن گفت و او را با دست قدرت خود آفرید.
 
سـؤ ال مـى کـند: خداوند چند کتاب نازل فرموده است ؟ مى فرماید: یکصد و چهار کتاب : ده صحیفه بر آدم ، پنجاه صحیفه به شیث ، سى صحیفه بر ادریس ، ده صحیفه بر ابراهیم (کـه مـجـمـوعـا یـکـصـد صـحـیـفـه مـى شـود) و تـورات و انجیل و زبور و قرآن .

 اصل مسئولیت در برابر اعمال در کتب پیشین
 جـالب تـوجـه ایـن کـه در تـورات کـنـونـى در کـتـاب (حزقیل ) نیز مضمون بعضى از آیات مورد بحث آمده است زیرا چنین مى خوانیم :(جـانـى کـه گـنـاه مـى ورزد خواهد مرد، پسر بار گناه پدر را نخواهد کشید و پدر بار گناه پسر را نخواهد کشید).
 
هـمـیـن مـعـنى در خصوص مورد قتل در سفر تثنیه (تورات ) نیز آمده است : (پدران به عـوض اولاد کـشـته نشوند، و هم اولاد به عوض پدران کشته نشوند، هر کس به سبب گناه خود کشته شود).

البـتـه کـتـب انبیاى پیشین به طور کامل امروز در دست ما نیست و گرنه به موارد بیشترى درباره این اصل دست مى یافتیم .
 
تفسیر آیه 39 سوره نجم از تفسیر المیزان
شرحى درباره مفاد آیه : (و ان لیس للانسان الا ما سعى) و ایـنـکـه عمل انسان چه خوب و چه بد با او خواهد بود.و ان لیس للانسان الا ما سعى.

راغـب مـى گـوید: کلمه (سعى ) به معناى راه رفتن تند و سریع است ، اما نه به حدى کـه دویـدن بـر آن صـدق کـنـد، ولى در مطلق جد و جهد در هر کارى چه خیر و چه شر نیز اسـتـعـمـال مـى شـود.

از آن جـمـله در قرآن آمده : (و سعى فى خرابها) که البته باید اضـافـه کـنـیـم کـه اسـتـعـمـالش در جـد و کـوشـش در هـر کـار استعمال لغوى نیست، بلکه استعاره اى است.
 
و لام در کـلمـه (للانـسـان ) لام مـلک حـقـیقى است، مانند ملکیت انسان نسبت چشم و گوش و سـایـر اعـضـایـش، نـه مـانند ملکیتش نسبت به خانه و فرش که ملکیتى است اعتبارى و به مـعـنـاى جـواز تـصـرف.

و چـون انـسـان مـلکـیـت حـقـیـقـى، مـالک اعـمـال خـویـش اسـت پـس ‍ مـادامـى کـه انـسـان هـسـت آن عـمـل هـم هـسـت، و هـرگـز بـه طـبـع خـود از انـسـان جـدا نـخـواهـد شـد.

بـنابر این بعد از انـتـقال آدمى به سراى دیگر، تمامى اعمالش چه خیر و چه شر چه صالح و چه طالح با او خواهد بود، ایـن مـعـنـاى مـلک حـقـیـقـى اسـت، و امـا آنـچـه کـه انـسـان مـلک خـود مـى پـنـدارد.

مال و فرزندان و زخارف و زینت هاى زندگى دنیا و جاهى که در ظرف اجتماع از آن خود مى داند، و رابطه اى میان آنها و غیر خود نمى بیند، هیچ یک از اینها ملک حقیقى آدمى نیست (چون قـوام هـسـتـیـش به هستى آدمى نیست، فرش مى سوزد صاحبش همچنان هست، صاحبش مى میرد فـرش هـمـچنان هست ).

بلکه ملکى است وهمى و اعتبارى (که زندگى در اجتماع ناگزیرش کـرده چـنـیـن رابطه هایى را قائل شود) و این ملک تا دم مرگ با آدمى هست، همین که خواست به دار الخلود و عالم آخرت منتقل شود به دست دیگرى مى سپارد.
 
پس معناى آیه چنین شد که : هیچ انسانى هیچ چیزى را به ملکیت واقعى مالک نیست، تا اثر آن ملکیت که یا خیر است یا شر یا نفع است یا ضرر عایدش شود، مگر آن عملى را که کرده و جـد و جـهـدى کـه نـمـوده، تـنـهـا آن را دار است، و اما آنچه دیگران کرده اند اثر خیر یا شرش عاید انسان نمى شود.
 
ایـن که در بالا گفتیم : (و هرگز به طبع خود از انسان جدا نمى شود) براى این بود کـه مسأله شـفـاعـت را اسـتـثـنـاء کـرده بـاشـیـم، هـر چـنـد کـه شـفـاعـت هـم بـاز اثـر اعـمـال خـود آدمـى اسـت.

