طرح مسأله و ضروت بحث
«اربعین» عددی آسمانی است که رمز و رازهای فراوانی در آن نهفته است. انبیا و اولیای الهی همواره سنّت اربعین را گرامی داشته و آثار بسیاری با مفهوم اربعین از خود به جا گذاشته اند.با اینکه واژه «اربعین» از اعداد و کمیّات است، در عرفان اسلامی، این واژه در ارتباط با کیفیات مطرح می شود و روایاتی که درباره اربعین و اربعینیات وارد شده، بیشتر به سیر باطنی و تعالی روحی توجه دارد.
در این مقاله به جایگاه اربعین در قرآن و روایات پرداخته شده و شرح علامت های شیعه در روایت امام حسن عسکری علیه السلام که یکی از این علامت ها به طور خاص زیارت اربعین امام حسین علیه السلام ذکر شده می پردازیم. در ضمن به مخالفت های علمای اهل سنت و اقدامات بنی امیه برای از بین بردن این شعائر و بدعت هایی که گذاشتند اشاره می نماییم.
اربعین در قرآن
کلمة اربعین، چهار مرتبه در قرآن آمده است:
1. سوره بقره، آیه ۵۱ ؛ «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ؛و آنگاه که با موسى چهل شب قرار گذاشتیم آنگاه در غیاب وى شما گوساله را [به پرستش] گرفتید در حالى که ستمکار بودید.» که در این آیه احترام خاصی برای عدد ۴۰ قائل شده است.
2. سوره مائده، آیه ۲۶ ؛ «قالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ؛
[خدا به موسى] فرمود [ورود به] آن [سرزمین] ۴۰ سال بر ایشان حرام شد [که] در بیابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور.»
٣. سوره اعراف، آیه ۱۴۲ ؛ «وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ؛
و با موسى ۳۰ شب وعده گذاشتیم و آن را با ۱۰ شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسى [هنگام رفتن به کوه طور] به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش و [کار آنان را] اصلاح کن و راه فسادگران را پیروى مکن.»
4. سوره احقاف، آیه ۱۵ ؛ «صَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ؛
و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و با برداشتن و از شیرگرفتن او ۳۰ ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به ۴۰ سال برسد مىگوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس گویم و کار شایستهاى انجام دهم که آن را خوش دارى و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذیرانم.»
اربعین در احادیث
در اربعین و عدد چهل، اسراری نهفته است و این عدد، در فرهنگ ادیان جایگاه خاصی دارد. عدد چهل در دریافت وحی الهی نسبت به انبیاء و الهامات نسبت به اولیاء نفش دارد.غالب انبیای الهی، از جمله حضرت محمد صلّی الله علیه و آله در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند.
ملاقات خصوصی حضرت موسی علیه السلام وذات اقدس الهی چهل شب بود.(1)
چهل روز وحی از پیامیر صلّی الله علیه و آله قطع شد.(2)
قوم حضرت موسی علیه السلام در بیابان چهل سال سرگردان بودند.(3)
در زمان حضرت نوح علیه السلام چهل روز باران بارید.
حفظ چهل حدیث، موجب می شود انسان در قیامت در شمار فقها مبعوث شود.(4)تا چهل سالگی زمینه کمال روحی و معنوی است، بعد از آن کار دشوارتر و حساب دقیق تر می شود.(5)
چهل بار خواندن سوره حمد بر آب و پاشیدن آن بر بیمار تب دار، موجب شفاست.
همین که چهل مؤمن بر جنازه مومنی شهادت به خوبی او دهند خداوند او را می آمرزد.(6)
در نماز شب سفارش شده است که چهل مومن را دعا کنید.
همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید.(7)کسی که شراب بخورد یا لقمه حرام بخورد تا چهل روز، نماز و دعای او مستجاب نمی شود.(8)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله چهل روز از حضرت خدیجه علیها السلام جداشد تا غذای آسمانی نازل شود و مقدمه تولد حضرت زهرا علیها السلام گردد.
اگر چهل نفر در حق فردی دعا کنند، دعایشان در حق او مستجاب می شود.(9)اگر برای چهل مومن دعا کند، دعا در حق مومنان و خودش مستجاب می شود.(10)
اگر کسی چهل روز اعمالش را خالص گرداند (فقط برای خدا) چشمه های حکمت از قلب به زبان او جاری می شود.(11)
اگر کسی چهل بار به حج خانه خدا برود به او مقام شفاعت می دهد.(12)
این آیات و روایات نشان می دهد که عدد چهل از برجستگی خاصی برخوردار است.
