زنان، جنگ، ادبيات

جنگ، بخشي از حافظه تاريخي نسل ما را ازآن خود کرده است.پس طبيعي است که جاي پاي دوراني را که به نام «دفاع مقدس» مي شناسيم،در ادبيات ببينيم. نويسندگان نيز به سهم خود، آثاري را در اين وادي عرضه کرده اند. البته بيشتر اين آثار در زمينه گرد آوري خاطره ها و زندگي نامه داستاني است که از نمونه هايي که به
شنبه، 17 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زنان، جنگ، ادبيات

زنان، جنگ، ادبيات
زنان، جنگ، ادبيات


 

نويسنده:نزهت بادي




 

(نگاهي اجمالي به حضور زنان درادبيات دفاع مقدس)
 

جنگ، بخشي از حافظه تاريخي نسل ما را ازآن خود کرده است.پس طبيعي است که جاي پاي دوراني را که به نام «دفاع مقدس» مي شناسيم،در ادبيات ببينيم. نويسندگان نيز به سهم خود، آثاري را در اين وادي عرضه کرده اند. البته بيشتر اين آثار در زمينه گرد آوري خاطره ها و زندگي نامه داستاني است که از نمونه هايي که به زنان حماسه آفرين پرداخته اند، به موارد زيرمي توان اشاره کرد:
نخل هاي تشنه، کُنارهاي سيراب و قله هاي سپيد دور دست، نوشته سميرا اصلان پور؛
آيين شقايق،جرعه نوش، از فريبا انيسي؛
ستاره اي رو به خورشيد، از منيره جانقلي؛
نيمه پنهان ماه، از حبيبه جعفريان.
يکي از بهترين نمونه ها از آثاري که براساس خاطره هاي دوران جنگ شکل گرفته ،دا براساس خاطرات زهرا حسيني و به قلم سيده اعظم حسيني است. در اين اثر، فضاسازي به واسطه امور جزئي و ظريف، سمت و سويي کاملاً داستاني يافته است واشيا، بوها، صداها، رنگ ها و خواب ها و هر چيز معمولي که در اطراف ما هست،کارکردي معنا دار در روايت مي يابد. به همين دليل، ما را به درون آن موقعيت هولناکي مي کشد که هرگز آن را تجربه نکرده ايم، ولي پس از خواندن کتاب، ديگر نمي توانيم آن را فراموش کنيم. به ويژه که مدام چيزي در درونمان، به ما يادآوري مي کند که تمام اين اتفاق هاي تکان دهنده، بخشي از زندگي و جواني يک زن است؛ زني که مرگ را در صداي آژير خطر يا بمباران هوايي تجربه نکرده است، بلکه با آن چشم در چشم روبه رو شده و سردي و تلخي آن را تا عمق جان حس کرده و زندگي را از دل مرگ بيرون کشيده است.
در اين مقاله به آثاري از نويسندگان زن مي پردازيم که در قالب داستان بلند يا مجموعه داستان درباره حضور زنان در دفاع مقدس ارائه شده است.يکي از بهترين داستان هايي که در زمينه ارتباط ميان رزمندگان و پرستاران مي توان از آن ياد کرد، کتاب او را ديدم، زيبا شدم، نوشته شيوا ارسطويي است. ارسطويي به واسطه گفت وگوي دروني زن پرستار با کودکي که هرگز به دنيا نخواهد آورد، زاويه ديد عاطفي را برمي گزيند که ما را در رويا رويي مستقيم و صادقانه بار آرزوهاي ناکام و احساسات سرخورده زن قرار مي دهد. گويي زن، باردار خاطره هاي مشترکي که از يک عشق نامتعارف به رزمنده اي در حال مرگ است از گذشته تاکنون در خود حمل مي کند.
رئاليسم تلخ و عريان حاکم بر توصيف ها و تصويرسازي هاي بديع نويسنده، ما را در فروپاشي احساسي زن که کم کم به نوعي بلوغ عاطفي مي رسد، شريک مي سازد و ما به وفاداري زني ايمان مي آوريم که تلاش مي کند تا عشق به شهيدش را در مهر ورزيدن به کساني که نياز به ياري دارند، تکثير کند.
راضيه تجار، يکي از پرکارترين زنان نويسنده در عرصه دفاع مقدس است. در اين مقاله به دو مجموعه هفت بند و جاي خالي آفتابگردان ها پرداخته مي شود. نگاه تجار به زن در اين دو اثر، نگاهي آرماني است. او از زن شخصيتي آسماني خلق مي کند که همواره در انتظار به سر مي برد. و به رابطه عاشقانه اي که به عنوان مادر يا همسر، در گذشته با شهيدش داشته است، دل خوش مي دارد. اين زن ها بيشتر راوي هستند و با خود سخن مي گويند يا خاطره ها و رؤياهايشان را تعريف مي کنند، ولي از ابتدا تا انتهاي داستان، هيچ تغيير و تحولي نمي يابند و همين موضوع موجب رکود و ايستايي داستان مي شود.