چـون شـفـاعـت از آن گـنـهـکـاران ایـن امـت اسـت کـه بـا سـعـى جـمـیـل خـود در حـظـیـره ایـمـان بـه خـدا و آیـاتـش وارد شـده انـد .

و اگـر مـومـن نـمـى شدند مـشـمـول شـفـاعـت نمى گشتند. و همچنین بهره مندى انسان بعد از مردنش از استغفار مؤمنین و اعـمـال صـالح و خـیـراتـى کـه بـرایـش مـى فـرسـتـنـد آن نـیـز مـربـوط بـه سـعـى جمیل خود آدمى است.

که در زندگى داخل در زمره مؤمنین شد، و سیاهى لشکر آنان گردید، و ایـمـانـشـان را تأیید کـرد، و اثـرش ایـن شـد کـه هـر چـه عمل خیر کردند، او نیز به قدر دخالتش ‍ سهیم گردید.
 
و هـمـچـنـیـن کـسـانى که در زندگى سنت حسنه اى باب مى کنند و مى روند. و مادامى که در روى زمین اشخاص به آن سنت عمل مى کنند او نیز شریک است، که فرمودند:

(من سن سنه حـسـنـه فـله ثـوابـهـا و ثـواب مـن عـمـل بـهـاو مـن سـن سـنـة سـیـئه کـان له وزرهـا وزر مـن عمل بها الى یوم القیامه ).
 
بـراى ایـن کـه بـر حـسـب فـرض شخص باب کننده از همین جهت که سنتى را باب کرده در عمل دیگران سهیم است، (چـون اگر او آن عمل را باب نمى کرد، دیگران هم آن را انجام نمى دادند، و یا کمتر انجام مـى دادنـد)،
 
 هـمچنان که در تفسیر آیه (و نکتب ما قدموا و اثارهم ) نیز گذشت، و همچنین در تـفـسـیـر آیه (و لیخش الذین لوترکوا من خلفهم ذریة ضعافا خافوا علیهم ) و در تفسیر آیه (لیمیز الله الخبیث من الطیب ) گفتار نافعى در این مقام گذشت.
 
و ان سعیه سوف یرى
منظور از (سعى )، آن عملى است که در انجامش جد و جهدى کرده، و منظور از (رؤ یت ) مـشـاهـده اسـت، و ظـرف ایـن مـشـاهـده روز قـیـامـت اسـت،.

بـه دلیـل ایـن که دنبالش مسأله جزا را ذکر فرموده، پس آیه شریفه از نظر معنا قریب به آیـه (یـوم تـجـد کـل نـفس ما عملت من خیر محضرا) و آیه شریفه (یومئذ یصدر الناس اشـتـاتـا لیـروا اعـمـالهـم فـمـن یـعـمـل مـثـقـال ذرة خـیـرا یـره و مـن یعمل مثقال ذرة شرا یره ) مى باشد.
 
و اگـر جـمله (سوف یرى ) را به صیغه مجهول آورده، خالى از این اشاره نیست که در قـیـامـت کـسـانـى هـسـتـنـد کـه اعـمـالى بـه ایـشـان ارائه مـى شـود کـه خـودشـان آن عمل را انجام نداده اند.
 
ثم یجزیه الجزاء الاوفى
کـلمـه (وفـاء) بـه مـعـنـاى تمام است، چون هر چیزى که تمام باشد وافى به تمامى صـفـات مـطـلوبـش هـسـت، و (جـزاء اوفـى ) به معناى جزاى اتم است، و ضمیر در جمله (یـجـزیـه ) بـه سـعى که همان عمل باشد بر مى گردد، و معنایش این که سپس انسان عملش - یعنى به عملش - جزا داده مى شود جزایى اتم.
 
 
نتیجه:
پیام ها و نکته ها و برداشت های استاد قرائتی
1- کیفر و پاداش الهى عادلانه است. «أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌»
2- به اتکاى دیگران، خود را گرفتار خلاف نکنید که آنان بار شما را به دوش نخواهند کشید. «أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌»
3- در عزل و نصب‌ها، انحرافات بستگان و نزدیکان را به پاى مردم نگذارید. «أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌»
4- هستى، میدان تلاش و کار و نتیجه‌گیرى است. «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌»
5- ما مکلّف به انجام وظیفه‌ایم، نه حصول نتیجه. سعى و تلاش وظیفه ماست. «إِلَّا ما سَعى‌»
6- ایمان به بقاى عمل و نظام عادلانه کیفر و پاداش، انسان را در برابر رفتار خود، هم دلگرم و تشویق و هم محتاط و مسئول مى‌کند. «وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى‌»