در روایات اسلامی نیز چنین آمده است:
- زمینی که روی آن انبیاء و اولیای الهی و بندگان مؤمن خدا را عبادت کرده اند، چهل روز در مرگ آنان می گرید.- حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به زراره فرمودند:
«ای زراره، آسمان تا چهل روز بر حسین بن علی علیهما السلام خون بارید و زمین تا چهل روز تار و تاریک بود و خورشید تا چهل روز گرفته و نورش سرخ بود و کوه ها تکه تکه شده و پراکنده گشتند و دریاها روان گردیده و فرشتگان تا چهل روز بر آن حضرت گریستند و هیچ زنی از ما اهل بیت خضاب نکرد و روغن به خود نماید و سرمه نکشید و موهایش را شانه نزد تا وقتی که سر عبیدالله بن زیاد را به نزد ما فرستادند و پیوسته از شهادت آن حضرت، چشمان اشک آلود بود... .»(13)از این حدیث شریف که در صحیح ترین کتب حدیث شیعه (کامل الزیارات) نقل شده، استفاده می شود، که گریه آسمان و زمین و ملائکه و آفتاب بر سیدالشهداء علیه السلام تا چهل روز، طریقه و عادتی را که در میان مردم یک حال استمراری پیدا کرده و بر سید مظلومان اربعین نگاه می دارند.
نکته:
اشک یا خون را در این گونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنان که نباید آن را انکار کرد.
توضیح آنکه در سیارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ می دهد که با چشم عادی هرگز دیده نمی شود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها می نشینند.
همان گونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خون گریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومی نیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصد خانه نیز دیده نمی شود.
اساسا امر ملکوتی را هرگز نمی توان با ابزار ملکی و دنیوی ادراک کرد. مثلا با دقیق ترین و پیشرفته ترین فن رصد سپهر نمی توان مشهودات رویای صادق انسان خوابیده را رصد نمود.
اگر یوسف عصر در عالم رویاه مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب بر وی سجده کردند، هرگز چنین صحنه ای را نمی شود با هیج رصدخانه ای تصدیق یا تکذیب نمود.
غرض آنکه معنای اشکریزی یا خونباری ملکوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار می گیرد و هیچ گاه استبعاد به جای استحاله نمی نشیند. کسی که صاحب بصر نیست تا ببیند، لااقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحببصران داشته باشد.
برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژه خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینی اند. آنان این گونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خون گریه می کنند،
از امام زمان علیه السلام نیز نقل شده است که به امام حسین علیه السلام عرض می کنند:
«اگر اشک چشمم تمام شود، برایت خون می گریم؛ ولَاَبکِیَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَمَاً».(14)گفتنی است: گرامیداشت یاد متوفی پس از مرگ او در همه ملل و ادیان رسمیت دارد و بعضی با گذشت یک ماه و بسیاری نیز پس از چهل روز از متوفای خود تجلیل می کنند. در میان مسلمانان، به ویژه شیعیان و پس از شهادت امامان معصوم علیهم السلام در نخستین اربعین آنان مراسم گرامیداشت انجام می شده است؛ ولی شهادت حضرت امام حسین علیه السلام این ویژگی را دارد که روز اربعین حسینی هرساله تا قیامت ادامه خواهد داشت.(15)
علامت های شیعه در روایت امام حسن عسکری علیه السلام
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
«عَلاَمَاتُ اَلْمُؤْمِنِ خَمْسٌ :صَلاَةُ الخمسین [إِحْدَى وَ خَمْسِینَ] وَ زِیَارَةُ اَلْأَرْبَعِینَ وَ اَلتَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ اَلْجَبِینِ وَ اَلْجَهْرُ بِبِسْمِ اَللهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ؛نشانه های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه نماز پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم».(16)
توضیح روایت:
1. مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافه ۳۴ رکعت نمازهای نافله است که جبران کننده نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامه نماز شب در سحر که بسیار مفید است، نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا صلّی الله علیه و آله است. شاید سر ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان را به معراج می برد.نکته:
اهل سنت گرچه در عدد رکعات نمازهای فرائض پنج گانه با شیعه اتفاق دارند ولی در میان سنّی ها در عدد نوافل اختلاف است به نحوی که هیچ کدام از اقوال آنها پنجاه و یک رکعت نمی شود.
2. مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مومن نیست بلکه زیارت اربعین امام حسین علیه السلام است به سه دلیل:
اولا: زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمه الاربعین نشان می دهد که مقصود امام عسکری علیه السلام اربعین معروف و معهود نزد مردم است و برای مردم، زیارت امام حسین علیه السلام در روز اربعین شناخته شده بوده است؛ خلاف کلمه «اربعین» در بسیاری از روایات که بدون «الف و لام» آمده است؛
مانند این روایت امام صادق علیه السلام:
«مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِیثِنَا أَرْبَعِینَ حَدِیثاً بَعَثَهُ اَللَّهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ عَالِماً فَقِیهاً؛کسی که چهل حدیث از احادیث ما را حفظ کند خدا او را روز قیامت عالم و فقیه مبعوث کند».(17)
ثانیا:
زیارت چهل مؤمن از علائم اسلام نزد عموم شیعه و سنّی است و از کارهای اختصاص اهل ایمان نیست تا از دیگران با آن امتیاز یافته باشند و امام علیه السلام از علائم مؤمن شمارد. اما زیارت سیدالشهداء علیه السلام در روز اربعین از اموری است که ایمان خالص بر اهل بیت علیهم السلام مومن را بر آن وادار کرده است و جای شک نیست آنهایی که در روز اربعین سیدالشهداء علیه السلام در سرزمین مقدس کربلا در کنار قبر آن حضرت برای زیارت اجتماع می نمایند شیعیان خاص ایشان بوده و علاقمند بر آن بزرگوارند.
ثالثا:
علمای اعلام شیعه امامیه رضوان الله علیهم از حدیث شریف حضرت امام عسکری علیه السلام خصوصا زیارت اربعین سیدالشهداء علیه السلام را فهمیده اند.
3. از دیگر علائم، انگشتر را به دست راست کردن است و عموم افراد شیعه امامیه بر این کار مواظبت دارند و ملتزم هستند و این آداب را از ائمه معصومین علیهم السلام ما گرفته اند.
جماعتی از اهل سنت در این عمل استحبابی یعنی انگشتر را به دست راست کردن با شیعه مخالفت ورزیده اند چنانچه در موارد بسیاری با این که خودشان اقرار دارند که سنت رسول الله صلّی الله علیه و آله و طریقة اسلامی آن است که شیعه به آنها عمل کرده اند باز برای ضدیت و مخالفت با شیعه در آن موارد بر عکس سنت رسول الله صلّی الله علیه و آله عمل کرده و می کنند.ابن حجر گفته:
مالک بن انس (یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت) مکروه داشته که به دست راست انگشترکنند بلکه باید به دست چپ باشد. و باجی از علمای مالکی ها مبالغه ورزیده در ترجیح دادن به قول مالک: که انگشتر باید به دست چپ شود.(18)
زمخشری در کتاب ربیع الابرار گوید:
اول کسی که انگشتر به دست چپ کردن را شعار قرار دارد و برخلاف سنّت رفتار نمود، معاویه بود.(19)از آنچه نقل شد معلوم می شود که انگشتر را به دست چپ کردن از آثار تبلیغات شوم و از افکار مذموم دوره بنی امیه است که سعی در وارونه کردن سنن اسلامی و دستورهای نبوی داشتند تا آنچه از خاندان هاشمی بر جای مانده به تمامی تغییر دهند و آشکارا برخلاف سنت رسول الله صلّی الله علیه و آله قدم بردارند و اسلام را به اسلام اموی تبدیل نمایند.
نتیجه:
تمامی این حرف ها و مطالب از حکم به کراهت و یا استحباب و یا سنّت و بدعت که به رشته تحریر درآورده اند و با اقرار خودشان سنّت را تبدیل به بدعت کرده و بدعت را به جهت مخالفت با شیعه رواج داده و بر طبق آن عمل کردهاند؛ همه این برنامه ها حاصل افکار امثال غزالی و ماوردی و قهستانی بوده و به قدر پشپزی در نظر ما ارزش ندارد و به اقرار خودشان از سنت رسول الله صلّی الله علیه و آله نیست و بدعت هایی است که از خودشان تراشیده اند.