زبان ادبي و شاعرانه تجار، نه تنها در خلق تصاوير زنده و بديع موفق عمل نمي کند، بلکه مانع فضا سازي و توصيف جزئيات و روابط بين شخصيت ها مي شود و اين مجال از دست مي رود که به درون زندگي اين زنان راه يابيم.
دور گردون، نوشته طاهره ايبد، روايت سه نسل از زنان را در قالب مادر، همسر و دختر جانباز مطرح مي کند. کنار هم قرار گرفتن سه زن از سه نسل مختلف، ما را به درک جنبه هاي عميق تري از زندگي با يک جانباز، دعوت و با چالش هاي اخلاقي و عاطفي پيچيده تري روبه رو مي کند. رويکرد متفاوت هر يك از اين زن ها، بستر مناسبي را براي پيدايش تضادها و تناقض هاي وجود انسان فراهم مي آورد. همسر جانباز که در جست و جوي يک زندگي آرام و ساده است، تحمل ادامه زندگي مشترک را از دست مي دهد و همسر جانبازش را ترک مي کند. دختر جانباز در حالتي توأمان از عشق و گريز نسبت به پدر به سرمي برد و مادر در مراقبت از فرزندش، تجربه اي متفاوت را از سر مي گذراند و جانبازکه حرکتي رو به گذشته دارد، در نهايت، به رحم مادر بازمي گردد.
ساختار بديع و تازه و نثر زنده و به دور از تکلف کتاب، به ما کمک مي کند تا در سلوک غريبي که جانباز مي پيمايد، شريک شويم و ما نيز بر اين اساس که در جاي کدام يک از شخصيت ها قرار بگيريم، احساسي متفاوت نسبت به جانباز داشته باشيم.در سرود اروند، نوشته منيژه آرمين، با مهاجرت اجباري زنان و خانواده هايشان در دوران جنگ روبه رو هستيم. هرچند مهاجرت در ظاهر، براي رسيدن به يک مکان امن وآرام است، در واقع سفري پالايش دهنده براي رسيدن به خودآگاهي است.دور شدن از محيط جنگ، اين فرصت را فراهم مي آورد که با پيامدها و مصيبت هاي تلخ آوارگي ها، ويراني ها و از هم پاشيدن خانواده ها، رويا روي صادقانه تري داشته باشيم.
در چنين شرايطي، زنان مهاجر، در برخورد با تناقض ها و تضادهاي زندگي در محيط جديد، به شناخت تازه اي از خود مي رسند.
«سليمه»، مادر رنج کشيده اي که داغ همسر و زخم جنگ را بر تن دارد، به عنوان نقطه وصل و پيوند دهنده، تلاش مي کند تا از فروپاشي خانواده اش جلوگيري کند. در مقابل، «ربابه»، همسر شهيدي که جنگ امکان زندگي مشترک را از او سلب کرده است، در برابر موقعيت هاي پيش آمده نمي تواند به درستي عمل کند و دچار خطا مي شود.
اعظم بروجردي که ما بيشتر او را به عنوان نمايش نامه نويس مي شناسيم، در رمان خواب سبز به مضمون اسارت زن مي پردازد. داستان قابليت آن را دارد که دختر جوان اسير شده، در جدال ميان عشق و وظيفه، مجبور به انتخاب شود و در اين تحول دروني که از سر مي گذراند، به شناخت تازه اي از خود، سرزمين مادري اش و کساني برسد که براي حفظ دين و ناموس و خاکشان جنگيدند. با اين حال، آنچه در دوران اسارت از پيش چشمان دختر مي گذرد، چيزي جز خاطره هاي دوران گذشته و رؤياي عاشقانه نامزدش نيست و اسارت براي دختر، از جنبه فردي آن فراتر نمي رود. از اين رو، کارکرد روايي مؤثري نيز در پيشبرد داستان يا بازسازي شخصيت در ذهن ما ندارد.
بلقيس سليماني که سال ها به عنوان منتقد ادبي فعاليت مي کرد، در سه گانه خود شامل دو رمان بازي آخر بانو، خاله بازي و مجموعه داستان بازي عروس و داماد، اشاره هايي غير مستقيم به جنگ تحميلي دارد.
هر دو رمان مربوط به اوايل دهه شصت است و سليماني به خوبي از عهده ترسيم فضاي پيچيده آن دوران برمي آيد. او درگيري هاي عقيدتي ، انقلاب فرهنگي، درگيري در کردستان و جنگ با عراق را در بستري از روابط عاشقانه به نمايش مي گذارد. در اين آثار، همواره بافت اجتماعي، زير متن داستان به شمار مي آيد و زندگي با رويدادهاي تاريخي دوران معاصر درهم مي آميزد. درست است که داستان به بهانه رابطه عاطفي شخصيت ها شکل مي گيرد، ولي توجه به وظيفه اجتماعي و فرهنگي شخصيت ها، دگرگوني نظام ارزش هاي اخلاقي جامعه و دوران گذار از روستا به شهر است که به اين موضوع تکراري، هويت تازه اي مي بخشد و وضعيتي را که شخصيت ها در آن گرفتارند، برايمان عميق و جدي مي کند. در هر دو رمان، زنان از نسلي هستند که ناخواسته، سرنوشتشان با انقلاب، جنگ و پيامدهاي حاصل از آن گره خورده است، به گونه اي که هيچ يک نمي توانند در دوراني که آرمان گرايي، تعهد و تکليف حرف اول را مي زند، به خواسته هاي عادي خود برسند و ناگزير وارد آن بازي مي شوند که برآمده از شرايط بحراني جامعه است.
