تاثیر حیا در روان فرزندان
«حیا»، واکنش درونی نسبت به زشتیها یا حالت روانی خاصی است که باعث متانت و وقار در گفتار و رفتار میشود. هرچه حیا یا وقار بیشتر باشد، شخصیت آدمی وزینتر و رفتار او سنجیدهتر شده از آنچه با آزادگی وی بیگانه است، پرهیز بیشتری میکند.افزون بر حیا، عفاف و تقوا نیز دارای پرهیز و از جنس نورند و به انسان بینش روشنی میبخشند تا به دور از اجبار و به طور ارادی و خودکار از خطا و گناه بپرهیزند، با این تفاوت که حیا، ملکه یا صفت ثابت و راسخی است که مانع ارتکاب گناه شرعی، عقلی و عرفی میشود به گونهای که صاحبان حیا، شرم از خوردن و نوشیدن در کوچه و خیابان کرده و یا از پوشیدن لباسهای مغایر با متانت و وقار در جامعه به شدت پرهیز میکنند،
گرچه در ظاهر این قبیل کارها حرام شرعی نیست، اما حرام عرفی یا عقلی محسوب میشود، اما عفاف حالتی است که حلول میکند و ثابت و ماندگار نیست تا باشد و بماند بلکه نیاز به حفاظت و حراست دارد، اکتسابی است و ضعف و شدت مییابد.
معانی حیا
در کنار این دو تقوا یا پرهیز از خطا و عصیان، تنها مانع گناهان شرعی است نه عقلی و عرفی. پس حیا در سخن عرب زبانان یا شرم و آزرم در کلاس فارسی زبانان، وسعت بسیاری دارد و سه گناه عقلی، شرعی و عرفی را دفع میکند و علاوه بر آن بیتوجه به نکوهش اطرافیان، به خاطر زشتی گناه که رهاورد نورانیت حیاست، از خطاها و اشتباهات پرهیز میشود و نوعی آزادی و آزادگی از قید و بندهای گناه با آن احساس شده و آسودگی خاطر و آرامش باطن به همراه میآورد.از سوی دیگر خجالت و حیا هر دو باعث گرفتگی روح یا تغییر در چهره میشود اما شخص باحیا،پیش از انجام خطا و گناه درهم فرو میرود ولی فرد خجالت زده پس از ارتکاب زشتی،تغییر حالت مییابد.
در یک نگاه حقیقت حجاب و عفاف یا پوشش ظاهر و زینت باطن،«حیا» است، زیرا بسان نرم افزاری نورانی، روشنی بخش دل و دیده شده، انگیزه بخش جوارح و جوانح میشود تا هریک از ما علاوه بر تکلیف (که به ظاهر با نوعی مشقت و زحمت همراهست)، حجاب را نوعی «تشریف» یعنی شرافت و بزرگی بیابیم و با عمق وجود، خود را به آن بیاراییم.
از این رو حیا در اولین سطح هرم عفاف قرار دارد، موجب نظام بخشی خصال خوب و خدایی میشود و شکافهای ایمان افراد را پر میکند. گویی مانند ریسمانی است که مرواریدهای ایمان، عفاف، تقوا و حجاب را نظم میدهد و صاحب خود را از نافرمانی های ظاهری و باطنی دور میسازد و با نبود آن نظام ایمان را دچار بحران میکند.(1)
بیدلیل نیست که در آموزههای دینی چنین میخوانیم:
«اِنَّ الله یحب الحیی المتعفّف»(2)؛ خداوند افراد با حیای عفیف را دوست دارد.«اصلُ المروه الحیاء و ثمرته العفه»(3)؛ بنیان مروت و مردانگی حیاست و ثمرهی آن عفاف.
«علی قدر الحیاء تکون العفه»(4)؛ به میزان حیا، پارسایی و پاکدامنی وجود دارد.
«من قلّ حیاؤه قل ورعه»(5)؛ آن کس که شرم و حیاءش کم باشد، اجتنابش از گناه کم خواهد بود.
«اذا لم تستح فافعل ما شئت»(6)؛هرگاه شرم و حیا را از دست دادی، هرچه میخواهی انجام بده.
آری، بهترین نوع حیا آن است که انسان از خود شرم کند و کوچکترین خلافی مرتکب نشود(7) و آخرین حد حیاء نیز آن است که هر فرد با تمام وجود بداند که خداوند از حال او اطلاع کامل دارد و همواره تحت نظارت و مراقبت کسی است که لحظهای از پیدا و پنهان او غافل نمیماند، که اگر چنین اعتقادی باشد و آدمی گناه کند، حیا ندارد و اگر نباشد، فردی کافر است!(8)
چه زیباست سخن صادق آل محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که به صحابی خود مفضل فرمود:
«دقت کن! در صفتی که خداوند آن را تنها به انسان ها اختصاص داد و حیوانات از آن بیبهرهاند، و آن خُلق و خوی ارزشمند و بزرگ، ارزنده و عظیم «حیا» است.»(9)آن امام والا مقام حیا را شاخسار ایمان و ایمان را از بهشت بیان نموده،سپس حیا و ایمان را در یک رشته و همدوش همدیگر و حیا را معادل دین دانسته فرمود:
«کسی که حیا ندارد، دین ندارد.»(10)
با این بینش و برداشت نسبت به حیا و دستآوردهای آن به خوبی درمی یابیم صاحبان حیا یا کسانی که خدای خویش را در هر حال ناظر و شاهد افکار و اعمال خود میدانند، صاحبان حقیقی عفاف و حجابند، زیرا قدر و قیمت خویش را دریافتهاند و ارتباطی مستحکم بین خود و خدای خود ایجاد کردهاند، از این رو با تمام وجود گوش به فرمان و پایبند به اوامر و نواهی اویند و بیشترین تلاش را در کسب رضایت پروردگار انجام میدهند.
پینوشتها:
1. مجازات النبویه؛ سید رضی، تحقیق طه محمدالزینی، ص 105
2. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، الامالی شیخ طوسی، ص 39
3. امام علی (علیه السلام)، غررالحکم، ح 1681
4. عیون الحکم، ص 134
5. الحدیث، ج 1، ص 72
6. همان، ص 73
7. امام علی (علیه السلام)، الحدیث، ج 1، ص 76
8. ارشاد القلوب، ترجمه سنگی، ج 1، ص 288
9. الحدیث، ج 1، ص 72
10. الکافی، ج 3، ص 165
منبع: چگونه فرزندان ما باحجاب می شوند؟، حجت الاسلام دکتر احمد لقمانی، ناشر: بهشت بینش، چاپ یکم، 1389.