به عنوان مثال غزالی می گوید:
بر واعظ و غیر واعظ حرام است که مقتل الحسین را روایت و حکایت کنند.قهستانی گفته:
اگر کسی اراده کند که مقتل امام حسین را بخواند و تاریخ شهادت آن حضرت را ذکر کند، سزاوار است که اول مقتل صحابه را بخواند تا به رافضی ها شباهت پیدا نکند.منظورش آن است که ذاکر مقتل حسین علیه السلام اول باید مثلا مقتل عثمان بن عفان را بخواند؛ در صورتی که عموم صحابه اجماع بر کفر (حتی عایشه فتوا به قتل او صادر کرد: اقتلوا النعثل قتل الله نعثلا(20)؛ بکشید این پیر خرقت را، خدا او را بکشد) عثمان کردند و او را واجب القتل دانستند
و پس از آن که او را کشتند، جنازه وی را به مزبله انداختند و سه روز در آنجا ماند و شبانه چند نفر از جمله مروان جنازه او را حمل کردند که دفن نمایند قومی از بنی مازن فریاد زدند که هرگاه او را در مقبره دفن کرده باشید فردا به مردم خبر خواهیم داد و لذا جنازه را از آنجا برداشتند و به (حُشِّ کوکب: مکانی خارج از بقیع) بردند که یهودی ها اموات خودشان را در آنجا دفن می کردند و دفن کردند... .(21)
ابن ابی الحدید از طبری نقل می کند که گفته شده عثمان، غسل داده نشد و در همان لباسی که به قتل رسید او را کفن کردند!(22)
نتیجه: پس مسلمان ها مقتل عثمان را بخوانند و بر او گریه کنند که مقدمات وارونه کردن اسلام و برگشت به عصر جاهلی را بنی امیه به دست عثمان فراهم کردند و مجلس سقیفه هم خالی از دسیسه و نیرنگ آنها نبود که خلافت بلافصل حضرت علی علیه السلام را غصب نمایند... .
۴. از دیگر علائم مومن «تعفیر الجبین» است. تعفیر در لغت چیزی را بر خاک گذاشتن است زیرا (عفر) در لغت به معنی (تراب: خاک) است و اگر مراد از جبین در این حدیث (جبهه: پیشانی) باشد یعنی پیشانی را بر خاک گذاشتن است.
نکته:
اهل سنت لازم می دانند که پیشانی را بر خاک بگذارند. چنانچه ابوحنیفه و مالک و احمد بن حنبل گفته اند: که جایز است در سجده پیشانی را بر دور عمامه و بر دامن لباس گذاشتن(23) و حنفی ها جایز می دانند پیشانی را بر کف دست گذاشتن با کراهت(24) و جایز می دانند بر گندم و جو سجده کردن و پیشانی گذاشتن بر کمر کسی که در جلو نمازگزار نماز می خواند مثل همان نمازی که او می خواند.(25)
نکته 1:
ظاهرا از زمان غیبت صغرای امام زمان حضرت ولی عصر ارواحنا فداه معمول شده که از تربت، لوح (مهر) درست کنند که تا حال مرسوم است؛ چون استفاده از خاک و حمل آن قدری مشکل شده از این رو مقداری از خاک کربلا را گل کرده و از آن این لوح ها (مهرها) درست کردند که نگهداری و حمل آن آسان باشد.
شیخ جلیل محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری رحمه الله از حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف (در زمان غیبت صغری) لوح (مهر) درست کردن از خاک قبر را سؤال کرده و امام علیه السلام نیز فرموده اند که اشکالی نداشته و جایز است و فضیلت دارد.(26)
نکته ۲:
و مراد از «طین قبر» در سؤال حمیری رحمه الله عبارت از خاک قبر مبارک سیدالشهداء علیه السلام است چنانچه قبل از این سؤال از تسبیحی که از تربت سیدالشهداء علیه السلام درست می کنند سؤال کرده که آیا در آن قضیلت هست؟
در جواب فرموده: شخص با آن تسبیح می گوید و چیزی از تسبیح نیست که افضل از آن باشد و از فضل تسبیح تربت، آن است که شخص تسبیح گفتن را فراموش می کند و تسبیح تربت را در دست می گرداند و برای او ثواب تسبیح گفتن نوشته می شود.
۵. از دیگر علائم مومن که حدیث شریف پر آن تصریح کرده است؛ خواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» با صدای بلند است.
