رويارويى علما با فرقه ‏هاى انحرافى در دوره قاجار (3)

مردم به پاره‏اى از باورهاى دينى، كشش و علاقه شديدى دارند و حال به چه سبب وانگيزه چنين مى‏شود، اكنون جاى بحث از آن نيست و مجال فراخ‏ترى مى‏طلبد. اين كشش و علاقه و عشق و شيدايى، اگر با شعور و آگاهى عميق و ژرف‏از زواياى مقوله و اصل مورد علاقه، همراه و هماهنگ نباشد، و از سوى طلايه‏داران مكتب در هر زمان، به زبان اهل
يکشنبه، 25 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رويارويى علما با فرقه ‏هاى انحرافى در دوره قاجار (3)

رويارويى علما با فرقه ‏هاى انحرافى در دوره قاجار (3)
رويارويى علما با فرقه ‏هاى انحرافى در دوره قاجار (3)


 

نویسنده : سيد عباس رضوى




 

2. باورهاى درست تبيين نشده :
 

مردم به پاره‏اى از باورهاى دينى، كشش و علاقه شديدى دارند و حال به چه سبب وانگيزه چنين مى‏شود، اكنون جاى بحث از آن نيست و مجال فراخ‏ترى مى‏طلبد. اين كشش و علاقه و عشق و شيدايى، اگر با شعور و آگاهى عميق و ژرف‏از زواياى مقوله و اصل مورد علاقه، همراه و هماهنگ نباشد، و از سوى طلايه‏داران مكتب در هر زمان، به زبان اهل زمان، به درستى كالبد شكافى نشود، عاشق را حيران و سرگردان مى‏كند و در وادى ناآگاهى رها مى‏سازد كه چه بسا، طعمه گرگ شود.
پيش از اين گفتيم كه اگر احساس، علاقه، عشق و شيدايى مردم به اصل و مقوله دينى، با ناآگاهى از زواياى گوناگون آن همراه باشد، شيادان عرصه‏دار مى‏شوند و از علاقه دينى مردم، در راه هدفهاى شوم و پندارهاى شيطانى خود، بهره مى‏برند.
اين كه مدعيان دروغين نبوت و مهدويت توانستند در مدت كوتاهى، انسانهايى را در كمند شيطانى خويش گرفتار سازند، ريشه در عشق، ميل و كشش دينى مردم و آميخته نبودن آن با آگاهيهاى ژرف دينى داشته است.
باور به حضرت مهدى (علیه السلام) و اين كه روزى ظهور خواهد كرد، از باورهاى ژرف و اركان استوار شيعه است. اين باور اگر با آگاهى همراه باشد و زواياى آن به درستى روشن گردد و مردم به همه ابعاد آن آگاه باشند. هميشه و در هر زمان، انقلاب‏آفرين، ستم‏سوز، مايه گسترش ايمان و موج‏آفرينى آن و سبب بيدارى ملتها خواهد بود.
اگر مردمى، عاشق باشند و علاقه شديد به اين راه و مرام داشته باشند؛ اما زواياى قضيه براى آنان روشن نباشد، با هر موجى، خود را همراه مى‏سازند و بى‏اختيار و در اختيار هر بادى كه بوزد، قرار مى‏گيرند. باور به حضرت مهدى و اين كه روزى آن عزيز از پس پرده به در خواهد آمد و دنياى ظلمانى را به نور ايمان روشن خواهد كرد و ستم را ريشه‏كن خواهد ساخت و با پشتكار و تلاش و قهرمانى و دلاورى، مريدان با ايمان، برابرى و برادرى را به ارمغان مى‏آورد، عدالت را مى‏گستراند و زمينه را براى گسترش آموزه‏هاى قرآن فراهم مى‏سازد، قرآن را به زيباترين و جذاب‏ترين شيوه تفسير مى‏كند و با آيه‏هاى آن نور را به همه جا مى‏تاباند، خردها را بيدار مى‏كند و زمينه را براى خردورزى و روشهاى منطقى آماده مى‏سازد و... باورى است عميق و ژرف و نيازمند به خيزشهاى بزرگ و زمينه‏سازيهاى سترگ و بيدارگريهاى همه‏سويه و ژرف و آشنا كردن مردم با حكومت و دولت قرآنى و در هر مجالى، تشكيل چنين حكومتى و ارائه الگوئى از حكومت مهدى و تلاش براى گستراندن عدل و برادرى و برابرى و...
زمام اين حركت و خيزش بزرگ را نمى‏شود به دست شمارى عوام و خرافه‏باف سپرد و يا مردم را به خود واگذارد كه هر حركتى را انجام دهند. بلكه طلايه‏داران مكتب و سكان داران اين كشتى بزرگ، بايد حركت در مسير حركت مهدى (عج) قرار دهند و همه زمان و همه گاه، از آفتها و آسيبها جلوگيرى كنند ونگذارند اين باور بلند و اصل جاودانه در غبار حركتهاى جاهلانه، غير منطقى، كور، سست و بى‏بنياد، عوامانه و بى‏شعورانه، گم شود و از شادابى بيفتد و به يك خرافه مشمئزكننده تبديل شود.و در اين بين شيادان به بهره‏بردارى بپردازند و مردم را از سرچشمه ها دور كنند.