مجموعه داستان بازي عروس و داماد نيز شامل 63 داستانک است که در ترکيبي از طنز و جديت به موضوع مرگ مي پردازد. چند قصه از آن درباره شهادت است که ايده هاي تازه و بکري دارد، ولي به دليل بي توجهي نويسنده به ساختار ميني ماليستي، از دست رفته است.
کتاب مهتاب، نوشته زهرا زواريان شامل چند داستان کوتاه است. بيشتر آنها چيزي درحد يک طرح ساده به نظر مي رسند که به دليل نبود کشمکش هاي دروني و بيروني، قابليت داستاني خود را از دست مي دهند. مضمون هاي داستان ها بيشتر تکراري و شبيه به يکديگر است و در نوع رويکردي که نويسنده به زنان در جنگ تحميلي دارد، نکته جديد و اثر گذاري ديده نمي شود. زنان اين اثر نيز در انتظار بازگشت مرداني هستند که به جبهه رفته اند و اين انتظار، فقط با تداعي سلسله خاطره هاي گذشته در ذهن آنها ترسيم مي شود. نويسنده هيچ تلاشي نمي کند تا به تنهايي، اندوه و انتظار زنان داستان هايش عمق بيشتري ببخشد و ما را با واقعيت هاي تلخ موجود در زندگي آنها آشنا سازد.در دل فولاد، نوشته منيرو رواني پور، جنگ به عنوان مرکز ثقل ماجراها نمود ندارد و مسئله جنگ بيشتر درحاشيه داستان اصلي مطرح مي شود. دراين کتاب، با زني نويسنده روبه رو هستيم که هم زمان با نوشتن داستاني درباره وقايع تاريخي دوران زند، تلاش مي کند پسر جواني را که در زمان مجروح شدن ، پرستاري، او را معتاد کرده است، نجات دهد.داستان رويا رويي با سوارکار زند، هم زمان با داستان رويا رويي زن با جوان روايت مي شود و همين گفت وگوي بينا متني ميان داستان زندگي واقعي زن وداستان رمانش، حال وهواي کتاب را به سمت رئاليسم جادويي مي برد که گاه خواننده را دچار ابهام وسردرگمي مي کند. درواقع، ماجراي چگونگي اعتياد جوان در زمان مجروح بودن وتلاش هاي زن براي احياي دوباره وي، در زير سايه داستاني قرار مي گيرد که زن درحال نوشتن است. درنهايت، شرايط اجتماعي که زن درآن به سر مي برد، مانع از اين مي شود که زن بتواند درکنار جوان، زندگي تازه اي را آغاز کند و او ناگزير به دنياي خيالي داستانش باز مي گردد.
زويا پيرزاد نيز در رمان عادت مي کنيم، در يکي از قصه هاي فرعي خود، به ماجراي اعتياد جوان رزمنده اي مي پردازدکه شاهد شهادت برادر دو قلويش بوده است. دراين اثر يک زن کمک مي کند تا جوان به زندگي بازگردد.
نکته اي که سبب شد تا ما از اين کتاب يادکنيم، اين است که پيرزاد با انتخاب زاويه ديد مناسب براي شرح ماجرا و نشان دادن تأثير آن بر زن، تصوير روشن و واضحي ازآن را جلو چشمان ما خلق مي کند، به گونه اي که گويي جوان، ما را مخاطب خود قرار داده است و از واقعه دلخراش شهادت برادرش سخن مي گويد. هرچند موضوع رمان، ربطي به دفاع مقدس ندارد و بيشتر پيرامون حضور زنان در دنياي معاصر است، نويسنده به آنچه در دوران جنگ رخ داده، بي توجه نبوده و ماجراي فرعي جوان را به گونه اي پرداخت کرده است که وقتي درباره رمان عادت مي کنيم حرف مي زنيم، حتماً به آن نيز اشاره اي خواهيم کرد.دوران دفاع مقدس، بخش مهمي از گذشته اين سرزمين را به خود اختصاص داده است، به گونه اي که نمي توان آن را حذف يا انکار کرد. هنوز ناگفته هاي زيادي از آن باقي مانده است که اگر نويسندگان همت نکنند، لابه لاي روزمرگي هاي زندگي گم خواهند شد و نسل هاي بعد از ما هرگز نمي فهمند هشت سال از بهترين سال هاي زندگي اجدادشان، چگونه و در چه راهي وقف شده است.
منبع: ماهنامه طوبي شماره 36



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.