شیعه امامیه بر حسب روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام قائل هستند که در نمازهای واجبی که قرائت (سوره های حمد و توحید) در آنها بلند گفته می شود و از نمازهای جهریه محسوب می شوند، واجب است «بسم الله» جهرا و بلند گفته شود و در نمازهای اخفاتی (آهسته خواندن) جهر به «بسم الله» مستحب استو در این عمل خودشان، تبعیت از رسول الله صلّی الله علیه و آله و امام امیر المؤمنین حضرت علی علیه السلام کرده اند و از ضروریات مذهب است و در این مقام برای ما کفایت می کند آنچه را که فخرالدین رازی در کتاب تفسیر کبیر - مفاتیح الغیب- گفته و فرمایش او را در اینجا بیاوریم:
«روى البهیقی فی السنن الکبیر عن أبی هریرة قال: کان رسول الله صلّى الله علیه و آله یجهر فی الصلاة ببسم الله الرحمن الرحیم، ثم إن البیهقی روى الجهر عن عمر بن الخطاب وابن عباس وابن الزبیر وأما أن علی بن ابی طالب علیه السلام کان یجهر بالتسمیة، فقد ثبت بالتواتر، ومن اقتدى فی دینه بعلیّ ابن أبی طالب علیه السلام فقد اهتدى، والدلیل قوله علیه السلام: اللهم أدر الحق مع علیّ حیث دار.
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله در نماز، جهر به بسم الله الرحمن الرحیم می کرد،
سپس بیهقی جهر به بسم الله را از عمر بن خطاب و ابن عباس و ابن عمر و ابن زبیر روایت کرده است
و اما علی بن ابی طالب علیه السلام جهر به بسم الله می کرد
پس به تحقیق این کار به تواتر ثابت است و هرکس در دین خود به علی بن ابی طالب اقتدا کند.
پس حتما هدایت می باید و دلیل بر آن قول پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله درباره حضرت علی علیه السلام که می فرماید: خدایا حق را با علی بگردان به هر کجا که او بگردد».(27)
باز فخر رازی گوید:
قالت الشیعه: السّنّة هی الجهر بالتّسمیة، سواء کانت فی الصلاة الجهریّ اوالسّریّه، وجمهور الفقهاء یخالفونهم فیه.(28)
و گوید:
الدلائل العقلیّة موافقة لنا و عمل علىّ بن أبی طالب علیه السلام معنا ومن اتّخذ علیّا إماما لدینه فقد استمسک بالعروة الوثقى فی دینه و نفسه؛
دلیل های عقلی با ما موافق است و عمل على بن ابی طالب علیه السلام با ماست و هرکس علی را برای دینش به عنوان امام بگیرد به تحقیق به ریسمان محکم الهی در دین خود چنگ زده است.(29)
از این کلمات فخر رازی به طور روشن معلوم می شود که رسول الله صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام جهر به «بسم الله الرحمن الرحیم» می کرده اند و شیعه نیز تابع آن بزرگواران شده اند نه تابع فقهاء که تبعیت از معاویة ابن ابی سفیان اموی کرده اند، چنانچه از کلمات خود فخر رازی استفاده می شود.
نکته: ترک کردن جهر به «بسم الله الرحمن الرحیم» و آهسته گفتن آن از بنی امیه (و شخص معاویه) به یادگار مانده است و در مقابل عمل امیرالمؤمنین علیه السلام که جهر به تسمیه می فرموده اصرار ورزیده اند که آن را ترک کنند و مخفی نمایند.
فخر رازی گوید: «انّ علیّا علیه السلام کان یبالغ فی الجهر بالتسمیة فلمّا وصلت الدّولة الى بنی أمیّة بالغوا فی المنع من الجهر سعیاً فی ابطال آثار علیّ علیه السلام...؛
همانا علی علیه السلام در جهر به تسمیه مبالغه می کرد پس هنگامی که حکومت به بنی امیه رسید آنها در منع از جهر به تسمیه اصرار کردند و سعی آنها در باطل کردن آثار علی علیه السلام بود».(30)
نتیجه: آلوسی (صاحب تفسیر روح المعانی؛ کلام فخر رازی را قبول نمی کند و به شدت ناراحت می شود) تبعیت از بنی امیه را بر تبعیت از رسول الله صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام ترجیح داده، چنانچه عموم اهل سنت در عصر حاضر هم از بنی امیه پیروی می کنند؛ در تسمیه، اخفات می نمایند (بسم الله را آرام می گویند) و اصل ترک «بسم الله الرحمن الرحیم» از معاویه بروز کرده یا آهسته گفته ولی مردم نشنیده اند بعد اعتراض نموده اند.