3. تكليف‏گريزى :
 

در بين پيروان هر مكتبى و در داخل اجتماع مردم ديندار، هستند كسانى كه شوق و انگيزه گردن نهادن به بايدها و نبايدها را ندارند و هميشه و همه گاه تلاش مى‏ورزند از زير بار تكليف، شانه خالى كنند؛ اما توجيهى ندارند و با اين كار انگشت نما و از خانواده و جامعه بيرون رانده مى‏شوند. و يا بى‏اعتقادند و نمى‏توانند بى‏اعتقادى خود را بروز دهند كه جامعه و خانواده بر شالوده ديندارى بنا شده و در بر پاشنه ديندارى مى‏چرخد و كار او شنا بر خلاف جريان آب خواهد بود و از هستى ساقط خواهد شد.
اين چنين افراد، در جامعه دينداران، خود را زندانى مى‏پندارد و هميشه براى خود راه فرارى مى‏جويند؛ از اين روى با هر نغمه‏اى كه با هواها و هوسهاى اينان، همنوا باشد، همنوا مى‏شوند و با هر حركتى كه بى‏تقوايى، لاابالى‏گرى اينان را ناديده انگارد و يا براى بى‏تقوايى و لاابالى‏گرى اينان توجيهى و راه فرار و پوششى و از همه مهم‏تر مبنايى درست كند كه با دين و آيين جامعه هم‏افقى داشته باشد، همراه مى‏شوند.
اين مردابها، هميشه در جامعه‏هاى دينى وجود دارند و بهترين محل براى رشد ميكروبها به شمار مى‏روند. رهبران فرقه‏ها و گروه‏ها، زيركانه از اين گروه از مردمان، براى تواناسازى گروه خود و افزون بر شمار پيروان خود، بهره مى‏برند و با تسامح و ناديده‏انگاشتن بسيارى از بايد و نبايدهاى شرعى، دام خود را مى‏گسترانند و به هدفهاى شوم خود دست مى‏يابند .
اين مطلب را مى‏شود با بررسى كارنامه گروه‏هاى انحرافى، عملكرد و پيروان آنان در طول تاريخ اسلام، به خوبى به دست آورد و علت بسيارى از گرايشها را به اين گروه‏ها در آن جست.
شمارى از صوفيان به روشنى‏مى‏گفته‏اند: تكليفهايى چون: نماز، روزه و زكات راهى است براى تهذيب اخلاق و معرفت حقيقت و سالك راه، چون به حق واصل شد، اين تكليفها از او برداشته مى‏شود!
سيد مرتضى رازى، از علماى سده ششم و هفتم، بسيارى از صوفيان روزگار خود را تكليف‏گريز و اهل تسامح و تساهل فسادانگيز خوانده است. (19)
در دوره قاجار، صوفيانى از اين دست كه در لباس دين، مردم را از قيد دستورها و آيينهاى شرعى، رها مى‏كردند، بسيار بود. از جمله نوشته‏اند:
«طاووس العرفاء، جانشين رسمى زين‏الدين شروانى، از قطبهاى صوفيه، چون مريد براى او هدايايى مى‏آورد، مى‏گفت: ديگر براى تو نماز نيست، اين نيازت را پذيرفتم.» (20)
در آموزه‏هاى شمارى از صوفيان، كارهايى چون غنا و موسيقى، رقص و پاى‏كوبى، عشق به زيبارويان، راهى به عشق آسمانى شمرده شده است.
علامه نراقى درباره تفكر و رفتار اين دست از صوفيان نوشته است:
«...گروهى ديگر بر اين بودند... خدا از عبادتهاى ما بى‏نياز است، پس چرا خود را به عبث رنجه داريم.
و زمانى مى‏گويند: كه خانه دل را بايد عمارت كرد و اعمال ظاهريه را چه اعتبار و دلهاى ما، واله و حيران محبت خداست و در انواع معاصى و شهوات فرو مى‏روند و مى‏گويند كه:
نفس ما به مرتبه‏اى رسيده است كه امثال اين اعمال، ما را از خدا باز نمى‏دارد و عوام‏الناس ... محتاج عبادت و طاعتند.» (21)
در آموزه‏هاى پاره‏اى از فرقه‏هاى اسماعيلى، تكليف‏گريزى و سهل‏انگارى در برابر دستورها و آيينهاى شرعى ديده مى‏شود. زيرا اينان دستورهايى چون: گزاردن نماز، گرفتن روزه، پرداخت زكات و گزاردن حج را به امور باطنى تأويل مى‏برند كه هيچ پيوندى با ظاهر ندارند و به فرقه‏هايى از اسماعيليه نسبت داده شده است كه بر اين پندارند: وقتى حقايق دين آشكار شود، شرايع و قوانين، باطل مى‏شوند. (22)