7- هیچ عملى در هستى محو نمى‌شود. «سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى‌»
8- نیکوکاران در دریافت پاداش کار خود، عجله نکنند. «سَوْفَ یُرى‌»
9- دنیا، ظرفیّت جزاى کامل را ندارد و باید قیامتى باشد تا حق مطلب ادا شود. «ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى‌»
10- اقدام انسان، با پاداش‌هاى بهترى پاسخ داده مى‌شود. وَفَّى‌ ... الْأَوْفى‌
11- گرچه در دنیا نیز مجازات‌هایى هست، امّا مجازات کامل در قیامت است. «الْجَزاءَ الْأَوْفى‌»
12- قیامت داراى مراحل و مواقف متعدّدى است. (از کلمه‌ «سَوْفَ» و «ثُمَّ» استفاده مى‌شود که مرحله شهود عمل با مرحله جزاى عمل متفاوت است.)

13 - تلاش و سعى انسان، تنها ضامن دسترسى او به پاداش الهى (و أن لیس للإنسن إلاّ ما سعى)
14 - سعادتمندى و کمال انسان، در گرو جدیت، تلاش و پیگیرى (و أن لیس للإنسن إلاّ ما سعى)
15 - قانونمند بودن نظام پاداش و مجازات الهى (ألاّتزر وازرة وزر أُخرى . و أن لیس للإنسن إلاّ ما سعى)
16 - انسان، مالک عمل و دستاورد تلاش خویش * (و أن لیس للإنسن إلاّ ما سعى) لام در «للإنسان» براى ملکیت است و «سعى» تمامى فعالیت هاى آدمى را شامل مى شود.
 
پی نوشت:
1. بحار، ج 76، ص 49.
2. تفاسیر راهنما و درّالمنثور.
3.تفسیر نورجلد 9 - صفحه 334
4. نساء، 173.
5. خصال، ص 151.
6. طور، 21.
7. کافى، ج 4، ص 315.
8.جلد 9 - صفحه 335
 
منابع:
 تفسیر المیزان(https://quran.anhar.ir/tafsirfull-8043.htm)
تفسیر نمونه(http://www.makarem.ir/quran)
تفسیر نور(https://wiki.ahlolbait.com/)


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
حمله هوایی ارتش اسرائیل به یک خودرو در غزه
play_arrow
حمله هوایی ارتش اسرائیل به یک خودرو در غزه
رهبر انقلاب: روزی بخواهیم اقدام بکنیم احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم
play_arrow
رهبر انقلاب: روزی بخواهیم اقدام بکنیم احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم
رهبر انقلاب: فردای منطقه به لطف الهی از امروز بهتر خواهد بود
play_arrow
رهبر انقلاب: فردای منطقه به لطف الهی از امروز بهتر خواهد بود
نقشه شوم آمریکا برای جهان به روایت رهبر انقلاب
play_arrow
نقشه شوم آمریکا برای جهان به روایت رهبر انقلاب
پزشکیان: حضور زنان در آینده کشور مؤثر تر از من است که اینجا ایستاده‌ام
play_arrow
پزشکیان: حضور زنان در آینده کشور مؤثر تر از من است که اینجا ایستاده‌ام
اهدای جوایز به زنان موفق در مراسم آیین تجلیل از مقام زن
play_arrow
اهدای جوایز به زنان موفق در مراسم آیین تجلیل از مقام زن
رهبر انقلاب: مداحی یک رسانه تمام عیار است
play_arrow
رهبر انقلاب: مداحی یک رسانه تمام عیار است
رهبر انقلاب: مهم‌ترین کار حضرت زهرا(س) تبیین بود
play_arrow
رهبر انقلاب: مهم‌ترین کار حضرت زهرا(س) تبیین بود
سرود جمعی با اجرای نوشه‌ور در حسینیه امام خمینی(ره)
play_arrow
سرود جمعی با اجرای نوشه‌ور در حسینیه امام خمینی(ره)
مدیحه سرایی احمد واعظی در محضر رهبر انقلاب
play_arrow
مدیحه سرایی احمد واعظی در محضر رهبر انقلاب
مداحی اتابک عبداللهی به زبان آذری در حسینیه امام خمینی
play_arrow
مداحی اتابک عبداللهی به زبان آذری در حسینیه امام خمینی
مداحی مهدی ترکاشوند به زبان لری در محضر رهبر انقلاب
play_arrow
مداحی مهدی ترکاشوند به زبان لری در محضر رهبر انقلاب
خطر تخریب یکی از بزرگترین مساجد دوران قاجار
play_arrow
خطر تخریب یکی از بزرگترین مساجد دوران قاجار
رستوران‌های که به سیب‌زمینی می‌گویند "فرنچ فرایز"
play_arrow
رستوران‌های که به سیب‌زمینی می‌گویند "فرنچ فرایز"
ربات انسان‌نمای پیشرفته چینی معرفی شد
play_arrow
ربات انسان‌نمای پیشرفته چینی معرفی شد