فخر رازی در تفسیر کبیر نقل کرده که معاویه به مدینه آمد و به مردم امامت نمود و در نماز جهری (صبح و مغرب و شام)، تسمیه را ترک کرد و بعد از آن که نماز را تمام نمود، مهاجرین و انصار از هر طرف زبان اعتراض را گشوده و فریاد زدند: ای معاویه آیا فراموش کردی و از ما نماز را دزدی نمودی؟ پس «بسم الله الرحمن الرحیم» چطور شد؟ معاویه دوباره نماز را اعاده کرد و از سر گرفت.(31)
بنی امیه می خواستند سنن و احکام شرع از واجبات و مستحبات و تمامی قوانین اسلامی را تغییر دهند و دشمنان سرسخت اسلام بودند، همان معاویه است که در این خیال بود و می خواست اصلا اسم رسول الله صلّی الله علیه و آله که در بالای مناره ها با آواز بلند طنین انداز می شود، آن را موقوف سازد و لذا از جزییات احکام گرفته بود تغییر می داد و تسمیه را در نماز ترک می کرد تا به کلیات برسد.
در ملاقاتی که مغیرة بن شعبه با معاویه داشت، به وی گفت: بنی هاشم دیگر اقتدار خود را از دست داده و از ناحیه آنان خطری حکومت تو را تهدید نمی کند، چه بهتر است که نسبت به آنان سختگیری نکنی و آنان را مورد بذل و محبت قرار دهی.
معاویه پاسخ داد: ابوبکر، عمر و عثمان آمدند و رفتند و از آنان جز نامی، نمانده است ولی هر روز پنج مرتبه فریاد «اشهد انّ محمّدا رسول الله» به گوش می رسد، «فایّ عمل یبقى مع هذا لا أم لک!؟ لا والله إلا دفناً دفناً؛ با این وضع دیگر چه چیزی برای ما بنی امیه باقی مانده است، به خدا سوگند تا نام پیامبر را دفن نکنم (آن هم دفن کردنی) و از زبان ها نیندازم، آرام نخواهم گرفت».(32)
از این رو بود که محمد رشید رضا از علمای بزرگ اهل سنت، می نویسد: یکی از دانشمندان بزرگ غربی گفته بود که شایسته است که ما مجسمه معاویه را از طلا بسازیم و در میدان پایتخت کشور قرار دهیم؛
از وی علت این سخن را پرسیدند، پاسخ داد: زیرا معاویه بود که سیستم حکومت اسلامی را از نظام دموکراسی به نظام استبدادی تبدیل کرد؛ اگر معاویه این کار را نکرده بود اسلام سراسر جهان را فرا گرفته بود و مردم آلمان و سایر کشورهای اروپایی، همه مسلمان عربی بودیم.(33)
نکته 1: برای آشنایی بیشتر با جنایات معاویه به کتاب ارزشمند الغدیر جلد ۱۰ مراجعه کنید.
نکته ۲: کجاست معاویه ببیند که رهروان و پیروان او در مدینه نام محمّد صلّی الله علیه و آله را از کنار نام الله بر سر در ضریح مقدس نبوی برداشته اند و به جای آن نوشته اند: یا الله، یا مجید!!(34)
چون گفتن یاالله، یا محمّد، شرک است فقط باید گفت: «یا الله» و توسل و کمک خواستن از غیر خدا شرک است حتی از پیامبر خدا حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله!!
آیا فقط همین امر باعث برداشتن و «یا محمّد» از کنار «یا الله» شده است؟ یا اینکه خواسته اند به وصیت معاویه جامه عمل بپوشانند؟!
یکی از شاگردان محمد بن عبدالوهاب در حضور استادش وارد مسجد النبی صلّی الله علیه و آله شد و با گستاخی تمام با عصای خودش به قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله اشاره کرد و گفت: این عصای من از استخوان های پوسیده زیر این خاک ارزشش بیشتر است، زیرا عصای من حاجت مرا می دهد اما از او کاری ساخته نیست.
جمع بندی و نتیجه گیری
در فرهنگ انبیاء علیهم السلام «اربعین» جایگاه والا و محبوبی دارد؛ چون این واژه بسیار آشنای عرفانی، عنایات خاص سبحانی را در خود دارد و آنان که کمترین آشنایی با تاریخ انبیاء دارند، می دانند که هرگاه ظرف «اربعین» مظروف «نیایش معشوق» باشد، فضای جان را صفا و صفحه دل را جلا خواهد داد و بیجهت نیست که وارستگان بشریت و شایستگان درگاه ربوبیت را عنایتی دیگر به اربعین باشد.