راز گرايش و هوادارى گروهى از روشنفكران و درباريان در دوره قاجار و دوره پهلوى از صوفيه و خانقاه، (23) در اين نكته نهفته بود. زيرا خانقاه، در همان حال كه احساسها و گرايشهاى مذهبى اين گروه را لبالب مى‏كرد، به گرايشهاى نفسانى آنان ميدان مى‏داد و آنان، به دور از عذاب وجدان و احساس گناه، در پناه خرقه و خانقاه، از آزاديهايى كه فقيهان برابر نص روشن آيات و روايات و ضرورت دين، آنها را مخالف شريعت مى‏دانستند، استفاده مى‏كردند.
از اين روى، هميشه و هم اكنون نيز، فقيهان، آماج هجوم اين گروه‏هاى بى‏پروايند. اينان، با ستايش از خرقه و خانقاه، فقيهان را قشرى و ظاهرى مى‏خواندند و فقيهان و عالمانى چون ملا احمد نراقى و بهبهانى را كه با مذهب صوفى مسلك در افتاده بودند، مخالفان با راه آزادى قلمداد مى‏كردند. (24)
سعيد نفيسى در شناساندن تصوف مورد علاقه خود مى‏نويسد:
«...تصوف ما، هميشه طريقت بوده، نه مسلك فلسفى، نه شريعت و مذهب و دين.
تصوف، همواره حكمت عالى و بلندپايه تر از اديان بوده است و به همين جهت، در نوع عبادت و فرائض و اعمال و اين گونه فروعى كه در اديان بوده، در تصوف ايران نبوده و صوفيه ايران، نوعى از نماز، يا روزه، يا عبادت ديگر نداشته‏اند.» (25)
از انگيزه‏هاى مهم گرايش شمارى از جوانان به مسلك بابيت، همين آسان‏گيرى و بى‏قيدى و بى‏پروايى اخلاقى بوده كه اين مسلك از آن سخن مى‏گفته و به عنوان ارمغان براى جوانان و مردم ايران از آن ياد كرده است. رهبران بابيت، به نام اصلاح دين و تمدن و نوآورى ، مرزهاى شرعى ميان زن و مرد و پوشش زن را در اسلام به سخره مى‏گرفته و از زنان، براى تبليغ مرام خود و كشاندن جوانان به سوى مسلك خود استفاده مى‏برده‏اند.
قرة العين از نخستين زنان گرونده به باب است كه در محفل بابيان و هواداران خود، بى‏حجاب آشكار مى‏شده ، منبر مى‏رفته است. در يكى از سخنرانيهاى خود، خطاب به بابيان گفته است :
«اى اصحاب! اين روزگار، از ايام فترت شمرده مى‏شود. امروز، تكاليف شرعيه، يك باره ساقط است و اين صوم و صلوة كارى بيهوده است.» (26)
آنان براى مبارزه با ارزشهاى اسلامى و رواج بى‏بند و بارى، گام به گام به پيش مى‏رفتند . در بين هواداران پاى‏بند به شرع خود، چنين القا مى‏كردند كه حجاب، پيش از آن كه دستورى شرعى باشد؛ عادتى تاريخى است. در صدر اسلام، در آغاز، زنان بدون پوشش در برابر مردان آشكارمى‏شدند، تا اين كه يكى از عربان، به عايشه، حرف ناروايى مى‏گويد و آيه حجاب فرود مى‏آيد. آيه حجاب در قرآن درباره زنان پيامبر است! با اين سخنان ياوه، بذر شك و ترديد را در ميان مسلمانان افشاندند و سبب گرديدند، شمارى ازجوانان از راه راست و درست به كژراهه بيفتند و براى رسيدن به هوسها، طوق بندگى اين گروه اهريمنى را به گردن انداختند .
و شگفت اين كه اين تباهى گران اخلاق، از سوى افرادى ناآگاه، يا شيفته فرهنگ غرب و يا فرو افتاده در لجن‏زارهاى عفن لاابالى‏گرى كه پيامد شوم آن بريدگى از اسلام و آيين رخشان و ناب آن است، مورد ستايش قرار گرفته و به نام بيان واقعيتهاى تاريخى، به مردان و زنان اين مرز و بوم و بويژه جوانان كم‏تجربه و كم‏اطلاع، كژراهه رويها، و لاابالى‏گريهاى آنان، زيبا و حركتى روشنفكرانه معرفى مى‏شود! زهى بى‏شرمى:
«مشاراليها، زنى بود به كلى مخالف خرافات و اوهام و آداب و رسوم دينى و مدنى آن عصر . و بسيار آزاد و متجدد و در صد و اندى سال پيش، حجاب را دور انداخت و بى‏پرده، به منبر رفت و نطقهاى آتشين مى‏نمود و به آزادى نسوان و تساوى حقوق زن و مرد، قائل بود.» (27)

4. نابسامانيهاى اجتماعى و اقتصادى:
 

از ديگر زمينه‏هاى رشد ريشه‏هاى گنديده گروه‏هاى انحرافى آن دوره، نابسامانيهاى اقتصادى و اجتماعى بود. فقر سياه و از هم گسستگى شيرازه اقتصاد جامعه و هرج و مرج اجتماعى، مرداب گنديده‏اى بود براى رشد ميكربهاى آسيب‏رسان به عقيده و مرام سالم مردم.
ناشايستگى رهبران و كارگزاران، ستم پيشگى و نادادگرى در رفتار، مردم را به ستوه آورده و جانها را به لب رسانده بود.
توده مردم را فشارهاى مالياتى، در تنگناى سختى گرفتار ساخته بود. افزون بر اين ، هزينه جنگ ايران و روس، بر دوش آنان سخت سنگينى مى‏كرد.
اين جنگ كه با پيمانهاى حقارت‏آميز و ذلت‏بار و ننگين به پايان رسيد، افزون بر هزينه‏هاى كمرشكن و زندگى بر باد ده، غيرت، حميت و غرور ملى مردم ايران نيز، خدشه دار شد.
مردمانى كه غيرت و حميت‏شان لگدكوب شده، ثروت‏شان به يغما رفته و بسيارى از عزيزان شان را دشمن جرار از دم تيغ گذرانده، با اين حال، در داخل نيز از زورگويى و ستم و بى‏رحمى و بى‏مروتى شاه و شاهزادگان و كارگزاران در امان نبودند، همانان كه ذلتها و خواريها و سرافكندگيها را براى ملت و مردم ايران به بار آورده بودند، به دنبال پناه‏گاه و راه‏گريزى بودند كه از اين قفس تنگ ذلت به در آيند. كه در اين هنگام، شيادان و دغلكاران و وابستگان به دولتهاى خارجى، زمينه رهزنى و جداكردن مردمان از دامن پرمهر اسلام را، مناسب ديدند و به نام نوآورى و اصلاح به ميدان آمدند.
مردم بى‏پناه، حقير و پست انگاشته شده، در زير اين پرچمها و بيرقها، گرد آمدند و زمينه را مناسب ديدند عقده بگشايند، خودى بنمايانند، اين پستى و لگدمال شدگى را كه نمى‏دانستند از كجا نشأت گرفته و چگونه پديد آمده و چه كسانى در آن دست داشته‏اند و يا مى‏دانستند و جرأت بيان آن را نداشتند، از خود دور كنند و از زير بار آن به در آيند، آن هم، نه با درافتادن با تباهى و ذلت آفرينان، بلكه با هر كس و عقيده و مرام و مسلكى كه دستان پنهان بگويند و تبليغ كنند و برانگيزند و نشان دهند و اعلام بدارند، بدبختى شما از آنهاست .
انسان پر از درد و كينه وعقده‏هاى ناگشوده، پست‏شماريها و پست‏انگاريها را مى‏شود به هر راهى كشاند. شيادان، دستان مرموز، اختلاف‏افكنان و... هميشه از انسانهايى بهره گرفته‏اند كه عقده‏هاى ناگشوده و سينه‏هاى پر درد داشته‏اند؛ اما نمى‏دانسته‏اند چگونه بايد بگشايند و تشنگى خود را چگونه بايد فرو نشانند.
از اين روى به سوى سراب كشانده شده و يا براى عقده‏گشايى و فرونشاندن شعله هاى سركش كينه، به راه‏هايى برده شده اند كه شفاى بيمارى آنان نبوده، هيچ، بلكه بر بيمارى و مرض آنان افزوده و آنان را زمين‏گير كرده است.
در اين هنگامه، كسانى كه از قدرت سهمى خواسته و به آن نتوانسته‏اند دست بيابند، يا عقيده و مرامى داشته، زمينه بيان آن را نمى‏يافته‏اند، يا از بيرون از مرزها دستور مى‏گرفته و آنان، اين زمان را بهترين زمان آشكار شدن و بيان باورها و عقيده هاى اختلاف انگيز دانسته و آنان را واداشته‏به ميدان بيايند و مردمى را دور خود گردآورند و مقدسات را و اهرمهاى ثبات و قوام و پويندگى و بالندگى جامعه را به سخره بگيرند، تا زمينه جولان گرى و تاخت و تاز آنها كم‏كم فراهم آيد. زيرا مردم سست‏عقيده و لاابالى را مى‏شود به آسانى مهار زد و به زير بار كشيد و او را به بهاى ناچيز خريد و ثروتش را از دستش در آورد.