در این مطلب ضمن اشاره به واژه اربعین در قرآن و روایات، به طور خاص به شرح روایت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام درباره علامت های شیعه (اقامه نماز پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم)
و مخالفت های علمای اهل سنت و اقدامات بنی امیه برای از بین بردن این شعائر و بدعت هایی که گذاشتند اشاره نموده و یادآور شدیم که یکی از مهم ترین این شعائر، زیارت اربعین امام حسین علیه السلام است تا بیش از پیش به اهمیت و جایگاه زیارت اربعین حسینی آشنا شده و به بزرگداشت آن اهتمام بیشتری داشته باشیم.
پینوشتها:
1. سوره بقره، آیه ۵۱ ؛ سوره اعراف، آیة ۱۴۲
2. بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۴۲۳
3. سوره مائده، آیه ۲۶
4. اختصاص، صص ۶۱
5. سوره احقاف، آیه 15.
6. سفینة البحار، ج ۱، صص 505-504
۷. کافی، ج ۲، باب حدّ الجوار، ج ۱، ص ۶۶۹ ؛ وسائل الشیعه، کتاب الحج، ج ۱۲، باب 90، ح 1، ص 132
8. بحار الانوار، ج ۸، ص ۲۲۴
9. بحار الانوار، ج ۳، ص ۳۱۶
10. امالی شیخ صدوق، ص ۲۷۰ و ص 310
11. عیون اخبار الرضا، ص 22۸
12. خصال شیخ صدوق، ج ۲، ص ۵۴۸.
13. کامل الزیارات، باب ۲۶، گریستن تمام مخلوقات بر حضرت حسین بن علی علیهما السلام، ح 6، ص ۲۵۸
14. بحارالانوار، ج 98، ص ۲۳۸
15. شکوفایی عمل در پرتو نهضت حسینی ، آیت الله جوادی آملی، صص231-230.
16. تهذیب، ج 6، ص ۵۲ ؛ مصباح المتهجد، ج ۲، ص ۷۸۷ ؛ بحارالانوار، ج 98، ص ۳۴۸
17. اصول کافی ، ج 1، ص 4۹
18. الفتاوى الفقهیة الکبرى، ج ۱، ص ۲۶4
19. الغدیر، ج 10، ص 210
20. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۶، ص۲1۵ ؛ بحار الانوار، ج ۳1، ص 4۸۵
21. بحار الانوار، ج 31، ص 166 (به نقل از ابن عبدالبرّ در الاستیعاب)
22. بحار الانوار، ج 31، ص ۱۶۷
23. رجوع شود به الهدایة شیخ الاسلام مرغینانی، ج ۱، ص 33
24. الفقه على المذاهب الأربعه، ج 1، ص 189
25. البحر الرائق لابن نجیب، ج 1، ص 319
26. احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۳۱۲: وَ سَأَلَ عَنِ اَلسَّجْدَةِ عَلَى لَوْحٍ مِنْ طِینِ اَلْقَبْرِ وَ هَلْ فِیهِ فَضْلٌ؟ فَأَجَابَ: یَجُوزُ ذَلِکَ وَ فِیهِ اَلْفَضْل.
27. تفسیر کبیر رازی، ج ۱، ص ۲۰۵
28. همان، ج ۱، ص ۲۰۷
29. همان.
30. همان، ج ۱، ص ۲۰۶ (به گفته فخر رازی به تواتر و یقین حضرت علی علیه السلام به به طور جهر و علنی تسمیه را به جا می آورد. تفسیر الکبیر، ج ۱، ص ۱۶۸، سورة الفاتحه)
31. همان، ج ۱، ص ۱۹۸ و ص ۲۰4
32. موفیات زبیر بن بکّار، ص ۵۷۶ ؛ مروج الذهب، ج ۳، ص ۴۵۴) شرح حوادث سال 212 ؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۰، ص ۱۰۱
33. تفسیر المنار، ج ۱۱، ص ۲۶۰ (چاپ اول) ؛ الوحی المحمدی، ص ۲۳۲
34. رک به: سایت ولی عصر (عج)
منبع: درسنامه اربعین، مجید جعفرپور، قم: بیت الاحزان، چاپ سوم، 1391ش، صص 33-17.