5. پشتيبانى دربار :
 

دربار قاجار، در تلاش بود كه كسانى را جايگزين علما و فقيهان راستين بكند، تا بتواند آسان‏تر و راحت‏تر بر مركب راهوار هوس نشيند و به هر سويى كه دلخواه خود است بتازد و بايد و نبايدهاى متشرعان و شرع‏مداران و فقيهان سد راهش نباشند. از اين روى، در ميان درس‏خوانده‏هاى حوزه و صاحب نفوذ در ميان مردم در پى كسانى مى‏گشت كه قدرت‏طلب بودند و براى دستيابى به قدرت و گردآورى مريدان بيش‏تر، در امور شرعى بسيار سهل مى‏گرفتند و گاه لااباليگرى پيشه مى‏كردند. و يا دست كم، كسانى بودند كه مى‏شد از آنان به عنوان پل بهره برد و از چنگ علماى مستقل، روشن ضمير، بيدار، ضد ستم، سخت‏پاى بند شرع، گريزان از مالهاى شبهه‏ناك، و از همه مهم‏تر داراى طرح براى حكومت و اداره‏كشور برابر ملاكهاى اسلامى، خود را برهاند.
دربار قاجار، خود را گرفتار اين علماى بزرگ و مستقل و آزادى خواه و مردمدارى مى‏پنداشت و هميشه و همه حال، آنان را با انديشه‏هاى بلند كه در حكومت و مسائل سياسى داشتند رقيب جدى خود مى‏انگاشت و سلطنت خود را از سوى آنان در خطر مى‏ديد؛ از اين روى هميشه و همه‏گاه در پى آن بود اينان را از صحنه خارج و نياز حكومت را به آنان كم كند و كسان ديگرى را به صحنه بياورد و اين حركت را نيز به گونه‏اى انجام دهد كه مردم برانگيخته نشوند. در برهه‏اى، دربار به اين نتيجه مى‏رسد كه شيخ احمد احسائى بهترين نامزد مى‏تواند باشد . هم نفوذ كلمه دارد، هم در جذب مردم از يد طولايى برخوردار است، هم عقايد ويژه‏اى دارد كه مى‏توان از آنها بهره‏بردارى كرد و از زير چتر فقيهان و بايد و نبايدهاى آنان رها شد. افزون بر اينها انديشه سياسى و حكومتى ندارد و ويژگيهاى شخصى دارد كه مى‏شود او را به طور كامل در اختيار داشت.
اينها سبب مى‏شود، دربار با برشمردن ويژگيهاى شيخ احمد احسائى براى شاه، شاه را علاقه‏مند به ديدار وى كند.ظهيرالدوله حاكم پرقدرت كرمان، در اين ماجرا و شناساندن شيخ احمد احسائى به شاه، نقش نخست را دارد و زمينه‏هاى پيوند و پيوستگى بين آن دو را فراهم آورد. (28) درباريان از اين مجال و اين پيوند و پيوستگى بهره بردند و نام شيخ را بر سر زبانها افكندند و دولتيان از او و شاگردانشان در همه جا به گرمى استقبال كردند و آنان نيز از فرصت استفاده كردند وبه تبليغ آيين خود پرداختند. فرزند ظهيرالدوله، از جانشينان رسمى شيخ گرديد (29) و خان‏زادگان كرمان، بيش‏تر به فرقه شيخيه گرويدند.
بر همين نسق است نفوذ درويشان و صوفيان در درباره زين‏العابدين شروانى، رئيس فرقه نعمت‏اللهى، همواره با فتح‏على شاه ديدار مى‏كرد و پس از مرگ، با دربار در پيوند بود. محمد شاه، مقام نايب‏الصدرى را به جانشين شروانى، رحمت على شاه، بخشيد و سرپرستى حوزه‏هاى علميه شيراز را، برخلاف نظر علماى فارس، به او سپرد. (30)
در همين دوره، والى گيلان و وزيرش، على خان اصفهانى، سر سپرده دراويش بود. و پيروان مظفر على شاه، از هر سو، به گيلان رخت مى‏كشيدند. (31)
صدراعظم محمد شاه، آغاسى، درويش و بسيارى از خانقاه‏هاى دراويش، در كرمان، نائين و بسطام، به دست او، بازسازى شدند. (32)
آغاسى، به فقيهانى كه با صوفيان و دراويش، به خاطر رفتار ناسازگار با مبانى و آموزه‏هاى اسلام، سرناسازگارى داشتند، اهانت مى‏كرد و بويژه با محمد تقى برغانى، شهيد ثالث، دشمنى مى‏ورزيد. (33)
كوثر على شاه، از رهبران صوفيان، در دربار محترم بود و درباريان هر ساله، مبالغى بسيار به او مى‏بخشيدند. (34)
مولى اكبر زمان كرمانى، كه به مخالفت با فرقه‏صوفيه در كرمان برخاسته بود، به دستور دولت، تحت نظر به تهران آورده و از كار او جلوگيرى شد. (35) و به گزارشى ، به مشهد تبعيد و به اشاره دولتيان هوادار صوفيه، مسموم گرديد. (36)
هواداران فرقه‏اسماعيليه نيز در دربار محترم بودند. بين فتح‏على شاه و سران فرقه اسماعيليه، پيوند و پيوستگى بود. شاه، دخترش، سروجهان، را به ازدواج آقاخان محلاتى در آورد و ملكهاى بسيارى به او بخشيد. (37)
مبلغان مسيحى نيز از پشتيبانى سياسى و اقتصادى دولت برخوردار بودند. مارتين، فرستاده كليساى انگليس، به دعوت فتح على شاه، به ايران آمد و با كمك و تدارك دولتيان، آزادانه در شهرهاى گوناگون، آيين و مرام خود را تبليغ مى‏كرد. (38)

پی نوشت ها :
 

.19 تبصرة العوام فى معرفة مقالات الامام، سيد مرتضى حسنى رازى‏131/، اساطير، تهران .
.20 فرهنگ فرق اسلامى‏326/.
.21 معراج السعادة، ملااحمد نراقى/ .481
.22 فرهنگ فرق اسلامى‏183/ .185
علامه نعمانى در كتاب غيبت، با اشاره به فرقه‏هاى انحرافى، بويژه فرقه اسماعيليه و باطنيه بر اين مسأله تأكيد دارد كه راز انحراف فكرى و فرقه‏گراييها، پس از ناآگاهى، در دنياطلبى و علاقه به نام و نان و شهوترانيهاى دنيوى نهفته است.
كتاب الغيبه‏22/، مكتبة الصدوق.
.23 فراموشخانه و فراموسونرى در ايران، اسماعيل رائين، ج‏3/491، مؤسسه تحقيق رائين.
.24 تاريخ اجتماعى و سياسى دوره قاجار، سعيد نفيسى، 2/ .55
.25 سرچشمه تصوف در ايران، سعيد نفيسى‏47/، فروغى.
.26 فتنه باب 80/، .183
.27 شرح حال رجال ايران، مهدى بامداد، ج‏1/208، زوار.
.28 لغت‏نامه دهخدا، 1/1471؛ دين و دولت در ايران، حامد الگار ترجمه سرى/ 124، توس.
.29 دين و دولت‏124/.
.30 طرايق الحقايق، محمد معصوم شيرازى، تحقيق محمد جعفر محبوب، ج‏3/286، سنائى.
.31 دين و دولت‏115/.
.32 همان‏175/.
.33 قصص العلما، ميرزا محمد تنكابنى‏27/.
.34 طرايق الحقائق، ج‏3/ .266
.35 تاريخ كرمان، احمد على خان وزيرى كرمانى‏606/، ابن‏سينا؛ كرام البرره، آقا بزرگ تهرانى، ج‏1/ .154
.36 تاريخ بيدارى ايرانيان، ناظم‏الاسلام كرمانى به اهتمام على اكبر سعيدى سيرجانى، ج‏1/10، مؤسسه انتشارات نوين.
.37 دين و دولت‏101/.
.38 نخستين روياروييهاى انديشه‏گران ايران، با دو رويه تمدن بورژوازى غرب، دكتر عبدالهادى حائرى‏517/، اميركبير.
 

منبع:www.naraqi.com



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط